حاج مسعود پیرایشshab30ramazan-3.mp3
زمان:
حجم:
4.41M
📋دستمو سمت تو فقط دراز میکنم
🎧 #زمینه #امام_حسین
🎤#حاج_مسعود_پیرایش
●━━━━━━───────
.(بند اول).
دستمو سمت تو فقط دراز میکنم
فقط به تو احساس نیاز میکنم
برای این که حس کنم تو صحن توام
بهت سلام قبل هر نماز میکنم
مجنونت همه دنیا
من تشنه تویی دریا
آواره امتویی ماوا
یااباعیدلله
مسیحا دم حسین
خودمو یادم بره اسم تو یادمه حسین
تو کنارمی و عکس حرمت تو خونمه
همه چی برای خوشبختی فراهمه حسین
.(بند دوم).
بار گناهی که رو شونه دارم حسین
نمیذاره سر زیر پات بذارم حسین
کاش یه نگاهی کنی که منم مثل حر
دلم رو پاک محضرت بیارم حسین
اسم تو میده آرامش
تو خیمت دارم آسایش
میخوامت بی آلایش
یااباعبدالله
از بشر فراتری
هر زمین خورده ای رو بخوای بالا میبری
دوست دارم یه جوری محو تو باشم که پرسیدن
بهترین روضه ای که رفتی بگم این آخری
شاعران :
#محسن_پور_جهانگیر
#رضا_شریفی
.
.
#زمزمه
#شور_امام_حسین
سبک قدم قدم داره دلم میزنه فریاد
#سبک_امام_رضا_خیلی_دوست_دارم
دلم میخواد از همه چی جز تو رها شم
از همه دلبستگیام جز تو جدا شم
از همه دل مشغولیام بگذرم آقا
#امام_رضا گفته که مشغول تو باشم
پرچم تو زمین نمیذارم
بیمه دستای علمدارم
تا زیر خیمه ی تو جا دارم
#امام_حسین_خیلی_دوست_دارم
*
مدد ای روح دعا اباعبدالله
سلام ای خون خدا اباعبدالله
دو دنیا آقا حرومه واسه هرکی
نباشه وقف تو یا اباعبدالله
............
غصه زندگی مگه خاتمه داره
گاهی دلم از همه چی واهمه داره
اما محاله توی سختی کم بیاره
اونی که عشق پسر فاطمه داره
خوبیاشو نمیشه بشمارم
حتی ردم کنه سزاوارم
همیشه میخونم و میبارم
#امام_حسین_خیلی_دوست_دارم
*
چه با دلها میکنه اباعبدالله
داره غوغا میکنه اباعبدالله
قیامت بین شلوغیا میگرده
منو پیدا میکنه اباعبدالله
#رضا_شریفی ✍
#امام_حسین
.👇
.
#زمزمه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_زمینه
#حضرت_رقیه_زمزمه
منو از تو جدا کرده
ای خدا مرگش بده خولی عجب شری به پا کرده
تا خودش خسته شده واسه کتک شمر رو صدا کرده
بابا جونم
منو راحت نمیذاره / همش میگه با فریاد / چرا پیشت نمیاد/ اگه بابات دوست داره
منو راحت نمیذاره/ امون از تازیونهاش/ اینم بابا نشونش/ ببین بازوم ورم داره
بابا جونم
____
یه شب راحت نخوابیدم
این شبا تا صبح از درد لگدهاشون مینالیدم
لحظهای بابا اگه خوابم میبرد خوابت رو میدیدم
تو خوابم داداش اکبر بود / تو بودی و رباب انگار/ تو چشماش اشک شوق بود و/ رو دستاش علی اصغر بود
تو خوابم داداش اکبر بود /ولی با ضربههای شمر / پریدم از خواب و گفتم / اگه میمردی بهتر بود
باباجونم
#رضا_شریفی ✍
#شب_سوم_محرم
.👇
.
