eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
791 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. ‌۱۴۰۴ ▪️بنداول▪️ همهٔ راهُ من یه نفس دویدم گریه کردم عمو تا بهت رسیدم مُردم تا نالهٔ تو رسید دیدم من عمو چه بد زدنت تنها افتادی روی زمین شلوغه چقد کنار تنت (زینت دوش مصطفی چرا رو خاکه پیکرت داره خون میره از سرت خدا بده صبر به خواهرت) ▪️بنددوم▪️ با لگد نزنش نرو رو بدنش دیگه نیزه نیار جا نداره تنش پاتو بردار نفس بکشه با خنجر کُند نزن به گلوش تا من هستم منو بزنُ موهاشو نکش نکن زیر و روش پیرهنشو میخوای چیکار؟ تیغ‌تو رو گلوش نذار حالا که داری می‌کُشیش اگه می شه واسش آب بیار (زینت دوش مصطفی چرا رو خاکه پیکرت داره خون میره از سرت خدا بده صبر به خواهرت) علیه_السلام مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .
. ۱۴۴۷ سلام_الله_علیه سائلم یک نگاه میخواهم بار این بارگاه میخواهم کوه ها دارم از گناه به دوش اشک با وزن کاه میخواهم طبق فرمایش امیر کلام توبه با هر گناه میخواهم رو سیاهم برای دیوار تکیه رنگ سیاه میخواهم من برای قیامت و قبرم توشه از اشک و آه میخواهم شاعرم شاعر همین دربار صله از دست شاه میخواهم من فقیری یتیم ، اسیر ، مجیر آمدم خرج راه میخواهم آسمانی سیاهم از اعمال حضرت نور ، ماه میخواهم حضرت مستطاب،  حبل الله ریسمانی به چاه میخواهم ذره ای از کرامتت را در من اتاکم نجاه میخواهم ای اجل میکنی اگر تعجیل روضه ی قتلگاه میخواهم روزگار آب را سراب گذاشت بر دلش غصه بی حساب گذاشت بود تسلیم و در ریاض خدا هر چه گل داشت در گلاب گذاشت همه را اهل کوفه رد کردند آنچه برهان که از کتاب گذاشت آب میخواست حق مادری اش دشمنش گرچه بی جواب گذاشت در شهودش جهان مجازی بود داغ خود بر دل حباب گذاشت لحظه ای دل نبست بر دنیا پا بر این خانه ی خراب گذاشت آه از آن لحظه ای که صورت را بر تراب ، ابن ابوتراب گذاشت بشکند دست هر خبیثی که تیغ بر جسم آن جناب گذاشت ای بسوزد جهان سه مرتبه که پیکرش را در آفتاب گذاشت دست شومی که تیغ زد به حسین دور دست حرم طناب گذاشت آن سری که گلاب شست به دیر شام ویرانه در شراب گذاشت 📚 .
