.
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#روز_مادر
میگن از را میرسی همین روزا
خط رو سرمای زمستون میزنی
میدونم دختر دریا که باشی
صبح چشمامون و بارون میزنی
علتی داره که اسمت تا میاد
خونه هامون و بهاری می کنه
چی تو حسِّ شاعرا ریختی مگه؟!
که صداشون و قناری می کنه
خدا از چِشم تو خورشید و گرفت
وسط خنده ی آسمون گذاشت
تا بیان دور و برت ستاره ها
واسه دخترا یه کهکشون گذاشت
مثل تسبیح تو، دونه دونه شد
دلِ مثلِ گلْ انار مادرا
چادرت از رو سر هرکی گذشت
دلش و نشوند کنار مادرا
مادرم صُبحای زود نمازش و
پای قُلقل سماور میخونه
رکعت اول و توحید اگه خوند
رکعت بعدیش و کوثر میخونه
مادرم خیلی خاطرخواته، میگه
بی اجازه اسمی از بانو نبر
یا اگه قراره که صداش کنی
رو زبون اسمش و بی وضو نبر
شاعرای شهرمون میگن بهار
شاید اسم مستعار فاطمه س
هرکی تو دلش نسیم و حس کنه
خونه ی دلش مزار فاطمه س
#محسن_ناصحی ✍
#میلاد_حضرت_زهرا
.
.
#سرود
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
شعرا:
#محسن_ناصحی
#داود_رحیمی
#احسان_تبریزیان
اومده به دنیا/شهزاده آقا
از نور جمالش/ دنیا شده زیبا
چه جلوه ای داره/آقای دو عالم /رو دستای بابا
خورشید بلا گردونش/ مهتاب میره قربونش
از بس که نمک داره/ لیلا شده مجنونش
الله اکبر به کمالش/الله اکبر به جلالش
الله اکبر به علی و / به آلش
الله اکبر علی اکبر
........
از عشق تو مستم/ به به چه جنونی
دل میره به معراج/وقتی تو میخونی
به به چه صدایی/ چه حی علایی/ به به چه اذونی
هروقت که گرفتاریم/ کارو به تو میسپاریم
اول به خودت میگیم/ دردی اگه که داریم
الله اکبر به کلامت
الله اکبر به مرامت
الله اکبر به قعود و قیامت
الله اکبر به علی اکبر
.......
مو نمیزنه با پیغمبر مختار
یک سیب دو نیمه با حیدر کرار
رفتار پیمبر آقایی حیدر ارثیه شه انگار
از بس / شده پیغمبر
از بس / شده چون حیدر
ذکرم / توو قنوتامه
یارب / به علی اکبر
الله اکبر به خضوعش
الله اکبر به خشوعش
الله اکبر به سجود و / رکوعش
.👇
حاج سید رضا نریمانی4_5965572397183537661.mp3
زمان:
حجم:
24.58M
#حضرت_علی_اکبر
بلند مرتبه بود و بلند بالا بود
امامزاده ی آقا چقدر آقا بود
کدام واژه تواناست وصف دریا را
که آنچه بود به اکبر شبیه ، دریا بود
پیمبر است ؟ نه. آیا امام ؟نه ، هردو
که نیم حیدر و یک نیمه نیز طاها بود
همیشه بر سر دیدار او جدل می شد
برای دیدن رویش همیشه غوغا بود
علیّ اکبر لیلاست این ، که مجنون هم
برای دیدن او در صف تماشا بود
علیّ اکبر زهراست این که یوسف هم
به عشق نوکریش رسته از زلیخا بود
برای بردن نامش وضو بگیر ای شعر
قلم بایست که وصفش نه حدّ املا بود
برای گفتن أن علی ولی الله
بگو کدام مؤذّن چنین توانا بود
عصای دست حسین است این پسر اما
شکسته دیدمش آنجا که عشق تنها بود
کدام گرگ ؟ چگونه درید یوسف را ؟
که تکّه تکّه ی او در تمام صحرا بود
حسین بود و عبایی پُر از علی اکبر
حسین بود و عصایی که إرباً إربا بود
#محسن_ناصحی✍
.