#شور_حضرت_زینب
#حضرت_زینب_شور
منم دخت ولی الله
در آسمان عفت و حیا چون ماه
پیام آور خونم من
منم که بر یزیدیان گرفتم راه
اگرچه داغ دیدم من
ولی ز نالهام نشد کسی آگاه
عقیله العرب هستم
الا کوفه منم زینب ثارالله
کعبه الرزایایم /صدیقه صغرایم/ پهلوان هر رزمم /هم ردیف بابایم
با کلام برانم /من فاتح میدانم/ بی باکم و میجنگم/ نایب حسن جانم
منم زینب دختر علی
منم کفیلة السجاد
همان که داده کاخ ظلم را بر باد
منم که هیجده لاله
به پیش چشم من به خاک و خون افتاد
منم که فتح خون کردم
منم که مادرم مرا دلاور زاد
منم که هیبت اللهم
همان که بر سر یزید زد فریاد
من اشجة الناسم/ من دشمن خناسم / ارث از پدرم دارم / من خواهر عباسم
من چشمه توحیدم /سرچشمه خورشیدم /با تیغ بیان خود/ با یزید جنگیدم
منم زینب دختر علی
#رضا_شریفی ✍
👇
.
#شور
#واحد_احساسی
#امام_حسین
دلم میخواد از همه چی جز تو رها شم
از همه دلبستگیام جز تو جدا شم
از همه دل مشغولیام بگذرم آقا
امام رضا گفته که مشغول تو باشم
پرچمتو زمین نمیزارم
بیمه ی دستای علمدارم
تا زیر خیمه ی تو جا دارم
امام حسین خیلی دوسِت دارم
مدد ای روح دعا اباعبدالله
سلام ای خون خدا اباعبدالله
دو دنیا آقا حرومه واسه هرکی
نباشه وقف تو یا اباعبدالله
اباعبدالله اباعبدالله
****
غصه ی زندگی مگه خاتمه داره
گاهی دلم از همه چی واهمه داره
اما محاله توی سختی کم بیاره
اونی که عشق پسر فاطمه داره
خوبیاشو میشه بشمارم
حتی ردم کنه سزاوارم
همیشه میخونم و میبارم
امام حسین خیلی دوسِت دارم
چه با دلها میکنه اباعبدالله
داره غوغا میکنه اباعبدالله
قیامت بین شلوغیا میگرده
منو پیدا میکنه اباعبدالله
اباعبدالله اباعبدالله
#رضا_شریفی ✍
#سبک_امام_رضا_خیلی_دوست_دارم
#شور_امام_حسین
#امام_حسین 1403
.............
.👇👇👇
.
#زمزمه
#امام_جواد_زمزمه
تو حجره رو خاکا ، جلوی کنیزا ، زدی دست و پا من بمیرم برات
تو رو تشنه کشتن بمیرم برات
حقتو خوردن / صدا زدی وای جگرم آب نیوردن
با خنده هاشون دل زهرا رو آزردن
بلاکشیدی / چقد رو خاک حجره دست و پا کشیدی
هر چی کشیدی از اون آشنا کشیدی
_
چشات پر ستاره ست ، دلت پاره پاره ست ، تو اوج جوونی مثه فاطمه
تو هم توی قلبت یه دنیا غمه
چه رنجی بردی / ولی شبیه فاطمه سیلی نخوردی
پهلوتو به ضربه دشمن نسپردی
جوونی اما / تو قد خمیده راه نمیری مثه زهرا
نماز تو نشسته نیست از ورم پا
____
مثه مجتبی شد ، نصیبت بلا شد ؛ تو هم همسرت قاتلت بود آقا
غم آشنا رو دلت بود آقا
جعده جفا کرد / ولی به جاش تو کربلا رباب وفا کرد
علی اصغرش رو تقدیم آقا کرد
دلم میلرزه / دیگه رسیده لحظه ی گریز روضه
روضه ای که قد بهشت برام می ارزه
_
لالایی لالایی، عزیزم کجایی ، تنت پشت خیمه ، سرت روی نی
میمونه چش مادرت روی نی
بخواب عزیزم / دعا بکن بیاد پیشت رباب عزیزم
بعد تو زهر شده به کامم آب عزیزم
چه دلخراشه / حرمله داره روی اسبش آب میپاشه
ولی تو تشنه جون بدی و آب نباشه...
#رضا_شریفی ✍
#شهادت_امام_جواد
.👇
.
