بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_ولادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
شاعر: #محسن_عرب_خالقی
شب تولد زينب بلند شو مادر
به جان دخترت امشب بلند شو مادر
شب تولد زينب دعاي مرگ مكن
بياو خانه مهيا براي مرگ مكن
شب تولد زينب بخند مادر جان
دو پلك زخمي خود را مبند مادر جان
شب تولد زينب نفس بكش مادر
بيا ز دست اجل دست پس بكش مادر
شب تولد من مثل شمع ميسوزي
به جاي طفل به تابوت چشم مي دوزي
فداي آنهمه احساس مادرانه تو
شب تولد زينب كجاست شانه تو
شب تولد من تير مي كشد پهلوت
شب تولد من درد مي كند بازوت
شب تولد من دست من كفن دادي
به جاي هديه به من كهنه پيرهن دادي
ــــــــــــــــــ
«کانال مداحی عاشقان حضرت زینب، س،»
@Asheghane_hazrat_zeynab
#حضرت_زهرا_س_وصیت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم
از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من
از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهاے خسته من خواب رفته است
سه ماه و نیم مرگ شده آرزوے من
پایین نرفته آب خوشے از گلوے من
سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام
از همسر غریب خودم رو گرفته ام
سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزے هزار مرتبه جان باختم فقط
سه ماه و نیم پیکر افتاده مے برم
خود را کشان کشان سر سجاده مے برم
خود را براے پر زدن آماده کرده ام
جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام
میخواهم از حبيب خداحافظي كنم
از حيدر غريب خداحافظي كنم
خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي
آماده سفر شده ام الوداع علي
نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نه سال عشق ما دو نفر بے غروب بود
در خانه تو زندگے من چه خوب بود
نه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزے میان زندگے ام کم نداشتم
نه سال بے قرار خلوص تو بوده ام
خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام
من را ببخش مے روم و میگذارمت
اے پاره پاره دل به خدا مے سپارمت
من خویش را روانه سوے قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن
با دیدن کبودے رویم صبور باش
دیدے اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدے ببخش
مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جاے غسل تیمم بده مرا
بالے که سوخته است وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت مے کشی
خود را کنار من روے زانوت مے کشے
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن
آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بے کفنم را صدا بزن
بالا سر جنازه ام از کربلا بگو
از تشنگے و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جاے من ببوس گلوے حسین را
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
«کانال مداحی عاشقان حضرت زینب سلام الله علیها»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
چند ماه است که رنگ غم و ماتم دارد
خنده ی فاطمه را بیت علی کم دارد
از قنوت سحر فاطمه باید پرسید
گیسوی زینب او را، که منظم دارد؟!
تا که پا می شود از بستر خود، می افتد
چون که جز دیده ی تارش، قد خم هم دارد
آب شد آب ولی باز غم حیدر را
بر تمامیِ غم خویش مقدم دارد
همه ی خانه بهم ریخته، یعنی حیدر
تا ابد، روضه در این بیت مکرم دارد
دردش انداخته از فایده مرهم ها را
شکوه از وضع بد فاطمه، مرهم دارد
هر که آمد به عیادت، دل زهرا خون شد
بس که از مردم این شهر به دل غم دارد
می شود گریه و حسرت همه ی روز و شبش
محسنش را که در آغوش، مجسم دارد
قول داده به حسینش که به جای کفنش
جامه ای با پر زخمی اش فراهم دارد
***
ساربان کاش نمی دید، میان گودال
بین دستش پسر فاطمه، خاتم دارد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی