#زمزمه_حضرت_علی_اصغر
#محرم۹۹
نگات میکنم با پریشونی
نه شیری نه آبی ، نه بارونی.
گرفتار شدیم توبیابونی
که پرِ گرگه
میدونم چقد سخته انتظار
یه کم چشماتو روی هم بذار
عموت برمیگرده .... دووم بیار
خدا بزرگه
شرمنده میشم از
چشمای پرغمت
ای کاش بمیرم و
اینجور نبینمت
تا کی دل من آب
از گریه هات بشه
طاقت بیار گلم
مادر فدات بشه
وای از دل رباب
___
با من داره حرف میزنه نگات
ولی در نمیاد دیگه صدات
میلرزونی هربار با گریه هات
دلای ما رو
کسی قطره آبی به ما نداد
بچهم داره جونش به لب میاد
خدا واسه هیچ مادری نخواد
این ماجرا رو
سخته که بچهای
یه قطره آب بخواد
مادر ولی ازش
هیچ کاری بر نیاد
رو دستای بابات
میذارمت علی
میری و به خدا
میسپارمت علی
__
کجا رفته لبخند آخرت
سه شعبه چی آورده به سرت
حالا چی بگم من به مادرت
ببین بابا رو....
دوباره منو یاری کن علی
اصلا ... ، گریه و زاری کن علی
بیا آبروداری کن علی
همین یه بارو
ای من به قربون
رگهای گردنت
باور نمیکنم
از من گرفتنت
لبهات حالا نیست
دنبال آب دیگه
لالا لالا گلم
راحت بخواب دیگه
.
|⇦•علی جانِ من..
#زمزمه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
علی جانِ من آتیشم زدن
کدوم بی حیا جای قبرت رو دید
گرفته صدام به پیش چشات
گُل من رو از خاک بیرون کشید
سر قبر تو جمع شدن شامیا
برات فاتحه میخونن نیزه ها
نمیخوان که دست از سرت بردارن
تو از بابا زودتر شدی سر جدا
امون ای خدا از این نیزه هااز این نیزه ها
* حالا اومده پا نیزه ایستاده، گفت:..*
عزیز بابا!حالا خوب بخواب
ببین از غمت قد من تا شده
بریده گلو به مادر بگو
چطوری سرت روی نی جا شده؟
میگم سنگ نزن، باز داره میزنه
میگم سنگ نزن، این عزیز منه
چطوری ببینم میوفتی زمین
چطوری ببینم سرت بشکنه
بازم میزنن تا تو بزم مِی
میبینی دو دستم رو بین طناب
با مادر بسوز میبینی یه رو
سر باباتو پیش ظرف شراب
عزیز دل من تو روضه بخون
از اون بالای نیزه با چشمِ خون
بخون دندونای باباتو شکست
یزید لعین با چوب خیزران
امون ای امون، تو روضه بخون، تو روضه بخون
لالایی لالایی،لالایی، لالایی، لالایی، عزیزم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_علی_اصغر #زمزمه
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#زمزمه_امام_جواد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو حجره رو خاکا ، جلوی کنیزا
زدی دست و پا من بمیرم برات
تو رو تشنه کشتن بمیرم برات
حقتو خوردن
صدا زدی وای جگرم آب نیوردن
با خنده هاشون دل زهرا رو آزردن
بلاکشیدی
چقد رو خاک حجره دست و پا کشیدی
هر چی کشیدی از اون آشنا کشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشات پر ستاره ست،دلت پاره پاره ست
تو اوج جوونی مثه فاطمه
تو هم توی قلبت یه دنیا غمه
چه رنجی بردی
ولی شبیه فاطمه سیلی نخوردی
پهلوتو به ضربه دشمن نسپردی
جوونی اما
تو قد خمیده راه نمیری مثه زهرا
نماز تو نشسته نیست از ورم پا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثه مجتبی شد ، نصیبت بلا شد
تو هم همسرت قاتلت بود آقا
غم آشنا رو دلت بود آقا
جعده جفا کرد
ولی به جاش تو کربلا رباب وفا کرد
علی اصغرش رو تقدیم آقا کرد
دلم میلرزه
دیگه رسیده لحظه ی گریز روضه
روضه ای که قد بهشت برام می ارزه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه_حضرت_علی_اصغر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لالایی لالایی، عزیزم کجایی
تنت پشت خیمه ، سرت روی نی
میمونه چش مادرت روی نی
بخواب عزیزم
دعا بکن بیاد پیشت رباب عزیزم
بعد تو زهر شده به کامم آب عزیزم
چه دلخراشه
حرمله داره روی اسبش آب میپاشه
ولی تو تشنه جون بدی و آب نباشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#رضا_شریفی ✍
#شهادت_امام_جواد
#شب_هفتم_محرم
👇
.
#زمزمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم بن_الحسن(ع)
عزیز عمه ای، دلم خونه برات
چه امروز ،شبیهِ باباتی
وداعت سختمه ، دارم دق میکنم
که تشنه ،کنارِ فراتی
رفتنت تلخه واسه من
میبینی التماس من
توی میدونه بعد تو
همه هوش و حواس من
غم نگیره سراغتو
نبینه عمه داغتو
عمو غش کرده توو وداع
خیلی سخته فراق تو
پوشوندیم روتو که ، نبینت چشم شور
حرم شد، پریشون ،براتو
تو میدونِ بلا ، نداری جوشنی
میری تا، ببینی ، باباتو
تو که رفتی دلم گرفت
خیمه رو رنگ غم گرفت
قاتلت هلهله میکرد
دل اهل حرم گرفت
رفتی و رو سفید شدی
جلو چشمم شهید شدی
بمیرم زیر دست و پا
قد کشیدی ، رشید شدی
حنا بندونه و ، با خون صورتت
موهای تو رنگینه قاسم
تنت رو میکِشه ، عمو تا خیمهها
عزای تو سنگینه قاسم
غرق خونه همه تنت
کفنت شد پیراهنت
مثه بابات غریبی و
چه غریبونه کشتنت
بی قراره برادرت
دیده چی اومده سرت
قد یه بوسه نیست دیگه
جای سالم رو پیکرت
#سعیده_کرمانی ✍
............
#زمزمه #حضرت_عباس(ع)
#شب_نهم_محرم
#زمزمه_تاسوعا
میبینی اشک مو که از داغ غمت
میریزه روی صورت من
شبیه موی تو پریشون خاطرم
علمدار باغیرت من
رفیق نیمه راه نشو ، بی تو تنها میشم نرو
چطور آخه دلت میاد؟ ، تو دیگه از پیشم نرو
اشک من جاریه داداش ، زخم دل کاریه داداش
خیمهها بی صاحب شدن ، موقع یاریه داداش
چرا پس انقدَر ، تنت کوچیک شده
چقد زخمای تو عمیقن
خمیده قامتم شکسته قلب من
شبیه سر تو دقیقاً
قمر در خسوف من ، چرا افتادی روی خاک
پاشو که اصغر از عطش ، توی خیمه شده هلاک
شد به تیرا چشمت هدف ، گل شیش ماهم شد تَلَف
معلومه از زخمای تو ، با یه لشکر بودی طرف
یقین دارم داداش ، که دیگه بعد از این
آواره شد ایل و تبارم
توو اوج بی کسی ، منو تنها نذار
من اینجا کسی رو ندارم
بهونه دست شون نده ، اینا فکر جسارتن
من به فکر تو هستم و ، دشمنا فکر غارتن
بی پناه مونده خواهرم ، فکر تاراج معجرم
دل زینب به ما خوشه ، پاشو باهم بریم حرم
✍بهمن عظیمی
..........
#زمزمه #روز_دهم_محرم
#زمزمه_عاشورا
#گودال
توی یه نصفه روز ، شدم پیر از غمت
غم تو موهام و سفید کرد
جسارت کرد و بعد ، رو حلقِت بوسه زد
یه نیزه منو ناامید کرد
خونیه پیرهنت حسین ، نیزه زاره تنت حسین
ای شهید عطشان من ، تشنه لب کشتنت حسین
پیش چشمای مادرت ، پا گذاشتن رو پیکرت
جای سالم دیگه نموند ، روی جسم مطهرت
زیر دست و پاها ، چه زجری میکِشی
الهی که واست بمیرم
نمیذارن بیام ، کنار تو داداش
تنت رو توو آغوش بگیرم
روزگارم شده سیاه ، همه ریختن توو قتلگاه
یکی نیست تا بهم بگه ، کُشتنت به کدوم گناه
توی جنجالی وای من ، تو چه بدحالی وای من
سه چهار ساعته داداش ، توی گودالی وای من
غرورم رو شکست ، همون نامردی که
موهات و کشید توی مقتل
چقد نیزه زدن ، چقد شمشیر زدن
تمامش رو من دیدم از تل
چقدَر زخم زدن رو زخم ، چقدَر نیزه تو تنت...
چطور از غصه جون ندم ، آخه بدجوری کشتنت
رو زمین مونده پیکرت ، چه شلوغه دوروبرت
هی صدا میکردی منو ، با نفس های آخرت
✍بهمن عظیمی
...........
.
#زمزمه #شب_هفتم_محرم
#زمزمه_حضرت_علی_اصغر(ع)
لالا لالا لالا ، گل نیلوفرم
بخواب آروم آروم عزیزم
هنوز بازه چشات ، بگو آخه چطور
رو چشمای تو خاک بریزم
داره میخنده حرمله ، الهی که بشه سقط
توی آغوش من چطور ، پرپرت کردن عاقبت
شده خونی موی سرت ، سرتاسر کل پیکرت
کفن تو قنداقه تِه ، شده بیچاره مادرت
تو رو غسلت دادن ، با خون حنجرت
ملائک شدن مضطر تو
سه شعبه گوش تا گوش ، بریده حنجر و
الهی نیاد مادر تو
این صدایی که میشنوی ، سوز و آه منه بابا
شکاف حنجرت علی ، بوسه گاه منه بابا
میگیرم به سینه تو رو ، صورت غمگین تو رو
بگو آخه با چه دلی ، بخونم تلقین تو رو
بمیره مادرت ، به مو بنده سرت
منو میکُشه آخر این غم
امید داشتم بهت ، تازه شیش ماهِته
چجوری بگم اِسْمَعْ اِفْهَمْ
از غم رفتنت علی ، دیگه بابا شده هلاک
جای آغوش مادرت ، تو رو میسپارمت به خاک
داری میری نور چشام ، برسون به زهرا سلام
سخته واللهه اصغرم ، لحظه ی تدفینت برام
✍بهمن عظیمی
........
👇