هدایت شده از معروفانه
34.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌#کلیپانه جدید❌😍
نسخه با کیفیت ویدیو در آپارات 👇👇👇👇👇
https://www.aparat.com/v/2LzFt
به بهانه هتاکی #امید_دانا به آمران به معروف و محجبه ها و #دختران_انقلاب ...
❌هرکس آرایش نکنه و برهنه نباشه ، زن نیست!
❌زن ها فقط ابزار ج.ن.س.ی هستن!
حتما ببینید و منتشر کنید ، تا برسه به دست کسانی که گول این شیاطین رو میخورن ...🤦♂
🧡#معروفانه ای شو👇
https://eitaa.com/joinchat/1179058499C4ee0700aeb
هدایت شده از 🇵🇸دختران انقلاب 🇮🇷
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاروان تعزیه #زن_زندگی_شهادت
وارد خیابان های تهران میشوند
📌شنبه ۲۱ و یکشنبه۲۲مرداد
میدان حضرت ولیعصر (عج)
📌دوشنبه۲۳ و سه شنبه ۲۴مرداد
پارک دانشجو جنب مترو
📌چهارشنبه۲۵ و پنجشنبه۲۶ مرداد
امام زاده صالح
💔زینب مباد بشکند ایـن دفعہ هم دِلت
ما را #مدافعانِ_حجابِ تو آفریده اند
#پا_به_پای_زینب_میمانیم
#کار_فرهنگی_تمیز
#دختران_انقلاب
🇮🇷کانال دختران انقلاب را دنبال کنید
✅https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc
⛔️لباس شهرت و شهوت
♦️امروزه شاهدیم که افراد در سنین و جنسیتهای مختلف، لباسهایی با طرح، رنگ و مدلهای بسیار متنوع پوشیده و در جامعه ظاهر میشوند و این را حق و سلیقه خود میدانند؛ درحالیکه در احکام دینی به نوع خاصی از لباس دستور داده نشده است، ولی باید شرایطی داشته باشد، از آن جمله است:
۱. بدن را به مقدار لازم بپوشاند؛
۲. نازک و بدن نما نباشد؛
۳. برجستگیهای بدن را بپوشاند و لباس شهوت زا نباشد(مگر برای زن و شوهر)
۴. لباس شهرت نباشد«پوشیدن لباس شهرت، چه برای مرد و چه برای زن، اشکال دارد» در نتیجه تفاوتی میان لباسهایی که موجب شهرت میشود نیست؛ چه از نظر جنسی یا رنگ آن -تند و زننده- و چه ازنظر مدل یا نحوه پوشیدن آن.
۵.لباس مخصوص کفار و اهل ضلالت نباشد مثل کروات
👌پوشش این گونه، در روایات نیز نهی شده:
🌹پیامبراعظم صلی الله علیه وآله میفرمایند:
کسی که در دنیا لباس شهرت بر تن کند، خداوند در روز قیامت بر او لباس خواری میپوشاند.
🌹امام صادق(ع) هم میفرمایند:
برای خواری مرد همین بس که لباسی بر تن کند که سبب شهرت شود و بر مرکبی سوار شود که او را انگشت نما کند.
همچنین در حدیثی دیگر ایشان میفرمایند: خداوند عزّ و جلّ به پیامبری از پیامبرانش وحی کرد، به مؤمنان بگو که لباس دشمنان مرا نپوشند و طعام دشمنان مرا نخورند و راههای دشمنان مرا نپیمایند که در غیر این صورت از زمره دشمنان من محسوب میشوند
✅لطفا از پویش مطالبه جمع آوری لباسهای ضدفرهنگی و پوششهای ضداسلامی حمایت نمایید .
🌎https://farsnews.ir/my/c/214619
May 11
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
۵۱ تا ۶۰👇
❤️🩹👇 ۶۱ تا ۸۰ (۲۰ پارت میذارم)👇❤️🩹💔
🥀❤️🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️🩹🥀
🥀رمان عاشقانه شهدایی
❤️🩹جلد دوم؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی»
🇮🇷قسمت ۶۱ و ۶۲
حاج یوسف که در راهروی بیماستان ظاهر شد، دوشادوشش مسیح با قدمهای استوار و ابروهایی در هم کشیده پیش میآمد. ارمیا و محمد پیش رفتند ،
و مشغول صحبت شدند. آیه نگاهش را به زمین دوخت و
سایه رفت تا به محترم خانم کمک کند تا کنارشان بنشیند.
