eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.5هزار دنبال‌کننده
232 عکس
135 ویدیو
32 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. گل کرد به لب ، دوباره نام عرفه سرمست شدم ز وصل جام عرفه لبریز گناه بودم و خالق من؛ بخشید مرا به احترام عرفه... ✍ .
. ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ عهـد کردم اگر امسـال رسَـم  تا ، عرفه دست بر دامـن زهـــرا بــزنم  با ، عرفه بزنــم دست  تـوســل  به نـخ چـــادر او متبـرک شــود  از چــادر  زهــــرا ، عرفه  آبــروی دو جهـان از  کـَرَم فاطمـه است شک ندارم که به نامش شودامضاعرفه عـرفه بــادهٔ هشیـاریِ مستـان خـداست کند از باده ، مطهــر،دل و جان را عرفه نیست در بیـن دعاها که بگیــرد ، امروز بار سنـگیــن غــم از شــــانه ام اِلّا عرفه آمدم تا که دلم زنده شـود با دَمِ عشـق بدمد جان به تنم همچو مسیحا ، عرفه شستشویی دهم این جانِ به لب آمده را تا کند جان مــرا ، پاک و مُصفّــا ، عرفه زمزم و سعی وصفا برده دل وجان مرا که نمـوده ست مرا غـرق تماشا ، عرفه در پیِ راه نجــات  آمده ام تا عــرفـــات بی پناهی چو مرا خوانده به اینجا عرفه پِیِ آب آمـده ام  تا که به  دریا برســم قطره اینجا منم و وسـعت دریا ، عرفه دل به دریا زده ام تا که از اعمـاق دعــا برسـاند به دلــم ، گوهــر یکــتــا ، عرفه سخن از ذبح منیّات و هواهای دل است نُـه ذی الحجـه مِـنا گشته بپا یا عرفه ؟ عـرفه در دل خود غــربت سنگیـن دارد که خبر می دهد از یک غم عظما ، عرفه خبر از کوفه و یک مرد غـــریب آوردند سوخت از این خبر تلـخ ، سراپا ، عرفه و از این داغ به هــم ریخت ابا عبـدالله پـر شـد از زمـزمـهٔ غــربت مــولا ، عرفه چه فراز و چه فرودیست دراین زمزمه ها با نواهای حسینـی شـــده معنــا ، عرفه بغضها ناله شد و اشک به صحرا بارید زیر باران چه غریب است خدایا عرفه کاروان می رود و پشت سرش می بارد اشـک بر گـونهٔ خشکیـدهٔ صحـرا ، عرفه حاجیِ کعبه پیِ کرب وبلایی شدنست می شـود کرب و بلا دشت مِنـا با عرفه ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) .
. دوبیتی دریا خجل از رحمتِ بسیارِ حسین عالَم مُتِحَیِّر است در کار حسین روز عرفه، خدا عنایت دارد پیش از عرفاتیان به زوّار حسین ✍ .
. «نفختُ فیه مِن روحی» مرا از خویش جان دادی مرا در بهترین دل‌ها -دل مادر- مکان دادی برای گفتن حرفم، برای لقمۀ نانم برای بازدم‌هایم، زبان، دندان، دهان دادی خداوندا تو بودی مادرم را عاشقم کردی مرا با دست‌هایش بین گهواره تکان دادی تو با آرامش دریا، تو با کوه و گل و صحرا خودت را به تمام بنده‌های خود نشان دادی زمین را فرش زیر پای مخلوقات خود کردی برای بال پروازِ پرنده، آسمان دادی به قدر قطره‌ای از لطف‌های تو نخواهد شد اگر یک عمر بشمارم، از این دادی، از آن دادی اگر جوشید خونِ گرم تو از حلق مجروحم تو بودی که درون سینه‌ام آتشفشان دادی گلایه نیست در کارم، اگر آخر نوازش را به خواهر نه، به دختر نه، به چوب خیزران دادی .
