eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
796 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
شب زیارتی است و حرم صفا دارد دلم هوای سحرهای کربلا دارد فدای معرفتت، در بهشت روضه ی تو هنوز لات محله برو بیا دارد به حشر، روزی حبت به پاست در قلبش هر آن که خیمه ی این روضه را به پا دارد حسین... زندگی من، حسین... یار دلم کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟! بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده بگو حساب مرا از همه سوا دارد به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد هزار بار بمیرم به شوق دیدارت دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد اگرچه میل دل نوکران زیارت توست دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد به جز حرارت جاوید ماتمت، هر غم زوال دارد و تاریخ انقضا دارد بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟! نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد تن به روی زمین مانده، دیدنش سخت است سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد فقط برای تو این کوفه بوریا دارد .
حاج سید رضا نریمانیFadaeian-Komeil-14030512 (1).mp3
زمان: حجم: 35.6M
آمدم تا رشته ام را بر درت محکم کنی زندگی ام را به ذکر دائمت، توأم کنی با تضرع، زیر لب دارم صدایت می زنم تا که قدری از حجابِ بینمان را کم کنی شرمسار و سر به زیرم که سبب شد نامه ام باز هم گریه برای معصیت هایم کنی خسته ام از خدعه های نفس، از طول امل آمدم یابن الحسن، دیگر مرا آدم کنی صاحب من، خیرخواهم، سایه ی بالاسرم می شود قلب مرا خالی ز نامحرم کنی؟ از تو بر می آید آقا معجزاتی اینچنین التماست می کنم، چشم مرا زمزم کنی دوری از کرب و بلا دارد مرا دق می دهد کربلایی کن مرا تا راحت از این غم کنی دوست دارم یاورت باشم به اشک بر حسین ساعتی که گریه بر آن ماتم اعظم کنی جان فدای پلک مجروحت که دائم صبح و شب گوشه ی مقتل، نظر بر پیکری درهم کنی ✍ .
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Arbaein1403_Shab2 (2).mp3
زمان: حجم: 20.32M
اگر که منتظری، از گناه صرف نظر کن بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن به یک نگاهِ حرامت دلم شکست دوباره هم از گناه و هم از آن نگاه صرف نظر کن به خود بیا... به گناهی مرا معاوضه کردی؟! از آنچه برده تو را قعر چاه صرف نظر کن چگونه مرگِ عزیزان خویش دیدی و خوابی؟! نرو دگر به سوی پرتگاه، صرف نظر کن پناه و حاجت خود را مبر به منزل دیگر به غیر ما تو ز هر جایگاه صرف نظر کن به کربلا برو و از هر آنچه خیرِ دگر هست به جز زیارت آن بارگاه صرف نظر کن بیا برای حسین و غمش دو ماه بگرییم ز کارهای دگر این دو ماه صرف نظر کن :: فدای صوت ضعیفش که رو به قاتل خود گفت: هنوز زنده‌ام، از خیمه‌گاه صرف نظر کن هر آنکه رفت به مقتل، سریع صرف نظر کرد آهای شمر نرو قتلگاه، صرف نظر کن به روی عرش معلای سینه‌اش ته گودال... به چکمه‌ات نرو، ای روسیاه! صرف نظر کن .
