eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
791 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌رود غم، فارغ از رنج و تعب خواهیم شد می‌رسد نصرت، ز شادی در طرب خواهیم شد دستِ غیبی هست در عالم، که می‌بخشد امید ما به ملت‌ها، توسل را سبب خواهیم شد چون به اَلخَلقُ عِیالُ الله، داریم اعتقاد در رهِ خدمتگزاری منتخب خواهیم شد از سرِ شب تا سحرها التماسش می‌کنیم آشنا با اشکِ اهلِ نیمه‌شب خواهیم شد راهِ صدساله به لطفش، یک‌شبه طِی می‌شود عاقبت هم بر شهادت منتسب خواهیم شد کِی فقط دستِ دعا داریم در ایوان طلا در عمل ما پیرو شاه نجف خواهیم شد نام فرزندان خود را، با علی زینَت دهیم در مسیرِ بندگی، صاحب لقب خواهیم شد بر ضریحِ خاکِ پایش، بوسه‌ی ما واجب است فارغ از این بوسه‌های مستحب خواهیم شد حمزه گونه، ضربه بر خصمِ پیمبر می‌زنیم باعثِ نابودیِ هر بولهب خواهیم شد شیوه‌ی عمّار بودن، روز و شب رزمندگیست در اطاعت از ولی، بی‌تاب و تب خواهیم شد ما به هر قیمت که باشد، یارِ مظلومان شویم در مصافِ ظالمان، کوهِ غضب خواهیم شد ما مسلمان و امامُ المسلمین مولای ماست در غمِ مظلوم، با اصل و نسب خواهیم شد شیعه نه، حتی اگر دینِ مسیحی داشتیم با نفَس‌های مسیحایش، وهب خواهیم شد سیره‌ی جدِّ غریبش، دل ز عثمانی بَرَد کِی زهیرِ کوی آن، عالی نسب خواهیم شد داغ نشناسیم در یاریِ اَحباب الحسین موسمِ خرماپَزانِ غم، رُطَب خواهیم شد فاتح و پیروزِ خرمشهرها خواهیم ماند گه شلمچه، گاه تا شام و حلب خواهیم شد جاده‌ی بیت المقدس، شاهراهش کربلاست بر نمازِ مسجدُالاقصی، سبب خواهیم شد بر ابوفاضل قسم، در کارزارِ امتحان تابعِ ارباب، چون میرِ ادب خواهیم شد زیرِ آوارِ بلایا، چاره‌ای جز صبر نیست همچو زینب شاکرِ درگاهِ رب خواهیم شد گفت زینب: یارسوالله حسینت کشته شد در میانِ خاک و خون، نورِ دو عینت کشته شد یارسوالله! صلی' عَلَیکَ مَلیکُ السَّماء هذا حسینُن بِالعَراء مَسلوبُ العِمامَةِ وَالرِّداء مُقَطَّعُ الاَعضاء مَقطوعَ الرَّاسِ مِنَ القَفا وَبَناتُکَ سَبایا وَاِلیَ اللهِ المتشکی' حاج محمودژولیده
. ای برترین بهانه ی ذکرِ مدام من کِی مورد پسندِ تو گردم، امام من از بسکه مانده ام ز مسیر تو بی خبر شرمنده ام، ببخش قصورِ مدام من دانم که دوستانِ شهیدم دعا کنند... آدم شوم، چه سود از این فکرِ خام من دارم امید، اذنِ شهادت بگیرم و... همراه با قیامِ تو باشد، قیام من بیدار کن به یک نظرت، روح غافلم تا طعمِ مرگ را نچشاندی به کام من با خویش، بادِ حادثه ها می‌برد مرا بی نفحه ی دعای تو، هر صبح و شام من تا حال هم، به لطفِ تو آورده اَم دوام وَرنَه نبود در رهِ خدمت، دوام من خود را شبانه روز ملامت کنم، که حیف... آخر نشد شَبیهِ مرامت، مرامِ من عیب از من است، ای گلِ بی خارِ فاطمه محضِ رضای او بده حسنِ ختام من در کارنامه اَم نَنویسی، قبول شد... شرمنده میشوم، چو بیارند نام من عمری مرا کنارِ خودت جای داده ای بد میشود که با تو نَمانَم، امام من من همنشین خیمه ی هر روزِ روضه ام جای دگر بنا نشود، این خیام من یاد هِلالِ یک شبه ی زینبم، که گفت: باشد! برادرم! نشدی هم کلام من دارد دلِ صغیره ی تو آب میشود پاسخ به او بده، نَه جوابِ سلام من ✍ .
. "به بهانه ایام " در مَطلَعُ الفجری که امرِ داور آید با صد امانت، زاده‌ی پیغمبر آید یک چادرِ خاکی، بروی دست دارد بر دستِ دیگر، با گُلی که پرپر آید پیراهنی کهنه، امانت نزد آقاست شاید عبای پاره‌ای بر پیکر آید وقتی که می‌گوید: اَنابنُ الذِّبحِ اَعظم والله، با صوتُ الحزینِ حنجر آید صحبت ز چشمی تیر خورده دارد انگار شاید به همراهش، امیر لشکر آید گریانِ طفلِ تشنه‌ای باشد دمادم اشکش، بیادِ ارباً اربا اکبر آید □ □ □ آن وارثِ تیغِ دو دَم، الله اکبر با نعره‌ی صوتِ اَنابنُ الحیدر آید ذکرِ اَنابنُ الفاطمه، رمزِ خروجش یعنی به لب، با آیه‌های کوثر آید آندم ندا آید که: اَینَ الفاطمیّون هر کس که زهرائی است، نزد دلبر آید از هر طرف، مخصوصاً از ایرانِ زهرا با پا نه، بلکه هر فدائی با سر آید گردانی از رزمندگانِ نابِ اسلام پا در رکابِ حضرتش، با رهبر آید در اِعتلای آیه‌ی اَجراً عظیما هر کس مجاهد بود، با آن سَرور آید یارانِ بی‌سر، دور تا دورش قطارند همراهِ او، خیلِ شهیدِ پرپر آید ما راستی، در این صفِ یاران کجائیم؟ وقتی که مولا، از پسِ پرده درآید آن سیصد و آن سیزده یاران کیانند؟ آیا بما، حتی سیاهی لشکر آید؟ باید برای روزِ موعودش بکوشیم وقتی که از کعبه، به چشمانِ تر آید باید که در پای رکابش، سر بریزیم نوکر سزاوار است، صَلِّ وَانحَر آید □ □ □ محشر اگر، اربابِ عالم بی‌سر آید خیلی بد است آنجا، که نوکر با سر آید من سالم و بی‌درد، در محشر بیایم؟! آنجا ولی، پهلو شکسته مادر آید؟! من با چه توجیهی، سرم بالا بگیرم؟ روزیکه با فرقِ شکسته حیدر آید! شرمنده‌ام، بی‌اضطرار آیم به محشر آنجا، اگر مظلومه زینب مضطر آید امروز، فکرِ یاریِ اسلام باشیم وَرنَه، بزودی مهلتِ ما هم سرآید مظلوم را یاریم و ظالم را بکوبیم وَرنه به ظلمِ دیگری، دشمن برآید در دل برای انتقامش، انقلابی است در انتخابِ ما، همانا انتصابی است ✍ .
. پر ز دردی بی نهایت، صفحه‌ی رخسار توست غرقِ اشکی سرخ، رنگِ گریه‌ی خونبار توست اشکِ تو حاکی، ز داغِ چادری خاکی است، نه؟ چادری که شاهدِ دستِ امانت‌دار توست دستمالی زرد، آیا نزدتان محفوظ نیست؟ قسمتی آیا از آن، پیچیده در دستار توست؟ گوئیا دستی شکسته، پیشِ رویت هر شب است شاهدِ دستِ دعایی، دیده‌ی بیدار توست مخفی از آن چشمِ ناظر، دودِ بیت وحی نیست تیزیِ مسمار، هردم مایه‌ی آزار توست بستری پهن است، اما بینِ آن بیمار نیست بعد از این، در خاک پنهان مادرِ بیمار توست از زمین و آسمان، فریاد یازهرا رسد یک‌هزار و چارصد سال است، شیعه یار توست هر کجا را بنگری بزمِ عزای فاطمه ست روی هم رفته، دلِ یک امتی غمخوار توست مادرت از پشت در گوید: بیا صاحب عزا یوسفم برگرد، عالم تشنه‌ی دیدار توست روز تنهایی گذشت، اینک جهانی شد بسیج روز، روزِ انتقام از دشمنِ قدّار توست از نجف تا کربلا، از کربلا تا قدس را خود ببین، غرقِ سپاهِ حیدرِ کرار توست تا بگویی یاعلی، ما همرکابت می‌شویم یالثارات الحسینِ ما هم از تکرار توست ✍ .
. یا صاحب الزمان، چقدَر گریه می‌کنی شب زنده دار، تا به سحر گریه می‌کنی حق داری ای عزیز دلِ آل فاطمه بر پهلوی شکسته‌ اگر گریه می‌کنی بر بازویی که دادِ علی را بلند کرد زیرِ غلاف و ضربه‌ی در گریه می‌کنی وقتی نشد عمو حسنَت، بینِ کوچه‌ها دستش رسد به دفعِ خطر گریه می‌کنی بر آن مصیبتی که چهل سال مجتبی گرئید بی‌صدا به سحر گریه می‌کنی بر غنچه‌ای که سقط شد از کفوِ مرتضی حتی ندید روی پسر گریه می‌کنی بر قطره‌ای که از نوکِ مسمار می‌چکد بر زخمِ سینه، خونِ جگر گریه می‌کنی پرسی ز دربِ خانه و دیوارِ کوچه نیز این در چه سخت دیده اثر گریه می‌کنی از دردهای مادرِ مظلومه روز و شب وز دستمالِ بسته به سر گریه می‌کنی بر خطبه‌ای که هیچکس آنرا نکرد درک جز از خواص، چند نفر گریه می‌کنی گاهی به کعبه، گاه نجف، گاه کربلا بر مادرِ خمیده کمر گریه می‌کنی عمری برای خانه نشینیِ جدّ خویش بر حیدرِ بدونِ سپر گریه می‌کنی تقدیر بود غسلِ شبانه برای او تا صبح زین قضا و قدَر گریه می‌کنی هر روز و شب، به یاسِ کبودِ مدینه ات تا علقمه به اشکِ قمر گریه می‌کنی ✍ .
