.
|⇦•به کام ما..
#سینه_زنی(نماهنگ) و توسل ویژه #جاماندگان #اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ محمد ابراهیمی اصل
●━━━━━━───────
به کام ما دنیا نبود
تو حرمت فقط برا ما جا نبود
صفا نداشت زیبا نبود
دنیا قشنگ نبود، کربلا نبود
اصلاً شاید منو نمیخوای
با اینکه باورم نمیشه
هیچ جایی مثل کربلا نیست
هیچ جا برام حرم نمیشه
حرم حرم درسته که یه رو سیاه منم
حرم حرم منم دلم میخواد بیام حرم
ای مونس شبهای من
خودت یکاری کن دیگه برای من
ای مرهم دردای من
منو ببر پیش خودت آقای من
آقای من آقای من
کاسه صبر من ترک خورد
من این حرفا سرم نمیشه
من خیلی جاها بی تو رفتم
هیچ جا برام حرم نمیشه
حرم حرم پناه دل خستگیام
حرم حرم منم دلم میخواد بیام حرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_حسین #کربلا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#محمد_ابراهیمی_اصل
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•زجا برخیز جابر...
#روضه و توسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی
●━━━━━━───────
صلی الله علیک یا اباعبدالله...
*گفت عطیه برو ببین چه خبره، صدای زنگ قافله داره میاد، رفت و برگشت اومد گفت جابر! صاحبِ خونه داره میاد...*
ز جا برخیز جابر دلبر جانانه می آید
قدم از خانه بیرون نِه که صاحبخانه می آید
ز جا برخیز و خود را کن مهیّا بهر استقبال
که از ره بلبل و شمع و گل و پروانه می آید
ز جا برخیز جابر دلبر جانانه می آید
ز جا برخیز و زينبِ بی خانمان بنگر
شده لبریزش از خونِ جگر پیمانه می آید
سکینه یک طرف زينب ز یک سو فاطمه یک سو
سر قبر حسین آن گوهر یکدانه می آید
به پا شو حجت حق سید سجاد را بنگر
که از بزم یزید و زاده ی مرجانه می آید
*همین که نزدیک شدن اونقدر تحمل نکردن، اجازه ندادن ناقه ها رو، رو زمین بخوابانند، مثل برگ خزان ریختن رو زمین..*
هر یکی سوی مزاری میدوید
هر یکی قبری در آغوش میکشید
لیک یک بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت یا رب من چه سازم یا کریم
رو سوی قبر که سازم یا رحیم
ناگهان آمد به خود با شور و شِین
دید بنشسته سرِ قبرِ حسین
یا حسین زینبت آمد ز سفر
بر سر قبر تو ای تشنه جگر
آمدم عقده ی دل باز کنم
با تن بی سر تو راز کنم
حسین من!
ارغوانی شده رنگ رویم
شد سپید از غم و داغت مویم
آنچنان رنج اسیری دیدم
سیر از زندگی ام گردیدم
«حسین جان...»
هر روزِ این چهل روز بوده مرا چهل سال
میسوختم همیشه میساختم هماره
«صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_اربعین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_مهدی_سماواتی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•بالای نیزه ماه من...
#روضه و توسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید رضی مرتضوی
●━━━━━━───────
السلام علیک یا ابا عبدالله
زیارت اربعین گره خورده به نام زینب اولین زائر ابی عبدالله زینبه ..با چه حالی آمد کربلا دلها رو روانه کنیم، کنار قبر مقدس ابی عبدالله گذشتگانمون فیض ببرن..
حسین جانم!
از راه آمد خواهرت ای سر بریده
اما بدون دخترت ای سر بریده
حسین جانم!
دارد رباب از راه می آید برادر
اما بدون اصغرت ای سر بریده
از گوشهٔ مقتل هنوزم که هنوز است
آید صدای مادرت ای سر بریده
*صدای زهرا بلنده.. "بنی قتلوک و من الماء منعوک" پسرم! حسینم! کشتن تو رو ولی بهت آب ندادن..اما داداش...*
از شامیان پیراهنت را پس گرفتم
از ساربان انگشترت ای سر بریده
*یا صاحب الزمان ببخشید آقا..*
من که نفهمیدم خودت میگفتی ای کاش
خولی چه کرده با سرت ای سر بریده
بالای نیزه ماه من بودی برادر
در کوچه ها همراه من ای سر بریده
*آمد کنار قبر برادر نشست این جمله زبان حاله...داداش ! یادته وقتی بچه هامو از میدان آوردی هر چه نگاه کردی زینبو ندیدی
نیامدم برا اینکه خجالت نکشیدی برادر...
امروز تو هم بیا تلافی کن همهٔ بچه هاتو سالم آوردم اما سراغ سه سالتو از زینب نگیر...کنار خرابه شام گذاشتمو آمدم..*
زائران قبر من این شام عبرت خانه است
مدفنم آباد و قبر دشمنم ویرانه است
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_اربعین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_سید_رضی_مرتضوی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•حسینچهل روزه...
#روضه #اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج احمد و حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
حاج آقای انصاری اینطوری روضه میخوندن
رسیدن به یه جایی بی بی زینب بشیر رو صدا زدن.. بگین بشیر بیاد. بله بی بی جان. بشیر! اینجا کجاست؟ برا چی بی بی جان؟ میخوام ببینم دقيقاً اینجا کجاست..گفت: خانم جان! دقيقأ دو راهی کربلا و مدینه است. این ور میره کربلا این ور میره مدینه..بی بی حالش منقلب شد.می بینم بوی حسین داره میاد. بشیر ما رو ببر کربلا..اومدن تا رسیدن کربلا همه خودشون رو انداختن پایین، هر یکی کنار یه قبری نشستن. عمهٔ شما سیدا آمد کنار قبر داداش..*
حسین چهل روزه غم چهل ساله دیدم
حسین جان غم و اندوه دیدم ناله دیدم
داداش نمیدونی چی به روزم آمد.داداش پاشو ببین مثل مادرت شدم..دادش ببین کمرم تا خورده..داداش اگه نامحرما اینجا نبود.حسینِ من یادته همینجا نشناختمت
اگه حالا بلند شی نگاه کنی منو نمیشناسی مُردم داداش...کنار قبرا نشستن بی بی هم کنار مزار حسینه.. تو ای حس و حال ديدن رباب سرگردونه. چیه رباب؟ بی بی جان علی کوچولوی من کجاست؟ شش ماهه من کجاست؟..*
گو رباب آید اصغرش اینجاست
قبر او روی سینه ی باباست
*دادش همه اومدن حسین جان از یکی سوال نکن شرمنده ام داداش رقیه جا مانده..*
یاس ها را جوهر نیلی زدن
بچه ها را یک به یک سیلی زدن
*شب اربعین خودمون که نشد بریم صدا ناله ها مون برسه کربلا..*
دیدی از نی دست خواهر بسته بود
گوییا دستان حیدر بسته بود
حبل، بر حبلُ المتین انداختن
با لگد ما را زمین انداختن
بابا معجرم رو با خودت بیار
زَر و زیوََرم رو با خودت بیار
حالا که داری میای اگه میشه
داداش اصغرم رو با خودت بیار
معجر ندارم عمو عباسم کجاست؟ خبر ندارم
گریم گرفته آخه من یه چادری به سر ندارم
*هی دست میکشه رو سر بابا..*
چشام دیگه نمیبینه تا که تو رو نگاه کنم
لبام دیگه جون نداره تا که تورو صدا کنم
دلم میخواد سر تو رو بغل کنم داد بزنم
از سر شب تا به سحر بابا بابا بابا کنم
«بابا بابا بابایی! بسه دیگه جدایی»
چه شبا که رو پای تو با ذکر لالات خوابیدم
امشب تو رو پاهام بخواب من واسه تو لالا کنم
«بابا بابا بابایی! بسه دیگه جدایی»
بابا یه وقتا نصفه شب میترسم از خواب میپرم
فکر میکنم زجر اومده باز خدا خدا کنم
بابا نبودی ببینی چجور موهامو می کشید
هنوز سرم درد میکنه نمیدونم چیکار کنم
*جانم شب اربعین اینجا رو کربلا کن از اربعین موندی اینجا رو کربلا کن*
«بابا بابا بابایی! بسه دیگه جدایی»
بابا جونم!
