@babolharam_net02-roze (1).mp3
زمان:
حجم:
20.97M
|⇦•وقتی که دید.موج......
#روضه_حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
.
|⇦•از همه پهلوون تره...
#روضه حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
از همه پهلوون تره عموم ابالفضل
برا بابام یه لشکره عموم ابالفضل
رفته بودش با آب بیاد به خیمه با شتاب بیاد
تو راه چی اومد به سرش، عموم اباالفضل
چی بگم آخه با نامردی زدنش
سپرِ مشکِ آبه آخر بدنش
نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی
شنیدم از غم قلبش آکنده شده
شنیدم خیلی خیلی شرمنده شده
از وقتی که رفته آروم، نبوده خیمه
افتاده دیگه رو زمین عمود خیمه
دیگه تموم شد همه چی، من بگم از علقمه چی
کاش نبینه تو آتیش و تو دوده خیمه
نبینه از زخمای بیگانه پُرم
نبینه وقتی دارم سیلی میخورم
نبینه نامحرم ها رو تو حرمش
توی دست دشمن افتاده عَلَمِش
#شاعر:محمدرسولی
*یکی از علما میفرمود: میدونی اباالفضل هم که تو گودی افتاده بود به دو دلیل گفت حسین جان منو سمت خیمه ها نبر.. یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم. دوم اینکه آقا وقتی منو بخوای بیرون بیاری میفهمن علمدارت زمین افتاده، میترسم به خیمه ها حمله کنن...
ابی عبدالله دید آروم آروم داره گریه میکنه.. گفت: اباالفضلم عزیز دلم پاشو.. گفت: آقا گریه ام برای خودم نیست من که غلام شمام شما سرِ منو به دامن گرفتی ساعتی دیگه تو گودال کسی نیست سر شما رو به دامن بگیره...
حالا میخوام بگم یا اباالفضل سر حسینو به دامن نگرفتن دست به دست گردوندن نیزه به نیزه گردوندن، گاهی این سر می افتاد، تو تنور بردن، عاقبت تو خرابه بردن....حسین......
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_عباس
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_ااسلان
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#حضرت_عباس
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
@babolharam_net03-roze.mp3
زمان:
حجم:
12.12M
|⇦•برخیز ای ستون......
#روضه_حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
.
|⇦•گفتی بهشت چیست..
#قسمت_اول #روضه و توسل به #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
●━━━━━━───────
"السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِی وَ عَلی آبائِه.."
از ابتدا بزرگتر ما حسین بود
یک سایه بود روی سر ما حسین بود
گفتی بهشت چیست نوشتیم کربلا
اصلاً بهشت در نظر ما حسین بود
هر کس در این جهان اثری از خودش گذاشت
گفتیم یا حسین، اثر ما حسین بود
هر چند والدین عزیزند نزد ما
از والدین عزیزتر ما حسین بود
دنیا بدون روضه چه دارد به غیر درد
در تلخی جهان شکر ما حسین بود
تسبیح صبح تا شب ما یا حسن شد و
تسبیح شام تا سحر ما حسین بود
افتاد زیر پا و گدایش عزیز شد
شرمنده ایم ما، سپر ما حسین بود
امسال هم بَرات حرم میدهند به ما
هر سال بانی سفر ما حسین بود
چشم به خیمه گاه و تنش زیر سم اسب
شاه شهید خون جگر ما حسین بود
*این روایت تو امالی صدوق هست.یه روز امام سجاد علیه السلام عبیدالله پسر و آقازاده ابالفضل العباس علیه السلام رو میبینه. تا آقازاده عباس علیه السلام رو دید امام سجاد شروع کرد گریه کردن فرمود :
