2. صوتی.mp3
زمان:
حجم:
2.01M
#آغاز_امامت_امام_زمان
(عجل الله تعالی فرجه )
#استاد_حیدرزاده
دوباره بعثت نو
در جهان شده تکرار
بهارِ تا به ابد ، جاودان
شده تکرار
کمالِ دین به زمین و زمان
شده تکرار
ولادتِ همه پیغمبران
شده تکرار
پُر از فروغِ ولایت شده
تمامِ زمان
امام گشته به امر خدا ،
امامِ زمان « عج »
گرفته عید
به ارض و سما ، خدا ، امشب
به خلق میدهدعیدی
جداجدا ، امشب
الا تمام امامان و انبیا ، امشب
نظر کنید ،
به سرداب سامرا امشب
به رویِ
منتقمِ آیت خدا نگرید
فراز شانه ی او
رایت خدا نگرید ...
#شاعر_استاد_سازگار
#مسجد_مقدس_جمکران
8. بگذاشت پا در عالم.mp3
زمان:
حجم:
2.21M
قسمت ششم :
#میلاد_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
بگذاشت پا در عالَم
آنکو عالَم از اوست
از نسل آدم زاد اما
آدم از اوست
فیض مسیحا و
عفاف مریم از اوست
او از رسول است و
رسول اکرماز اوست
او گر نبودی
دین پیغمبر نبودی
نامی به جا از احمد و
حیدر نبودی ...
#شاعر_استاد_سازگار
اما حسان شاعر هم یک بیت گفته ، خدا رحمتش کنه :
#فاطمه_جان
با آنهمه جلالت و عزّت
كه زاده شد
يا رب ، مراسم شب دفنش ،
چه ساده شد ... ؟
#حسان
شب علی تنها بود ، بچه های فاطمه بودند ، زنهای بهشتی کجا بودند ؟
يا رب ، مراسم شب دفنش ،
چه ساده شد ... ؟
صَلَّی اللهُ عَلَیکِ یَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ ، الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ...
۲ بهمن ماه ۱۴۰۰
#مسجد_امیرالمومنین_علیه_السلام
قسمت اول
#مناجات_با_خداوند
#استاد_حیدرزاده
نیایش با دلی بی درد
زشت است
دلِ بشکسته چون
باغِ بهشت است
چو دل بشکست ،
آه از سینه خیزد
چو دل بشکست
اشک از دیده ریزد
#شاعر_استاد_سازگار
( هر شی ء پُر بها ، شود ارزان چو بشکند ... یک شی ء قیمتی عتیقه ، اگر یک گوشه اش بشگنه ، ارزشش رو از دست میده ، اما دل وقتی شکست ارزش پیدا میکنه ، حتما امشب دلت شکسته است ، چون داغ بابا دیدی ، امشب مثل بچه یتیما گردنتو کج گرفتی ، میگی علی علی علی ... )
دلِ بشکسته
جای توست یا رب
سرایِ بی ریای توست
« یارب ... »
( بَه بَه ، از همین اول ، حالِ خوشی داری امشب ، چون یه نگاه میکنی ، معلومه امشب دلت شکسته است ، چون یه نگاه میکنی ، جای خالی بابارو می بینی ، میگی بابام راحت شد ، از دست این مردم قدرنشناس کوفه ، از دست این مردم حیله گر کوفه ... )
دلِ بشکسته
جای توست یا رب
سرایِ بی ریای توست
« یارب ... »
( حالا که دلت شکسته است ، خدا دلای شکسته رو دوست داره ، با این دلِ شکسته ات امشب باهاش حرف بزن ، بگو خدا امشب کمکم کن شب قدر رو درک کنم ، خدایا نمیدونم منو پذیرفتی یا نه ؟ خدایا نمیدونم منو قبول کردی یا نه ؟ ... گُنه کردم ، نبردی آبرویم ... چقدر گناه کردم ؟ فقط خدا میدونه و من ، کس دیگه نمیدونه ... )
#خدایا
گُنه کردم ، نبردی آبرویم
خطا دیدی
نیاوردی به رویم
( خدایا ، با همه ی بدی هام ، بازم منو راهم دادی ، گفتی بیا ... درِ رحمت گشودی و نبستی ... هان ، بعضی ها خیلی حال خوشی دارند و زود وصل میشن ، دلاشون آماده است ، این اثرِ روزه است ، چند روزه از ماه رمضون گذشته ؟ این روزه ها دلت رو سیقلی کرده ، دلت مثل آینه شده ، حالا تا میگن یا خدا و یا الهی ، دلت وصل میشه ... )
#خدایا
درِ رحمت گشودی و نبستی
به خلوتگاهِ دل ،
با من نشستی ...
#خدای_من
من اوّل از تو
اُدعونی شنیدم
ببین آنگه که با تو ،
من نشستم ...
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
این روزها اهلبیت امام حسین ، توو شهر کوفه اسیرند ، دم دروازه کوفه ، دختر امیرالمومنین ، زینب کبری خطبه خواند : مردم کوفه ننگتان باد ، میدونید چه جگری رو از پیغمبر (ص) سوزاندید ؟ مردم کوفه شما جگر پیغمبر (ص) رو سوزاندید ، شما قلب فاطمه رو آتش زدید ... مردم کوفه شروع کردند به گریه کردن ، صدای گریه و ضجّه و شیون مردم کوفه بلند شد ، بی بی فرمود : امیدوارم همیشه چشمتان گریون باشه ، مردم کوفه زیاد بگریید ، مردم کوفه کم بخندید ، شما حسین منو دعوت کردید اما آب رو به روی حسینم بستید ، سر از بدنش جدا کردید ، اهلبیتش رو اسیر کردید ، مردم کوفه اشک می ریزند ، گریه میکنند اما بی بی زینب سلام الله علیها ، یه مرتبه متوجه شد حواس مردم به جای دیگری رفت ، سر از محمل بیرون آورد ، دید سرِ بریده برادرش بالای نیزه است ... ای ی ی حسیییین ، حسین ...
بُرون آورد
سر از برجِ محمل
سری را دید بَر ،
« نی » کرده منزل
سرِ پُر خونِ پیشانی شکسته
غبار غم به رخسارش نشسته
گفت الا ای ماه من
قربان رویت
چرا خاکستری ، گردیده مویت
سرِ تو ، خون به پایِ نیزه ریزد
چرا خون از سرِ زینب نریزد ؟
چنان از سوز هجران، آتش دل
سر خود را بزد بر چوب محمل
یه مرتبه نوشتند : « ﻓَﻨَﻄَﺤَﺖْ ﺟَﺒِﻴﻨَﻬَﺎ ﺑِﻤُﻘَﺪﱠﱠﻡِ ﺍﻟْﻤَﺤْﻤِﻞ » آنچنان سر به چوبه محمل زد ،
بیا ز بالای نی ،
به دامنم جای گیر
تا که بشویم به اشک
ز چهره خاکسترت
#شاعر_استاد_سازگار
یه نازدانه ای داره ابی عبدالله ، این دختر خانم خردسال ، رو زانوی بی بی زینب نشسته بود ، یه مرتبه متوجه شد عمه جانش داره باکسی حرف میزنه ، صدا میزنه : « یا اخا » این دختر حساس شد ، بلند شد ، سرش رو از محمل بیرون آورد ، دید سرِ بریده بابا بالای نیزه ...یه نگاه به عمه کرد ، یه نگاه به سربریده کرد ، یه مرتبه بی بی زینب متوجه این نازدانه شد ، دید رنگ از چهره اش پریده ، الانه که جان از بدنش بیرون بیاد ، رو کرد به سر بریده برادر ، مَحرم زینب ... « يا أخي فاطِمُ الصغيرةِ كَلِّمها * فَقد كادَ قلبُهَا أنْ يذوباً ... با فاطمه خردسالت سخن بگو كه نزديك است دلش از غصه و اندوه آب شود ... » هر کجا نشستی به قصد فرج ، فریاد بزن : یا حسییین ...
#هیت_ثارالله_قم
2. شامیان.mp3
زمان:
حجم:
5.6M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
شامیان !
خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با ناله ی ذریه ی زهرا نزنید
سر مردان خدا را
به سر نیزه زدید ؟
مرد باشید ،
دگر سنگ به زن ها نزنید ...
به زنان سنگ اگر
بر سر بازار زنید
دختران را به کنار
سر بابا نزنید ...
علی و فاطمه
در بین شما اِستادند
پیش چشم علی و فاطمه
ما را نزنید ...
کُشتن فاطمه
بین در و دیوار بس است !
تازیانه به تن زینب کبری نزنید
رقص شادی !
جلوی محمل زینب نکنید
پای سرهای بریده
به زمین پا نزنید ...
گر به دیدار سرِ
پاک حسین آمده اید
این قَدَر دست
به هنگام تماشا نزنید ...
بگذارید برای شهدا
گریه کنیم
خنده بر داغ دلِ
سوخته ی ما نزنید ...
#شاعر_استاد_سازگار
1. کاش جانم.mp3
زمان:
حجم:
3.21M
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
#حاج_سید_رضا_نریمانی
کاش جانم بود قابل
تا فدایت می شدم
کاش دستم می گرفتی
خاکِ پایت می شدم
کاش بودم گَردِ ره
تا می نشستم در بَرَت
کاش بودم خاک ،
تا خاک سرایت می شدم
کاش مُلکِ عالم
از من بود و می کردم رها
ناز می کردم به شاهان و
گدایت می شدم
کاش جسمم دفن می شد
در زمینِ کربلا
خاک زوآرِ حریمِ
با صفایت می شدم
کاش خاکم را
قضا می ریخت گِردِ قتلگاه
تا به وقتِ سجده
مُهرِ کربلایت می شدم
#شاعر_استاد_سازگار
#شعر_دوم
ای که به عشقت اسیر
خِیلِ بنی آدمند
سوختگانِ غمت
با غمِ دل خُرَّمند
هر که غمت را خرید
عِشرت عالم فروخت
با خبرانِ غمت
بی خبر از عالَمند
یوسفِ مصرِ بقا
در همه عالَم تویی
در طلبت مرد و زن
آمده با دِرهمند
تاجِ سرِ بوالبشر
خاکِ شهیدانِ توست
کاین شهدا تا ابد
فخرِ بنی آدمند
#شاعر_فواد_کرمانی
#ذکر_پایان
بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
تشنه یِ عشقِ حسین
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبرِ شهید کربلا ...