نمیتونم راه برم و زخم پاهام تیر میکشه
هی میخورم زمین بابا، چیکار با زخم پام کنم
بابا!
با دستای بزرگشون سیلی تو صورتم زدن
بابا گوشم درد میکنه
دستای سنگین عدو ردش رو صورتم نشست
یه جوری زد منو بابایی دندونم شکست
حس میکنم بابای من جا خوردی تا منو دیدی
حسین....
خواب دیدم جان به جسم اطهرت برگشته
تا که برخیزی به روی تل سرت برگشته
«ای رقیه جانم قربون حرمت»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_اربعین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_احمد_واعظی
#حاج_عباس_واعظی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#زیارت_اربعین
|⇦•عشق یکی...
#قسمت_اول زیارت اربعین امام حسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج #مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
عشق یکی حسین یکی خدا یکی
کعبه شد یکی کربلا یکی
یا حسین بگو شدی فدای کی ؟
که حالا فدات میشن یکی یکی
"اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ"
*خیلی معانی برا این قتیل ُالعبرات آوردن. خدا رحمت کنه آقای حائری شیرازی رو ایشون یه عبارت روضه ای میگفت: میگفت این قتیل العبره، حسین کشته ی اشکه، کدوم اشک؟ ایشون می گفت شاید یکیش این باشه، حسین کشته ی اشکای زینبه. وقتی رو صورت رو زمین افتاده بود،جبرائیل پرها رو باز کرد. عالم روضه ست دیگه. جبرائیل پرهاتو جمع کن زینبمو ببینم. زینب داره نگام میکنه.*
"اللّٰهُمَّ إِنِّى أَشْهَدُ أَنَّهُ وَ لِيُّكَ وَابْنُ وَلِيِّكَ،صَفِيُّكَ وَابْنُ صَفِيِّكَ، الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ، أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ، وَاجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ، وَقَائِداً مِنَ الْقَادَةِ، وَذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ، وَأَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَىٰ خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ، فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ،وَمَنَحَ النُّصْحَ، وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ، وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ، وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيا، وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنىٰ، وَشَرَىٰ آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ" حسین برا چند درهم چه دَرهَمت کردند... "وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدَّىٰ فِي هَوَاهُ، وَأَسْخَطَكَ وَأَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَأَطَاعَ مِنْ عِبادِكَ أَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ، الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ، فَجاهَدَتهُمْ فِيكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّىٰ سُفِكَ فِي طَاعَتِكَ دَمُهُ وَاسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ؛ اللّٰهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلاً، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِيماً. .
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زیارتنامه
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇👇
.
#قسمت_پایانی
#زیارت_اربعین_امام_حسین علیه السلام اجرا شده در کربلای معلی ۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِياءِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِينِهِ، عِشْتَ سَعِيداً، وَمَضَيْتَ حَمِيداً، وَمُتَّ فَقِيداً، مَظْلُوماً شَهِيداً، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّٰهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ، وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللّٰهِ، وَجاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ ظَلَمَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذٰلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ؛ اللّٰهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِأَنْجاسِها"
حسین جانم...!
من هنوز یادم هست
گوشهٔ حجره، تو بودی و من
*حسین یادت میاد؟ *
صدام میکردی یوما! یوما! أنا الغریب...
من هنوز یادم هست صدام می کردی
یوما!یوما! أنا المظلوم... أنا العطشان...
وَلَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعائِمِ الدِّينِ، وَأَرْكانِ الْمُسْلِمِينَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوىٰ، وَأَعْلامُ الْهُدىٰ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقىٰ، وَالْحُجَّةُ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، وَأَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ، وَبِإِيابِكُمْ مُوقِنٌ، بِشَرايِعِ دِينِي، وَخَواتِيمِ عَمَلِي، وَقَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّىٰ يَأْذَنَ اللّٰهُ لَكُمْ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُّوِكُمْ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ، وَعَلَىٰ أَرْواحِكُمْ وَأَجْسادِكُمْ، وَشاهِدِكُمْ وَغَائِبِكُمْ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ، آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ.
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
|⇦•از ما كه گذشت الهي...
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
از ما كه گذشت الهي هيچ كس از سفر جا نمونه
از ما كه گذشت الهي هيچ كی ديگه تنها نمونه
دلم بد جوري شكست هر كاري كردم نشد كه برم
آقا اين همه زائر، زيادي بودم نبرديم حرم
چشماتو بند خيال كن با زائرايي
چشماتو ببند خيال كن كه الان كرب و بلايي
ميام به زودي پيشت، قرارمون حرم ايشاالله
تعبير ميشه رؤيام بحق چادرِ زهرا
* در كتاب بشارة المصطفي نوشته: اولين زائر قبر سيدالشهدا عليه السلام، جابر بن عبدالله انصاري بود، عطيّه ميگه: ما به همراه جابر به قصد زيارت اومديم سمت كربلا، به محض اينكه رسيديم كربلا، جابر رفت سمت نهر فرات غسل كرد، لباس پاكيزه پوشيد، عطر زد، هر قدم كه بر ميداشت ذكر ميگفت، ياد خدا بود، تا رسيديم كنار قبر ابي عبدالله، گفت: عطيّه دست من رو بذار رو تربتِ ابي عبدالله، تا دستش رو گذاشتم از هوش رفت، آب آوُرديم به صورتش زديم، به هوش اومد، عطيه ميگه: جابر سه مرتبه صدا زد: يا حسين! يا حسين! يا حسين! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" چرا جوابِ جابر رو نميدي؟ خود جابرِ جواب خودش رو داد: جابر! چه جوري توقع داري جوابت رو بده، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده...
عطيه ميگه ما تنها زائر نبوديم، نگاه كرديم ديديم آروم آروم يه كاروان ديگه اي هم داره نزديك ميشه، اين بچه هاي كوچيك مثل برگ خزون از روي ناقه ها خودشون رو روي زمين مينداختن، هر كي مي اومد سَرِ قبر عزيزش، حضرت زينب سلام الله عليها اومد خودش رو انداخت روي قبر برادرش ابي عبدالله، صدا زد: حسينم! يادته وقتي جنازه ي بچه هام رو از ميدان بر مي گردوندي من از خيمه بيرون نيومدم كه تو خجالت نكشي، اصلاً سراغ بچه هام رو هم نگرفتم، حالا داداش! ازت ميخوام سراغ رقيه ات رو از من نگيري، آخه اينقدر توي خرابه گريه كرد، اينقدر اشك ريخت، بهانه ي تو رو گرفت، نيمه ي شب بود،اون نانجيب صدا زد: سَرِ تو رو بيارن بندازن جلوش آرومش كنن... تا چشمِ كم سوش به سَرِ بريده افتاد، صدا زد:*
بابا! زدنم
دستامو بسته بودن و با پا زدنم
بابا! زدنم
جلو چشم بقيه دخترها زدنم
بد جور زدنم
تا اونجايي كه داشتن زور زدنم
بابا! زدنم
با سنگ از نزديك و دور نزدنم
*بابا! تو دل شب گم شدم؛ زجر نامرد اومد منو پيدا كرد منو با موهام از زمين بلند كرد...*
چه حرفاي بدي كه نشنيدم
زخمِ زَبونا لاغرم كرده
غصه ي معجر رو نخور، عمه
يه پارچه ي پاره سرم كرده
چشام درست نمي بينه چون كه
هر جفت گونه هام ورم كرده
از صبح باباجون! تا شب زدنم
جلو چشاي عمه مون زينب زدنم
حتي با سر نيزه روي مركب زدنم
گرسنه بودم و دل سير زدنم
زن و مرد و بچه و پير زدنم
دستمو بستن و با يه زنجير زدنم
تو بازار برده ها باباجون
نپرس ازم سَرِ چي دعوا شد
سرعمو رو تاکه دور دیدن
روشون به روی دخترا واشد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#اربعین
#کربلایی_امیر_برومند
.
|⇦•باز شب جمعه و...