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ غافل نباشیم از روز عرفــه و خصوصاً دعای پرفیض عرفــه ... امام سجاد علیه‌السلام سائلی را دیدند که دست نیاز به بندگان خدا دراز کرده است! خطاب به او فرمودند: تعجب میکنم در روزی که حتی کودکانی هم که در رحم های مادرانشان هستند امید به خدا دارند و تو از مردم طلب می‌کنی!! ┄┄┅═✧💠💫💠✧═┅┄┄┄ کانال امین الله، ادعیه و زیارات https://eitaa.com/joinchat/2395013167Cdd29461dd7
. حرف از تو زیاد است، ولی باور نه داریم به دل هوای تو ، در سر نه عمریست که سربار تو‌ایم آقا جان سرباز و مدافعین این سنگـر، نه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. پیام آخر اگرچه برسردارم ،میا به کوفه حسین هنوز زمزمه دارم ،میا به کوفه حسین سلام من به توای آفتاب هستی بخش چراغ محفل تارم، میا به کوفه حسین نوشته ام که بیایی،ولی به صفحه ی خاک به اشک خود بنگارم ،میا به کوفه حسین میان کوفه غریبانه می زنم فریاد امیدوصبروقرارم، میا به کوفه حسین به سنگساری مهمان به کوفه می کوشند امام آینه دارم، میا به کوفه حسین دراین دیار،به سرنیزه لاله می چینند گل همیشه بهارم، میا به کوفه حسین بیا به همره زینب، ازاین سفربرگرد امید جان فکارم، میا به کوفه حسین برای آن که نگردی تو بی علی اکبر دمادم است شعارم، میا به کوفه حسین نشسته حرمله درانتظار اصغر تو ببین که واهمه دارم، میا به کوفه حسین پیام آخرمسلم برای تواین است گذشته کار زکارم، میا به کوفه حسین به گریه گفت«وفایی» زمسلم بن عقیل به دردو غصه دچارم، میا به کوفه حسین .
. تمام عمر وطن رفت در عریضه نویسی ولی شنیده نشد درد هایمان به سلیسی همیشه کور و کران را گرفته اند به خدمت برای بازیه پر کار نقش های پلیسی چگونه با چه زبانی نفوذ را بشکافد ندارد آنکه در این جمع گیج و خسته انیسی هنوز تازه وطن داشت،لمس و تجربه می کرد نفس کشیدن بی غرب و رسم کاسه نلیسی به دست آنکه خودش سوخت ،تا دوباره نیفتد به روی ماه وطن در غبار ها ،لک و پیسی خدا کند که شود هر عزیز خادم ملت ز خاطرش نرود لحظه ای مرام «رئیسی» .
. اشتیاق مجموعه‌ای از رباعیات رباعی۱ جامانده‌ام ازحال‌وهوای عرفه فیض عرفات و ربنای عرفه اما به طواف عشق محرِم شده‌ام در ترجمه‌ی فراز‌های عرفه رباعی۲ در دل گله از فراق دارم یارب شوق سفر عراق دارم یارب ذکرم شده "أَرْغَبُ إِِلَیْکَ" یعنی خیلی به‌تو اشتیاق دارم یارب رباعی۳ در بند خداست بندبند بدنم روح‌و‌دل‌ و‌ جسم‌و‌جان‌ و اعضای‌تنم شکر یکی از این همه هم ممکن نیست گیرم که تمام عمر تسبیح زنم رباعی۴ تا در قلبم به تو یقین دارم من ازجانب تو حبل متین دارم من هرچند که خالی‌است دستم، اما صدشکر که آزاده و دین‌دارم من رباعی۵ بی‌لطف تو بی‌چاره‌ام و رنجورم از جنس سلیمانم و کم از مورم خواهان منی اگرچه در خود غرقم نزدیک منی اگرچه از تو دورم .