"ما مِنْ يَوْمٍ اَشَدُّ عَلي رَسولِ اللهِ صَلّي اللهِ عَلَيه وَ آلهِ وَ سَلَّمْ مِنْ يَوْمٍ اُحُدٍ قُتِلَ فيهِ عَمُّهُ حَمْزَةٍ بْنِ عَبدالمطلَبٍ اَسَدُ اللهِ وَاَسَدَ رَسولُ الله.."فرمود:هیچ روزی بر پیغمبر سختتر از روز احد نبود. روزی که حمزه سیدالشهدا در احد به شهادت رسید اون روز خیلی بر پیغمبر سخت بود.بعد ادامه دادو بعد از اون هیچ روزی مثل جنگ موته نبود..فرمود: روز جنگ موته که خیلی جعفر برادر امیرالمومنین مظلومانه اونجا به شهادت رسید. فرمود: هیچ روزی مثل اون روز نبود. حضرت همینجوری گریه میکرد آقا زاده ابالفضل العباس رو میدید یه وقت فرمود: "وَ لا یومَ کَیَومِ الحُسَین"اما هیچ روزیم مثل روز جان دادن حسین روز عاشورا نبود.." اِزْدَلَفَ اِلَيه ثلاثونَ اَلفَ رَجُلٍ يزَعمونَ أنَّهم مِن هذِهِ الأُمَّةِ، كُلٌّ يتقرَّبُ الَي اللهِ عزَّوجلَّ بِدَمِه!.." حضرت فرمود: هیچ روزی مثل روز حسین نبود.سی هزار نفر جمع شدن در مقابل ابی عبدالله و اون نامردا آدمایی بودن، ادعا داشتن با اینکار که دارن حسینو میکشن...تقرب پیدا میکنن به خدای عالم"يتقرَّبُ الَي اللهِ عزَّوجلَّ بِدَمِه!.ثُمَّ قَال رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس" ادامه داد فرمود: خدا عموی ما عباس رو رحمت کنه.."فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَی وَ فَدَی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَدَاهُ "برا پدرم ابی عبدالله کم نذاشت عموی ما..خوب امتحان پس داد، عموی ما تا جایی که دستش از بدن جدا شد. آقازاده ی اباالفضل رو میدید گریه میکرد..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_عباس
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#شب_تاسوعا
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇👇👇
.
|⇦•هنوز علمدار حسین..
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
موج نزن آب فرات، تو خیمه موج عطشه
تشنگی بیداد میکنه، حرم تو اوج عطشه
رسیده علمدار
نیومدم آب بخورم، بذار بسوزه جگرم
من به سکینه قول دادم، آب به خیمه ببرم
رسیده علمدار
رسیده تا موجای تو آهم
فقط بمون تا خیمه همراهم
دل نگرونه طفل شش ماهم
*امشب شب دوتا باب الحوائجه...یکی بی دسته یکیم دستاش خیلی کوچیکه..اونایی که نتونستن شب هفتم خوب گریه کنین...*
میدونی آبروی سقایی
میبرمت به خیمه تنهایی
به انتظارتن چه لبهایی
*وارد شریعه شد.یه عمری خودشو آماده کرده بود بره میدان بجنگه مشق رزم کرده بود.اومد مقابل آقا " اَنَّ العبّاس لَمّا رَآی وَحدَتَه"وقتی دید برادر دیگه تنها شده دیگه کسی براش نمانده آمد مقابل مولا صدا زد :"هل مِن رُخصَة؟! "به من اجازه میدان میدی؟ امام حسین حرفی نزد اما یه کاری انجام داد...مجلسی نوشته:"فَبَکی الحسین، بکائاً شدیدا..."شروع کرد های های گریه کردن. آقا یه نگاهی به برادر انداخت."یا اخی انت صاحبُ لوائی"تو علمدار منی..."و اذا مضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری"اگه تو بری لشکرم از هم می پاشه.
کسی براش نمونده بوداما عباسش یه تنه امید خیمه هاش بود. سرشو پایین انداخت. فرمود:"قَدْ ضَاقَ صَدْرِي"سینه ام تنگی میکنه"وَ سَئِمتُ مِنَ الحیاة"دیگه از این زندگی خسته ام."وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ"میخوام برم از اینا انتقام بگیرم. "فَقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ..." شما میدون نرو، شما برو برای بچه ها آب بیار چشم!...هرچی تو بگی هرچی تو بخوای...
