eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. تناقض از پیمبر یا خدا درباره‌ی حیدر بپرس یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس گل به‌خوبی می‌شناسد باغبان خویش‌را وصف ساقی نجف را از میِ کوثر بپرس معنی مرد خدا را نیمه‌شب از نخل‌ها معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس هیچ دیواری نمی‌شد مانع راه علی از شکاف کعبه و دروازه‌ی خیبر بپرس در دل تاریخ آوای "سلونی" زنده است مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس نه! فرار ازجنگ هرگز درمرام شیر نیست قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس گاه برتر می‌شود یک نوکر از صد پادشاه این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس بین شعله با علی یا در گلستان بی علی؟ شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس # جمع خواهدشد پیمبر باعلی در یک‌بدن؟ ما نمی‌فهمیم این را از علی‌اکبر بپرس .................................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. بسم الله الرحمن الرحیم حدود رها کرد از غم دنیا تمام تاروپودش را علی وقف ضعیفان کرد سرتاسر وجودش را... بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را جهان چون شمع بیت‌المال شد خاموش، وقتی‌که نفهمید از مقامات علی حّد و حدودش را نه ملاها و عالم‌ها، نه سائل‌ها و مسکین‌ها ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگ‌اند رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر ندیده هیچکس جز لحظه‌ی سجده فرودش را خودش را مرکب طفل یتیمی می‌کند مردی که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را علی آن شب از این دنیای فانی رفته که دیده میان آسمان خانه‌اش ماه کبودش را کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را زمین هرآینه چشم‌انتظار دیدن روزی‌ست که در آیینه‌ی موعود می‌بیند نمودش را . ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلیِّ بنِ أَبِی طالِب وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ.  همیشه نُقلِ اَذکارم، علی بن ابی طالب ردیفِ نابِ اشعارم، علی بن ابی طالب صلات من، ذكات من، حیات من، ممات من همه رفتار و کردارم، علی بن ابی طالب زمین خوردم علی گفتم، ضَرَر بُردم علی گفتم به هر سختی مددکارم، علی بن ابی طالب علی ای فِکر و ذکر من، تویی آن فکرِ بِکر من تمامِ حُسنِ اَفکارم، علی بن ابی طالب علی جَنّت علی رضوان، علی باغ و علی بُستان صفای هر چمن زارم، علی بن ابی طالب گُنه کارم گُنه کارم، ولی شادم تو را دارم مرا ناجیِ از نارم، علی بن ابی طالب چه در دنیا چه در عقبی، به دست مِهر تو مولا امان از هر بلا دارم، علی بن ابی طالب تویی برهان تویی میزان، تویی تفسیری از قرآن تویی معیار و آمارم، علی بن ابی طالب زدم سنگ تو بر سینه، الا ای یارِ دیرینه شدی زین رو تو دلدارم، علی بن ابی طالب منم درد و تویی درمان، شفایم میدهی یک آن من از عشق تو بیمارم، علی بن ابی طالب به مسجد غرقِ احسانی، به ميدان شيرِ غرّانی دو وَجهَت را خريدارم، علی بن ابی طالب تويی که جانِ داداری، زِ من جان را طلبکاری به تو جان را بدهکارم، علی بن ابی طالب به زهرایت قسم يارا، نخواهم بی تو دنیا را به موی تو گرفتارم، علی بن ابی طالب نه قنبر نه که سلمانم، نه میثم نه که مقدادم به گلزار تو چون خارم، علی بن ابی طالب غلامِ مجتبی هستم، زِ جامِ زينبی مستم حسینت را عزادارم، علی بن ابی طالب دلی گویم دلی گویم، بدون مَعْطَلی گویم سگ کوی علمدارم، علی بن ابی طالب هم ایوان طلا خواهم، هم از تو کربلا خواهم تمنای دلِ زارم، علی بن ابی طالب خدا را شُکر می گویم، رَهِ حقِ تو می پویم از این کرده شعف بارم، علی بن ابی طالب .
