.
#شب_نهم_رمضان
#غزل_مناجات
#حضرت_عباس
#بمولانا_ابوفاضل_الهی_العفو
گنهکارم!گرفتارم! پریشانم!پشیمانم
تو می دانی! نه سر مانده! نه سامانم! پشیمانم
قبول است این که بد کردم،خزانم خسته ام زردم
کویرم تشنه ام دردم،بیابانم پشیمانم
اگر گردن کشی کردم،همه بود از سرِ جهلم
کنون بنگر شبیهِ بید لرزانم پشیمانم
از اینکه زیر قولم می زنم باید ببخشی تو
از این که پای عهد خود نمی مانم پشیمانم
شنیدم شرط توبه نم نم اشک است پس امشب
شهادت می دهد باران چشمانم پشیمانم
قسم به رقة جلدی، ندارم طاقت دوزح
میان آتش قهرت نسوزانم پشیمانم
همه فخرم در این عالم همین باشد “که میگوید:
از اینکه رعیت و مسکین سلطانم پشیمانم؟”
“به خاطرخواهی ام یارب، گناهم را ببخش امشب
که من عمری غلام شاه عطشانم”پشیمانم
گریز روضه جانسوز است، سکینه با خودش می گفت:
از اینکه مشک دادم به عمو جانم پشیمانم...
#محمدحسین_مهدی_پناه✍
.
.
|⇦•احسن الحال یعنی...
#زمزمه و #مناجات_با_خدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_نهم_رمضان به نفسِ حاج #محمدرضا_طاهری
●━━━━━━───────
شد بهار و فصل زندگی آمد
سال نو به ماه بندگی آمد
شد به این ترانه جان ما شاد
"یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ"
احسن الحال یعنی :که دوا بشه دردامون
احسن الحال یعنی: سال نو بیاد آقامون
«یاالله.. یاالله ...»
عید من بوَد شب وصال تو
جان جلا بگیرد از جمال تو
تا سحر بخوانمت به این اذکار
"یَامُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ"
احسن الحال یعنی: نوکری یوسف زهرا
احسن الحال یعنی: سال نوبریم کرب و بلا
«یاالله... یاالله.. »
شد شب نهم دو دیده ام دریا
یاد روضه های حضرت سقا
یاد دست از بدن جدا گشته
یاد آن لبان تشنه ی سقا
"یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ"
احسن الحال یعنی: زندگیم فدای ارباب
احسن الحال یعنی: جون بدی رو پای اربابت
«یاالله... یاالله..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_دعا
#ماه_رمضان
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_نهم_رمضان ۱۴۰۳
📍 #حرم_امام_علی "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_عباس (س)
خدایا! شرح غمخواندن چه سخت است
ز داغ لاله، افسردن چه سخت است
اگر تیری درون چشم باشد
نمیدانی زمینخوردن، چه سخت است
نمیدانی که با چشمان خونین
جمال فاطمه دیدن، چه سخت است
کنار علقمه با مشک خالی
ببین شرمندهگردیدن، چه سخت است
نمیدانی که با دست بریده
ز پشت اسب افتادن، چه سخت است
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس
.👇
.
|⇦•هر گرفتاری سراغ...
#روضه و توسل به #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_رمضان به نفسِ کربلایی #حسین_طاهری
●━━━━━━───────
هرگرفتاری سراغ آستانش راگرفت
رزق وروزی تمام خاندانش را گرفت
خوش بحال سائلی که سائل عباس شد
خوش بحال آنکه از عباس نانش را گرفت
*آی باشووا دولانیم آقا...آذریا خیلی رو اباالفضل حساسندخیلی ارادت دارند به آقا..اصلا معتقدند مُهر عاشقی اباالفضل تو پیشونی آذریا خورده...امشب بگو آی پسرام البنین ما همه دیوونه اتیم تو رو به مادرت امشب دست ما رو بگیر ول نکن اباالفضل... سائل اومد درخونه ی عباس رو زد مادرش ام البنین در رو باز کرد. گفت :خانم! من اومدم گدایی کنم هر سال یه آقایی بهم رزق میداد.دیدن ام البنین اومد داخل خونه در رو بست. شروع کرد گریه کردن.کنیزا رو صدا کرد گفت دیتش روپر کنید بره هرچی دارین بدین عباس من دست گداها رو خوب پر می کرد. در و نیمه باز کردن هرچی داشتن دادن ازبین در دادن.گفت اینا چیه به من میدید؟فکر کردید من فقط برا سیم وزر میومدم در خونه اش رو میزدم من این همه راه اومدم او در باز کنه من چشماش رو ببینم.. من گدای دستاش بودم، من دیوونه ی چشماش بودم، دیدن صدای ام البنین بلند شد...آی گدا برو برو.. بچه امو چشم زدن چشماشو که تیر زدن. دستاشم که بریدن...*
آی روز محشر دستهایش دستگیری میکنند
دست خود را داد دست دوستانش را گرفت
هیچکس اندازه عباس شرمنده نشد
کربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
*مرحوم مازندرانی مینویسه... با هر امیدی بود میگفت مشکو می برم هرطوری بود. چشماش و زدن، دستاش و زدن چشمش میگفت هرطور هست فقط ببرم.. اما لحظه ای که تیر به مشکش خورد.. مرحوم مازندرانی اینو مینویسه..."فَوَقَفَ العباس متحیرا" دیدند عباس متحیر شده خودش اسب رو هی کرد سمت علقمه.. یعنی برو آبروم رفت فقط صدا می زد.. "اخاک ادرک اخاک"
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
الهی! عباست بمیره مادر
نیزه به پهلوهات نگیره مادر
شرمنده ام و از شرم خونی شده اشکم
مادر حلالم کن که پاره شده مشکم
*کاش مدینه امهمه کنار میرفتن..کنار نرفتند چهل نفربا هم اومدن.نوشت معاویه هنوز صدا نفس کشیدن فاطمه را می شنیدم ..اما چنان لگد زد به در زدم....*
«وای مادرم وای مادرم»
*گفت مادر کجا اومدی این همه مرداینجان چهار هزار تیرانداز اینجاست.عباس عجب حرفی میگی ...*
می زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت
زن را کسی مقابل چشم شوهر نمی زند
حالا که اومدی مادر قد کمون
حسین داره میاد یه کم دیگه بمون
باید ببینه من سرم رو پاته
بازم یکی از پسرات همراته
*من اینجا مراقبتم مادر..یه پسر دیگه اش تو کوچه میگفت: ..*
ایستادم به روی پنجه ی پا
اما حیف دستش از روی سرم
ردشد و بر مادر خورد
در عالم رویا به امام زمان گفتند چرا صورت شما شاد نیست؟ فرمودن بعد بیت الاحزان مادر ما، شادی ندیدیم اصلا..
حالا که روضه شد روضه ی مو به مو
دست رو شونم بذار یه یا علی بگو
رو گونه جای دست اون بی دین بود
بشکنه دست او چقدر سنگین بود
ما رو تا آخر عمر بغل کن حسین
ما رو برای خودت سوا کن حسین
«حسین حسین حسین..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_حضرت_عباس
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