. دم جون دادن من ؛ لبمو تر نکنید اگه گفتم آب می‌خوام حرفمو باور نکنید اگه میشه تا سه روز ؛ تنمو خاک نکنید جای لطمه ها رو از رو صورتم پاک نکنید شاید که مردنم همین نزدیکی‌ها باشه آقا بیا باشه ؟ میخوام شبیه تو تنم رو بوریا باشه آقا بیا باشه ؟ الهی مثل تو سرم از تن جدا باشه آقا بیا باشه ؟ یا قدیم الاحسان _ حسین جان ۳ یا ذبیح العطشان _ حسین جان ۳ حالا که باید منو ؛ توی غربت بذارین روی چشمم لااقل یه ذره تربت بذارین دیگه از دستای من ؛ کاری که بر نمیاد هی می‌خوام بگم حسین اما صِدام در نمیاد چه سخته اسم تو نیاد روی زبون من ای مهربون من یه عمر حسین حسین شده ذکر جنون من ای مهربون من می دونی که به روضه ی تو بسته جون من ای مهربون من یا قدیم الاحسان _ حسین جان ۳ یا ذبیح العطشان _ حسین جان ۳ سر خاکم بذارین ؛ سیاهیِ روضه رو واسه سومم بخونین روضه ی رقیه رو بخونین از اون بدن ؛ که به زیر مرکبه بخونین از رگ حنجری که نامرتبه بابا برای چی سر تو بوی نون میده سه ساله جون میده یکی توی شلوغیا ما رو نشون میده سه ساله جون میده مگه که لکنت زبون به من امون میده سه ساله جون میده (خبرداری یکی النگوهامو دزدیده سه ساله جون میده ) یا قدیم الاحسان _ حسین جان ۳ یا ذبیح العطشان _ حسین جان ۳ https://eitaa.com/asharehoseini14/8689 .👇
🍃🌺 عید سعید قربان، زیباترین جلوه تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک. ضامن اشک واتساپ https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. روز ذبح نفس مان با تیغ تقوا آمده روز قربانی است، وقتی «عید اضحی» آمده سالها درگیر اسماعیل جانم ،غافلم ظهر شد خورشید جان تا حلق بالا آمده از منیت بس که سرشارم کمر خم آمدم می شود تفسیر از افتادگی ،تا آمده کوله باری از گناهان را به دوشم می کشم رود حیرانم که تا آغوش دریا آمده ریختم در راه جانم را، در آغوشم بگیر توبه کار خسته ای، تنهای تنها آمده... .
✅کانال مرثیه، روضه و مداحی زیر مجموعه کانال ضامن اشک 👇👇👇 @Navaymagtal اشعار حسینی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ضامن اشک https://eitaa.com/zameneashk1 گروه متضمن البکاء http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2 آی دی تبادل @m_h_tabemanes
. شـرمنـده اگـر هنـوز سـربازی نیست آن همت و شور مهدوی سازی نیست با این همـه ای وعده ی حق می آئی چون آمدنت خیال پردازی نیست... .
. لطف امام هادى و نور ولایتش ما را اسیر کرده به دام محبتش بر لطف بى کرانۀ او بسته ‏ایم دل امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش منت خداى را که به ما کرده مرحمت توفیق برگزارى جشن ولادتش تبریک باد بانوى کبرى سمانه را کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش این است آن امام که تقدیر ایزدى بعد از جواد داده مقام امامتش این است آن امام که ذرات کائنات اقرار کرده‏ اند به جود و کرامتش این است آن امام که در برکة السّباع شیران شوند رام و گذارند حرمتش این است آن امام که از نقش پرده هم ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش این است آن امام که دشمن به چند بار رخسار عجز سوده به درگاه عزتش سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى چون سه على دیگر باشد عبادتش افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او بیش از ستاره ‏هاى درخشان فضیلتش مائیم و دست و دامن آن حجت خدا چون نا امید کس نشود از عنایتش گردیده‏ ایم جمع به ذیل لواى او افکنده‏ ایم دست به دامان رحمتش از آستان قدس رضا هدیه مى‏ کنیم آه دلى به غربت و اشکى به تربتش یارب بحق فاطمه با فتح کربلا بگشا بروى ما همه راه زیارتش از لطف آن امام (مؤید) مؤید است کو را نشان خدمت آل محمد است ✍ .