خوشم از رعایای شمس الشموسم گرفتار عشق انیس النفوسم کجا بی پناهم در این وادی عشق پناهنده ی لطف سلطان طوسم اگر بدترین بنده باشم که هستم میان حریمش سراپا خلوصم شفا می دهد خاک روی لبانم اگر خاک صحن رضا را ببوسم ز بس با شراب محبت عجینم بدون محبت خمارم، عبوسم دهان وا نکردم به مدح بزرگی فقط حرف سلطان شود، چاپلوسم امیر عطوفم سلامٌ علیکم امام رئوفم سلامٌ علیکم چه خوب است پشت و پناهم تو هستی همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی اگر رو سپیدم غلام تو هستم امیدم اگر رو سیاهم تو هستی چه پیوند خوبی است بین من و تو منم رعیت و پادشاهم تو هستی کسی که برایم نموده همیشه بساط دعا را فراهم، تو هستی نمی خواهم از تو به غیر از خودت را تمنای اشک نگاهم تو هستی جنون من از حد گذشت و پس از این تمام ثواب و گناهم تو هستی خودت تا به مشهد دلم را کشاندی غبار دلم را به لطفت تکاندی به این دل که پر زد سویت عاشقانه بده گوشه ای از حرم آشیانه رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان شده ذکر تسبیح مان دانه دانه رسیده به ما عشق، سینه به سینه کشیدیم این بار، شانه به شانه نوای مرا می خری از کرامت میان نواهای نقاره خانه ز بس جامعه خوانده ام، هر فرازش شده بین آب و گلم جاودانه رئوفی و طاقت نداری ببینی شود اشک چشم گدایی روانه به من دل بریدن نمی آید اصلا به تو راندن من نمی آید اصلا دلت را شکسته گناه زیادم ولی آمدم، پشت باب الجوادم زمین خورده ام من، ولی با نگاهت به شوق طواف حرم ایستادم همیشه زدم بوسه بر آستانت سرم را به خاک سرایت نهادم بزرگانِ خدامِ صحنِ شمایند خلیل و سلیمان و یعقوب و آدم تو عیسی دمی؟! نه... به قرآن قسم که مسیح است در معجزاتش رضا دم زمانی که جان می رسد بر دهانم بیا و برس آن دقیقه به دادم چه کم می شود از تو من را بخوانی؟ مرا مثل سلمانی خود بدانی؟ امان از دمی که مصیبت چشیدی زمین خوردی اما زمین را ندیدی اباصلت بر صورتش زد همین که عبا را به روی سر خود کشیدی چه تکرار سختی است در بین کوچه نشستی... دویدی... نشستی... دویدی... الا ای امیری که شمس الشموسی چه خاکی شدی تا به حجره رسیدی لبت تشنه بود و چنان اشک شمعی به یاد غریبی جدت چکیدی خودت روضه خواندی که ای شمر ملعون لبِ تشنه جد مرا سر بریدی چه خوب است در لحظه ی احتضارت جواد الائمه رسیده کنارت شاعر:
. اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد بشکن دل مرا که شکایت نمی‌کنم کار مرا همین دل ویران درست کرد حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی حال مرا نوایِ "حسن جان" درست کرد کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد آخر توسلِ به کریمان درست کرد شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟ زلف نگار در دلم ایمان درست کرد حق است خالقی که برای عِباد خویش شاهی ز نسلِ شاه خراسان درست کرد در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین از مرغ لال، مرغِ غزلخوان درست کرد دستی به روی سینه‌ی گمراه من کشید از کفر محض عبد پشیمان درست کرد روی لبم رسید نوایِ حسن حسن در هر تپش، به هر نفس و دم زدن حسن دل دل کنان رسیده‌ام اما نمی‌روم با جامِ خالی از لب دریا نمی‌روم با صد امید آمده‌ام سمت سامرا میخانه دایر است به صحرا نمی‌روم از پای سفره‌های حسن‌های اهلِ بیت عالَم اگر زنند بفرما... نمی‌روم آلوده ‌اش شدم که شفاعت کند مرا بیهوده سمت توبه و تقوا نمی‌روم در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است بی دردِ عشق، جنتُ الاعلی نمی‌روم کَهفُ الوریٰ حسن، شب احیایِ من حسن بی مِهر دوست مجلس احیا نمی‌روم خود را کشانده‌ام به در خانه‌ی کریم سنگم زنند هم من از این‌جا نمی‌روم امشب به دور خال لبش چرخ می‌زنم فردا طواف چشم، جداگانه می‌روم وقتش رسیده است، عجب محشری شده است میلاد حضرت حسنِ عسکری شده است... علیه_السلام .
