4_6044184098430259249.mp3
21.18M
#روضه_حضرت_زهرا
سید رضا نریمانی
خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی!
رشیدهی علی از چه چنین هلال شدی؟!
دوباره دست به پهلو گرفتهای زهرا
چرا مقابل من رو گرفتهای زهرا؟!
بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟
دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی
شده بریده چرا نالهات؟! هراسانم
من از لباس پر از لالهات هراسانم
قسم به حرمت چشمِ تَرَت، بیا و بمان
قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان
تمام روز و شب از درد سینه گریانی
نماز نیمه شبت را نشسته میخوانی
میان سجده، مرا باز جان به لب کردی
چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟!
نگاه کن به دلِ مضطر حسین و حسن
بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن
شبِ سیاهِ مرا جِلوهت سَر نکند
به زخمهای تنت مرحمی اثر نکند
شکستهاند به داغت دل صبورم را
شکستهاند شبیه پَرَت، غرورم را
منی که پشت سر خود زره نمیپوشم
به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم
خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد
به پیش دیدهی مردش زنی کتک نخورد
#محمد_جواد_شیرازی
خدا نیاره اون لحظهای که مردی باشه و جلو چشماش زنش و بخوان نامحرما بزنند...
هرکسی از لحظهی خوشِ زندگیش داره میگه؛ امیرالمومنینم از لحظهی خوشِ زندگیش تعریف کرد:« اون لحظهای که پیغمبر دست زهرا رو گذاشت توو دستم. صدا زد علی جان این امانته دستت، خیلی حواست بهش باشه...
لحظهی سخت زندگی علی اون لحظهای هست که دستش و بستن. همچین که فرمود دستای علی رو بستن،
نه این که دستای علی رو از جلو بستند، اگه دستای علی رو از جلو میبستن میتونست یه کاری بکنه ولی دستای علی رو از پشت سر بستن تا دیگه نتونه جلوی ضربات اون نامرد و بگیره...
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
قعر مطامیری و عمامه سرت نیست
یک جای سالم بر روی بال و پرت نیست
درد غل و زنجیرها هیچ است وقتی
معصومه را دلتنگی اما دخترت نیست
از جلوه ی ماهت فقط مانده هلالی
گویی که در بین عبایت، پیکرت نیست
طوری شکسته ساق پایت بین زنجیر
دیگر علاجی بر غم زجرآورت نیست
خَلّصنی یا رب، روضه ی در پرده ی توست
این ناله ها، جز یاد داغ مادرت نیست
بر خاک نمناک استخوانت نرم گشته
بی علت این آه و فغان آخرت نیست
بر روی تخته پاره جسمت رفته اما
این وزن سنگین، وزن جسم لاغرت نیست
خوبیِ تخته پاره در این است، دیگر
در زیر پا، جسم به خون غوطه ورت نیست
قعر سیهچالت کجا و قعر گودال!
کُندیِ خنجر لااقل بر حنجرت نیست
حداقل دلواپسیِ دخترانت
ساعات آخر در وجود مضطرت نیست
هر چند در این جا غریبی، باز خوب است
چشمان ساربان، پی انگشترت نیست
#محمد_جواد_شیرازی
.
#مناجات_با_خدا ﷻ
#شب_جمعه
کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم
مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم
می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست
راهِ نجات، خوف و رجا بوده از قدیم
قلاده ام ببند، بمانم کنار تو
بیچاره آن کسی که رها بوده از قدیم
شغل گدایی اش به دوعالم نمی دهد
هر کس گدای آل عبا بوده از قدیم
می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی
دلگرمی ام امام رضا بوده از قدیم
نزد کریم هر که فقیر است بُرده است
آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم
من عاشق تمام ائمه شدم ولی
در سینه جای دوست سوا بوده از قدیم
با یا حسین توبه ی آدم قبول شد
ذکرش همیشه عقده گشا بوده از قدیم
حب الحسین صوم و صلاة تمام ماست
حب الحسین نیت ما بوده از قدیم
در روضه و میان مناجات حاجتم
برگ برات کرب و بلا بوده از قدیم
شب های جمعه ناله ی محزون مادری
بر زخم های رأس جدا بوده از قدیم
اموال غارتی همه میراث عترت است
عمامه ی نبی و عبا بوده از قدیم
عالم شکست چون که نوشتند داغ او
سنگین برای ارض و سما بوده از قدیم
#محمد_جواد_شیرازی✍
.
.
📋گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود
#مدح_امیرالمؤمنین (ع)
#امیرالمؤمنین
.............................................