#روضه_امام_حسین علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفس سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ
باز شب جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب
شور به پا کرده در هیئت انصار عشق
روضه ی هَل مِن مُعین ناله ی أمَّن یُجیب
عشق نفس گیر شد سینه زنَت پیر شد
زود بیا دیر شد بر سر جسمِ حبیب
گر بشکافی هنوز خاک شهیدانِ عشق
می شنوی نوحه ای در غمِ شَیبُ الخَضیب
آه از آن لحظه ای که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب، صورت خود را به خاک
تا تو شدی کشته ما بی سر و سامان شدیم
غُلغله شد در حرم ولوله شد در خیام
وای حسین کشته شد روضه همین والسلام
ولوله شد درخیام ولوله شد درخیام
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردن دیر رسیدم من
«حسین حسین حسین حسین»
ای کشته ی گرسنه وتشنه ابی عبدالله
حلقومتو سپردی به دشنه ابی عبدالله
«سید مظلوم حسین جانم...»
حسین رفته به گودال تا شهید شود
حسین رفته به گودال رو سپید شود
حسین رفته که صد مرتبه شهید شود
قراربود گرفتار آن پلید شود
اما بنا نبود شناسایی اش بعید شود
«حسین آه حسین آه حسین آه»
#سینه_زنی..
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
سوختگان غمت با غم دل خرم اند
هرکه غمت را خرید عشرت عالم فروخت
باخبران غمت بی خبر از عالمند
تشنه لبِ عالم ای شه مظلوم حسین
فاطمه را نور عین ای شه مظلوم حسین
"أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شب_جمعه
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_شب_جمعه
#سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
.
|⇦•زمان با کسی که دوسش داری زود میگذره...
#سینه زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلائی #حسین_طاهری
●━━━━━━───────
زمان با کسی که دوسش داری زود میگذره
همیشه محرم ها انگاری زود میگذره..
مثه یه چشم بهم زدن
تو کربلا قدم زدن زود میگذره..
مثه غروب اربعین
روزای خوب اربعین زود میگذره..
زود میگذره آره زود میگذره
واسه این آواره زود میگذره...
عیبی نداره که زود پیر بشم
خوبه با تو داره زود میگذره..
«دوسِت دارم حسین»
زمان بی کسی که دوسش داری سخت میگذره
شبایی که با گریه بیداری سخت میگذره..
اگه رامون ندی حرم
به حال و روز مادرم ،سخت میگذره..
اگه مسیر وا نشه
حرم قرار ما نشه، سخت میگذره..
سخت میگذره آره سخت میگذره
واسه یه بیچاره سخت میگذره...
آخ اربعین رفته ها میدونن
بی کربلا داره سخت میگذره...
«دوسِت دارم حسین»
به من وقتی روضه نیام خیلی بد میگذره
یه شب ترنشه این چشام خیلی بدمیگذره..
قشنگیِ خیال من
میدونی که به حال من بد میگذره...
اگه به من جنون ندی
ضریحتو نشون ندی بد میگذره..
بد میگذره آره بد میگذره
حال دلم زاره بد میگذره...
دنیای بی کربلا واسه من
هر ثانیش داره بد میگذره...