‌. جز او کسی تجلی پروردگار نیست یعنی که کوه مثل علی استوار نیست روزی سه بار ماذنه ها جار می زنند نامی شبیه نام علی ماندگار نیست در حیرتم که با چه زبانی بیان کنم والله یارِ غار شدن افتخار نیست هر کس که سنگ عشق علی را به سینه زد دامانِ مادرش به خدا لکه دار نیست واحیرتا! به ما که مریدانِ حیدریم خاکی به غیر خاک نجف سازگار نیست غیر از علی که مظهر اعجاز عالم است دیگر فضائلِ  أحدی بی شمار نیست با نوکریِ آل علی زنده ام فقط عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست .
. نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو میانِ سینه‌ی شخصِ رسول مستوراند به غیرِ ذات، همه... هرچه بوده از آغاز به پای بوسیِ دستِ دعات ماموراند به ناودانِ طلایت چقدر می‌بارند ملائکی که ز جنس لطافتِ نورند به نوشِ شهدِ لبت، شش‌جهت شتاب آرند ملائکی که به ظاهر شبیه زنبوراند به شوقِ بوسه به تاکِ ضریح، لب‌هایم چهار فصل پیاپی دخیلِ انگوراند به خاکِ پای تو این‌ها که خاکمالِ تواند یکی یکی به دیارِ خود امپراطوراند دو تن ز خیلِ گدایانِ کوچه گردِ نجف به قومِ خود به کلیم و مسیح مشهوراند به روز واقعه تازه اگر اجازه دهی پیمبران همه با قنبر تو محشوراند غلام‌های غلامانِ قنبرت غِلمان کنیز‌های کنیزانِ فضه‌ات حوراند به وصله‌های عبایت قسم به ما بی تو هرآنچه وصل شود وصله‌های ناجوراند به انتظارِ تو از شوقِ `مَن یَمُت یَرَنی” هزارها چو من اینجا به مرگ مسروراند به زندگانِ سرِ دارِ باقی‌ات سوگند که مردگانِ تو مشتاقِ نفخه‌ی صورند ✍ .
. ای ناب ترین ساغر مولا مددی حیدر ای محشرِ در محشر مولا مددی حیدر ای صاحب صبح و شب ، روح حسن و زینب ای فاطمه را همسر مولا مددی حیدر ای ماه شب تیره ، ای مصطفوی سیره ای فاتح جنگ آور مولا مددی حیدر دست تو کرم دارد ، پای تو قدم دارد بر شانه پیغمبر مولا مددی حیدر ای تو سبب خلقت ، ای شاه قَدَر شوکت بر عرض و سما لنگر مولا مددی حیدر از سِر جهان آگَه ، ای نفس رسول‌اللَه همقافیه با کوثر ، مولا مددی حیدر ای شور دل بی حد ، نامت صد و ده ابجد شیرینیِ نی شکَّر مولا مددی حیدر ای گوهر در سینه ، ای پاکی آئینه زینت ده انگشتر ، مولا مددی حیدر ای شاه جهان آرا ، هستی به جهان آقا آقای من و قنبر مولا مددی حیدر حیدر صنما شیرین ، شیرین صنما حیدر ای اول و ای آخر مولا مددی حیدر تو شاهی و ما بنده ، ای روح پراکنده در قالب هر پیکر ، مولا مددی حیدر همخانه زهرایی ، پایینی و بالایی ای شاه چهل منظر مولا مددی حیدر همسفره مسکینی ، هم تلخی و شیرینی کندی تو ز جا خیبر مولا مددی حیدر هم نور دو عینی تو ، بابای حسینی تو مرجع به علی اکبر مولا مددی حیدر گفته ست رباب آخر ، به‌به به پدر شوهر رویای علی اصغر مولا مددی حیدر هرجا سخن از حق شد ، از نور تو مشتق شد گفتیم به هر منبر مولا مددی حیدر .