ای دهم حجّت خدای ودود هادی ملک خالق معبود آفرینش یم عنایت تو هادیان بندۀ هدایت تو ای فدایّی تو اب و اُم ما ای تو ابن الرّضای دوّم ما همه عالم یم عنایت تو اولیا تشنۀ ولایت تو ای تو باب المراد اهل البیت نور چشم جواد اهل البیت آفتاب رخ هو القیّوم همه ی حسن چارده معصوم معرفت سایه ای ز قامت تو نور، یک جلوه از کرامت تو روی تو آیت هوالموجود به وجود تو بسته کلّ وجود حلم ها لاله ای ز گلشن تو علم ها خوشه ای ز خرمن تو روح، قربانی تن پاکت تن، غباری به دامن خاکت بال جبریل فرش مجلس تو گل نرگس نثار نرگس تو ابر بارنده فیضی از جامت شیر درّنده در قفس رامت چشم دشمن به لطف و رحمت تو متوکّل حقیر عزّت تو نور الانوار کلّ اجدادی سیّدی یا علیّنا الهادی جامعه سطری از عبارت تو انبیا عاشق زیارت تو در خراسان، مدینه، سامرّا نجف و کاظمین و کرب و بلا زائرین هر کجا که مهمانند جامعه با دم تو می خوانند کیست ابن الرّضای دوّم، تو در امامان علیّ چارم، تو به مزار مطهّر تو سلام به عروس و به خواهر تو سلام بوی احمد دمد ز یاسمنت از رواق مقدّس حسنت زده بر سر هوای سامره ام خاک پای گدای سامره ام سامره آفتاب سینه ی من کربلای من و مدینۀ من سامره شهر نور، شهر شرف سامره باغی از بهشت نجف سامره در زمین بهشت اله آسمان دو آفتاب و دو ماه تو ولیّ خدای دادگری تو جوادالائمّه را پسری تو ز هر وصف خوب، خوب تری تو به یک چهره چارده قمری تو علیّ علیّ و فاطمه ای تو چراغ هدایت همه ای به دعای تو سنگ گل آرد به ولای تو ابر می بارد هم تو گفتیّ و هم خداست گواه من اطاکم فقد اطاع الله تو زعیمی تو رهبری تو امام حق بود از تو با تو در تو مدام ذکر حق چیست ذکر خیر شما کیست میزان حق به غیر شما بی دمت آدمی نمی ماند به خدا عالمی نمی ماند طایر وحی از تو دانه گرفت در ریاض تو آشیانه گرفت من اتاکم نجی سرود سرود به شما خاندان درود درود شمع بزم اخوّتید شما اهلبیت نبوّتید شما در زمین در سپهر در افلاک هر که شد بی شما هلاک هلاک چشم دل بی چراغتان کور است شاهد من کلامُکم نور است به خداوندی خدا سوگند به محمّد به انبیا سوگند به کتاب و به مکّه و به حرم به صفا و به مروه و زمزم به مدینه به خاک قبر رسول به مزاری که گم شده ز بتول به شهیدان بدر تا امروز به شهادت به مرگ ظالم سوز این کلام خدای دادار است مهرتان خلد و بغضتان نار است روح قرآن بود بیان شما جان «میثم» فدای جان شما
. یک جلوه ی دلپذیر تکرار شده است لبخند مهی منیر تکرار شده است بر دست محمد است انوار علی آیینه ای از غدیر تکرار شده است .
. از جلوهٔ خورشید اگر با خبریم یا تشنهٔ آیه های صبح ظفریم با ترک گناه می شود گفت که ما از مُنتَظِران حضرت مُنْتَظَریم... ✍ .
. مگر هر قطره گوهر می شناسد مگر هر بنده حیدر می شناسد بپرس از مصطفی مدح علی را برادر را برادر می شناسد .
. خوش آن دل كز ازل دارد ولاى حضرت هادى  خوش آن سر كاو بساید رخ به پاى حضرت هادى   دلا گر رستگارى خواهى از حول صف محشر نما از حق طلب ظلّ لواى حضرت هادى بجو از حق ولایش را همى جود و عطایش را صفا ده گنج دل را از صفاى حضرت هادى ببر نام گرامی اش كه باشد حل هر مشكل بكوب از جان درِ دولت سراى حضرت هادى به هر دردى دوا نامش كه در بازار حق عامش  شفا بخش امم دارالشفاى حضرت هادى نبى اصل و على اسمى كه جان عالمش قربان  كه شد ایجاد دو عالم براى حضرت هادى على بن محمد هادى دین حجت عاشر كه عاجز نطق قاصر در ثناى حضرت هادى چگونه مدح شاهى را توان گفتن كه مَداحش  بود همواره در قرآن خداى حضرت هادى عبادت را بود شرح قبولى دوستى او قبول افتد اگر باشد رضاى حضرت هادى بود جشن جنان محضش و بغضش آتش نیران  بود غلمان غلام آشناى حضرت هادى. .
