🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
🌷🌷شہداے مدنظر این هفتہ🌷🌷 👣شنبہ؛ شہــــید علی آقاعبداللهی 👣دوشنبہ؛ شہــــــید مدافع میثم مدواری 👣
اطــلاعاٺــے خیلــے اندڪ از شہــید بزرگوار مدافع حرم
🌷شهید احمد مکیان 🌷
👇در حد بضـــاعٺ👇
🕊حافظ قرآن و مدافع حرم شهید حجتالاسلام احمد مکیان
https://article.tebyan.net/450322/
🕊شهیدی که برای نثار جان خود در راه اسلام سر از پا نمیشناخت
- اخبار استانها - اخبار تسنیم - Tasnim
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/06/05/1501321/
🕊 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
سݐـاس فــراوان از دوسٺ عزیزے که زحمــٺ جمــع آورے مطــالب رو کشــیدن😊
اجرشون با خانوم جان☺️☝️
#ادمین_نوشٺ
🌷بنــام خــداے دلــــــسوخٺــــــگان🌷
🌷رمان کوتاه و #واقعی
🌷 #مدافع_امنیت
🌷قسمت ۴
پویا میامد دنبالم...
منو میبرد خونشون..
پویای من #سربازنیروی_انتظامی بود
هرموقعه که با ماشین...
از دم خونه رد میشد یا آژیر یا بوق میزد...
منم با ذوق میرفتم پنجره باز میکرد
یه روزی یه عکس نظامی گرفته بود آورد خونه...
وقتی دیدم گفتم
_واااااا پویا چ نور بالا میزنی
🌷پویا_آره این عکس #به_نیت_شهادت گرفتم
-أه... پویا این چه حرفیه
🌷پویا_خانمم گریه چرا حالا نه ب من شهادت دادن نه جانبازی... ولی مهرنازم خیلی حس قشنگه که داری از وطنت دفاع میکنی
-بسه
اونروز حرفای پویا نفهمیدم...
ولی پویا خیلی زود ب #آرزوش رسید
چیزی که درمورد پویا #عجیب بود جایگاهی بود که...
برای #شریک_زندگیش قائل بود..
خب ما هردو خیلی سنمون کم بود..
ولی پویا مثل یه عارف..
برام جایگاه بالایی قائل بود..
اصلا #طاقت یه قطره اشک منو نداشت..
آخ چقدر الان...
که مرور خاطرات میکنم...
دلم برات لک زده عزیزدلم
ادامه دارد...
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✍نویسنده؛ بانو مینودری
🌷telegram,, @Bano_minodari72
🌷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌷🌷🌷🌷🌷🌷