1. کاش جانم.mp3
2.2M
#حاج_سید_مهدی_میرداماد🎤
#آواز_ابوعطا
#گوشه_یتیمک 🎼
کاش جانم بود قابل
تا فدایت می شدم
کاش دستم می گرفتی
خاکِ پایت می شدم
کاش مُلکِ عالم
از من بود و می کردم رها
تا گدایی از گدایانِ
سرایت می شدم
کاش چون نی
سبز می گشتم به دشتِ نینوا
هم نوا با آن سرِ
ازتن جدایت می شدم
کاش خاکم را قضا
می ریخت گِردِ قتلگاه
تا به وقتِ سجده
مُهرِ کربلایت می شدم
#شاعر_استاد_سازگار✍
#ابوعطا
1. کاش جانم.mp3
3.21M
#نوحه_امام_حسین( علیه السلام )
#سید_رضا_نریمانی🎤
کاش جانم بود قابل
تا فدایت می شدم
کاش دستم می گرفتی
خاکِ پایت می شدم
کاش بودم گَردِ ره
تا می نشستم در بَرَت
کاش بودم خاک ،
تا خاک سرایت می شدم
کاش مُلکِ عالم
از من بود و می کردم رها
ناز می کردم به شاهان و
گدایت می شدم
کاش جسمم دفن می شد
در زمینِ کربلا
خاک زوآرِ حریمِ
با صفایت می شدم
کاش خاکم را
قضا می ریخت گِردِ قتلگاه
تا به وقتِ سجده
مُهرِ کربلایت می شدم
#شاعر_استاد_سازگار
#شعر_دوم
ای که به عشقت اسیر
خِیلِ بنی آدمند
سوختگانِ غمت
با غمِ دل خُرَّمند
هر که غمت را خرید
عِشرت عالم فروخت
با خبرانِ غمت
بی خبر از عالَمند
یوسفِ مصرِ بقا
در همه عالَم تویی
در طلبت مرد و زن
آمده با دِرهمند
تاجِ سرِ بوالبشر
خاکِ شهیدانِ توست
کاین شهدا تا ابد
فخرِ بنی آدمند
#شاعر_فواد_کرمانی
#ذکر_پایان
بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
تشنه یِ عشقِ حسین
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبرِ شهید کربلا ...
.
1. ای ماهی دریا.mp3
2.61M
#نوحه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#حاج_سید_حسن_گلخطمی
#دستگاه_شور
ای ماهی دریا برایت
گریه کرده
پیغمبر وزهرا برایت
گریه کرده
#ملودی_دوم
جانم فدای غربتت
زائر ندارد تُربتت
(مظلوم حسن جان ) تکرار
ای اولین مظلومِ عالَم
بعدِ بابا
در خانه ی خود هم غریب
از ظلم اعدا
#ملودی_دوم
جانم فدای غربتت
زائر ندارد تُربتت
(مظلوم حسن جان ) تکرار
#شاعر_استاد_سازگار✍
#نوحه_دستگاه_شور
#سبک_در_کودکی_شد_قسمت_من_خانه_داری
1. ملک وجود.mp3
10.43M
#روضه_شهادت_پیامبر_اسلام
(صلی الله علیه و آله وسلم)
#سید_مهدی_میرداماد🎤
مُلک وجود
غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربتِ
زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و
عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر
داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه
کز این ماتم عظیم
گر آسمان
خراب شود بر سرت رواست
گشتند انبیا همه
چون فاطمه یتیم
زیرا عزای
قافله سالار انبیاست
خلقت چه لایق است
که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و
صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش
که با رحلت نبی
شهر مدینه
یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت
شدند جمع
یا لَلعَجَب ! وصی پیمبر،
علی، کجاست ؟
#شاعر_استاد_سازگار✍
#بیست_و_هشتم_صفر
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#رحلت_پیامبر_اکرم
#مدح_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#بی_بی_جانم
کِرامت ، خشتی از
قصر بلندت
سخاوت تا قیامت مُستمندت
#فاطمه_جان
امامان آبرومندِ جلالت
امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت
پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت
خدا فخریّه دارد بر نمازت
تمام آفرینش ، پای بستت
پیمبر (ص) خم شد و
بوسید دستت ...
#شاعر_استاد_سازگار
اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ...
دگر به سينه و پهلو
مرا نميگيري ؟
مگر به سينه و پهلو
چه ديدي ، اي مادر ؟
#شاعر_استاد_موید
بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا ..
صدای ناله ی او را
زِ پشتِ در شنیدم من
خدا داند که از زینب
خجالت می کشیدم من
یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم :
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ )
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
خواهرانم نفَس نفَس
چه غریبانه میزدند
#شاعر_استاد_سازگار
مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... »
نفسم حبس شد به دل
اشک چشمم ستاره شد
مادرم را که میزدند
جگرم پاره پاره شد ...
#شاعر_استاد_سازگار
لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ...
در کودکی لرزاند به هم
پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدند
مادر مارا ، مادر مارا
مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ...
↙️↙️↙️↙️↙️↙️
3. دیدم که خصم.mp3
1.78M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مادر مادر مادر ... الهی اگه مادر رو میزنند ، جلوی دخترش نزنند ، دختر به مادرش می نازه ، یه بیت آقای سازگار گفته ، غوغا کرده ، اونایی که دختر دارند میدونند ، جایی هم بخواهی دخترت رو ببری ، میگه اگه مادرم بیاد منم میام ، دختر از مادرش جدا نمیشه ، توو خونه ، خدا نکنه با خانومت نزاعت بشه ، حرفت بشه ، یه مقدار بلند با خانومت حرف بزنی ، دخترت یه جوری بهت نگاه میکنه ، با نگاهش میگه بابا چرا اینجوری با مادرم حرف میزنی ؟ ... قربون اون زینب پنج ساله ای برم که توو کوچه می دید دارند مادر رو میزنند ، بگم اون یه بیت رو ؟ آماده ای ؟ :
دیدم که خصمِ ستمکار
ریخت بر سرت
قدّم نمی رسید که خود را
« سپر کنم ... »
#شاعر_استاد_سازگار
#محفل_اشک_حرم_مطهر
10/2/1401
2. مگر ز اهل مدینه.mp3
5.54M
|⇦• مگر ز اهل مدینه...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدرزاده
●━━━━━━───────
رفتی و مانده در دلم
ناله ی بیصدای تو
چه زود مستجاب شد ،
فاطمه جان دعای تو !
#شاعر_استاد_سازگار
#مدح_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین
( سلام الله علیها )
#کربلایی_زهیر_سازگار
سلام ما به تو ای
هاجرِ چهار ذبیح
درود ما به تو ای
مریمِ چهار مسیح
سپهرِ نورفروزِ
سه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگر
مادرت به ثارُ الله
سلام بر تو و
ابناء و شوهرت ، مادر
بـه عطرِ
دامنِ عباس پرورت ، مادر
ادب به قامت زهرایی ات
قیام کند
وفا به غیرت عباس تو
سلام کند
اگر چه با همه گفتی
کنیزِ زهرایی
به چشم آل محمّد
عزیز زهرایی
( فرمود بچه ها ، آقازاده ها ، من نیومدم براتون مادری کنم ، من کجا و مادر شما فاطمه ی زهرا کجا ؟ من اومدم کنیزِ درِ خونه ی مادرتون زهرا باشم ... )
تو بعد فاطمه
در بیت وحی ، فاطمه ای
تو آسمان ادب را
همیشه قائمه ای
به نفس پاکِ محمّد
تو همدمی مادر
مسیحِ عشق و ادب را
تو مریمی مادر
#بی_بی_جانم
بهشت ،شیفته چار لاله یاست
کلید بابِ حوائج
به دست عبّاست
هـزار قافله دل
پای بست فرزندت
نشان بوسه مولا