به ساحتی که کند جبرئیل عرض ارادت
گر از سگان علی نیستی برو به سلامت
ز آفتاب قیامت گرت هوای جدایی است
غبار قبر علی باش تا قیام قیامت
کدام نشئه روحانی است شارح شاهی
که در نماز شب دفن خویش کرده امامت
شاعر: #محمد_سهرابی ✍
گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود
چنگی به دل نمی زد اگر مرتضی نبود
ما را نوشته اند گدایان مرتضی
بر روی سینه حک شده این لوح یاد بود
شایسته است رو به نجف ، عاشق علی
شب را سحر کند همه در حالت سجود
روح الامین ز جانب حق ذاکر علی است
گهگاه اگر به سمت نبی می کند فرود
ما را ز خاک پای علی آفریده اند
در کثرتیم اگر همه از وحدت وجود
تنها امیر هر دو جهان گشته مرتضی
کوری چشم دومی و آن زن حسود
حاجی به دور کعبه و ما دور مرتضی
حج ها بدون حب علی واقعا چه سود ؟!
من خاک پای هر که شده زائر علی
بر زائران خاک نجف رحمت و درود
رفتم بهشتِ مشهد و کرب و بلا ولی
خاک بهشت هم به دلم چون نجف نبود
حال دلم بد است ، نجف روزی ام کنید
رحمت به شاعری که به شعر این چنین سرود :
” چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است “
ایوان طلای یار ، دل از عاشقان ربود
با ذکر یا علی ز جهان محو می کنیم
آل سعود روزی و روز دگر یهود
شاعر : #محمد_جواد_شیرازی ✍
.............................................
حاج مسعود پیرایش
.👇
.
#طلیعه_محرم
سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است
حرف از حسین و زینب و ماه محرم است
دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور
حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور
می گفت: نذر خون خدا جان مادرم
دم از حسین می زنم و اشک می خرم
با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای
با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای
دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است
بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است
هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند
کفش هر آن که آمده را جفت می کند
رندی کنار در به همه چای تازه داد
چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد
با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش
قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش
با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود
یک بچه باز قلک خود را شکسته بود
می گفت زیر لب: کم من را قبول کن
از من دوباره سینه زدن را قبول کن
رحمت به مادری که ارادت می آورد
فرزند خویش را سوی هیئت می آورد
از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است
با چادرش مدافع فرهنگ زینب است
دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب
لات محله بود ولی گفت زیر لب:
زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد
دیگ سیاه روضه مرا رو سپید کرد
آمد به سوی من پدری پیر و محترم
می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم
این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی
خود را عزیز خانه ی معبود می کنی
جانم فدای نوکر و دربان هیئتش
جانم فدای پیرغلامان هیئتش
هر کس به قدر معرفتش کار می کند
با اشتیاق صحبتِ از یار می کند
در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند
گریان برای حضرت عباس می شدند
مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه
هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه
خدام درگهش همه بی ادعا شدند
با این که خسته اند ولی یک صدا شدند
دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند
محکم تر از همه به سر و سینه می زنند
چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند
مانند بچه مرده همه گریه می کنند
گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد
در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد
گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب
گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب
گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند
گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند
گفتند: این غریب، میان وطن نبود
جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
#مدایح_و_مراثی_امام_حسین
مناجات محرمی امام حسین(ع)
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته
هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته
حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته
شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته
آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته
از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته
نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته
تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته
آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته
گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته
خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
#مدایح_و_مراثی_امام_حسین
مناجات محرمی امام حسین(ع)
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته
هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته
حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته
شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته
آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته
از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته
نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته
تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته
آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته
گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته
خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
.
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا؟!
با اشک، سرمه بر نظرت می کشی چرا؟!
با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است
اینقدر آه از جگرت می کشی چرا؟!
بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک
پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا؟!
مانند بچه مرده فقط داد می زنم
داری عبا به روی سرت می کشی؟! چرا؟!
در هر قدم، دوبار می افتی به روی خاک
تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا؟!
گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می شوی
کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا؟!
از حال می روی به سر و صورتت نزن
عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا؟!
تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند
وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند
چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید
خواهر نبود محضرت اما پسر رسید
قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین
بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید
سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد
آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید
پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها
بالاسرت عزیزِ دلت، پیرهن درید
قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن...
وقتِ وداع با پسرش، تند می طپید
آمد حسین با سر زانو، نفس زنان
وقتی علی به روی زمین داد می کشید
صورت به صورت پسرش زار می زد و...
با چشم خیس هلهله و خنده می شنید
پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا
تکه به تکه چید علی را روی عبا
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
.
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا؟!
با اشک، سرمه بر نظرت می کشی چرا؟!