«دوسِت دارم حسین»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_جمعه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇👇
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس حیدر زاده
●━━━━━━───────
*الهی خواهر نبینه..برادرایی که خواهر دارن میدونن من از شما سوال میکنم..کدوم خواهری طاقت داره ببینه قاتل رو سینه برادر نشسته؟ زینبم طاقت نداشت هی مینشست بلند میشد داد میزد نه اینکه گریه کنه داد میزد..هی صدا میزد.. وا محمدا.... مجبور شد روشو کرد طرف عمر سعد ملعون فرمود:" ایقتلُ ابا عبدالله و انت تنظر؟" دارن حسین منو سر میبرن تو نگاه میکنی؟ اونقدر عمه جان این جمله رو جانسوز و از ته جگرش گفت.. نوشتن دشمن خدا عمر سعد اشکش جاری شدروشو برگردوند...حسین..*
*اگه با خدا کاری داری خدا رو به این لحظهی زینب کبری قسمش بده..حضرت مضطر شده بود.. دید اون نانجیب روشو برگردوندبی بی روشو کرد جانب لشکر فرمود: یه نفر مسلمان بین شما نیست دارن حسینمو سر میبرن... وقتی از همه ناامید شد روشو کرد جانب قاتل ابی عبدالله یه درخواست ازش کرد.. گفت:..*
ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
*یا میرن رو سینه اش یا محاسنشو تو دست میگرفت اون یکی نیزه تو سینش میزد..*
گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
یا مَبُر سر از تنش یا لااقل آبش بده
*حالا هر کسی نفس داره بگه حسین...*
*حسین وقتی نالههای زینبو دید دیگه طاقت نداشت اشاره کرد خواهر برگرد. تو طاقت نداری ببینی سر حسینتو میبُرَن تو طاقت نداری ببینی..*
وقتی که زهر بر لب و بر حنجرش رسید
گویا شراره بر همهی پیکرش رسید
فصل بهار زندگی اش را خزان گرفت
این ارث زود رفتنش از مادرش رسید
آخی شد روضه خوان او پسرداغدیده اش
وقتی به روی لب نفس آخرش رسید
خیلی غریب بود ولی آخرین نفس
یک جرعه آب به گلوی اطهرش رسید
اما غریب کرب و بلا زیر نیزه ها
با چکمه یک نفر به روی پیکرش رسید
هر بار بوسه زد به گلو تیغ شمر دون
در قتلگاه جان به لب مادرش رسید
شاعر: #قربانی_فر ✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#قسمت_چهارم #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲به نفسِ حاج محمد رضا بذری •✾•
مامورا هر چه گشتن این بچه رو پیدا نکردن و رفتن. امام حسن عسکری تا برگشت نرجس خاتون گفت: آقا من بچمو از تو میخوام. ریختن تو خونه مجبور شدم بچه رو تو چاه بندازم. این اتفاق توی کودکی برای امام حسن عسکری هم افتاده بود حضرت بچه که بود یه بار توی چاه افتاده بود .زنها اینقدر به سر زدن گریه و شیون کردن..امام هادی فرمودن: غصه نخورید بچه بدون اینکه حتی تنش خیس شده باشه میاد بیرون آب چاه اومد بالا و امام هادی دیدن امام حسن عسکری اومدن بیرون...اراده الهی ست امام زمان ما هم همینطور.حضرت فرمود: غصه نخور این بچه آرام آرام تو چاه بود. آب اومد بالا بچه رسید به دست مادر..یه مادر بیقرار و مضطربی بچه بهش رسید نگران بود بچه جان نداده باشه یه وقت اما بچه سالم اومد بغلش یه اشاره کنم..یه مادریم دم خیمه منتظر بود گفت: الان بچه ام سیراب برمیگرده از شدت عطش این بچه فرمودن محتضر شده بود یعنی آبم میرسید به این بچه فایده نداشت...*
ذره ذره نفسش سوخت تنش آب شده
هشت روز است که اینگونه تقلّا دارد
سر او روی زمین مانده در این مدت نه..