📋 خدایا لحظهی تحویل سال است و هراز گاهی
#مناجات
حاج سید رضا نریمانی
#سال_نو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدایا لحظهی تحویل سال است و هراز گاهی
دلم مثل کبوتر از خراسان سر درآورده است
هر از گاهی به قم رفتهست تا شیراز اما باز
دل من از شمال شرق ایران سر درآورده است
مرا با وسعت جغرافیایم آشناتر کن
بیاور سفره را که لحظهی تحویل، نزدیک است
بیاور دخترم با خود گل لبخند را امشب
غمت را زیر چادر در کنار اشک پنهان کن
بیاور سیب را آیینه را اسفند را امشب
تو حول حالنایت را بخوان آمین آن با من
کمک کن دخترم! این سرزمین را قدر بشناسیم
دعا کن دخترم تا زینت این بوم و بر باشی
که از تقسیم نان با کودک همشهریت خوشحال
و از همسایه بیش از خانهی خود با خبر باشی
الهی یا محول ! احسن الحالی عنایت کن
چه بویی خانه را پر کرده! حالا خوب میدانم
چرا این سفره را اینقدر با احساس میچینی
کنار سفرهی امسال، شب بو را نمیبینم
به جایش خوب میفهمم چرا هی یاس میچینی
خدا را شکر، یاس خانه را پرپر نمیبینم
دم تحویل سال است و من و تو دست بر سینه
کنار سفره میخوانیم با هم، کوثر از قرآن
سلام ای ابر باران زا! سلام ای دختر دریا!
سلام ای مادر آب و سلام ای همسر باران!
سلام ای فاطمه! امسال، ما را فاطمیتر کن
سلام ای فاطمه! جایت کنار زینبت خالیست
سلام ای فاطمه! امشب علی بسیار دلتنگ است
حسینت در کنار سفره لب تشنه است میبینی!
حسن بیش از همه از دوریت اینار دلتنگ است
برای خالیه جای تو ما هم روضه میخوانیم
نمیدانم ولی شاید حسن با خواهرش میگفت
که تنهایی بیمادر، بیا سایه سر ما باش
همیشه فاطمه در خانهی ما سفره میانداخت
بیا زینب! خودت امسال جای مادر ما باش
که خواهر در نبود مادر آرامِ برادرهاست
غذای دیشب ما دست پخت زینب بود
چنان تو و پدرت دخترت کنار علیست
میان شانهی تو چند موی سوخته بود
نه موی سوخته بلکه طناب دار علیست
کنار سفره از آل کساء خواندیم الهی شکر!
به آمین دعای یا مقلب یا علی گفتیم
همیشه احسن الحال دل ما روضهی زهراست
که ما درد دل خود را همیشه با علی گفتیم
خدایا بیشتر کن رزق هیئت رفتن ما را
*شاعر: #محسن_ناصحی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 خسته بود آقا
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خسته بود آقا
تازه روی مرکبش، نشسته بود آقا
میزدن سنگ سرش، شکسته بود آقا
خسته بود آقا
تک و تنها رفت
که صدای گریه توو، خیمه بالا رفت
دم رفتن طرفِ، خیمهی زنها رفت
تک و تنها رفت
تنهایِ تنها بود
تنهایِ تنها رفت
آرومِ جونِ من
زیرِ دست و پا رفت
جگرش میسوخت
خیمهی اهل حرم پشت سرش میسوخت
وسط معرکه موی دخترش میسوخت
جگرش میسوخت
آخر دنیاست
سر بردن لباس کهنهشم دعواست
این صدای گریههای مادرش زهراست
آخر دنیاست
روضه سربازه
سه شبانه روز، مونده پشت دروازه
دیگه روی دشمنا، به خواهرت بازه
روضه مَکشوفه
اونی که به حضرت عقیله معروفه
اومده با دست بسته وسط کوفه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
#ماه_رمضان
مشغول کار هستی و در زیر آفتاب
حس می کنی که بین تنوری، - پُر التهاب-
هم تشنه ای و هم رمضان نه محرّم است
کافی است این که روزه بگیری بدون آب
تو روزه ای و کودک تو تشنه مانده است
بی اختیار روضه ی تو می شود رباب
در زیر آفتابی و هی چنگ می زنی
بر انعکاس تشنه ی صحرایی از سراب
چشمت سیاه می رود و باز می شود
این روضه پیش چشم تو قدر یکی دو باب
در خیمه ای و دست تو گهواره ی علی است
ای کودکم ! عزیز دلم ! ناز من ! بخواب
حتماً عمو برای تو آبی می آورد
با گریه هات مادر خود را نده عذاب
از هوش می روی، دو سه ساعت گذشته است
پا می شوی، سؤال تو مانده است بی جواب
آخر گناه کودک شش ماهه ات چه بود؟
افطار آمده است و نگاهت به ظرف آب
#محسن_ناصحی✍
.
حاج سید رضا نریمانی4_6028363749604200865.mp3
زمان:
حجم:
27.4M
#مناجات
پر از اندوه هجران است اوقاتی که من دارم
چه سنگین است این بار مجازاتی که من دارم
طلای قلب من آخر بدل از آب در آمد
عوض شد عاقبت با هر گنه ، ذاتی که من دارم
الهی لا تودّبنی ، مرا رسوا نکن در شهر
که می خندند مردم بر مکافاتی که من دارم
به من گفتی بیا شبها چراغ اشک روشن کن
دلم روشن شده حالا ز مشکاتی که من دارم
مرا آورده ای پای دعاهای شبانگاهت
خودت دادی به من حال مناجاتی که من دارم
سحر شد ، در دل سجّاده ام دیدم که حسرت داشت
تمام عالم از وقت ملاقاتی که من دارم
مناجات امیرالمومنین ، ایوان طلا و من
ندارد عالم این کنج خراباتی که من دارم
نجف هر سال من با تو قرار آشتی دارم
نگیری از دلم ای عشق ! میقاتی که من دارم
#محسن_ناصحی✍
حاج سید رضا نریمانی727_36715727497500.mp3
زمان:
حجم:
25.73M
خدا کند که دگر خیمه ای بنا نشود
بنا اگر شده بی صاحبش رها نشود
خدا کند که قد و قامت یلان غیور
کنار جسم برادر ز غصه تا نشود
خدا کند که اگر هر که داغ دید و شکست
شبیه آینه ی خُرد کربلا نشود
عموی ساقی من رفته آب بردارد
دعا کنید که دستش ز تن جدا نشود
ستون خیمه که افتاد عمه ام آمد
به معجرم گره ی کور زد که وا نشود
#محسن_ناصحی✍
.
حاج سید رضا نریمانی4_6041595839468541371.mp3
زمان:
حجم:
20.35M
#مناجات
#امام_زمان
#سال_نو
خالق مرا از اول کِی آفرید بی تو
عالم به عالم ذر من را ندید بی تو
با اولین گناهم دستم رها شد از بس
شیطان مرا به سویش دائم کشید بی تو
یک سال آب و جارو کردم مگر بیایی
یک بار دیگر آمد سال جدید بی تو
من خسته از زمستان چشمم به سال نو بود
دیدی ؟ بهار آمد ، اما رسید بی تو
مردم تمام خوشحال از دیدن شب عید
من که بدم می آید از روز عید بی تو
ابر بهار هر سال با چشم تر می آید
از چشمهای من هم باران چکید بی تو
پا در رکاب کردم تا در رهت بمیرم
دیدم نمی توانم باشم شهید بی تو
عید است و کعبه دارد رخت سیاه بر تن
می شد مگر بپوشد ؟ رخت سفید بی تو
دل بود و عقل بود و اُمّید بود و شادی
این ماند غرق اندوه آن نا امید بی تو
« یابن الحسن کجایی؟ مُردم از این جدایی»
آخر نیامدی و قدّم خمید بی تو
#محسن_ناصحی✍
حاج سید رضا نریمانی4_6044046698131493636.mp3
زمان:
حجم:
19.25M
#مناجات
#ماه_رمضان
در خود خزیده بودم ، تو بی خبر رسیدی
من خواب مانده بودم ، وقت سحر رسیدی
حتی صدای پایت من را نکرد بیدار
من منتظر نبودم ، تو از سفر رسیدی
تو در زدی ولی باز ، نشنید گوشم انگار
تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی
ای ماه روزه خیلی خشکیده بود چشمم
اما به جای من تو با چشم تر رسیدی
دیدی فرار کردم ، دیدی گریز پایم
هم بیشتر دویدی ، هم بیشتر رسیدی
من در گناه بودم ، نزدیک چاه بودم
می خواستی نیفتم ، آسیمه سر رسیدی
دست مرا گرفتی ، در روضه ام نشاندی
هم روضهخوان شدی و هم خون جگر رسیدی
هر روز وقت افطار ، هر روز مثل هر بار