. ☑️بند اول ای عمه من عبداللهم پهلوون زاده ی آل حیدر منم شیر دریا دل و نوّه ی شاه خیبر(ع) ای عمه رهام کن برم تا به میدون عموم بی پناهه تا لشکر باخنده نگن که حسین بی سپاهه واویلا واویلا ببین حال زارم با چشمای پرخون اجازه بده تا برم سمت میدون عموم و دارن میکُشن این نامردا بزار تا بشم من سپرِ عموجون ☑️بند دوم عموجون بمیرم چقدر نیزه دار ریخته روی سرتو بمیرم چه خونی میریزه از این پیکرتو بمیرم دارن چــــــــه بلایی سر تو میارن هنوز من نمردم که پا روی سینت میزارن واویلا واویلا چقدر قلب زارم اینا آزردن تورو تنهااینجا غریب گیر آوردن مگه مرده باشم ببینم نامردا که نیزه میؤنه تنت فرو بردن ☑️بندسوم عمو جان بگو آخه باید چقدر غم رو سینه م بریزم که داغ تو رم روی سینه م بریزم عزیزم واویلا واویلا عمو جان همیشه پسر بودی عبداللهم واسه ی من پسر نه سپر بودی عبداللهم واسه ی من واویلا فدایی شدی آخرش تو توو این راه تو ای یادگار برادر عبدالله الهی بمیرم چقدر سخت جون دادی جاداره بمیرم ازین داغ جانکاه .👇
. دست از جان که بشویی تنِ تو جان گردد سمت آتش بدوی شعله گلستان گردد قیدِ هر چیز زنی قید خدا می‌گردی بدوی سمت حرم صید خدا می‌گردی باید از غیر، خودت را بتکانی در خاک آسمانی‌تر از آن باش بمانی در خاک حیف باشد که در این برکه بمانی ای ماه هرچه در جستن آنی، تو همانی ای ماه دل اگر کندی از این خاک بر افلاک روی می‌شود یک شبه معراج از این خاک روی خوش به آن دل که بر آن زُلف،گرفتار بماند هرکه شد مَحرمِ دل در حرم یار بماند آنکه در معرکه اُفتاد فراموش نشد شیعه آتش به جگر داشت که خاموش نشد شبنم از خویش که زد جلوه‌ی خورشیدش کرد هرکه زد نعره حسن، فاطمه جاویدش کرد کربلا دید زمین جلوه‌ی صدها حسن است آخرین حُسن ختامِ شهدا با حسن است نیست از واژه‌ی الله جدا عبدُالله می‌بَرد بالِ مرا تا به خدا عبدُالله باید از خویش بپرسیم به هر شب هر صبح کیستی؟ بنده‌ی نفسیم و یا عبدُالله باید از خویش بپرسی که چه باید بکنی تا بخوانند در این راه تو را عبدالله تا خدا راه نداریم اگر گریه کنیم نیست راهی زِ دل سوخته تا عبدالله آنقدر غرق حسین است نفهمیده هنوز که شده حُسنِ ختامِ شهدا عبدالله کیست او سرخی احرام اباعبدالله نام او جا شده در نام اباعبدالله او رسیده به غمی که نرسیده زینب دیده او صحنه‌ی تلخی که ندیده زینب صحنه‌هایی که حسن داد کشیده دیده آنچه را فاطمه غش کرد و ندیده دیده مُشت بر سینه‌ی خود باز چرا می‌کوبد بین گودال چه دیده است که پا می‌کوبد کاش می‌شد که بگوید نکند خواب است او غزلی در وسط آن‌همه گرداب است او از همان دور... از آن دور حسن را می‌دید در هجوم همه ...با زور حسن را می‌دید پدرش داشت از آن دور صدایش می‌کرد قبل آن خنجرِ ناجور صدایش می‌کرد پیش چشمان ترَش خونِ جگر را می‌دید بینِ گودال عمو را نه، پدر را می‌دید بی وضو دست کسی در خُم گیسو می‌رفت شمر با چکمه‌ی سرخی به سوی او می‌رفت قبل از آنی که از آن شیب سرازیر شود می‌دود سمت عمو تا نکند دیر شود همه با زور رسیدند مگر جا بشوند تا که یک سهم بگیرند اگر جا بشوند همه بودند ولی شیر نری مانع شد پدری روی زمین و پسری مانع شد سپرِ تشنه‌ی صد چاک در آن همهمه بود دست اُفتاده‌ی او در بغل فاطمه بود نیزه‌ای خورد به پشتش نفَسش پُر خون شد شد همان نیزه که از پشت عمو بیرون شد وای من طُعمه‌ی یک لشکر افراطی شد بدنش با بدن خُرد عمو قاطی شد اسب‌ها رفته، سر دوش عمو خوابیده او سه روز است در آغوش عمو خوابیده گرچه زن‌های دهاتی همه دیر آوردند خوب شد جای عبا چند حصیر آوردند بستر طفل رُباب آن تنِ درهَم باشد بوریا آنقدری هست که او هم باشد (حسن لطفی ) ۱۴۰۴/۰۴/۰۸ .
. بن_حسن_علیهما_السلام ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید بزرگوار حسین سلامی همه گفتند حسین بن علی تنها شد بی کس و یار، زمینگیر بیابان ها شد تشنه‌لب، مانده به مقتل جگرش می سوزد هر نفس چشم به سوی حرمش می دوزد نه علی اکبر و قاسم به کنارش دارد نه دگر قرص قمر، گرد مدارش دارد به رد سرخی خون پیکرش آمیخته است سنگ، پیشانی او را چه بهم ریخته است داغ ها در دل پر طاقت او جمع شدند لشگری با طمع غارت او جمع شدند تکیه بر نیزه‌شکسته زدنش را دیدند به دل سوخته‌ی سبط نبی خندیدند ناگهان غرش یک شیر زمین را لرزاند رجز حیدری اش لشگر دشمن را راند همه از ترس ز گودال عقب می رفتند از سوی معرکه فی الحال عقب می رفتند عاشقی بود و دل خویش به دریا زده بود یازده ساله‌ای از نسل حسن آمده بود دست ها خالی و شیدای اباعبدالله از قفس پر زده و رفت سوی قربانگاه رفت تا اینکه سپر بهر عمویش بشود طبق نذر پدرش، نحرِ عمویش بشود پسر فاتح میدان جمل، غوغا کرد کوچه‌ای در وسط لشگر دشمن وا کرد تا رود باز به قربان اباعبدالله با پرش شد سپر جان اباعبدالله آنقدر بود دلش مثل حسن، زهرا دوست آخر آویخته شد دست کریمش بر پوست یاد زهرا و پر زخمی او عبدالله ناله زد از جگر سوخته اش وا اُمَاه بود بیتابِ غم قاسم و جام عسلش عمویش زود کشیدش به میان بغلش عاقبت قسمت او مثل علی‌اصغر شد با لب تشنه به تیر سه پری پر پر شد خوب شد رفت و به دل داغ عمو را نچشید خوب شد رفت و سرش را به روی نیزه ندید خوب شد قسمت او ناله و افسوس نبود غصه‌ی روز و شبش، روضه‌ی ناموس نبود ✍ .
. (ع) دارم دق می‌کنم ، بلند شو اکبرم نذار روی خاک صورتت رو عزیز جون من ، چی شد که خاک و خون گرفته همه هیبتت رو می‌میرم تو بمیریا ، منو تنها نذاریا دارم از غصه جون میدم ، از حرم زینبم بیا سیرم از این عالم علی ، از غمت می‌نالم علی پاشو دست من و بگیر ، که وخیمه حالم علی با بغض مرتضی ، چه بدجور کشتنت غمت قبر بابا رو کَنده سر اومد طاقتم ، می‌بینی که داره به اشکم یه لشکر می‌خنده مثل تسبیح پاره که ، دونه هاش ریخته رو زمین بدن تیکه تیکه تُ و ، من باید جمع کنم ببین سهم این صحرایی علی ، می‌بینم هر ، جایی علی توی صحرا گم کردمت ، یوسف بابایی علی چقد بد کشتنت ، چه اوضاعی شده که هیچ کس شبیهش ندیده دلم شد مضطرت ، بیچاره مادرت برات خیلی زحمت کشیده چه بی رحمانه توی دشت ، دوره کردن جَوونم و جون دادم تا رو خاک دیدم ، خورشیده آسمون مو دشمنا بی دردن علی ، چقدَر نامردن علی تو رو کشتن پیش چشام ، نیمه جونم کردن علی ✍ ..... . چطور باور کنم ، که من هم دعوتم توی بزم روضه‌ت نشستم اگر چه روسیام ، اگرچه بی کسم دلم رُو به زلف تو بستم نمک زندگیم حسین ، سند بندگیم حسین من بودم نوکر خودت ، از قدیم و ندیم حسین غمی دل رو مضطر نکرد ، چشم ماها رو تر نکرد هیشکی غیر از تو یاحسین ، نوکرش رو باور نکرد غم تو قلبارو ، به خاک و خون کشید غمت خاصه و بی شباهت می‌دونم عاقبت ، می‌گیری دستم و به دست توئه چون شفاعت شافع محشرم حسین ، سایه ی رو سرم حسین میگم از عمق دل اینو ، من سَنَه نوکرم حسین مثل بارون رحمتی ، چشمه ی جود و نعمتی تا نفس دارم پای تو ، می‌مونم با هر قیمتی خداروشکر آقا ، که قلب عاشقم شد از غصه ی تو لبالب شنیدم تشنه لب ، بریدن از قفا سرت رو جلو چشم زینب لعنت حق به دشمنت ، چقدَر زخمیه تنت همه ریختن تو قتلگاه ، چه غریبونه کشتنت دل زینب مضطر شده ، سوخته و خاکستر شده بمیرم جسم اطهرت ، سهم تیغ و خنجر شده ✍بهمن عظیمی ......... (س) بلندشو دخترم ، بریم با همدیگه بلندشو بریم پیش اصغر می‌دونم خسته ای ، بگیر دست منو بلندشو بریم یاس پرپر زخمای روی دست و پات ، واسه بابا عذابه ها پاشو دست منو بگیر ، بریم از این خرابه ها پاشو از خاک ای نازنین ، پاشو از روی این زمین روی خاکا نَشین گلم ، پاشو رو دامنم بشین بمیرم دخترم ، شکسته دندونات ببینم ؛ چرا سوخته گیسوت بمیرم دخترم ، چرا قَدّت خَمه شکسته چرا دست و بازوت چی شده ای عزیزکم ، نمی‌بینه چرا چشمات انقدَر خونیه لبت ، شباهت داری به بابات تاوله روی پات چرا؟ ، قهری بامن ، فدات چرا؟ چه بلایی اومد سرت؟ ، بگو سوخته موهات چرا؟ گلم گریه نکن ، نکن خون قلبم و بخواب توی آغوش بابا بیا و دردات و ، تموم حرفات و بگو باز توی گوش بابا قهر نکن دخترم باهام ، تو عزیز دل منی سوخته موهات ولی هنوز ، دختر خوشگلِ منی تویی تاج روی سرم ، تا ابد هستی دلبرم من بابای تو هستم و ، هنوزم هستی دختر ✍بهمن عظیمی ..... (ع) رو خاک قتلگاست ، عموی بی‌کسم عمویی که مثل بابامه اگه تیکه تیکه ، بشم ای عمه جون همین راه و میدم ادامه احتیاجم داره الان ، شده تنها بذار برم خنجر شمر رو حنجره ، تو رو زهرا بذار برم می‌میرم تو راه عمو ، تا بشم خونخواه عمو   جونِ ناقابلم میشه ، هِدْیه به پیشگاه عمو با کلی آرزو ، رسیدم پیش تو که باشم باتو یار و همراه اگه زنده به گور ، بشم حتی عمو  نمیرم ازینجا به والله من بدهکارِتم عمو ، گردنم داری آخه دِین بابامم راضیه برات ، جون بدم ای عمو حسین مثل قاسم میدم نشون ، پیشِت هستم تا پای جون گردن ما حق داری تو ، پدری کردی واسمون بمیرم واسه ی ، جراحات تنت بمیرم که اینطور غریبی تا وقتی زنده ام ، نمی‌ذارم عمو بشه نزدیکِت نانجیبی توو گلوم بغض بی کسی ، رو لبم ذکر ربّنا اومدم تا سپر بشم ، جلو شمشیر دشمنا خارِ چشمای دشمنم ، مگه از تو دل می‌کَنَم وقتشه تا ثابت کنم ، بچه شیر حسن منم ✍ 👇
. ۱۴۴۷ ✍ صلا علیک یا ذبیح بالقفا صلا علیک یا حسین و بالعرا اخر شدی بر خاک گرم کربلا وجه الثری الله و اکبر الله و اکبر قران بخوان بر روی نی ای جان خواهر جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ........... . محرم ۱۴۴۷ صلا علیک یا دّیح بالقفا صلا علیک یا حسین و بالعرا اخر. شدی بر خاک گرم کربلا وجه الثری الله و اکبر الله و اکبر قران بخوان بر روی نی ای جان خواهر جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان راس شریفت رفته روی نیزه ها بر رمل صحرا پیکرت مانده رها با دست بسته خواهرت را میبرند از کربلا هستم به سوی کوفه روانه بر ناقهء عریان به زور تازیانه جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان. ای گشته در مقتل قتیل العادیات بزم عزایت شد به پا در کائنات خون گریه کرده بر لبان تشنه ات اب فرات جان علی و جان بتولی اخر دراوردی سر از خرجین خولی جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسبن جان ........... نوحه محرم ۱۴۴۷ صلا علیک یا ذبیح بالقفا سر گشته و آواره ء صحرا شدم محصور تیغ و نیزه ء اعدا شدم در کوچه های شهر کوفه بی کس و تنها شدم ای نور عینم در شور و شینم من اولین قربانی راه حسینم جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان _ بنما حذر از این سفر با خواهرت جان رقیه و علی اصغرت کوفه نشسته در کمین کشتن آب اورت با چشم گریان با قلب سوزان از نامه ای که داده ام هستم پشیمان جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین ___ کاروان در دشت ماتم خیمه ها برپا شده اشفته حال زینب کبری شده در قلب مادرها برای کودکان غوغا شده اه و واویلا اه و واویلا خیمه زده در کربلا فرزند زهرا جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان اینجا ببیند دختری داغ پدر اینجا ببیند مادری داغ پسر اینجا بگردد خواهری بر سر زنان خونین جگر اه و واویلا اه و واویلا بر زیر لب گوید حسین اعوذ و بالله جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ............. ای جان من ای جان من ای جان من ای میهمان کلبهء ویران من خاکستر موی سرت افتاده بر دامان من محنت کشیدم دیگر بریدم بابا نمیبینی مگر موی سپیدم بابا حسین جان بابا حسین جان بابا حسین بابا حسین بابا حسین جان از هر کس و ناکس شنیدم حرف بد شمر لعین با چکمه بی رحمانه زد بازار کوفه از تمام کوفیان خوردم لگد قدم کمانی رخ ارغوانی با خود ببر من را اگر که میتوانی بابا حسین جان بابا حسین جان بابا حسین بابا حسین بابا حسین جان ....... این دسته گلها هدیه های خواهرت نذر تو و نذر علی اصغرت زینب نبیند اینچنین در بی کسی چشم ترت من زنده باشم تنها شوی تو محصور تیغ و نیزهء اعدا شوی تو جانم حسبن جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان راه تو را در کربلا بستم حسین شرمندهء طفلان تو هستم حسین کردی بزرگی و گرفتی عاقبت دستم حسین ای شاه عالم غرق ملالم گو خواهرت زینب کند من را حلالم جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ........ امیرحسین الفت 👉 عبداللهم عبداللهم عبداللهم من اخرین قربانی ثاراللهم در راه مولایم حسین ابن علی سر می دهم شام غم من اخر سحر شد در یاری خون خدا دستم سپر شد جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان مثل کبوتر از قفس گشتم رها جانی که نذر تو شود دارد بها اخر ادا شد نذر بابایم حسن در کربلا مثل همیشه هستی پناهم اغوش تو گشته عموجان قتلگاهم جانم حسین جان جانم حسین جان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ....... .👇
. (ع) تویی امامِ معصومم ، عمو حسینِ مظلومم دلم پریشون احواله ، انگار میونِ جنجاله اگرچه روی تل هستم ، ولی دلم توو گوداله ببین شدم دل بی قرارش ، عمه بذار برم کنارش (تنهاست توو میدون) ۲ بذار برم حاجت بگیرم ، می‌خوام توو قتلگاه بمیرم (جای عموجون) ۲ تویی امامِ معصومم ، عمو حسینِ مظلومم تمومه زندگیمه اون ، که افتاده توو موج خون دلم می‌خواد مث قاسم ، بِدَم توو راه عشقم جون اگه نَرَم به جنگِ دشمن ، عَموم و تشنه سر می‌بُرّن (ای وای که دیره) ۲ باید جونم بشه حوالَه‌ش ، درد آوره صدای ناله‌ش (گریه‌م می‌گیره) ۲ تویی امامِ معصومم ، عمو حسینِ مظلومم شکسته قلب آیینه ، داره توی دلش کینه شِمره همون که با چکمه ، می‌خواد بشینه رو سینه عمه دیگه طاقت ندارم ، پنجه زده به موی یارم (نامردِ ملعون) ۲ بیرون نیار پیراهنش رو ، ای نانجیب با پا تنش رو (هی بر نگردون) ۲ تویی امامِ معصومم ، عمو حسینِ مظلومم میون قلزمِ خونی ، دردت نداره درمونی می‌خوای منو به جا بابام ، بغل کنی نمی‌تونی نبین که ظاهراً صغیرم ، من اومدم برات بمیرم (مابین میدون) ۲ طفل برادرت من هستم ، سرباز آخرت من هستم (مظلوم عموجون) ۲ تویی امامِ معصومم ، عمو حسینِ مظلومم ‌ ✍ .👇
. کمت کردن با هم دیگه سنان و شمر و خولی درهمت کردن میگن بعد سه روز داهاتیا تورو جمت کردن کمت کردن غریب بودی تو قتلگاه زیر چکمه ی شمر نا نجیب بودی بگو چرا که از آب فرات تو بی نصیب بودی غریب بودی این همه رفت و آمد      تو مقتل نکنید اگر میخواید بِبُرید        معطل نکنید حسین جانم ۵ __ چه خوشحالن تموم پیرمردا با عصا راهی گودالن همه تو فکر غارت النگوهای اطفالن چه خوشحالن لگد خوردی تو دست و پا زدی و ضربه ی آخرو بد خوردی تو گودال بلا هرچی که خوردی از حسد خوردی لگد خوردی ریختن سرت تو گودال       برای پیرهنت یکی شده حسین جان         زیر و روی تنت حسین جانم ۵ ‌.............‌‌‌ . سلام الله علیها چه رویایی برا تشییع جنازم آخرش اومدی بابایی میشه یه بار دیگه برای من بخونی لالایی چه رویایی نبودی و... یادم نمیره هیچ وقت دیگه بازار یهودی و میبینی روی صورت من آثار کبودی و نبودی و... بردن عروسکامو       عمو بو نبره بسه دیگه، فقط کاش      النگو نبره۲ حسین جانم ۵ -------------------------------------- نمی بخشم اونی که نیمه شب دنبالم اومد و نمیبخشم همون که تا میگفتم بابا، میزدو نمیبخشم نمیبخشم پرم سوخته مثه محاسنت ببین که موهای سرم سوخته گل سری که واسم خریدی با معجرم سوخته پرم سوخته حالا که اومدی ،نا      مرتب اومدی چشمام کم سوئه بابا     چرا شب اومدی؟ حسین جانم ۵ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود ..............‌ . شهادت مجتبی علیه السلام میاد اشکام میخواستم تو رو خونه ببرم جونی نداشت پاهام میگفتم که الان داد میزنم تا برسه بابام میاد اشکام دلم شد زار میبینم خونِ پیشونی تو مونده روی دیوار اگه چشات میبینه از روخاک گوشوارتو بردار دلم شد زار تا نیومده پاشو      بگیر دست منو کجا میری عزیزم     میبینی حسنو؟؟؟ بند ۲ چشام تر بود تو کوچه گفتم ای کاش که قدم یه کم بلند تر بود دیدم که زیر پای وحشیا چادر مادر بود چشام تر بود شدم پرپر تو رو یه جوری زد که افتادی روی زمین با سر دیدم که صورتت سیاه تر از چادرته ، مادر شدم پرپر یک مرد نبود تو کوچه      بگه این یه زنه گوشواره با یه سیلی       نباید بشکنه حسن جانم ۵ ............... . ابن الحسن علیه السلام محن داره میخوام همه ببینن که چه لشکری حسن داره باید سریع برم تا که عمو جون به بدن داره محن داره چه بلوا شد یه چشم به هم زدن تو قتلگاه چهل نفر جا شد ببین دست منم حالا دیگه شبیه سقا شد چه بلوا شد عمه چجوری چادر بذاره رو تنت دیدم که نیزه هارو شکستن تو تنت۲ حسین جانم۵ ______ دم آخر دیدم چجوری توی قتلگاهت افتادی با سر نشست رو سینه ات و یکی میگفت ای غریب مادر دم آخر جسارت شد تو رو غ یب گیر آوردن و پیکر تو غارت شد ازین معرکه سهم خواهرت فقط اسارت شد جسارت شد موهای تو رو از پشت اومد دس بگیره میگم عمه سرت رو بیاد پس بگیره حسین جانم ۵ ............ غمت سخته برام دیدن فرقِ پره خون و درهمت سخته تک و تنها تورو به خیمه ها بیارمت، سخته غمت سخته ای امیدم پاشو بریم حرم که جواب رباب و من میدم تا افتادی، برا غارت گوشواره ها ترسیدم ای امیدم روی خاک بیابون     نشسته قمرم پاشو ببین داداش جون     شکسته کمرم حسین جانم ۵ چه غم باره که بی عمو شدن سیلی شمر و حرمله داره النگوهارو میبرن حالا این اولِ کاره چه غم باره زمین خوردم تا مشکت و دیدم برا رباب هزار دفه مُردم پاشو بازم علم بگیر ببین دستاتو آوردم زمین خوردم داره به اشک چشمام      میخنده حرمله رو نیزه ها سرت رو       میبنده حرمله حسین جانم ۵ ✍ .......... زمزمه زمینه علیه السلام قدم خم شد عصای پیریمو ببین که با چه زحمتی جمع شد من هربار که شمردمت یه تیکه از تنت کم شد قدم خم شد برو باشه گمون نمیکنم این همه اکبر تو عبا جاشه میام کنار هم بچینمت دوباره میپاشه برو باشه حالا چطور بیارم        به خیمه تنتو دیدم از روی مرکب      زمین ریختنتو حسین جانم۵ ___ علی جانم مثه برگ خزون ریخته توی دشتی علی جانم با پا رفتی ولی تو عبا برگشتی علی جانم علی جانم شدی پرپر چکار کنم با یک عبا و با صد تا علی اکبر؟ علی اکبر من بودی شدی چندتا علی اصغر شدی پرپر جمع کردن تو از خاک     شده دردسرم عمه منو میاره              تورو اهل حرم حسین جانم ............ .👇
. علیه‌السلام ■سربند■ السلام اى روح ايمان ما رعیّت زاده هستیم و تو سلطان انت مصباح الهدی ای خوب خوبان یابن‌زهرا یابن‌حیدر اى حسين جان ای حسین جان تکیه‌گاهم پادشاهم داده‌ایی عمری در این روضه پناهم ای حسین جان تو سلیمان من چو مورم پیرو راه تو تا صبح ظهورم مولانا‌حسین‌جان ●بند۱ السلام اى شاه شاهان ذات حق در عرش خود بهر تو گريان من فداى پيكرت اى شاه عريان بر لب آب السلام اى شاه عطشان اى حسين جان شاه مظلوم شاه تشنه عاقبت تنها شدى در زير دشنه اى حسين جان بر سر تو گشته جنجال من بميرم از غمت در قعر گودال ●بند۲ السلام اى پور زهرا پيكرت صد پاره شد در دشت و صحرا شد خميده از اَلم آن قد رعنا بى‌پناه و بى‌سپاهى بعد سقا اى برادر اهل كوفه بس پليدند جسم پاكت را چنان گرگی دريدند اى برادر بعد تو واى از اسارت بعد تو بر دخترانت شد جسارت ✍ ......... علیه‌السلام سبک السلام ای روح ایمان ●بند۱ قبله‌ی اهل یقینی نائب بر حق میرمومنینی تو کریم اهل بیت مرسلینی فخر سادات و معزالمومنینی ای حسن جان قبله‌گاه و روح و جانم صاحب قلب من و کهف امانم ای حسن جان از سر لطف کن عنایت کرده عشقت بر محبانت سرایت ای جانم حسن جان ●بند۲ ای شهید زهر کینه عالم از داغ دلِ خونت حزینه در عزایت میزند زهرا به سینه قتلگاهت کوچه‌ی تنگ مدینه ای حسن جان داغ و غصه حاصلت شد خاطرات قتل مادر قاتلت شد ای حسن جان شد کفن بهر تو گریان تا که جسم اطهرت شد تیرباران واویلا حسن جان ✍ ............. . سلام‌الله‌علیها ■سربند■ السلام اى روح ايمان ما رعیّت زاده هستیم و تو سلطان انت مصباح الهدی ای خوب خوبان یابن‌زهرا یابن‌حیدر اى حسين جان ای حسین جان تکیه‌گاهم پادشاهم داده‌ایی عمری در این روضه پناهم ای حسین جان تو سلیمان من چو مورم پیرو راه تو تا صبح ظهورم مولانا‌حسین‌جان ●بند۱ اى چراغِ راه زينب در شب تيره تو هستى ماه زينب اى يگانه دلبر دلخواهِ زينب من عزيزت هستم و تو شاه زينب اى برادر اين پسرها نذر راهت ما همه قربانيان روى ماهت اى برادر بعد اكبر  آهِ حسرت فكر و ذكر اين پسرها شد شهادت ●بند۲ اى عزيزم سايه‌ى سر در ره تو جان به كف ابناى جعفر در ید دشمن پر از شمشير و خنجر در دل ميدان شده غوغاى محشر اى برادر بين ميدان نيزه و تير سهم جسم پاکِ هر دو فوجِ شمشير اى برادر در ره تو نيزه خوردند بر روى زانوى تو جان را سپردند ✍ .......... ■سربند■ السلام اى روح ايمان ما رعیّت زاده هستیم و تو سلطان انت مصباح الهدی ای خوب خوبان یابن‌زهرا یابن‌حیدر اى حسين جان ای حسین جان تکیه‌گاهم پادشاهم داده‌ایی عمری در این روضه پناهم ای حسین جان تو سلیمان من چو مورم پیرو راه تو تا صبح ظهورم مولانا‌حسین‌جان ●بند۱ بهر عمه تن عصا شد عاقبت دستم ز دستانش رها شد روى جسم تو عمو دستم جدا شد عاقبت پور حسن بر تو فدا شد اى عمو جان در ره تو جانفدايم نذرى بيت حسن در كربلايم اى عمو جان اين جماعت ديده بستند استخوان‌هاى تن من را شكستند ●بند۲ در كنارت رفتم از حال واى من از ماجراى قعر گودال پيكر پاک تو و من گشته پامال جان به اين ره دادم و دل گشته خوشحال اى عمو جان آتش غم  شعله ور شد لشكر كوفه به سويم حمله ور شد اى عمو جان زير سم مركبى تو تو عزيز عالمين و زينبى تو ✍ ............. ■سربند■ السلام اى روح ايمان ما رعیّت زاده هستیم و تو سلطان انت مصباح الهدی ای خوب خوبان یابن‌زهرا یابن‌حیدر اى حسين جان ای حسین جان تکیه‌گاهم پادشاهم داده‌ایی عمری در این روضه پناهم ای حسین جان تو سلیمان من چو مورم پیرو راه تو تا صبح ظهورم مولانا‌حسین‌جان ●بند۱ * بر سر ما سايه‌ى تو حضرت اكبر بُود همپايه‌ى تو در دل اهل شميران آيه‌ى تو شكر حق كه ما شديم همسايه‌ى تو شاه شاهان قاسم بن ال‌مجتبايى تو عزيزى و عريس كربلايى شاه شاهان همچو بابا شاخ شمشاد جان ما قربان تو اى تازه داماد ●بند۲ قاسمت ضرب‌المثل شد طعمه‌ى نامردمِ قوم دغل شد در ضريح پيكرم پر از عسل شد عاقبت جسمم به دستانت بغل شد اى عمو جان مادرم در خيمه در تب پيكرم ماند عاقبت در زير مركب اى عمو جان شهد عشقت را چشيدم در ره تو مثل سقا قد كشيدم ........... .👇👇