پسری هست به دامن سر بابا دارد
*حضرت اومد بالا سر پدر آب رو یا اون جوشانده رو که به دست بابا داد امام عسکری اومد بخوره اینقدر دست حضرت میلرزید. حتی این هشت روزه خدا لعنت کنه نامردا رو طبیب درباری میفرستادن منزل حضرت به بهانه اینکه طبابت کنه اما ببینه آیا تو خونه طفلی هست یا نه..*
*روایت میگه زمانی امام عسکری رو دفن کردن مردم متفرق شدن خلیفه و اصحابش ترسان و مضطرب شدن گفتن دنبال این پسر هر جور هست باید بگردیم. چون دیدن حضرت بر بدن امام حسن عسکری نماز خوند. هیچکی تا حال ندیده بود ایشون رو هیچکی.. عموش جعفر کذاب اومد نماز بخونه بر امام. حضرت عمو رو کنار کشیدگفت اونی که باید نماز بخونه منم ..نماز خوند بر بدن امام معصوم...
بلافاصله بعد نماز دیگه کسی حضرتو ندید.
سلطان و اصحابش مضطرب دنبال آقای ما حجه ابن الحسن گشتن..از اینجاش یه اشاره روضه داره.. دیگه شروع کردن تفتیش همه خونه ها اینقده ریختن تو منزل حضرت گشتن دنبال این آقازاده نتونستن پیداش کنن...حتی جسارت کردن..
خانه اش کرب و بلا حجره او گودال است
هشت روز است به لب وا حسینا دارد
هشت روز است که در خلوت خود میخواند
چقدر گودی گودال مگه جا دارد
روضه میخواند چرا آن همه طولش دادند
یک نفر تشنه مگر آن همه بلوا دادند
یا بقیه الله!
وقت دادند سه ساعت سر فرصت بزنند
شمر آنجاست ولی با همه دعوا دارد
آه از آن سینه که سنگینی پا را حس کرد
وای از آن تیغ که بد کینه از آقا دارد
شمر مشغول حسین است گهی هم میزد
خواهری را که به سر چادر زهرا دارد
*چند جمله ام برا وفات حضرت سکینه بخونم..*
بیقرار و حزین تو منم
دختر تو سکینه منم
همونی که اگه تو بری
به غم تو میشینه منم
گفت بابا!
الهی سکینه ت بمیره
فکر من کجاها نمیره
نکنه بی حیا شه سَنان
موهاتو توی دست بگیره
اینقدر این بانو روضه داره.. بحث وداع شد اینم بگم.. آخرین وداع ابی عبدالله این بود رفت برگشت سمت خیمه راوی میگه هر نفسی که ابی عبدالله میزد از لای این زره خون بیرون میزد حالا اومده داره وداع میکنه این وداع چه کرد با ابی عبدالله...
یه وداعم اینه ابی عبدالله میخواست حرکت کنه دید اسب حرکت نمیکنه دید یه نگاه کرد دید سکینه جلوی اسبو گرفته بابا بیا پایین از مرکب تا نیای حرف نمیزنم بچه رو بغل کرد بابا قربونت بره چرا اینقدر گریه میکنی؟ گفت: بابا! یادته خبر مسلمو آوردن دختر مسلم حمیده رو بغل کردی من اونجا فهمیدم حمیده یتیم شده تو دست نوازش رو سرش کشیدی.. گفت بابا منم میدونم بری یتیم میشم منم همونطوری بغل کن دست نوازش رو سرم بکش*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
.
#قسمت_چهارم #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲به نفسِ حاج محمد رضا بذری
●━━━━━━───────
مامورا هر چه گشتن این بچه رو پیدا نکردن و رفتن. امام حسن عسکری تا برگشت نرجس خاتون گفت: آقا من بچمو از تو میخوام. ریختن تو خونه مجبور شدم بچه رو تو چاه بندازم. این اتفاق توی کودکی برای امام حسن عسکری هم افتاده بود حضرت بچه که بود یه بار توی چاه افتاده بود .زنها اینقدر به سر زدن گریه و شیون کردن..امام هادی فرمودن: غصه نخورید بچه بدون اینکه حتی تنش خیس شده باشه میاد بیرون آب چاه اومد بالا و امام هادی دیدن امام حسن عسکری اومدن بیرون...اراده الهی ست امام زمان ما هم همینطور.حضرت فرمود: غصه نخور این بچه آرام آرام تو چاه بود. آب اومد بالا بچه رسید به دست مادر..یه مادر بیقرار و مضطربی بچه بهش رسید نگران بود بچه جان نداده باشه یه وقت اما بچه سالم اومد بغلش یه اشاره کنم..یه مادریم دم خیمه منتظر بود گفت: الان بچه ام سیراب برمیگرده از شدت عطش این بچه فرمودن محتضر شده بود یعنی آبم میرسید به این بچه فایده نداشت...*
ذره ذره نفسش سوخت تنش آب شده
هشت روز است که اینگونه تقلّا دارد
سر او روی زمین مانده در این مدت نه..