به دست فرزندت
( یه روز دید مولا ، قنداقه عباسشو بغل گرفته ، هی دستاشو می بوسه ، ... آقاجانم ، آیا دستای بچم ، عیب و نقصی داره ؟ ... نه اُمُّ البنین ، دارم این دستهارو می بوسم ، آخه یه روزی قراره برای حسینم ازبدن جدا بشه ... )
حسین را که بسی داشت
در کنار ، « شهید »
به جز تو نیست کسی
مادرِ چهار شهید
به چار ماهِ خود
اشکی نریختی ز دو عین
گریستی به حسین و
گریستی به حسین
( گفتند اُمُّ البنین عباست رو کُشتند ، گفت از حسین چه خبر ؟ اُمُّ البنین ، یکی یکی پسرایت را کشتند ، گفت بگید از حسین چه خبر ؟ ... انگار نه انگار ... فقط اول براش مهم این بود ، ببینه چه بلایی بر سرِ حسین اومده ... )
اگر تو نام نبردی
ز شاخه یاست
گریست دیده ی زهرا
برای عبّاست
( یه مادر از یک پسر احترام گرفت ، یه مادر هم از یک پسرِ دیگه احترام گرفت ، دو تا مادر تلافی کردند )
اگر تو نام نبردی
ز شاخه یاست
گریست دیده ی زهرا
برای عبّاست
( تو اینجا گفتی « حسین » ، فاطمه هم کنار علقمه ، هی صدا میزد : آی پسرم ، عباسم ... )
الا تمام وجودت
پُر از نوایِ حسین
به گریه نایبه الزینبی
برای حسین
روایتِ عطشِ کربلاست
در اشکت
سلامِ گریه کنان حسین ،
بر اشکت
سرود زخم گلوی حسین
وِردِ لبت
خلوص زینب و عبّاس
در نماز شبت
#بی_بی_جانم
تو مادر شهدا ،
همسرِ علی هستی
هزار حیف ،
غریبانه چشم خود بستی
( چرا میگه غریبونه ، مگه شب برداشتند ، نه والله ، روز برداشتند ، اما : )
خزان رسید چو بر برگِ
لاله یاست
نبود ، جعفر و عثمان و
عون و عبّاست
( مادرِ چهارتا پسره ، اما وقتی از دنیا رفت ، یه دونه پسراش نبودند زیرِتابوتش رو بگیرند ؟ این مادر خیلی غریبانه تشییع شد ... )
#بی_بی_جان
سپهر و مِهر و مَه و
کوکبت کجا بودند ؟
علی ، حسین ، حسن ،
زینبت کجا بودند ؟
هماره ریخت به رخ
از دو دیده ، یاقوتت
اگر به دوش
غریبانه رفت تابوتت
#اما_مادر
دگر به پیکرت
آثار تازیانه نبود
دگر مراسم تشییعِ تو
شبانه نبود
تو داغدارِ
شهید کنار علقمه ای
همیشه فاطمه بودی
همیشه فاطمه ای
نگه به خاطرِ
ذریّه ی بتولم کن
مرا که «میثم» آلوده ام ،
قبولم کن ...
#شاعر_استاد_سازگار
( روزها می اومد ، چهار صورت قبردرست میکرد ، می نشست ، اونقده گریه میکرد خانم ، حرف دلش این بود : )
دیگرمرا ، اُمُّ البنین نخوانید
زیرا که من ، دیگر پسر ندارم
( حالا داد بزن ، حسییین
1. تسلیت بر آل.mp3
418.2K
#نوحه_حضرت_ام_البنین
( سلام الله علیها )
#کربلایی_زهیر_سازگار
تسلیت بر آلِ خیرُالمرسلین
رفته از دارِجهان ، اُمالبنین
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
حضرت عباس ، ماهِ علقمه
دستهگل ،آرد برای فاطمه
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
مادر پاک شهیدانِ حسین
در جَنان گردیده مهمانِ حسین
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
ای مدینه ،آن بهشت یاس کو؟
وامصیبت مادر عباس کو؟
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
روزِ یاران
زین غمِ عُظما شب است
این همان
تکراردا غِ زینب است
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
او به یاد حضرتِ عباس بود
اشک چشمش
وقف خیرالناس بود
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
عون و جعفر !
دیده از خون تر کنید
امشب استقبال از مادر کنید
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
#شاعر_استاد_سازگار
.
|⇦•سلام ما..
#روضه وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی #زهیر_سازگار
●━━━━━━───────
سلام ما به تو ای هاجرِ چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریمِ چهار مسیح
سپهرِ نورفروزِ سه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگرمادرت به ثارُ الله
سلام بر تو و ابناء و شوهرت، مادر
بـه عطرِ دامنِ عباس پرورت ، مادر
ادب به قامت زهرایی ات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند
اگر چه با همه گفتی کنیزِ زهرایی
به چشم آل محمّد عزیز زهرایی
فرمود بچه ها ، آقازاده ها ، من نیومدم براتون مادری کنم ، من کجا و مادر شما فاطمه ی زهرا کجا ؟ من اومدم کنیزِ درِ خونه ی مادرتون زهرا باشم ...*
تو بعد فاطمه در بیت وحی، فاطمه ای
تو آسمان ادب را همیشه قائمه ای
به نفس پاکِ محمّدتو همدمی مادر
مسیحِ عشق و ادب را تو مریمی مادر
بهشت، شیفته چار لاله یاست
کلید بابِ حوائج به دست عبّاست
هـزار قافله دل پای بست فرزندت
نشان بوسه مولا به دست فرزندت
*یه روز دید مولا، قنداقه عباسشو بغل گرفته، هی دستاشو می بوسه ، ... آقاجانم، آیا دستای بچم، عیب و نقصی داره ؟ ... نه اُمُّ البنین، دارم این دستهارو می بوسم، آخه یه روزی قراره برای حسینم ازبدن جدا بشه ...*
حسین را که بسی داشت در کنار، شهید
به جز تو نیست کسی مادرِ چهار شهید
به چار ماهِ خود اشکی نریختی ز دو عین
گریستی به حسین و گریستی به حسین
*گفتند اُمُّ البنین عباست رو کُشتند، گفت از حسین چه خبر ؟ اُمُّ البنین، یکی یکی پسرایت را کشتند، گفت بگید از حسین چه خبر؟ ... انگار نه انگار ... فقط اول براش مهم این بود، ببینه چه بلایی بر سرِ حسین اومده ...*
اگر تو نام نبردی ز شاخه یاست
گریست دیده ی زهرا برای عبّاست
* یه مادر از یک پسر احترام گرفت، یه مادر هم از یک پسرِ دیگه احترام گرفت، دو تا مادر تلافی کردند..*
اگر تو نام نبردی ز شاخه یاست
گریست دیده ی زهرا برای عبّاست
*تو اینجا گفتی حسین، فاطمه هم کنار علقمه، هی صدا میزد : آی پسرم، عباسم ...*
الا تمام وجودت پُر از نوایِ حسین
به گریه نائبةُ الزینبی برای حسین
روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریه کنان حسین، بر اشکت
سرود زخم گلوی حسین وِردِ لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت
تو مادر شهدا، همسرِ علی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی
*چرا میگه غریبونه، مگه شب برداشتند، نه والله، روز برداشتند ، اما : ..*
خزان رسید چو بر برگِ لاله یاست
نبود ، جعفر و عثمان و عون و عبّاست
*مادرِ چهارتا پسره، اما وقتی از دنیا رفت، یه دونه پسراش نبودند زیرِتابوتش رو بگیرند؟ این مادر خیلی غریبانه تشییع شد ... *
سپهر و مِهر و مَه وکوکبت کجا بودند ؟
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند ؟
هَماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت
دگر به پیکرت آثارِ تازیانه نبود
دگر مراسم تشییعِ تو شبانه نبود
تو داغدارِ شهید کنارِ علقمه ای
همیشه فاطمه بودی، همیشه فاطمه ای
نگه به خاطرِذریّه ی بتولم کن
مرا که «میثمِ» آلوده ام، قبولم کن ...
#شاعر_استاد_سازگار
*روزها می اومد، چهار صورت قبردرست میکرد، می نشست، انقده گریه میکرد خانم، حرف دلش این بود :*
دیگر مرا، اُمُّ البنین نخوانید
زیرا که من، دیگر پسر ندارم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#وفات_حضرت_ام_البنین
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#کربلایی_زهیر_سازگار
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•آسمان کوثر به دنیا آمده...
#مدح_خوانی وتوسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر اجرا شده به نفس کربلایی زهیر سازگار
●━━━━━━───────
آسمان، کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان ...
با سرودِ وحی ،مدحِ دُختِ پیغمبر بخوان
مدحِ آن مَمدوحه ی محبوبه یِ داور بخوان
با زبان خویشتن، نه، با دَمِ حیدر بخوان
با زبان حیدر از صدیقه ی اطهر بخوان
هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان
ماهِ عصمت اخترِ برج هُدی را مدح کن
روحِ احمد لیلةُ القدرِ خدا را مدح کن
جان عالَم ، یک جهان جان را گرفته در بغل ...
دست دل بگشوده ،قرآن را گرفته در بغل
مَطلع ُالانوارِ ایمان را گرفته در بغل ...
گوهرِ دریای غفران را گرفته در بغل
هستیِ دادار منَّان را گرفته در بغل ...
هر چه گویی ، بهتر از آن را گرفته در بغل
ای پیمبر ، ای پیمبر عصمتِ کُبراست این
بوسه زن بر آفتابِ طَلعتش، زهراست این
این زِ پا تا سر تجلاّی جمال داور است
این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است
این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است
بلکه مامِ یازده عیسای عیسی پرور است
چارده معصوم را شخصیّت او محور است
جز محمّد (ص) از تمام انبیا بالاتر است
ذات حق، با آیه ی قرآن ثناها گویدش
اوّلین شخصیّت عالَم فداها گویدش
مَخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او
ذات ربُّ العالمین مَظهر ندارد مثل او
مُصحفِ ختمِ رُسل کوثر ندارد مثل او
نخلِ سر سبزِ نبوّت بَر، ندارد مثل او
شخصِ ختمُ الانبیا دختر ندارد مثل او
شیرِ حق، دست خدا یاور ندارد مثل او
هر چه گفتم ، هر چه گویم در ثنای او، کم است
مدح ناموس خدا فوق بیانِ عالَم است
آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است
دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است
مصطفی، فخر نبوّت افتخارش فاطمه است
مرتضی، دست خدا و دستیارش فاطمه است
دستیارش نه، همه دار وندارش فاطمه است
ای خوشا آن کس که روز حشریارش فاطمه است
در ثنای او همان اقرار عجز ما ، بس است
گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است
فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین
فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین
فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین
فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین
فاطمه یعنی یداللّهی دگر ، در آستین
فاطمه یعنی علی یعنی همان حبلُ المتین
فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا
فاطمه یعنی کتابُ الله کلّ انبیا
فاطمه در فُلک هستی ناخدایی می کند
فاطمه در روز محشر کبریایی می کند
فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند
فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می کند
فاطمه در بندگی کار خدایی می کند
فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند
فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان
فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان
کیست زهرا ؟یک بهارستان به گلزار وجود
کیست زهرا؟ کعبۀ جان قبله ی اهل سجود
کیست زهرا ؟راز دار عالم غیب و شهود
کیست زهرا ؟برترین محبوبۀ حیّ ودود
کیست زهرا ؟ باب رحمت دست احسان، بحر جود
کیست زهرا؟ خیمۀ سبز ولایت را عمود
کیست زهرا ؟آفتابی کبریایی طلعت است
کیست زهرا ؟ چارده معصوم در یک صورت است
ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه
ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه
ای امیرالمؤمنین محو کمالت فاطمه
ای ملایک بندۀ صفّ نعالت فاطمه
ای تمام وحی در موج خیالت فاطمه
ای همه مَرهون فیض بی زوالت فاطمه
طاهره، انسیّه، حورایی نمی دانم که ای
فاطمه، صدّیقه، زهرایی نمی دانم که ای
من نمی گویم غلام دختر پیغمبرم
من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم
من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم
من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم
من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم
لیک می گویم قبولم کن گدای این درم
دوست دارم تا زلطف و مرحمت شادم کنی
دوزخی هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی
#شاعر_استاد_سازگار
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مدح_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_زهیر_سازگار
#روزمادر
#میلاد_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•از بام ودر کعبه....
#مدح و توسل ویژۀ #مبعث_پیامبر رحمت #حضرت_محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله اجرا شده به نفسِ حاج عباس حیدرزاده
●━━━━━━───────
از بام و در کعبه به گردون رسد آواز
کامشب درِ رحمت به سماوات شده باز
بت های حرم در حرم افتاده به سجده
ارواح رسل راست هزاران پرِ پرواز
کعبه زده بر عرش خدا کوس تفاخر
مکه شده زیبا دل افروز و سرافراز
جا دارد اگر در شرف و مَجد و جلالت
امشب به سماوات کند خاکِ زمین ناز
از ریگِ روان گشته روان ، چشمه ی توحید
یا کوه و چمن باز چو من نغمه کند ساز
دشت و در و بحر و برو، جن و بشر و حور
در مدح محمد همه گشتند، هم آواز
هر ذره یِ کوچک شده یک مِهر جهان تاب
هر قطره ی ناچیز چو دریا کند اِعجاز
جبرئیل، سرِ شاخه ی طوبی چو قناری
در وصف محمد لبِ خود باز کند باز
جبرئیل چه آرد ؟ چه بخواند؟ چه بگوید؟
جایی که خداوند به قرآن کند آغاز
خوبانِ دو عالم همه حیرانِ محمد
یک حرف ز مدحش شده ما کانَ محمد
این است که برتر بوَد از وَهم ، کمالش
جز ذات الهی همه مبهوت جلالش
رضوان، شده دلداده ی مقداد و ابوذر
فردوس بوَد سائلِ درگاه بلالش
والله قسم، نیست عجب گر لبِ دشمن
چون دوست ز هم بشکفد از خُلق و خِصالش
هرگز به نمازی نخورد مُهر قبولی
هرگز، صلوات ار نفرستند به آلش
بی رهبریش خواهد اگر اوج بگیرد
حتی مَلک العرش بسوزد پر و بالش
یوسف ببرد، حُسنِ خود از یاد گر او را
یک منظره در خاطره افتد ز خیالش
این است همان مِهر درخشنده که تا حشر
یک لحظه به دامن نرسد گرد زوالش
گل سبز شود از جگر شعله ی آتش
در وادی دوزخ فتد ار عکس جمالش
چون ذات خدای ازلی لَیْسَ کَمِثْلُه
باید که بخوانیم فراتر زمثالش
ایجاد بوَد قبضه ای از خاکِ محمد
افلاک بوَد بسته به لولاکِ محمد
صد شکر که عمری ز تو گفتیم و شنیدیم
هر سو نگریدیم گلِ روی تو دیدیم
هرجا که نشستیم به بام تو نشستیم
هر سو که پریدیم به بام تو پریدیم
عطر تو پراکنده شد از هر نفسِ ما
هر گه به سرِ زلف سخن شانه کشیدیم
ز آن روز که گشتیم ز مادر ، متولد
از ماذنه ها روز و شب اسم تو شنیدیم
مرگی که به پای تو بوَد زندگی ماست
مائیم که در موجِ عزا عید سعیدیم
تا بودنِ ما نام محمد به لب ماست
روزی که نبودیم به احمد گرویدیم
#شاعر_استاد_سازگار
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مبعث_پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله
#پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حاج_عباس_حیدرزاده
#عید_مبعث #بعثت #مبعث
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