زمانِ بین دو سجده چو مغتنم گردد پیاله‌های ترک‌خورده، جام جم گردد جهان چه هست؟ تغافل‌سرای بی‌رحمی که در تعالی نیرنگ رنگ هم گردد به نیش‌ونوش جهان‌دیده می‌شوی، که عسل ز هم‌نشینی سم قاتل ورم گردد بدا به قوّه‌ی تشخیص در بزنگاهان اهم مهم بشود، یا مهم اهم گردد مهم‌تر از می صاف است مستی‌اش آن‌جا که سر محاصره بین سپاه غم گردد درشت و نازک اندیشه را بنه حرمت که زنگ ساز به صد ناز زیر و بم گردد به‌احترام که احرام بسته‌ای به‌حرم حرام باد اگر سنگ محترم گردد چرا به پرده بگویم سخن؟ چرا رک نه! کلام چون‌که بپیچد به خود کلم گردد علی علی علی، آن‌که به خانقاه خدا شکست بت که یگانه‌ترین صنم گردد تمام حرف همین است و نیست حرف دگر علی‌ست آن که به لطفش نعم اتم گردد به مدح او دولبم بی‌اراده گفت خداست که هرکه باده خورد مست لاجرم گردد گناه سجده‌ی مستانه را ببخشاید اگر که بین من و او خدا حکم گردد به پای کلب سر کوی او زدم بوسه که صفر چون‌که فتد پای یک، رقم گردد به کُنه معرفتش حاجیانه چرخیدیم که آب در تب گرداب گرد هم گردد ز من که مست علی‌ام مجو تعادل را که راه راست به پایم هزار چم گردد به‌وصف نه، به‌ثنایش زبس‌که هست عظیم هر آن مدیحه که گفتند شبه زم گردد زبان دراز به عجزی فتد به خاک آخر که پای مار زبانان همی شکم گردد جواز شعر من است این‌که پیر مستان گفت؛ «دلی که خانه‌ی مولا شود حرم گردد.» شراب می‌شود آب سبوی یاری که امیر ملک عرب والی عجم گردد قدم چو ماه زند نرم بین کوچه، مباد که خواب آهوی چشمی اسیر رم گردد سبو به دوش من از چه به شانه دارد نان؟ مباد از رخ ایتام خنده کم گردد نشسته‌ای که یتیمان به شانه‌ات بروند که کوه چون‌که شود استوار، خم گردد تو فکر کن که اناری‌ست آفت‌آلوده بخر، گر اهلی کوی تو شد دلم گردد من آن غبار به‌جایی نبرده ره هستم که از تکاندن دامان او عدم گردد وجود من چه بود جز تصدّق سر او که گفته دور سر او فقط دو دم گردد هرآن‌قدر که به مدح دو دم بسازم شعر همان‌قدر به دو ابروی او ستم گردد «من‌ و جدایی از کوی او؟ خدا نکند» که دست تیر ز پایش زیاد کم گردد هزار چنگ کنم تیز از تو ای شانه مگر ز خرمن مویش دوتار کم گردد یکی برای من و دیگری برای جهان مگر دهان‌به‌دهان چرخد و قسم گردد قسم به موی تو دست از تو برنمی‌دارم اگر به مدح تو دستان من قلم گردد من از شراب نجف هم خمار خواهم شد مگر که چایی بزم حسین دم گردد به حکم آن‌که خودش وارث رسل باشد یقین که سینه‌زنش وارث امم گردد میان تشت ز دشت آمدش خبر ز جناس چه‌کرده نعل که خجلت نصیب سم گردد چه آتشی به دل زینب صبور افتد... در آن‌زمان‌که به دور خودش علم گردد بیا مکن عجله ساربان، ببین بر نی به باد نیز ز گیسوی او کرم گردد به‌جز حسین که دارد دوای دلتنگی به هرکجا که چکد اشک ما حرم گردد به شیخ راه نرفته بگو از اسم حسین که هفت‌منزل مشهور یک‌قدم گردد به خاک چادر زهرا به حشر سرمه کشد به یاحسین هر آن دیده غرق نم گردد ز بی‌نصیبی چشم است نی زند فریاد که چشمه‌چشمه رود شمع تا که یم گردد چه‌دید حضرت «پروانه» از حسین که گفت؛ «نیازمند کرم، صاحب کرم گردد» به دادگاه نشسته‌ست تا که روح قدس «غریب» از چه به این شعر متهم گردد حرام‌تر بود از گندم ری آن روضه اگر که کیسه‌ی مداح پر درم گردد «قبول خاطر خون خدا شود» مقبل که شهره شعر بلندش چو محتشم گردد؛ هوا ز جور مخالف... «غریب» .