رفتی کنار گودال از تن به سر رسیدی
لب تشنه بود ارباب ای روضه خوانِ بی تاب
بردار با خودت آب ، فردا اگر رسیدی
#محسن_ناصحی✍
Mohjat.NetShab 11 Ramazan 1403 Salahshor [Mohjat_Net].mp3
زمان:
حجم:
1.99M
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین
#حاج_مهدی_سلحشور
دلم حال دعا میخواست با خود ساغر آوردم
سر از میخانه ی اهل مناجاتت در آوردم
برایم باز کردی جا میان رو سفیدانت
به ستارالعیوبی چون تو امشب باور آوردم
در این بازار بی سرمایه خالی مانده دستانم
به من اشکی بده یوسف ببیند گوهر آوردم
ببر با حلقه ای در گوش من را کربلا یا رب
بگو امشب حسین من برایت نوکر آوردم
شنیدم زیر خنجر در مناجاتش به تو میگفت
برای یاری دینت خدایا حنجر آوردم
شنیدم خواهرش از روی تل جان دادنش را دید
نشد یاری کنم او را فقط چشم تر آوردم
شنیدم داخل گودال با او ساربان بد کرد
من از این غصه هر وقت آمدم انگشتر آوردم
الهی بشکند دست و عصایی که بر او میزد
الهی دق کنم وقتی از این غم سر در آوردم
شعر: #محسن_ناصحی✍
ماه رمضان 1403
.
.
#مناجات
#امام_حسین
شکایت از من عنایت از او ، قنوت از من اجابت از او
گناه و عصیان همیشه از من ، همیشه عفو و حمایت از او
مرا فراخواند و من نرفتم ، بغل گشود و محل ندادم
که بوده دائم فرار از من ، که بوده همواره دعوت از او
عجب خدایی چه باوفایی ، چه مهربانی چه آشنایی
که من گنه کردم و به جایم ، مدام بوده خجالت از او
گناهکاری است عادت من ، گناه پوشی است عادت او
ندیده جز ناسپاسی از من ، ندیده ام جز محبت از او
مگر چه می خواست غیر طاعت ، چه خواست از من به جز اطاعت
نکردم از او اطاعت اما ، همیشه دیدم اطاعت از او
رسیده ام با دو بال بسته ، رسیده ام خسته و شکسته
حسین را صدا زدم تا ، مگر بگیرم شفاعت از او
حسین از سنگ دُر بسازد ، ز من هم ایکاش حُر بسازد
امید دارم بغل بگیرد ، مرا که بوده رفاقت از او
عجب رئوفی عجب رحیمی ، عجب بزرگی عجب کریمی
که ساربان نیز سائلش شد ، گرفت او نیز حاجت از او
به تیغ ، اذن حضور داد و به دشنه اذن عبور داد و
درون گودال بود و خنجر ، گرفت اذن زیارت از او
حسین در خاک و خون پر از تب ، به خیمه در آه و ناله زینب
برادری ماند و خواهری رفت اسارت از این شهادت از او
#محسن_ناصحی✍
👇
.
#عید_فطر
#مناجات
#امام_رضا
عید آمد باز داغ این پشیمان تازه شد
دردهای من پس از یک ماه درمان تازه شد
روزه هایم روزها با خشکسالی طی شدند
در عوض در چشم خوبان تو باران تازه شد
دور ماندم با گناه از تو ولی امسال هم
باز دیدار من و تو در خراسان تازه شد
پنجره فولاد تو دم می دهد ، ما دیده ایم
هی مسیحی رفت از اینجا هی مسلمان تازه شد
این گدا رفت آن گدا آمد ، چه رفت و آمدی
در کنار سفره ات هر روز ، مهمان تازه شد
سی شب از آب و عطش خواندیم و حالا گوشه ی
صحن سقاخانه داغ شاه عطشان تازه شد
از کمانی کهنه تیری پرت شد ، داغ رباب
بی علی اصغر در آن صحرای سوزان تازه شد
#محسن_ناصحی✍
.