#زمزمه_امام_جواد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو حجره رو خاکا ، جلوی کنیزا
زدی دست و پا من بمیرم برات
تو رو تشنه کشتن بمیرم برات
حقتو خوردن
صدا زدی وای جگرم آب نیوردن
با خنده هاشون دل زهرا رو آزردن
بلاکشیدی
چقد رو خاک حجره دست و پا کشیدی
هر چی کشیدی از اون آشنا کشیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشات پر ستاره ست،دلت پاره پاره ست
تو اوج جوونی مثه فاطمه
تو هم توی قلبت یه دنیا غمه
چه رنجی بردی
ولی شبیه فاطمه سیلی نخوردی
پهلوتو به ضربه دشمن نسپردی
جوونی اما
تو قد خمیده راه نمیری مثه زهرا
نماز تو نشسته نیست از ورم پا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثه مجتبی شد ، نصیبت بلا شد
تو هم همسرت قاتلت بود آقا
غم آشنا رو دلت بود آقا
جعده جفا کرد
ولی به جاش تو کربلا رباب وفا کرد
علی اصغرش رو تقدیم آقا کرد
دلم میلرزه
دیگه رسیده لحظه ی گریز روضه
روضه ای که قد بهشت برام می ارزه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه_حضرت_علی_اصغر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لالایی لالایی، عزیزم کجایی
تنت پشت خیمه ، سرت روی نی
میمونه چش مادرت روی نی
بخواب عزیزم
دعا بکن بیاد پیشت رباب عزیزم
بعد تو زهر شده به کامم آب عزیزم
چه دلخراشه
حرمله داره روی اسبش آب میپاشه
ولی تو تشنه جون بدی و آب نباشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#رضا_شریفی ✍
#شهادت_امام_جواد
#شب_هفتم_محرم
👇
.
#شهادت_افتخار_ماست
ما رعد ولایتیم از ما بهراس
دریای شهامتیم از ما بهراس
مرگ از پس ما بر نمیآید چون ما
دنبال شهادتیم از ما بهراس
بر فرق شما صاعقه سان میآییم
با بیرق حیدری نشان میآییم
ما را اعِرِالله به لب خواهی دید
وقتی سویتان پیر و جوان میآییم
ما حیدریون به رزم عادت داریم
کوه جنمیم و استقامت داریم
از چرخش روزگار ما را چه هراس
در شب بلا صبح شهادت داریم
آن دختر مظلوم به خاک افتاده
جان دگری به غیرت ما داده
هر سرو که افتاد به جایش سروی ست
خالی نشود سنگر حاجیزاده
صاحب داریم ما امامی داریم
در سینه خود شور قیامی داریم
هیهات که این علم بیفتد بر خاک
بسیار در این ملک سلامی داریم
ما نخل ولایتیم بی پاییزیم
پرهیز کن از ما که هراس انگیزیم
طوفان طوفان نشسته و منتظریم
حیدر حیدرگویان برمیخیزیم
شیران رمیده رو به جولانگاهیم
با بیرق نصرت خدا در راهیم
سجیلیم و ابرهه کوبیم همه
ما وعده انتقام حزب اللهیم
#رضا_شریفی✍
#مقاومت_اسلامی
.
.
#شب_سوم_محرم
#واحد_سنگین
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
من از اینجور سفر رفتن دیگه بیزار بیزارم
سر زخمی و خونیمو شبا رو خاک میذارم
خودت گفتی تو این کوفه علی یار یتیما بود
به جای اون همه خوبی بگو این پاسخ ما بود؟
خیالت تخت جمع کردم همه هوش و حواسم رو
توی لشکر هنوز هیشکی ندیده التماسم رو
بابا دیشب کتک خوردم ولی رو پام وایسادم
بهش گفتم اگه بازم کتک داری من آمادهام
اگه خسته بشه مشتش، لگد پر میکنه جاشو
چشام تار میبینه خوبه، نمیبینم اداهاشو
ولی راستش بابا دندهم ، شکسته، خیلی درد داره
تا میره خوب بشه بازم سنان میاد نمیذاره
درِ گوشی بگم بابا ، بابا و دختریم دیگه
گمونم خوب نشه پهلوم ...نمیدونم سنان میگه...
سنان میگه که با نیزه زدم تو پهلوی بابات
کجا مونده تنت میخوام ببینم خوب شده زخمات
میدونی بزم می رفتم؟! نگو که بی خبر بودی ...
خبر دارم تو هم بودی توی اون تشت زر بودی
چوبی که رو لبت میزد از اون چوبای محکم بود
میدونم دردشو آخه ، از اون چوبا که خوردم بود
شاعر: #رضا_شریفی ✍
👇
.