. چشمِ او باز شد وُ چشمِه نشسته به تماشا سامرا دارد از امشب علیِ عالیِ اَعلا چه‌جمالی؟! چه‌وقاری؟!چه‌کمالی؟!چه‌شکوهی؟! گلِ تکبیر نشسته به لبِ حضرتِ زهرا علی از نسلِ رضا ُو علی از نسلِ حسین ُو... علی از نسلِ علی ُو علی از جنسِ مسیحا نفسَش مُرده کند زنده پس اِکسیرِ حیات است کیمیایِ نظرش ساخته از سنگ  طلاها این مرادِ دو‌جهان وُ پسرِ بابِ مراد است هر دری بسته شود جز درِ  فیضیه‌یِ مولا هادیِ آلِ امیر است وُ مسیری به غدیر است پسرِ شیرِ خدا علّت آرامشِ شیر است خوش به حالِ سائلی که بِنِشیند سرِ راهت نانِ او می‌رسد از دستِ تو با نازِ نگاهت لقمه‌ای که تو بگیری نانَش از تنورِ زهراست روسفید است غلامِ خانه‌زادِ رو‌سیاهت زائر از سمتِ خراسان طرفِ کرب‌وبلا رفت در حریمت روزی‌اش شد چند ساعت استراحت وسطِ جامعه پیچید شمیمِ گلِ نرگس به فدایِ تو ُو اصل وُ نسب ُو نسلِ چو‌ ماهت ما نداریم شبیهِ تو  ندیدیم مثالی در فِصاحت   در بِلاغت  در صِراحت  در مِلاحت اسداللّه ضمیری    ولی‌ُاللّه سَریری اصلاً آقا تو‌ به دنیا آمدی دست بگیری گِره به کار ندارم دستگیرم که تو باشی با تو دورم زِ غرور وُ حسد ُو کِبر ُو حواشی منِ مجنون اگر این جادّه را پیش گرفتم نَه حَواسم به غم است ُو نَهَراسم زِ خراشی با شما قلبِ من آرام و قدمهامْ بلند است بی تو یک‌دَم که بمانم می‌شوم من متلاشی از بهشتی که شنیدیم وُ فراوانیِ نعمت من که می‌خواهم عزیزم گوشه‌ای را که تو باشی آمدی تا برسانی دلِ ما را به غدیر ُو .... آمدی تا نمکی بر رویِ این زخم بپاشی زخمیِ روضه‌یِ شاه وُ ماهِ رویِ نیزه‌هایم از اهالیِ غدیر وُ بی‌قرارِ کربلایم ✍ .
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا نام تو بردم دلم غرق طرب شد ابیات من شیرین‌تر از شهد رطب شد اول تمام تار و پودم با ادب شد بعدش وجودم محو قتال العرب شد نام تو تا بردم وجودم صیقلی شد هر رگ رگم ذاکر به ذکر یاعلی شد خونی که درگ‌هاست می‌جوشد به شوقت عاشق به قدر وُسع می‌کوشد به شوقت تا خرقه خدمت که می‌پوشد به شوقت هر لذتی را نیز بفروشد به شوقت شوقت قرار از سینه اهل ولا برد عشقت دل دیوانگان را تا خدا برد توحید را ما در تماشای تو دیدیم احساس را در نام زیبای تو دیدیم مردانگی را در سجایای تو دیدیم ما هر چه خوبی بود را پای تو دیدیم ای کل خوبی‌های عالم بین دستت ناثوتیان، لاهوتیان مدهوش و مستت جامه‌درانیم و به دل‌ها شور داریم از نور زهرایت در عالم نور داریم ما کی به سر فکر بهشت و حور داریم نعلین را کنده هوای طور داریم نام تو تا آمد دل ما پر شعف شد وادی طور ما همان صحن نجف شد ما را گرفتاران چشمانت نوشتند محتاج جود و لطف و احسانت نوشتند آوارگانی در بیابانت نوشتند مبهوت زیبایی ایوانت نوشتند ما بنده عشق تو از قالوا بلائیم دیوانگان مست ایوان طلائیم ما را به یک طعم و نصیحت میهمان کن بر آن عبارات فصیحت میهمان کن یا که به لبخند ملیحت میهمان کن بر طعم انگور ضریحت میهمان کن یادم نرفته نیمه شب شور نجف را یادم نرفته طعم انگور نجف را کشکول من خالی‌ست مولا التفاتی ساقی تویی آقا بده آب حیاتی از باب ساعت آمدم با مشکلاتی ای که قبولی صیامی و صلاتی با دست خالی آمدم دستم بگیری دست مرا هر آنچه که هستم بگیری ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .