1732970097221_-2147483648_-212762.ogg
زمان:
حجم:
2.48M
زمزمه یا #زمینه یا واحد
#شهادت_حضرت_زهرا (س)
#زبانحال_مولا علیه السلام
خدا بزرگه میگذره این روزا هم
خدا بزرگه خوب میشه حالت کم کم
خدا بزرگه می گذره این دردامون
خدابزرگه عوض میشه اوضامون
خودت که بهتر از همه
خبر داری از حالم
یه روز میاد که باز خودت
میای به استقبالم
می خندی و با خنده هات
عوض میشه احوالم
اما اینا همش خیاله
تو رفتی از کنار حیدر
از تو برام مونده نشونی
یه چند تا قطره خون رو در
خداحافظ یاور حیدر
خداحافظ دلبر حیدر
خداحافظ همسر حیدر
__
خدا بزرگه میفته درد بازوت
خدا بزرگه خوب میشه زخم پهلوت
خدا بزرگه پا میشی از توو بستر
خدا بزرگه کم میشه این دردِ سر
یه روز میاد که باز خودت
بغل کنی زینب رو
بدون درد دنده سر
کنی گلم یک شب رو
یه کم دیگه دووم بیار
میگذرونی این تب رو
اما اینا همش خیاله
تو رفتی از خونه ی حیدر
تابوتتو دنیای نامرد
گذاشته روو شونه ی حیدر
خداحافظ یاور حیدر
خداحافظ دلبر حیدر
خداحافظ همسر حیدر
✍#حامد_محمدی، #وحید_محمدی ✍
آذر ۱۴٠۳
#وداع_با_حضرت_زهرا
#زمینه_فاطمیه
#فاطمیه_زمینه
#زمزمه
#واحد
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#زمزمه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شهادت
#حسین_مومنی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دیگه کم کم داره دنیا - برام عین عذاب میشه
تموم عشق و امیدم - جلوی چشمم آب میشه
خونه مادر میخواد
ولی واسه زنده موندن کبوتر پر میخواد
این خونه دیگه نمیشه اون که حیدر میخواد
خونه مادر میخواد
خونه دیوارش سوخت
پشت در باغ بهار علی با بارش سوخت
جلوی چشم علی همه کس و کارش سوخت
خونه دیوارش سوخت
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
وضو که میگیری خونه - پر از عطر گلاب میشه
نگاه کن التماسم رو - بری خونم خراب میشه
میسوزی بین تب
داری عجل وفاتی میخونی هی زیر لب
نمیتونی بزنی شونه به موی زینب
میسوزی بین تب
التماس حیدر:
کاش میشد یکم دیگه بمونی واسه حیدر
چی گذشت بهت که نیلی شدی یاس حیدر
التماس حیدر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
نرو زهرا که میمیرم - نگیر از من نگاهت رو
بمون گریه کنیم باهم - بدوز پیرهن شاهت رو
چشمامون می باره
چشمای حسین ببین برات چه بغضی داره
بعد تو بالا سر حسین کی آب میذاره
چشمامون می باره
برا بار آخر
بیا که گریه کنیم برا حسین بی سر
زیر و رو میشه تنش جلو چشای خواهر
برا بار آخر
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
.👇
.
#محاوره_ای #فاطمیه
پرستوی عاشق
یه پرستویی که عشق تو ذاتشه
بی هوا ،پر از قفس نمی کشه
من به کی بگم غمای دلمو
فاطمه م دیگه نفس نمی کشه
حق بده که غصه ی رفتنِ تو
فاتح خیبرو بی قرار کنه
چشماتو بستی ،دارم دق میکنم
تو بگو علی باید چکار کنه؟
دست وپام داره میلرزه فاطمه
یادمه میون خونه زدنت
علی رو ببخش اگه جلو چشام
با غلاف و تازیونه زدنت
به غمایی که داره شیر خدا
دوباره یه غم تازه اومده
علی با سه چار تا بچه ی یتیم
برا تشییعِ جنازه اومده
شب غسلت شب جون دادنمه
میمیرم تا آب میریزم رو تنت
زینب و حسین و آروم میکنم
منو کشته گریه های حسنت
هنوزم هستی دلم تنگه برات
بی تو با درد زمونه چه کنم؟
لباساتو فضه جمع کرده ولی
با در و دیوار خونه چه کنم؟
#مرتضی_عابدینی ✍
#وداع_با_حضرت_زهرا
#غسل_شبانه
.
.
🏴 #فاطمیه۱۴۰۳
#نوحه
#حضرت_ سلام الله علیها
#شهادت_حضرت_زهرا
#سبک_من_و_داغ_جانكاه_فاطميه
#رضا_تاجیک ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سربند:
من و داغ جانكاه فاطميه
مى كشم از جان آه فاطميه
مى دهم جان در راه فاطمیه
انشالله - باذن ولی الله ۲
مثل زهرا مرد این میدانیم
ما تا آخر پای حق می مانیم
جانم زهرا جانم زهرا ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مرو ای دلدار جوان حیدر
ماه گلگون آسمان حیدر
ای پرستوی قدکمان حیدر
یارم زهرا - طرفدارم زهرا ۲
می روی ای یار بندگی ام
آتش افتاده بر زندگی ام
جانم زهرا جانم زهرا ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مرو بانوی بی گناه حیدر
بهترین یارم؛ تکیه گاه حیدر
بی پناهم بی تو؛ پناه حیدر
ماه حیدر - ببین آه حیدر ۲
بی تو مدینه شهر عذاب است
بی تو سلام من بی جواب است
جانم زهرا جانم زهرا ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
جانم آمد زهرا ز غصه بر لب
دل من از داغ تو شده پر تب
غصه می بارد از نگاه زینب
یارم زهرا - طرفدارم زهرا ۲
از غمت شد خانه ماتمسرا
چه کنم با ناله ی مجتبی
جانم زهرا جانم زهرا ۲
#وداع_با_حضرت_زهرا
#زبانحال_مولا
👇
.
#نوحه_مهدوی #فاطمیه
#زمزمه، #واحد، #زمینه ....
کنار بستر
گریز به کربلا
اومدم برای دیدن تو در عزای مادر
باز کجا داری تو لطمه میزنی برای مادر
کاش میشد که اشکاتو یه بار به روی دست بگیرم
فرج تو رو بخوام میون روضه های مادر
دعا می کنم با گریه
که دیگه حاجت رواشی
الهی به حقّ زهرا
دیگه تو غریب نباشی
الهی که با ظهورت
تو دلت غمی نمونه
بابای مظلوم شیعه
دیگه برگردی به خونه
الهی عجّل فرجک بحق زهرا...
🌸
#بستر_بیماری
چرا بین بسترت بی جونی خانوم عزیزم
میدونی وقتی که تو مریض بشی منم مریضم
توون منو گرفت تابوتی که برا تو ساختم
حالا من چطوری آب غسل رو پیکرت بریزم
واسه رفتن تو زوده
خانومم خیلی جوونی
میدونم که غرق دردی
ولی کاش میشد بمونی
روبه روم تموم هستیم
قامتت شده کمونی
چون شَبَه شده تن تو
ولی کاش میشد بمونی
الهی عجّل فرجک بحق زهرا...
🌸
#وداع_با_حضرت_زهرا
چشماتو نبند، نزار بباره اشک چشم مظلوم
نکن از نگاه مهربون خود علی رو محروم
چشماتو بستی و گفتی وعدمون کنار گودال
وقتی که میشه جلوی چشم ما بریده حلقوم
می بینیم کنار زینب
روی ِنی سر حسینه
پای ده تا اسب دشمن
روی پیکر ِحسینه
یکی می بره عباشو
یکی کهنه پیرهنش رو
زیر آفتاب ِ بیابون
رها می کنند تنش رو
الهی عجّل فرجک بحق ارباب...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇
.
#زمزمه
#فاطمیه
#زبانحال_حضرت_زهرا
#سبک_عجب_رسمیه رسم زمونه
اکنون رسیده ، وقت جدایی
من می شوم در، رهت فدایی
تو می مانی واین درو دیوار
خدانگهدار خدا نگهدار(2)
دیگر ننالم ، از سوز بازو
شبها نگریم، از درد پهلو
رفتم زدنیا ، با چشم خونبار
خدانگهدار خدا نگهدار(2)
غُسلم بده با، اشک غم وتب
مرا کفن کن ، درنیمه ی شب
تا کمتر سوزی، زآه شرربار
خدانگهدار خدا نگهدار(2)
ترسم زجان ، تو ناله خیزد
کز پهلوی من، خونابه ریزد
ترسم که بینی ،توجای مسمار
خدانگهدار خدا نگهدار(2)
چشمت فتد چون، بر روی نیلی
برچهره ی خود ، مزن توسیلی
زین غُصه گردی، عمری عزادار
خدانگهدار خدا نگهدار(2)
پیش حسینم ، کمتر فغان کن
خاکسترم را، درشب نهان کن
توماندی واین ، گل های گلزار
خدانگهدار خدا نگهدار(2)
دفنم چوکردی ، بنشین کنارم
قرآن بخوان بر، روی مزارم
ترسم زقبر و، ازآن شب تار
خدانگهدار خدا نگهدار(2)
#سیدهاشم_وفایی ✍
#وداع_با_حضرت_زهرا
.
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
ای صفای خانه ی من الوداع
گرمی کاشانه ی من الوداع
*فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی!
الوداع ای یار هیجده ساله ام
یک شب دیگر بمان در خانه ام
الوداع ای همدم و هم ناله ام
خواهشی دارم ز تو ریحانه ام
چادرت را بر سر زینب مکن
جان زهرا ؛روزِ من را شب مکن
..................
علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچههای فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا بدنش کبود شده... صدا زد زن غساله از کربلا تا شام هرجا گفته بابا تازیانه خورده...ناله بزن:حسین....*
#دفن_شبانه
#روضه_حضرت_زهرا گریز به کربلا
.
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
ای صفای خانه ی من الوداع
گرمی کاشانه ی من الوداع
*فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی!
الوداع ای یار هیجده ساله ام
یک شب دیگر بمان در خانه ام
الوداع ای همدم و هم ناله ام
خواهشی دارم ز تو ریحانه ام
چادرت را بر سر زینب مکن
جان زهرا ؛روزِ من را شب مکن
..................
علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچههای فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا بدنش کبود شده... صدا زد زن غساله از کربلا تا شام هرجا گفته بابا تازیانه خورده...ناله بزن:حسین....*
#دفن_شبانه
#روضه_حضرت_زهرا گریز به کربلا
.
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
ای صفای خانه ی من الوداع
گرمی کاشانه ی من الوداع
*فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی!
الوداع ای یار هیجده ساله ام
یک شب دیگر بمان در خانه ام
الوداع ای همدم و هم ناله ام
خواهشی دارم ز تو ریحانه ام
چادرت را بر سر زینب مکن
جان زهرا ؛روزِ من را شب مکن
..................
علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچههای فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا بدنش کبود شده... صدا زد زن غساله از کربلا تا شام هرجا گفته بابا تازیانه خورده...ناله بزن:حسین....*
#دفن_شبانه
#روضه_حضرت_زهرا گریز به کربلا
.
.
#زمزمه_وداع_فاطمی
#تصنیف #فاطمیه
وای از غم بی اندازه
پیچیده چنین آوازه
در کلبه ی غم ها مُردم
با دیدن خون تازه
دلم به غم نشسته زهرا
که قامتت شکسته زهرا
ای یاور دلخسته زهرا
آه آه
بی تو زندانم شده این آشیانه
دیدمت که در دل شب مادرانه
موی زینب را زدی با گریه شانه
در این شب بارانی
از غصه پریشانی
ای هستی من زهرا
گفتی که نمی مانی
پرستوی شکسته بالَم
نظر نما کمی به حالم
مگو علی جان ، کن حلالم
آه آه
استراحت کن کمی بیمار حیدر
از غمت دق می کنم ای یار حیدر
عزم رفتن کرده ای غمخوار حیدر
گویا که شب پایانی ست
کس مثل علی تنها نیست
روزم چو شبم تاریک است
وقتی به برم زهرا نیست
شکسته رکن دوّم من
نمانده جان دگر در این تن
پشت مرا شکسته دشمن
آه آه
روز خوش بعد از تو دیگر من نبینم
همدم زینب شد آه آتشینم
بعد تو من حیدر خانه نشینم
سروده ای مشترک از؛
کربلایی #اسماعیل_شبرنگ
#حاج_محمود_ژولیده✍
#زمزمه
#وداع_با_حضرت_زهرا
.👇
.
#زمزمه
#وداع_با_حضرت_زهرا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
زمزمه ی وداع
عزیز من از زندگی نا امیده
زمان خداحافظی ها رسیده
خداحافظ ای ناامید از جوونی
جوون شکسته پر قد کمونی
حلالم کن ای یاس نشکفته پر پر
حلالم کن ای یار پر درد حیدر
خداحافظ ای یاس هجده بهارم
پس از تو امیدی به دنیا ندارم
برا حفظ جونِ منِ بی طرفدار
با خون یادگاری نوشتی رو دیوار
صدات مثله دستات می لرزه عزیزم
ببین با چه حالی برات اشک می ریزم
خداحافظ ای دست و بازوی خسته
خداحافظ ای یار ابرو شکسته
خداحافظ ای یار پهلو گرفته
خداحافظ ای محرمِ رو گرفته
می ری از پیش من تو با روی زخمی
می مونم من و غسل پهلوی زخمی
برو اما یادت باشه ای حبیبه
علی بی تو تا آخر عمر غریبه
اونی که توو قلبش ز من کینه داشته
ردّ پنجه شو زیر چشم تو کاشته
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#حسن_کردی ✍
.👇