. سال‌ نو شد، ولی از یار نیامد خبری همچنان ماند به سر، سایه‌ی هر دردسری گرچه، ای قافله هنگامِ فرج نزدیک است باید از دستِ دعا، کم نگذارد نفری "سال‌ها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید" دارد این عمر، چسان می‌شود آخر سپری؟ یوسفِ فاطمه راضی‌ست ز کارم، یا خیر؟ یا شود مادر او واسطه، با یک نظری؟ در شبِ قدر، گرفتیم رضایت از یار تا همه داشته باشیم، به راهش اثری قلبِ عالم همه، در دستِ عزیزِ زهراست تا رسد صبحِ فرج، بعدِ دعای سحری مادرش فاطمه، پیوسته دعاگویش هست قلبِ او هست، به دستانِ ولای پدری بر سرش دستِ خدا، دستِ خدا کیست؟ علی می‌رسد، از نفَسِ شاهِ ولایت خبری او ز کعبه، سوی ایوانِ نجف می‌آید ذوالفقارِ علوی بندَد و سربندِ سری ذکرِ آن منتقم این است به لب: یازهرا که از این رمزگشایی، برسد هر ظفری ما، در این راه قرار است؛ هزینه بدهیم هست، عنوانِ شهادت به رکابش، هنری همه بایست، که یارانِ ولایت باشیم تا نمانیم از این قافله، در بی‌خبری جانِ عالم، همه قربانِ ولی‌الله است اُمَّتی نذرِ امام است، به وقتِ خطری خطِّ اول، یمن و غزه و لبنان و عراق همچو ایران، همه هستند به مهدی سپری عهدِ خود را شهدا، خوب وفا کرده و ما... منتظِر مانده به راهش، که رسد منتظَری □ □ □ به اباالفضل قسم، دست ز عهدَش نکشیم به علمدار که نه دست بِماندَش، نه سری مَشک و چشم و دلِ عباس، که بر تیر نشست دستِ او شد قلم و، دستِ دگر بر کمری فروردین۱۴۰۴/ماه رمضان۱۴۴۶ ✍ .
. سال‌ نو شد، ولی از یار نیامد خبری همچنان ماند به سر، سایه‌ی هر دردسری گرچه، ای قافله هنگامِ فرج نزدیک است باید از دستِ دعا، کم نگذارد نفری "سال‌ها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید" دارد این عمر، چسان می‌شود آخر سپری؟ یوسفِ فاطمه راضی‌ست ز کارم، یا خیر؟ یا شود مادر او واسطه، با یک نظری؟ در شبِ قدر، گرفتیم رضایت از یار تا همه داشته باشیم، به راهش اثری قلبِ عالم همه، در دستِ عزیزِ زهراست تا رسد صبحِ فرج، بعدِ دعای سحری مادرش فاطمه، پیوسته دعاگویش هست قلبِ او هست، به دستانِ ولای پدری بر سرش دستِ خدا، دستِ خدا کیست؟ علی می‌رسد، از نفَسِ شاهِ ولایت خبری او ز کعبه، سوی ایوانِ نجف می‌آید ذوالفقارِ علوی بندَد و سربندِ سری ذکرِ آن منتقم این است به لب: یازهرا که از این رمزگشایی، برسد هر ظفری ما، در این راه قرار است؛ هزینه بدهیم هست، عنوانِ شهادت به رکابش، هنری همه بایست، که یارانِ ولایت باشیم تا نمانیم از این قافله، در بی‌خبری جانِ عالم، همه قربانِ ولی‌الله است اُمَّتی نذرِ امام است، به وقتِ خطری خطِّ اول، یمن و غزه و لبنان و عراق همچو ایران، همه هستند به مهدی سپری عهدِ خود را شهدا، خوب وفا کرده و ما... منتظِر مانده به راهش، که رسد منتظَری □ □ □ به اباالفضل قسم، دست ز عهدَش نکشیم به علمدار که نه دست بِماندَش، نه سری مَشک و چشم و دلِ عباس، که بر تیر نشست دستِ او شد قلم و، دستِ دگر بر کمری فروردین۱۴۰۴/ماه رمضان۱۴۴۶ ✍ .