قبل از اینکه آب بیاره اجازه خواست.رفت مقابل لشکر ایستاد."وَ وعَظَهُم وحَذّشرَهُم فَلَم يَنفَعَهم..."موعظه اشون کرد،از عذاب خدا برحذر داشت...اما فایده ای نداشت...(اونقدر شکم هاشون از حرام پر شده بود...)"فَرَجَعَ إلى أخيه"برگشت پیش برادر اینجا که اومد با آقا وداع کنه، مرحوم مجلسی نوشته:"فَسَمِعَ الأطفال يُنادون العطش العطش!"صدای بچه ها رو شنید که صدا میزدند..آب آب...عمو تشنگی ما رو کشت...امشب حرم آل علی آب ندارد...
"فَرَكِبَ فَرسَه و أخذ رُمحَه و القِربَة "سوار اسب شد، مشک رو برداشت...فقط یه نیزه برداشت."وَ قَصَدَ نَحوَ الفُرات فأحاط بِه أربعة آلافٍ ممن كانوا موكلين بالفُرات"چهارهزار نفر احاطه ش کردند."وَ رَمَوهُ بِالنِّبال"بهش تیر میزدند. همه رو کنار زد.جنگ نمایانی کرد..."غیرمبال لذلک الجم"بدون توجه به این دشمنان خدا وارد شریعه شد..."فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء "آب رو بالا آورد.."ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَين یادش افتاد آقاش تشنه است."فرمى الماء..."آب رو روی آب ریخت .مشک رو پر کرد...روی دوش انداخت...*
میدونی آبروی سقایی
میبرمت به خیمه تنهایی
به انتظارتن چه لبهایی
«سقای دشت کربلا عباس...»
امید هیچ دلاوری، الهی نا امید نشه
الهی هیچ پهلوونی، تو غریبی شهید نشه
الهی، الهی...
وقتی که مشکشو زدن
خیلی دلش شکست عمو...
*راوی میگه وقتی دست راست و چپش رو زدن، با هزار زحمت، مشک رو به دندان گرفت هنوز امید داره. عباس! چیزی نشده،دست نداری...آب که داری..."فَجائَه سَهمٌ "یه تیری آمد"فَأصاب القِربَة ..."تیر به مشک خورد"وَ أُريق ماؤها..."آب روی زمین ریخت. زمان از حرکت ایستاد نفس ها در سینه حبس شد."فَوَقَفَ العباس مُتَحَیِّراً"همینطور ایستاد...*
(دست ها رو بلند کنید به سمت خدا...
یا دلیل المتحیرین به حق این دست های بریده...الهی العفو...)
وقتی که مشکشو زدن
خیلی دلش شکست عمو...
دیگه نمیخواس ببینه
فقط چشاشو بست عمو...
علمدار...علمدار...
.
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_عباس
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
*یه جمله میگم حتما یاد قتلگاه امام حسین می افتید.محبت یکرنگی میاره...
"ثم جاءه سهم آخر"یه تیر دیگه آمد...
"فأصابَ صَدرُه"تیر به سینه مبارکش خورد."فانقَلَبَ عن فَرَسِه"بدون دست،تیر به سینه، عمود آهن به سر، تیر به چشم از بالای بلندی با صورت به زمین افتاد...*
حتی اگه جدا بشه دستم
هنوز علمدار حسین هستم
شکستمو، عهدمو نشکستم
صدای أَینَ عمی العباس
پیچیده توی خیمه ها غوغاس
همه دیدن امام حسین تنهاس
*دیگه تنها شدی، دیگه کسی رو نداری" وَ بَقی الحُسین فرداً وَحیدا"وقتی آقا خودش رو رسوند کنار علقمه...اول از دور که علمدار رو دید...خوارزمی در مقتل الحسین روایت کرده. "لمّا رَآهُ الحسین مَصروعاً علی شطِّ الفرات..."وقتی دید برادر لب تشنه کنار نهر علقمه افتاده."فَبَکی"همین جور که می آمد شروع کرد های های گریه کردن...عباس بلند شو...اینا دقایقی قبل کنار علی اکبر گریه های من رو دیدن و خندیدن...چهارهزار نفر دیدن و گفتن: حسین رو نگاه....*
دستت رو بلند کن به نیابت از بچه های امام حسین بگو...همه اش به خودت یاد آوری کن این مجلس صاحب عزا داره...
از طرف بچه ها و ذریه اش بگو: *
«پناه خیمه ها ابوفاضل...»
*مجلسی نوشته:"لما قُتِلَ العباس"وقتی عباس کشته شد..."و قال الحسين الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي" ای کاش دخترات تو رو با این حال نمیدیدند...وقتی دیدند با این حال از دور میاد، تا ته قصه رو خوندند...وقتی عباس تو خیمه هانباشه،دیگه صورتای ما نوبتشه، دیگه به ما سیلی می زنند، ما رو کنیزی می برند...*
اون که قرار عالمه، برده یه غم قرارشو
تو داغ عباس همگی، میبینن انکسارشو
حسین جان، فدایت...
حالِ شما تو علقمه، یه عالمو کشته حسین ...
آهای امام حسینیا، شکشته شد پشت حسین
حسین جان، فدایت...
خیمه نداره سر و سامونی
سمت حرم میان به آسونی
بقیه شو خودت که میدونی...
*فقط زینب صدا زد:" عَلَیکُنَّ بِالفرار..."
همه فرار کنید...*
«سیدناالغریب حسین جانم....»
شاعر: محمد رسولی
نغمهپرداز: مهدی زنگنه
.
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_عباس
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_نهم_ماه_رمضان_۱۴۰۳
📍 #حرم_امام_علی "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_عباس (س)
جانم فدای اشک تو و هایهای تو
مردم برای نالهی واغربتای تو
گریه نکن که اشک مرا در میآوری
آتش به جان من زند این گریههای تو
عبّاس، اگرچه چشم خود از دست داده است
امّا تورا شناخت ز عطر عبای تو
دستم بریده بود و تنم نیزهزار بود
شرمندهام که پا نشدم پیش پای تو
شرمندهام سقایت من بینتیجه ماند
کردم اگرچه هستی خود را فدای تو
رفتم که تاب نالهی اصغر نداشتم
من میروم ولی نگرانم برای تو
ای کاش نیزه بر گلوی من فرو کنند
عریان کنند پیکر من را بهجای تو
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس
.👇
.
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_نهم_رمضان ۱۴۰۳
📍 #حرم_امام_علی "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_عباس (س)
خدایا! شرح غمخواندن چه سخت است
ز داغ لاله، افسردن چه سخت است
اگر تیری درون چشم باشد
نمیدانی زمینخوردن، چه سخت است
نمیدانی که با چشمان خونین
جمال فاطمه دیدن، چه سخت است
کنار علقمه با مشک خالی
ببین شرمندهگردیدن، چه سخت است
نمیدانی که با دست بریده
ز پشت اسب افتادن، چه سخت است
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس
.👇
.
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هجدهم_ماه_رمضان_۱۴۰۳
📍 #حرم_امام_علی "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_عباس (س)
آن قمر که هرکسی تحت لوایش، بیمه بود
قدّ و بالایش کنار نهر، نیمهنیمه بود
عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بیآب را با آب کشتن راحت است
بخت آلالله با افتادنش بر خواب رفت
مشک آبش تا به خاک افتاد، جسمش آب رفت
تیر و گرز آهنی، ماندم کدامش قاتل است
یکنفر بیدست از مرکب بیافتد، مشکل است
چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیرها را در تنش یکیک شکستند و سپس
روی جسمش نیزهها کار زیادی میکنند
لااُبالیهای کوفه، رقص و شادی میکنند
مادرش کو تا ببیند چشم عبّاسش تر است
پیکر عبّاس حالا از علم، کوچکتر است
علقمه! در ساحل تو برگبرگ لاله است
این قد و بالا برای کودک ششساله است
گریهی آقا بلند و خندهی لشکر، بلند
طبل کوفیها بلند و نالهی مادر، بلند
کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر، سر او را ببندد زودتر
نه علیاکبر، نه عبّاس و نه قاسم، نه کسی
ماند ارباب و حرم با یکبغل دلواپسی
خیمه بیعبّاس شد؛ حال زنانش مضطر است
اوّلینبار است زینب، غصّهدار معجر است
ساقی بیدست! پاشو خواهرت آشفته است
بیرباب و امّلیلا از اسیری گفته است
#روضه_حضرت_عباس
👇
.
|⇦•هر گرفتاری سراغ...
#روضه و توسل به #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_رمضان به نفسِ کربلایی #حسین_طاهری
●━━━━━━───────
هرگرفتاری سراغ آستانش راگرفت
رزق وروزی تمام خاندانش را گرفت
خوش بحال سائلی که سائل عباس شد
خوش بحال آنکه از عباس نانش را گرفت
*آی باشووا دولانیم آقا...آذریا خیلی رو اباالفضل حساسندخیلی ارادت دارند به آقا..اصلا معتقدند مُهر عاشقی اباالفضل تو پیشونی آذریا خورده...امشب بگو آی پسرام البنین ما همه دیوونه اتیم تو رو به مادرت امشب دست ما رو بگیر ول نکن اباالفضل... سائل اومد درخونه ی عباس رو زد مادرش ام البنین در رو باز کرد. گفت :خانم! من اومدم گدایی کنم هر سال یه آقایی بهم رزق میداد.دیدن ام البنین اومد داخل خونه در رو بست. شروع کرد گریه کردن.کنیزا رو صدا کرد گفت دیتش روپر کنید بره هرچی دارین بدین عباس من دست گداها رو خوب پر می کرد. در و نیمه باز کردن هرچی داشتن دادن ازبین در دادن.گفت اینا چیه به من میدید؟فکر کردید من فقط برا سیم وزر میومدم در خونه اش رو میزدم من این همه راه اومدم او در باز کنه من چشماش رو ببینم.. من گدای دستاش بودم، من دیوونه ی چشماش بودم، دیدن صدای ام البنین بلند شد...آی گدا برو برو.. بچه امو چشم زدن چشماشو که تیر زدن. دستاشم که بریدن...*
آی روز محشر دستهایش دستگیری میکنند
دست خود را داد دست دوستانش را گرفت
هیچکس اندازه عباس شرمنده نشد
کربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
*مرحوم مازندرانی مینویسه... با هر امیدی بود میگفت مشکو می برم هرطوری بود. چشماش و زدن، دستاش و زدن چشمش میگفت هرطور هست فقط ببرم.. اما لحظه ای که تیر به مشکش خورد.. مرحوم مازندرانی اینو مینویسه..."فَوَقَفَ العباس متحیرا" دیدند عباس متحیر شده خودش اسب رو هی کرد سمت علقمه.. یعنی برو آبروم رفت فقط صدا می زد.. "اخاک ادرک اخاک"
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
الهی! عباست بمیره مادر
نیزه به پهلوهات نگیره مادر
شرمنده ام و از شرم خونی شده اشکم
مادر حلالم کن که پاره شده مشکم
*کاش مدینه امهمه کنار میرفتن..کنار نرفتند چهل نفربا هم اومدن.نوشت معاویه هنوز صدا نفس کشیدن فاطمه را می شنیدم ..اما چنان لگد زد به در زدم....*
«وای مادرم وای مادرم»
*گفت مادر کجا اومدی این همه مرداینجان چهار هزار تیرانداز اینجاست.عباس عجب حرفی میگی ...*
می زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت
زن را کسی مقابل چشم شوهر نمی زند
حالا که اومدی مادر قد کمون
حسین داره میاد یه کم دیگه بمون
باید ببینه من سرم رو پاته
بازم یکی از پسرات همراته
*من اینجا مراقبتم مادر..یه پسر دیگه اش تو کوچه میگفت: ..*
ایستادم به روی پنجه ی پا
اما حیف دستش از روی سرم
ردشد و بر مادر خورد
در عالم رویا به امام زمان گفتند چرا صورت شما شاد نیست؟ فرمودن بعد بیت الاحزان مادر ما، شادی ندیدیم اصلا..
حالا که روضه شد روضه ی مو به مو
دست رو شونم بذار یه یا علی بگو
رو گونه جای دست اون بی دین بود
بشکنه دست او چقدر سنگین بود
ما رو تا آخر عمر بغل کن حسین
ما رو برای خودت سوا کن حسین
«حسین حسین حسین..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_حضرت_عباس
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_بیست_و_سوم_ماه_رمضان ۱۴۰۴
📍 #حرم_امام_علی "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_عباس (س)
از سوز سینه میکشم آه
سلام یابقیّةالله
فدای چشم اشکبارت
آقای من! آجرک الله
تموم دنیا روضهخونه
اشکام میریزه دونهدونه
بهونهی گریههام امشب
عموی صاحب الزّمونه
ساقی کربلا اباالفضل
امید خیمهها اباالفضل
آبروی اُمّبنین و
آینهی مرتضی اباالفضل
یادمه مادرم که میگفت
فدای روضهی اباالفضل
همه پساندازشو میداد
برای روضهی اباالفضل
میگیره حاجتش رو حتماً
هرکی توو روضههاش میشینه
دوای دردای مریضا
توو سفرهی اُمّبنینه
خدای عشق عاشقاشه
ولی خودش عاشق ارباب
به روی پاهاش بوسهی موج
به روی شونش، سر مهتاب
حسین نگاه میکرد به چشماش
زینب دعا میخوند توو گوشش
لباس رزمشو تنش کرد
یهمشک خالی روی دوشش
لالایی رباب این شد
بخواب؛ مادر دورت بگرده
چشماتو روی هم بزاری
عمو با آب برمیگرده
کسی نمونده تووی دنیا
مرامشو ندیده باشه
فرات از اینجا خیلی دور نیس
الان باید رسیده باشه
الان دیگه توو آب رفته
مشکشو زیر آب برده
عموتو که میشناسی مادر
مطمئنم که آب نخورده
الان شده سوار اسبش
راهی خیمههای شاهه
بزار ببینم از توو خیمه
چشم همه حرم به راهه
آب خنک، شبیه بارون
مهمون میاره برا مهمون
بخواب تا انتظار کم شه
تا وقتی که بیاد عموجون
عمو با مشک خالی رفته
کار عمو، نشد نداره
گریبون نهرو میتونه
بگیره تا حرم بیاره
وای اگه آب نخورده باشه
جون به تنش نمونده باشه
وای اگه روو زمین بیافته
از روو زمین، نتونه پاشه
کنار علقمه شلوغه
حسین، تنها بین لشکر
روو دامنش گرفته ارباب
سر شکستهی برادر
امیر لشکرم! بلند شو
بیتو کجا برم؟ بلند شو
پاشو ببین که بیحیاها
دارن میرن حرم؛ بلند شو
سر مگه با تبر شکسته؟
چیشد که اینقده شکسته
دست تو از بدن جدا شد
قدّ من از کمر شکسته
داغ تو ای دار و ندارم
کجای این دلم بذارم
پاشو بریم، کاری نکن که
برم رقیّه رو بیارم
دستتو تووی آب بردی
اینهمه راه، مشکو آوردی
گذشته آب از سر خیمه
خودت یهخرده آب میخوردی
تموم دلخوشیم همینه
مادرم اومد از مدینه
تو نیستی اونوقتیکه دشمن
میاد با چکمه، روی سینه
تو نیستی اونوقتیکه آتیش
دامن خیمه رو میگیره
پنجهی وحشیها توو غارت
گوشهی معجرو میگیره
#روضه_حضرت_عباس
.👇