. 📋 دردی که گلستان مرا ریخته برهم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دردی که گلستان مرا ریخته برهم آسایش دوران مرا ریخته برهم هجران رخ یوسف زهراست که این طور آبادی کنعان مرا ریخته برهم بیچارگی و درد فراقی که چشیدم یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم دلگرمی من چشم تَرَم بود، گناهم دلگرمی چشمان مرا ریخته برهم خسته شدم از این همه تاریکی نفسم آن قدر که بنیان مرا ریخته برهم مدیون گل فاطمه هستم که دعایش پرونده عُصیان مرا ریخته بر هم داغ غم جانسوز علی و غم زهرا آرامش مژگان مرا ریخته برهم فرمود علی:« فاطمه جان! حوریه‌ی من اوضاع تو ارکان مرا ریخته برهم» مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل احوال پریشان مرا ریخته برهم لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد نامرد چه قرآن مرا ریخته برهم *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . قنفذ کمر بست به کمر شکستنم (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قنفذ کمر بست به کمر شکستنم می‌خواست پیش مغیره ادعا کنه مغیره خواست که کم نیاره پیش اون با لگدی هم شده شر به ‌پا کنه اون روز دشمن هستیم و از حسد گرفت اون روز دشمن از هرکسی مدد گرفت هرکس اومد فاطمه رو لگد زد و هر كس می‌رفت چادرش و لگد گرفت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن شوق وصل تو مرا کشته است بس کن ای حبیب با دلم بازی نکن این قدر... در را باز کن بی نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی گفته ای: "من می خرم... بنده برایم ناز کن" من صدایم در نمی آید... خجالت می کشم در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن هر شبم بی ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت پس بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن من جوانی کرده ام آخر سرم خورده به سنگ با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن معجزه می خواهد آخر این دل آلوده ام با ولای مرتضی در سینه ام اعجاز کن یا قدیمَ المَنِّ وَ الرَّحْمَة بِمَولانا الحُسَین جلوه ی رحمانی ات را باز هم ابراز کن سینه زن! گیرم که بالت را شکسته معصیت یک حسین امشب بگو تا کربلا پرواز کن فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن و... ...بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن چاره ای بر تیر آن ملعون تیر انداز کن دستبافم را به غارت برده اند، ای بی کفن چادر من را بگیر و زود رو انداز کن ....... ‍ .
. یاد آقا نیستیم و غرق دنیا گشته ایم عج "خواب یاران" "استخوانِ در گلو" یعنی همین غافلیم و حاصل دوری از او یعنی همین عمرمان طی شد به فکر آرزوهای بلند سُکر جهل آرزو در آرزو یعنی همین یاد آقا نیستیم و غرق دنیا گشته ایم زندگی های بدون رنگ و بو یعنی همین واقعا بی یوسف زهرا همه آواره ایم صبح تا شب گشتن ما کو به کو یعنی همین مثل زهرا هرچه دارد وقف مردم می کند " لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا ..." یعنی همین تا ظهور دولتش پای ولایت مانده ایم امنیت از فتنه های پیش رو یعنی همین اشک روضه بر دل آلوده قیمت می دهد این که شد بی آبرو با آبرو یعنی همین بعد سقا حرمت قوم بنی هاشم شکست در حقیقت داغ اصلی عمو یعنی همین شیر، گهواره، علی اصغر، سرِ نیزه، عطش یک رباب و این همه راز مگو یعنی همین 👇
. به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی شروع می کنم این ماه را به نام علی   ببخش با عجله، دست خالی آمده ام شنیده ام که مهیاست بارِ عامِ علی   چقدر نان شبش را به سائلان بخشید دلم خوش است به الطاف مستدام علی   سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی   دعای ما که دعا نیست... باز مقبول است به احترام دعا کردن و صیام علی   دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی هوای باده ی انگورِ با دوامِ علی   ز حنجرش نفس گرمِ وحی می جوشد نبی شده است به معراج، همکلام علی   یهود و آل سعود از هراس می میرند اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی   خوشا به روزی زوار سیدالشهدا به زائران حسین است چون سلامِ علی‌   چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر همان علی که شده وارث مرام علی   چقدر تشنه ی بوسیدن پدر شده بود فدای خشکیِ وقت وداعِ کام علی   زدند از سر کینه علیِ اکبر را زدند یاس حرم را به انتقامِ علی   چقدر بین عبا چیدنش نفسگیر است چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟! .
. مولایَ یا مولای، سرتاپا گناهم عذری ندارم، شرمسارم، روسیاهم مولایَ یا مولای، بیرونم مینداز چیزی نمی خواهم، گدای یک نگاهم قلبم به ذکرت زنده می ماند حبیبم ای منتهای حاجتم، ای تکیه گاهم تا پای من لغزید، دستم را گرفتی از کودکی دادی نجات از پرتگاهم قدری مصیبت، های و هویم را در آورد غافل ازین بودم که هستی خیرخواهم مولایَ یا مولای، با قبرم چه سازم؟! دلواپسِ تاریکی آن جایگاهم از مادریِ فاطمه بالانشینم بیرون کشیده بارها از قعر چاهم شاهم فقط مولا علی باشد ولاغیر دور از ضلالت با علی در شاهراهم مولایَ یا مولای، از هجرش خرابم دلتنگِ ایوان طلا و صحن شاهم یاد وداع آخرش با بچه هایش در پشت درب خانه اش افتاده راهم مولایَ یا مولای، کوفه بی علی شد چون پیر مرد کوفه غرق اشک و آهم پشتم شکسته گرچه، شکرش باز باقی است بین کفن پیچیده شد پشت و پناهم کوفه کفن هم داشت پس! ماندم که از چه بهر حسینش بوریایی شد فراهم؟! بیچاره ام کرده غمش، گریان برای... آن جسم گرمادیده بین قتلگاهم ✍ .
Mohjat.NetShab 29 Ramazan 1403 Arzi [Mohjat_Net].mp3
زمان: حجم: 5.28M
شب آخر ماه رمضان 1403 آمد ندا که وقت اقامت تمام شد چشمی بهم زدیم و ضیافت تمام شد یار دلم دعای ابوحمزه الوداع صد حیف انس ما به چه سرعت تمام شد کم میکنیم زحمت خود را و میرویم ای میزبان ببخش اذیت تمام شد مانند ابرهای بهاری دلم پر است ماه نجات و بخشش و رحمت تمام شد ای وایِ من اگر دوباره شوم تحبس الدعا باید چه کار کرد ماه اجابت تمام شد هر شب به یاد صحن نجف مست میشدیم شبهای دلنشین زیارت تمام شد گفتند نماز و روزه و حجم فقط علیست گفتند با علیست که دِینت تمام شد او یکه جانشین بلافصل مصطفاست روز غدیر بر همه حجت تمام شد هنگام مرگ کاش بگویند در برم دلتنگی اش به وصل شهادت امام شد وقت وداع آمد و زینب به یار گفت ایام زود طی شد و فرصت تمام شد بوسه به حنجرت زدم و گریه ام گرفت پنجاه و شش بهار چه راحت تمام شد ✍ بانگی رسید وقت اقامت تمام شد .
مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است یاد گودال و حرم جامه‌دریدن سخت است روضه و گریه شده روزی او در هر شب خاطرش را همه دیدند مکدّر هر شب با لب تشنه و با یک دل مضطر هر شب... ...یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است بر امامی که اسیری به بیابان دیده زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده اهل بیتش همه با صورت عریان دیده معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است جگرش سوخت... لبش سوخت... گلو سوخته است بهر آنکه سر و عمامه‌ی او سوخته است حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است چقدَر از غم این فاجعه افروخته است چشم بر نیزه‌ی شش‌ماهه فقط دوخته است یاد حلقوم علی حنجر او سوخته است این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده خنجری کند به جان پدرش افتاده دیده که در ته گودال سرش افتاده تشنه‌لب کشتن مذبوح شدیدا سخت است یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا یادش افتاده تن خونی بابا حالا بوریایی که خودش دیده و اما حالا دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است