eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
243 ویدیو
37 فایل
💚 الهی #به‌دماءشهدائنا..اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🥹🤲 . . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون🫠 https://daigo.ir/secret/9932746571 . ‌. . ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف🫡 . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۵♡ درحال‌بارگذاری😍...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸رمان جذاب و شهدایی 🌸🍃 🍃قسمت ۶۲ 🍃راوی نرگس سادات🍃 با استرس از خواب پریدم به ساعت تو اتاق نگاه کردم یه ربع مونده به اذان صبح 💤از خوابی که دیده بودم استرس داشتم رفتم سمت مرتضی.... منتظر موندم سجده آخر نمازش بره - مرتضی + جانم... چرا گریه میکنی خانمم - ببخشید منو... خیلی بد رفتار کردم + نه جانم... من بهت حق میدم سرم کشید تو آغوشش + چی شده ساداتم... چرا بهم ریختی - مرتضی...یه خواب دیدم + چه خوابی - خواب دیدم... تو یه صف طولانی وایستادم نفری یه دونه هم پرونده دستمون بود... ✨یه آقای خیلی نورانی✨ نشسته بود پرونده ها نگاه میکرد...... بعدش امضا میزد اما من نه تنها به آقا نزدیک نمیشدم بلکه هی دور میشدم.. یهو یه نفر گفت خانم حضرت زینب داره با یارانش میاد مرتضی... توام تو جمع یاران خانم بودی اما... یه دستت نبود... اومدی سمتم گفتی... صبرکن میرسی اول صف... بعدش رفتی... اما اون آقای نورانی انگار ازمن ناراحت بود + ان شاالله خیره... فردا صبح برو پیش استاد احدی... تعبیر خوابت بپرس - حتما + پاشو نماز بخونیم 🍃🌸ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم پریسا_ش 🍃 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌸🍃🍃🌸🌸🍃🍃🌸
🍃🌸رمان جذاب و شهدایی 🌸🍃 🍃قسمت ۶۳ ساعت ۷ صبح بود از خواب پاشدم مرتضی نبود.. چادر و روسریمو سر کردم رفت تو پذیرایی - سلام مادرجون مادر: سلام عروس گلم.. صبحت بخیر - ممنون.. مادر مرتضی کجاست ؟ مادر: رفته دعای ندبه دخترم گفت بیدارشدی.. بری پیش.حاج آقا احدی حتما - آره دارم میرم همون جا مادر: بیا سوئیچ گذاشته بدم بهت ماشین روشن کردم تا گرم بشه... شماره استاد احدی گرفتم استاد: الو بفرمایید - سلام استاد استاد: سلام دخترم خوبی؟پدر خوبن؟ آقامرتضی خوبن؟ - همه خوبن سلام میرسونن خدمتون... استاد شرمنده مزاحمتون شدم استاد : مراحمی... کاری داشتی؟ _بله استاد یه خواب دیدم... میخاستم بیام پیشتون استاد : بیا چهار انبیا... من جلسم یه نیم ساعت طول میکشه... باید منتظر بمونی - اشکال نداره... میرسم خدمتون استاد: یاعلی جلسه استاد تموم شد... - سلام استاد استاد: سلام دخترم... چی شده... انگار خیلی ملتهبی _استاد یه خواب دیدم... شروع کردم به تعریف... وقتی حرفم تموم شد... استاد گفت _ما سینه زدیم و بی صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس، شهدا را چیدند دورشدنت... برای اینکه گفتی بین منو سوریه باید یه دونه انتخاب کنی آقاهم به احتمال زیاد ✨آقاسیدالشهدا✨ بوده با حال آشفته ای رفتم سمت خونه مرتضی اینا...تمام راه گریه میکردم خدایا چرا معرفتم انقدر نصبت به اهل بیت پایین بود خود مرتضی در باز کرد + نرگس از پس گریه کردی.. چشمات قرمز شده...استاد احدی چی گفتن - مرتضی + جانم - برو برو... من راضیم... برو مدافع عمه جانم شو... فقط باید قبلش منو ببری... حرم خانم حضرت معصومه + به روی چشم...... نوکرتم نرگس فرداشب عروسی زهراست علی شوهرش ۲۰ روز بعداز عروسیشون اعزام میشه سوریه عروسیشون به خیر خوشی تموم شد تو ماشین نشسته بودیم به سمت قم در حرکتیم رسیدیم قم... وارد صحن شدیم... من رفتم قسمت خواهران زیارت - یا حضرت معصومه... خانم جان... صبر و قرار بود که دوری همسرمو تمام زندگیم تحمل کنم.... خانم جان شما را به جان برادرتون..امام رضا قسم میدم... مراقب مرتضی من باشید 🍃🌸ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم پریسا_ش 🍃 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌸🍃🍃🌸🌸🍃🍃🌸