پسری هست به دامن سر بابا دارد
*حضرت اومد بالا سر پدر آب رو یا اون جوشانده رو که به دست بابا داد امام عسکری اومد بخوره اینقدر دست حضرت میلرزید. حتی این هشت روزه خدا لعنت کنه نامردا رو طبیب درباری میفرستادن منزل حضرت به بهانه اینکه طبابت کنه اما ببینه آیا تو خونه طفلی هست یا نه..*
*روایت میگه زمانی امام عسکری رو دفن کردن مردم متفرق شدن خلیفه و اصحابش ترسان و مضطرب شدن گفتن دنبال این پسر هر جور هست باید بگردیم. چون دیدن حضرت بر بدن امام حسن عسکری نماز خوند. هیچکی تا حال ندیده بود ایشون رو هیچکی.. عموش جعفر کذاب اومد نماز بخونه بر امام. حضرت عمو رو کنار کشیدگفت اونی که باید نماز بخونه منم ..نماز خوند بر بدن امام معصوم...
بلافاصله بعد نماز دیگه کسی حضرتو ندید.
سلطان و اصحابش مضطرب دنبال آقای ما حجه ابن الحسن گشتن..از اینجاش یه اشاره روضه داره.. دیگه شروع کردن تفتیش همه خونه ها اینقده ریختن تو منزل حضرت گشتن دنبال این آقازاده نتونستن پیداش کنن...حتی جسارت کردن..
خانه اش کرب و بلا حجره او گودال است
هشت روز است به لب وا حسینا دارد
هشت روز است که در خلوت خود میخواند
چقدر گودی گودال مگه جا دارد
روضه میخواند چرا آن همه طولش دادند
یک نفر تشنه مگر آن همه بلوا دادند
یا بقیه الله!
وقت دادند سه ساعت سر فرصت بزنند
شمر آنجاست ولی با همه دعوا دارد
آه از آن سینه که سنگینی پا را حس کرد
وای از آن تیغ که بد کینه از آقا دارد
شمر مشغول حسین است گهی هم میزد
خواهری را که به سر چادر زهرا دارد
*چند جمله ام برا وفات حضرت سکینه بخونم..*
بیقرار و حزین تو منم
دختر تو سکینه منم
همونی که اگه تو بری
به غم تو میشینه منم
گفت بابا!
الهی سکینه ت بمیره
فکر من کجاها نمیره
نکنه بی حیا شه سَنان
موهاتو توی دست بگیره
اینقدر این بانو روضه داره.. بحث وداع شد اینم بگم.. آخرین وداع ابی عبدالله این بود رفت برگشت سمت خیمه راوی میگه هر نفسی که ابی عبدالله میزد از لای این زره خون بیرون میزد حالا اومده داره وداع میکنه این وداع چه کرد با ابی عبدالله...
یه وداعم اینه ابی عبدالله میخواست حرکت کنه دید اسب حرکت نمیکنه دید یه نگاه کرد دید سکینه جلوی اسبو گرفته بابا بیا پایین از مرکب تا نیای حرف نمیزنم بچه رو بغل کرد بابا قربونت بره چرا اینقدر گریه میکنی؟ گفت: بابا! یادته خبر مسلمو آوردن دختر مسلم حمیده رو بغل کردی من اونجا فهمیدم حمیده یتیم شده تو دست نوازش رو سرش کشیدی.. گفت بابا منم میدونم بری یتیم میشم منم همونطوری بغل کن دست نوازش رو سرم بکش*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