با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است
اینقدر آه از جگرت می کشی چرا؟!
بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک
پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا؟!
مانند بچه مرده فقط داد می زنم
داری عبا به روی سرت می کشی؟! چرا؟!
در هر قدم، دوبار می افتی به روی خاک
تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا؟!
گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می شوی
کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا؟!
از حال می روی به سر و صورتت نزن
عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا؟!
تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند
وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند
چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید
خواهر نبود محضرت اما پسر رسید
قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین
بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید
سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد
آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید
پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها
بالاسرت عزیزِ دلت، پیرهن درید
قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن...
وقتِ وداع با پسرش، تند می طپید
آمد حسین با سر زانو، نفس زنان
وقتی علی به روی زمین داد می کشید
صورت به صورت پسرش زار می زد و...
با چشم خیس هلهله و خنده می شنید
پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا
تکه به تکه چید علی را روی عبا
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
.
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
مددی ای پسر فاطمه، وقت مدد است
حال و روز دل شعله ور عشاق، بد است
چند روز است که قوتِ همه ی ما آه است
دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است
گرگ غاصب، زده بر صورت هر طفلی چنگ
آه مظلوم بلند است و دل ظالم سنگ
کودکی بر اثر ترس، تنش می لرزد
چشم هایش شده خیره، بدنش می لرزد
مادری روی زمین در بغلش فرزندی است
آخرین بار به زحمت به لبش لبخندی است
کودکی آب ننوشید و به دستش نان ماند
آسمانی شد و پر زد، بدنش بی جان ماند
صاحب العصری و این عصر، دلت را خون کرد
غزه ی سوخته در حصر، دلت را خون کرد
همه ی واقعه ها می گذرد در نظرت
دل ما سوخته مثل جگر شعله ورت
شام طفلان هراسان چه زمان سر گردد؟!
تو اراده بنما تا که ورق برگردد
ای که ویران گر هر ظلم و فسادی هستی
تو یداللهی و مافوق ایادی هستی
چشم داریم همه بر تبرت ابراهیم
گوش بر امر ولی در صف حزب اللهیم
عزم ما در صف پیکار شبیه صخره است
بر مریدان ابالفضل، شهادت فخر است
بکش از قبضه ی خود تیغ دو سر را بیرون
قطع کن ریشه ی تاریک یهود و صهیون
آخرین ناجی و مونس، به رقیه برگرد
پسر حضرت نرجس، به رقیه برگرد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
.
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
مددی ای پسر فاطمه، وقت مدد است
حال و روز دل شعله ور عشاق، بد است
چند روز است که قوتِ همه ی ما آه است
دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است
گرگ غاصب، زده بر صورت هر طفلی چنگ
آه مظلوم بلند است و دل ظالم سنگ
کودکی بر اثر ترس، تنش می لرزد
چشم هایش شده خیره، بدنش می لرزد
مادری روی زمین در بغلش فرزندی است
آخرین بار به زحمت به لبش لبخندی است
کودکی آب ننوشید و به دستش نان ماند
آسمانی شد و پر زد، بدنش بی جان ماند
صاحب العصری و این عصر، دلت را خون کرد
غزه ی سوخته در حصر، دلت را خون کرد
همه ی واقعه ها می گذرد در نظرت
دل ما سوخته مثل جگر شعله ورت
شام طفلان هراسان چه زمان سر گردد؟!
تو اراده بنما تا که ورق برگردد
ای که ویران گر هر ظلم و فسادی هستی
تو یداللهی و مافوق ایادی هستی
چشم داریم همه بر تبرت ابراهیم
گوش بر امر ولی در صف حزب اللهیم
عزم ما در صف پیکار شبیه صخره است
بر مریدان ابالفضل، شهادت فخر است
بکش از قبضه ی خود تیغ دو سر را بیرون
قطع کن ریشه ی تاریک یهود و صهیون
آخرین ناجی و مونس، به رقیه برگرد
پسر حضرت نرجس، به رقیه برگرد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
.
#مدح_امیرالمؤمنین
خدا آورده در وصف علی آیات انسان را
به یمن او خدا نازل کند بر خلق، باران را
علی، مجد و شکوه حق، میان طور سینا بود
که شیدا کرد نور جلوه اش موسی بن عمران را
نه تنها بهره ها بردند مردم از بیاناتش
که حتی رام کرده خطبه اش گرگ بیابان را
علی شمشیر بیرون از غلاف حزب توحید است
به برقِ تیغ خود عاجز نموده حزب شیطان را
فقط محبوب خالق یک نفر، آن هم علی باشد
که احمد میل فرماید کنارش مرغ بریان را
کسی که انبیا قاصر ز درک رتبه اش هستند
به روی دوش خود بالا بَرد شأن یتیمان را
نجات انبیا از هر بلا کار علی باشد
امین الله فی ارضه، سزاور علی باشد
علی را در مقام نفس خود، طه پسندیده
علی را از ازل، انسیةالحورا پسندیده
به جای زرق و برق زندگانی، ساقی کوثر...