🍃🌸رمان جذاب و شهدایی 🌸🍃 🍃قسمت ۶۴ هیچکس نپرسید.. چطوری آروم شد.. نمیخاستم کسی بدونه.. ماجرای رضایت دادن من شد یه راز بین منو مرتضی.. تو کاروانی که اعزام بودن علی آقاو سید هادی و مرتضی باهم میرن خیلی از بچه های پایگاهشون میرفتن برای همین مرتضی و علی آقا خاستن همین جا تو خونه خداحافظی کنیم مرتضی ازهمه خداحافظی کرد اومد سمتم دستم گرفت گفت : _بااجازتون میخام نرگس سادات سربندمو ببندد برای همین بریم تو اتاق تو اتاق مرتضی بودیم اومد سمتم گفت : _ساداتم بشین به حرفهام گوش بده -بگو عزیزم + نرگس اینطوری رضایت دادی ؟ - رضایت دادم... اما حق دارم گریه کنم مرتضی داره تمام زندگیم... میره به جنگ حرمله... شاید شهید بشه + عزیزم...من فدات بشم..نرگس.. ببین دوست دارم... وقتی رفتم مثل یه رفتار کنی دوست ندارم گریه کنی... نرگس ...اگه من شهید شدم.... جوانی... دوباره ازدواج کن - نگوووووو... نگووووو.. مرتضی + زشته جیغ نزن... - اگه میخای گریه نکنم... جیغ نزنم... حرف ازشهادت نزن +چشم... اما نرگس ببین بقول خودت جنگه...... بذار حرفهام بگم - 😭 🍃🌸ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم پریسا_ش 🍃 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌸🍃🍃🌸🌸🍃🍃🌸
🍃🌸رمان جذاب و شهدایی 🌸🍃 🍃قسمت ۶۵ 🍃راوی مرتضی 🍃 منو علی تصمیم گرفتیم نذاریم خانمهامون بیان پیش پایگاه مارا بدرقه کنن از نرگس خاستم سربندمون اون ببندد شاید درخواست ظالمانه ای بود اما دلم میخاست رفتنم باور کنه با عمق جان حس کنه مادرم قرآن به دست جلوی در ایستاده بود علی تازه داماد بود همش ۲۰ روز بود که ازدواج کرده بودن با زهرا دست داد و خداحافظی کرد از زیر قرآن رد شد رفت بالاکوچه میدونستم از عمد اینکار میکنه.. تا نرگس موذب نشه رفتم سمت نرگس دستش گرفتم تو دستم فشارش دادم _مراقب اون چشمای قشنگت باش رو به خواهرم گفت : _زهراجان مراقب هم باشید رسیدیم پایگاه.. بچه ها تقریبا اومده بودن... کاروان ما همه رفیق بودیم. از بچگی باهم بزرگ شده بودیم قرار شد از پایگاه با اتوبوس بریم فرودگاه امام خمینی.ره.از اونجا ان شاالله به سمت مقصد عاشقی تو کاروان همه جوان بودن... چندنفر نامزدبودن مثل من.. چندنفر تازه داماد بودن مثل علی... چندنفر هم تازه پدرشده بودن مثل سیدهادی یکی از رفقا میگفت _ دیشب دخترم شدید مهمون نوازی کرد... تا بخابه ۱۰۰ بار گفت... بابا.... نه ماهشه قراربر این شد توجیه اصلی عملیات معقر حضرت عباس تو سوریه باشه 🍃🌸ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم پریسا_ش 🍃 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌸🍃🍃🌸🌸🍃🍃🌸
تو تمام نقش جان و جهان منی... ای پاره پاره وجودم، 😫 به خدا میسپارمت...😭 ندیدن رویت برایم از ازل غریب بود😞 با عمق جان، با سوز دلم، به خدا میسپارمت....😭 سالها گذشت، سوختم از هجر تو..😣 با جان و دل، نزد عمه جان، به خدا میسپارمت...😭 شاعر؛ بانو ف. ش.. https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
ادامه رمان رو فردا میذارم خدمتتون به امیدخدا 😊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اطــلاعاٺــے خیلــے اندڪ از شہــید بزرگوار مدافع حرم 🌷فاتح دلها شهید رضا بخشی🌷 👇در حد بضـــاعٺ👇
🌹زندگینامه مختصر سردار شهید مدافع حرم «رضا بخشی» فاتح http://mashhad.navideshahed.com/fa/news/394068/ 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
💥تلنگری از شهید... 💥 👣وجدان کاری... 👣بعد از من... 👣مسوولیت.. 🎥مستند فاتح (شهید رضا بخشی) https://www.aparat.com/v/7plzK/ 👣 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا