eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.9هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
975 ویدیو
639 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. | ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را که حسرت می‌برد فردوس عطر گلشن او را چنان مشکل گشا، باب الحوائج، کاشف الکرب است گرفتند اولیا الله عالَم دامن او را ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینکه بدیدم محضر ام البنین خم گردن او را... معیّن گشته مزد فاطمیه دست این بانوست که معنا کرده سفره‌دار زهرا بودن او را امیرالمؤمنین همسر، ابوفاضل پسر، به به!! بنازم این مقام و جاه و شأن اَحسن او را عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند که نخ می‌کرد جبرائیل بعضاً سوزن او را... زیارت می‌کنم جاى رباب و نجمه و زینب … مزار اطهر او را، معلّا مدفن او را اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را کنون جارو کشند این‌سان ملائک مسکن او را چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سر می‌داد که می‌دیدند مردم گریه‌هاى دشمن او را به او گفتند عباست صدا میزد حسینم کو؟! نشانش داد زینب پاره‌ى پیراهن او را اگر چیزی جز این می‌ماند از عباس، می دادند فقط دادند دستش تکه تکه جوشن او را شاعر: یٰا مَن رای العَباس کَر عَلیٰ جَماهیرِ النَقد وَ وَراُه مَن اَبناءُ حَیدر کُل لَیث ذی لَبَد اُنبِئتُ اَن اَبنی اُصیب بِارَأسِه مَقطوع یَد وِیلي عَلیٰ شِبلي اَمالَ بِارَأسِه ضَربُ العَمَد لَو کانَ سَیفُکَ في یَدَیکَ لَما دَنیٰ مِنهُ اَحد عَمَد الحَدیدُ بِالکَّربلا خَسَفَ القَمَر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود در ازدحام پشت در و دود و شعله ها آتش سراغ گيسوي اورا گرفته بود می خواست تا جدا شود از پشت در ولی تیزی میخ ، پهلوی او را گرفته بود تحتِ فشار لنگه ی در گیر کرده بود بی خود نبود در ، بوی او را گرفته بود مولا چه می کشید چو می دید لشگری در کوچه دور بانوی او را گرفته بود باید به وضع خانه کسی می رسید پس زینب به دست جاروی او را گرفته بود فرصت نکرده بود که چادر به سر کند شکر خدا که در روی او را گرفته بود شاعر: 👇
مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهاے خسته من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوے من پایین نرفته آب خوشے از گلوے من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام از همسر غریب خودم رو گرفته ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزے هزار مرتبه جان باختم فقط سه ماه و نیم پیکر افتاده مے برم خود را کشان کشان سر سجاده مے برم خود را براے پر زدن آماده کرده ام جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام میخواهم از حبيب خداحافظي كنم از حيدر غريب خداحافظي كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي آماده سفر شده ام الوداع علي نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بے غروب بود در خانه تو زندگے من چه خوب بود نه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزے میان زندگے ام کم نداشتم نه سال بے قرار خلوص تو بوده ام خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام من را ببخش مے روم و میگذارمت اے پاره پاره دل به خدا مے سپارمت من خویش را روانه سوے قبر میکنم اما براى تو طلب صبر ميكنم شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن با دیدن کبودے رویم صبور باش دیدے اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش با خون لخته بسته مواجه شدے ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جاے غسل تیمم بده مرا بالے که سوخته است وبال تو میشود اندوه فاطمه همه مال تو میشود من را ببخش زحمت تابوت مے کشی خود را کنار من روے زانوت مے کشے آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بے کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه ام از کربلا بگو از تشنگے و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جاے من ببوس گلوے حسین را شاعر: https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 «کانال مداحی عاشقان حضرت زینب سلام الله علیها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
|⇦•آقاى بى كسى كه غم ارثيه.. و توسل ویژۀ شهادت امام صادق علیه السلام به نفس حاج محمود کریمی •✾• آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم نشناختند خشكِ مقدس مَآب ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها شاگردهاي او همه در رختخواب ها آتش زدند بر در يك خانه بازهم *بارِ اول و دومشون نبود .. چهار هزار شاگرد داشت آقا .. چهارهزار شاگرد کجا! هفتاد و دو فدایی کجا ؟!.. یکیش لحظۀ آخر دستش رو از دستِ عمه کشید والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي .. محرم داره از راه میرسه .. میدونستن عباس دورِ خیمه هست یارانش تا صبح خواب نداشتن .. میگفتن برا ما ننگه ما زنده باشیم یه مو از سر بنی هاشم کم بشه .. اما امام صادق رو آوردن پشتِ مرکب میدوید .. ناسزا میشنید .. هیچ کسی نیومد .. همه تو خونه هاشون آرمیده بودن .. آخه مدینه سابقه داره .. یه روزی ام علی رو بردن .. ای وای مادر .. مادر .. مادر .. امروز زهر یه کاری کرد با شیخ الائمه مثه مار گزیده هی صدا میزد ای وای مادر ..* حق مي دهيم مرد اگر گريه مي كند تنها ميانِ چند نفر گريه مي كند با ترسِ کودکان چقدر گريه مي كند افتاده يادِ مادر و در گريه مي كند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم آتش به بيتِ اطهرش افتاد گفت: آه يادِ صداى مادرش افتاد گفت: آه عمامه اش كه از سرش افتاد گفت: آه وقتِ فرار، دخترش افتاد گفت: آه ترسيده است دخترِ دردانه بازهم يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى "عفيفه نقابى" نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم *امام صادق راه افتاد اما ساعتی نگذشت رسید به کاخ اون نانجیب .. اما سه روز دم دروازه ساعات .. صبح وارد شام شدن غروب رسیدن به کاخ اون نانجیب ..* بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم بالاى تخت قائله اى بود، واى من پيش رباب حرمله اى بود، واى من زينب ميان سلسله اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه بازهم شاعر: چو دید زینب حزین لب حسین و چوب کین به طعنه گفت ای لعین بزن که خوب می زنی
مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام از همسر غریب خودم رو گرفته ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم خود را کشان کشان سر سجاده می برم خود را برای پر زدن آماده کرده ام جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام میخواهم از حبيب خداحافظي كنم از حيدر غريب خداحافظي كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي آماده سفر شده ام الوداع علي نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام من را ببخش می روم و میگذارمت ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت من خویش را روانه سوی قبر میکنم اما براى تو طلب صبر ميكنم شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته است وبال تو میشود اندوه فاطمه همه مال تو میشود من را ببخش زحمت تابوت می کشی خود را کنار من روی زانوت می کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را شاعر:
روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه انبیا از برکت دستاس او نان می خورند رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه ظاهراً فرموده اند " ام الائمه " فاطمه باطناً فهمانده اند " ام ابیها " فاطمه جلوه ای شد لیله القدر رسول الله او جلوه ای شد لیله المحیای مولا فاطمه بچه هایش حجت الله اند اما گفته اند آشکارا حجت الله علینا فاطمه سیزده معصوم هر یک نورى از زهراست پس مى شود سرجمع این ها چهارده تا فاطمه فاطمه حق و علی حق و مع الحق آینه است چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه حک شده بر روی گردنبند زهرا یا علی حک شده بر ذوالفقار مرتضی یا فاطمه بس که حیدر فاطمه است و بس که زهرا حیدر است در نجف چیزى نمی بینیم الّا فاطمه شادی روح خدیجه ، کوری چشم همه سروری دارد به زن های دو دنیا فاطمه با هر اسمی که بخوانی در نهایت مادر است راضیه حنانة الحوراء ؛ زهرا فاطمه مادری بالاترین از این مهربانی بیش از این ؟ می رسد محشر به داد شیعه صد جا فاطمه خانه اش که سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سینه که آنجا فاطمه .....
Shab 13 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net].mp3
8.14M
مینویسم خدا به حق حسین یا سریع الرضا به حق حسین ربنا آتنا به حق حسین گویم العفو را به حق حسین تا ببخشی مرا به حق حسین ربنا ربنا اله کریم سفره دار کریم ماه کریم دست خالی به بارگاه کریم آمدم باز در پناه کریم نظری بر گدا به حق حسین آمدم آشتی کنم با تو رد من مستکین خود را تو وحده لا رفیق الا تو ما کریمیم ای خدا یا تو کرمی کن به ما به حق حسین منم و کوله بار سنگینم دارد از دست میرود دینم به خداوندی تو خوشبینم من از این ذکر خیر میبینم یا سمیع الدعا بحق حسین جانم آن شب که بر دهن برسد ملک الموت نزد من برسد کاش آن جا امام حسن برسد یک نفر یار سینه زن برسد تا بگیرم نوا به حق حسین چه نمایم برای وحشت قبر چه کنم با فشار و غربت قبر دست خالی ام و خجالت قبر مونسم باش بین خلوت قبر رحمی آن لحظه ها به حق حسین تستر الذنب کوه غفرانید نام ما را اگر نمیخوانید لااقل جرم ما بپوشانید من نجف رفته ام نسوزاند جان خیر النسا به حق حسین بی قرارم برای شش گوشه درد ما و دوای شش گوشه آه پایین پای شش گوشه ببرم کربلا به حق حسین ته مقتل بگو چه شد آقا تن که شد پشت و رو چه شد آقا العجل مهدیا به حق حسین 1403 .
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد سوخت دل‌ها دود اسپند محرم پخش شد تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم این چه شعری بود که در خلق عالم پخش شد؟! منبری یا نوحه‌خوان، یا سینه‌زن یا گریه‌کن هر چه منصب بود یکجا زیر پرچم جمع شد چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد حبه‌ی قندی به ما دادند و مرهم جمع شد هرچه که ما برده‌ایم از سهم هیئت برده‌ایم در حسینیه، کَرم، هم جمع شد هم پخش شد از محرم می‌توان فهمید روزی دست کیست؟ فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد هرکس آمد بی‌نصیب از قتلگاهت برنگشت نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد حق مطلب بر زمین می‌ماند اگر زینب نبود خون دل‌ها خورده شد تا این‌که کم‌کم پخش شد دل آشفته اگه حسین میگه درد داره که اینقده حسین میگه پَر پروانه میخواد بسوزه که پای شمع تا به سحر حسین میگه گرچه نخ‌نماس ولی خیلی ساله پرچمه سر گذر حسین میگه روز محشر چندقدم جلوتره نوکری که بیشتر حسین میگه کار استجابت دعاش یقینیه هرکسی با چشم تَر حسین میگه این چه رسمیه پدر که میمیره جلو تابوتش پسر حسین میگه این چه عشقیه پسر که جون میده پشت تابوتش پدر حسین میگه ما توی سینه‌زنی حسین میگیم مادرش هم دم در حسین میگه ماها دست به سینه اسمش و میگیم مادرش دست به کمر حسین میگه خواهرش نفس نفس نفس زنان داره روبه‌روی سر حسین میگه شاعر: ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....