📋 میدونستم بابام از سفر میاد
#روضه_حضرت_رقیه (س)#پنجم_صفر
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میدونستم بابام از سفر میاد
بدونه من و زدن با سَر میاد
اونجوری که روزای خوشی گذشت
روزای ناخوشیم به سر میاد
بعد این شبِ سیاه سحر میاد
عمر بیکسی من به سر میاد
دندون جلوییم و دیدی شکست
چیزی نیست بابا دوباره در میاد
دخترت صبرش و نفروخته بابا
از شکایت لباش و دوخته بابا
بوی سوختگی میدم من مگه نه ؟
چیزی نیست موهام یکم سوخته بابا
سوالات من و کی جواب میده
کی جواب به این دل کباب میده
من چه آزاری بهش میرسونم
چرا حرمله من و عذاب میده؟!
حرمله خیلی بده، خیلی بده
حرمله با من سَرِ لج افتاده
انگاری منتظره حرف بزنم
تا جواب من و با لگد بده
اینا میخوان من و دلخونم کنن
تا با مادرم معادلم کنن
بگو من چیکار کنم تموم بشه
بگو من چیکار کنم ولم کنن....
#رضا_شریفی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 داشتی میرفتی از حرم، دم غروب بود
داشتی میرفتی از حرم، دم غروب بود
من و میبردی با خودت، اینجوری خوب بود
بمیرم از عطش لبات، شبیه چوب بود
دیدم خواب که دارم، میارم برات آب
با سیلیِ شمر بود، پریدم من از خواب
چی با زندگیم شد، رقیه یتیم شد
به دندون کشیدن، تو رو مثل گرگا
زورم میرسید کاش، به آدم بزرگا
مگه میره از یاد، چه جوری هُلت داد
برا تموم قافله، دعا میکردم
سَرِ رباب، با حرمله دعوا میکردم
گهوارهی اصغر و کاش، پیدا میکردم
دیدم که سرش رو، گرفته رو دست
روی نیزه با روسریِ، خودم بست
داداشی نیوفتی، یه خواهر نگفتی
با طعنه لگد زد، اینم یادگاری
میگفتند میخواستی، عموت و بیاری
میخندید و میزد، عموتم نیومد
تنورِ خولی دیدنت، تازه شنیدم
سنگا تو رو بوسیدنت، من نبوسیدم
فداسرت کجاست تنت، دیگه بریدم
غرورم شکسته، من حالم خرابه
مگه عمهمون جاش، توو بزم شرابه
تنم زرد و بیحسّ، سنان صدر مجلس
بابایی بمیرم، سرت ضربه دیده
هنوز جای لبهات، رو چوب یزیده
تَوونم رو بُرده، سر نیزه خونده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 صدر نشین مجلس
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه روزی چندتا از این نامردا دور معاویه رو گرفته بودند؛ هرکدوم یه حرفی میزدند، هرکدوم یه پیشنهادی میدادند. همچین که مغیره شروع کرد حرف بزنه یهو امام حسن حرفش و قطع کرد، نذاشت مغیره ادامه بده گفت:« تو دیگه حرف نزن، تو همون کسی هستی که توو کوچهها...
مگه من یادم میره چه جوری مادر ما رو میزدی، حالا اومدی اینجا صدر جلسه میخوای پیشنهاد بدی، حرف بزنی»...
همچین که شروع کرد این سر رو ببوسه، از پیشونی شروع کرد بوسه بزنه؛ تا رسید به چشمای ابی عبدالله، رسید به گونههای باباش، همچین که این لبها رو رو لبهای باباش گذاشت گفت:« بابا جان! دیگه لبی برات نمونده بخوام ببوسم. حالا میفهمم اون نامرد دیروز توو مجلس همینجوری چوبش بالا میبرد رو لبهات میزد»...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
#امام_سجاد_شهادت
منم که غم بیامان دیده ام
قد عمهام را کمان دیده ام
منم آنکه از غم دلم سوخته
به بازار عمامهام سوخته
منم آنکه داغ پدر دیده ام
روی نیزه هفتاد سر دیده ام
بلا را کران تا کران دیدهام
سنان دیدم و ساربان دیده ام
دلم را پر از درد و غم ساختند
روی جسم او اسبها تاختند
چهل سال قلب من آشفته است
یهودی به من ناسزا گفته است
نگو حرفی از شیرخواره به من
به من حرفی از گاهواره مزن
که دیدم رباب آتشین ناله بود
به او آب دادند اما چه سود
که او طاقت آب خوردن نداشت
دگر حاجتی غیر مردن نداشت
چهل سال آهم به افلاک رفت
رقیه گرسنه زیر خاک رفت
#رضا_شریفی