حیات ساده ای با حضرت زهرا پسندیده
"بگو بر هر که دنبال نشانیِ خداوند است
علی اسم خدا باشد که حق او را پسندیده"
خدا تا که عیان دارد علی فاضل ترین مرد است
برایش زینتی چون زینب کبری پسندیده
نه اینکه قرب او بر حق، به قدر "قَابَ قَوْسَینِْ" است
خدا او را چنان احمد به "أَوْ أَدْنی" پسندیده
قرین با حق شدن یعنی علی حق است و حق با اوست
هر آنچه او پسندد را، خدا یکجا پسندیده
علی اصل و اساس دین و غیر از او فروعش شد
دلم مدهوش خاتم بخشیِ بین رکوعش شد
چه گویم در مقامش که نماند جای افسوسی
علی قدیسی از نور است و از آیات قدوسی
علی را جز علی معنا نخواهد کرد و در بابش
نباشد معنی کامل، میان هیچ قاموسی
میان ظلمت دنیای تیره، تابش حبش
منور کرده قلب شیعیان را همچو فانوسی
نجف وادی امن است و نجات از نار می یابد
مشرف می شود هر کس برای عرض پابوسی
فلانی و فلانی را رها کن تا که بگریزند
علی تا هست در لشگر، نباشد جای مأیوسی
به سجده تیرِ بیرون آمده از پای او می گفت:
عجب دلداده ای هستی، عجب با یار مأنوسی
چرا بنت اسد را حق، اقامت در حرم داده؟
چرا در سجده احمد بر علی حق را قسم داده؟
علی راه خدا، باب خدا، معشوق سبوح است
به نام نامیِ او راه های بسته، مفتوح است
تمام کوه ها غرقند در دریا و نوح ایمن
چرا که نام حیدر، حک شده بر کشتی نوح است
علیِ مرتضی بر پشت خود جوشن نمی بندد
در این یک ویژگیِ منحصر، صد نعتِ ممدوح است
به دور مصطفی روز اُحد چون شیر می چرخد
اگرچه با نود زخمی که خورده، سخت مجروح است
به یمن پاکی دامان مادرها، برای ما
بیان منقبت های علی، آرامش روح است
به سوی هر دو قبله خوانده با احمد نمازش را
به هر خیر اولین است و علی توحیدِ مشروح است
به دست او خدا انوار را تکثیر خواهد کرد
علی را "قل هو الله احد" تفسیر خواهد کرد
خدا روز غدیر خم، چنین بخشیده تفضیلش
امیرالمؤمنین را کرده بر دین، شرط تکمیلش
علی شد شرط ابلاغ رسالت در کلام حق
که علامه امینی ها بیان کردند تفصیلش
بساط بت پرستی در کنار کعبه برپا بود
علی با قهر ابراهیمیِ خود کرد تعطیلش
چنان بی واهمه جای نبی خوابید در بستر
که از سوی خدا مدح و ثنا فرمود جبریلش
سقایت کرد در بدر آن چنان شیر خدا حیدر
هزار و یک ملک رفتند در صحرا به تجلیلش
قوام مسجد کوفه به صوت مرتضی باشد
به قربان مناجاتش، فدای لحن ترتیلش
برای اهل ایمان، حب او اتمام نعمت شد
غدیر خم برای شیعیان، روز ولایت شد
صدف در قعر دریا بود، قدرش را ندانستند
به هر دردی مداوا بود، قدرش را ندانستند
به هر دل خسته و هر سائل و هر طفل درمانده
علی مانند بابا بود، قدرش را ندانستند
که غیر از او لباسش ساده تر از خادمش بوده؟
چقدر این مرد آقا بود، قدرش را ندانستند
بساط سفره ی خیرات مولا بهر سائل ها
همیشه پهن و برپا بود، قدرش را ندانستند
علی بالاترین اعجاز احمد در رسالت بود
علی هارونِ طه بود، قدرش را ندانستند
کلام و سیره اش، حتی سکوتش هم هدایت بود
در او هر خیر پیدا بود، قدرش را ندانستند
چه شد آخر غدیرش را چرا از یادها بردند؟!
چرا هیزم به پشت خانهی خیرالنسا بردند؟!
#محمد_جواد_شیرازی- تیر ماه ۱۴۰۳
#عید_غدیر #امیرالمؤمنین #غدیریه
#مناجات_با_امیرالمومنین
.