.
#عرفه
#امام_زمان_عج
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش
به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش
کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش
دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش
کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش
مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش
چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
استادحاج غلامرضاسازگار✍
.
.
#شور یا #زمینه
#شب_پنجم
#حضرت_عبدالله
روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله
روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز
می ریم به قتگاه این شب و هرساله
شب پنجم شب سوز و اهه
شب پنجم شبه قتگاهه
می خونیم از یتیم مجتبی
شب پنجم شب عبداللهه
وای من وای من ای حسین
صدا می زد عمه رها کن این دستم
عمو حسین من زخمی و بد حاله
تحملم دیگه به سر اومد عمه
حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله
نداره تاب سخن می بینی
نداره رمق به تن می بینی
نوک نیزه شو سنانه نامرد
می کنه توی دهن می بینی
وای من وای من ای حسین
هر کی داره سهمی می بره از این تن
دورو بره جسمش ببین چه جنجاله
ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته
ببین عمو مو که زخمی و بی حاله
نیزشو روی پرش می زاره
جلو چشم مادرش می زاره
ببین این شمر خدا نشناس و
چکمه شو رو پیکرش می زاره
#شب_پنجم_محرم
#سبک_مسیر_روضه_باز
#رضا_نصابی ✍
👇
.
#شور و #زمینه
#لطمه_زنی
#حضرت_قاسم
افتادی بر خاک و ز خون تری قاسم
زخمیه تیرو تیغ و تبری قاسم
با این جای زخمه عمیقه در پهلوت
تو تصویری زنده از مادری قاسم
پیرنت پاره شده می بینم
دهنت پاره شده می بینم
زیر تیغ و تبر و سر نیزه
بدنت پاره شده می بینم
وای من وای من ای حسین
روی تن پاکت نعل ها گذاشتن پا
نمونده از جسمه تو اثری قاسم
طشتی ندارم تا برات بیارم من
تو هم مثل بابات خون جگری قاسم
چجوری جسم تورا بردارم
دوباره باید عبا بردارم
این تن غرق به خون و باید
از رو خاک جدا جدا بردارم
وای من وای من ای حسین
روی تنت کردن هروله و دیدم
روی سرت ریختن چند نفری قاسم
لحظه ی اخر تو به روی دامانم
جون میدی و جونم رو می بری قاسم
پر وبال تو رو صیاد چیده
تن تو دور و برت پاچیده
بمیرم که نعل مرکب قاسم
بد جوری صورتت و بوسیده
#سبک_مسیر_روضه_باز
#شب_ششم_محرم
#رضا_نصابی ✍
👇
.
#شور یا #زمینه و #زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم
صحبت اب می شه گریم می گیره من
حرف رباب می شه گریم می گیره من
شیر خواره می بینم تو بغله مادر
اروم تاخواب می شه گریم می گیره من
شدم از غصه ی تو پیر اصغر
با گلوی تو چه کرد تیر اصغر
یه جوری گلوتو پاره کرده
انگاری که خرده شمشیر اصغر
لالایی اصغر من لالایی
مگه یه شیر خواره چقد می خواد اب که
وقته جواب می شه گریم می گیره من
دست خودم نیست که هر جایی حرفی از
جام شراب می شه گریم می گیره من
نیزه داره لاابالیه مست
سرتو دیدم گرفت توی دست
کنار سر عمو عباست
سر تو به نوک نیزه می بست
لالایی اصغر من لالایی
مادری از بچش که بی خبر باشه
پر اضطراب می شه گریم می گیره من
ببینم مردی رو غمگین و مضطر هست
حالم خراب می شه گریم می گیره من
حرمله به حال من می خنده
شدم از مادرتو شرمنده
دست و پا می زنی و می بینم
سرتو تنها به پوستی بنده
لالایی اصغر من لالایی
#سبک_مسیر_روضه_باز
#شب_هفتم_محرم
#رضا_نصابی ✍
👇
.
#زمینه یا #شور
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم
داغ تو انداخته من و علی از پا
میونه این لشگر نزار من و تنها
افتادی روی خاک با تنی غرق خون
به روی دست من می زنی دست و پا
می کشی روی زمین پا اکبر
می کنی خون دله بابا اکبر
ای عصای وقت پیریه من
از غمت شدکمرم تا اکبر
وای من وای من ای حسین
حرمتم و این قوم نگه نمی دارن
ببین می خندن به اشکای من بابا
چقدر زدن ضربه به فرق تو اکبر
با کینه ی حیدر این ابن ملجم ها
می کشم از بدنت نیزه من
از لای پیروهنت نیزه من
نفست حبس شده توی سینه
می کشم از دهنت نیزه من
وای من وای من ای حسین
هر جایی می بینم از تو نشونی هست
پیکر تو ریخته رو خاک این صحرا
ای غیرتیه من بعد تو می شه باز
پای حرومیان به خیمه ی زن ها
بی تو نطقم از بیان می افته
نبض من از ضربان می افته
تو نباشی طرف خیمه گاه
نگاه خیره سران می افته
#شب_هشتم_محرم
#سبک_مسیر_روضه_باز
#رضا_نصابی ✍
👇
.
#شور یا #زمیپه
#حضرت_عباس
#شب_نهم
اب اورم عباس دلاورم عباس
ای یاورم عباس می روی از دستم
یک تنه هستی تو همه سپاه من
ای لشگرم عباس می روی از دستم
پیچیده خبر که سر دار افتاد
علم از دست علمدار افتاد
برسه تا کنار عباسش
رو زمین حسین هزار بار افتاد
امون ای وای امون از غربت
دیدم سر تو خرد عمودو افتادی
برابرم عباس می روی از دستم
دیدم رو خاک افتاد دست علمدارت
برادرم عباس می روی از دستم
سر تو تا بین ابرو واشد
کنار پیکر تو بلوا شد
همه از تو می برن یک سهمی
دور تو معرکه ای بر پا شد
امون ای وای امون از غربت
بدونه تو می شه خیلی جسارت ها
به این حرم عباس می روی از دستم
نباشی تو می شه همسفر خولی
که خواهرم عباس می روی از دستم
تو نباشی می ره بین انظار
گذرش می افته توی بازار
تو نباشی زینبم پیر می شه
می بینه بعد تو خیلی ازار
امون ای وای امون از غربت
#سبک_مسیر_روضه_باز
#شب_نهم_محرم
#رضا_نصابی ✍
👇