ارمیا ادامه داد:
_هنوز که دکترا بیرون نیومدن، منتظریم ببینم چی میشه؛ پلیسا هم اومدن، باید به صدرا بگم بیاد و پیگیر کارای شکایت بشه!
محمد: _معلوم بود که برنامهریزی کرده بودن؛ کاملا با هم هماهنگ بودن.
حاج یوسفی: _خدای من... آخه چرا؟!
مسیح: _محمد! بهتر نیست ببریمشون تهران؟
گرهی ابروهای مسیح باز که نشده بود هیچ، بیشتر هم شده بود.
محمد: _منتظرم دکترش رو ببینم اگه لازم بود حتما انتقالش میدیم!
مسیح: _میرم به صدرا زنگ بزنم!
چند قدمی دور شد و تلفنش را برداشت و شمارهی صدرا را گرفت.
صدرا: _چیشد مسیح؟ حالش چطوره!
مسیح: _سلامتو خوردی؟
صدرا: _سلام؛ حالا چیشد؟
مسیح: _علیک سلام، به یه وکیل نیاز دارم!
صدرا: _برای چی؟ چیشده؟
مسیح: _چندتا زن بهش حمله کردن و بعد از ضرب و جرح اسید پاشیدن رو صورتش!
صدرا: _خدای من... چی میگی مسیح
مسیح: _به کمکت نیاز دارم، میای؟ باید یکی پیگیر کارای کلانتری و شکایت بشه!
صدرا: _باشه میام، آدرس بده!
مسیح: _جبران میکنم!
صدرا: _تو چرا؟
مسیح سکوت کرد و بعد از چند ثانیه سکوت گفت:
_آدرس رو برات میفرستم، خداحافظ.
و تماس را قطع کرد. صدای باز و بسته شدن در آمد و محمد که پرسید:
_چیشد دکتر؟
مسیح برگشت و قدمهایش شتابان شد و تمام وجودش گوش که دکتر گفت:
_خدا رو شکر از اسیدی استفاده کردن که زیاد قوی نبوده! آسیب جدی نیست، اما شدیده. اینکه سریع صورتش رو با آب شستشو دادین باعث شد که کمتر آسیب ببینه. پلکهاش آسیب دیده و به هم چسبیده و پوست صورتش سوخته. نیاز به جراحی پلاستیک داره.
محمد: _همینجا انجام میشه یا باید ببریمش تهران؟
دکتر: _اگه توانایی انتقالش رو دارید ببرید تهران بهتره!
محمد: _آسیبدیدگی جدی دیگهای نداره؟بدجوری کتک خورده بود.
دکتر: یکی از دندههاش شکسته و خونریزی داخلی داره که الان دارن آماده عملش میکنن؛ ما به این مشکلات رسیدگی میکنیم تا کارای انتقالش رو انجام بدید. بهتره هر چه زودتر عمل بشه!
محمد تشکر کرد و تلفن همراهش را برداشت تا با چند نفر از همکارانش تماس بگیرد، باید سریعتر اقدام میکرد.
مسیح کلافه بود؛
" خدایا... این چه بازیای است که آغاز شده؟ مگر گناهش چه بود؟ "
ارمیا خطاب به مسیح گفت:
_باید سریعتر جمعوجور کنیم که بریم. زودتر برسیم تهران بهتره؛ با هلیکوپتر انتقالش میدیم که زود و راحت برسه، این کارا برای محمده؛ صدرا هم بمونه بعد از انجام کارا با هواپیمایی، قطاری، چیزی بیاد... تا با زن و بچه راه بیفتیم طول میکشه، بهتره بریم، زودتر حرکت کنیم!
مسیح گفت:
_باشه! بریم؛ اما به محمد بگو هرچی شد بهمون زنگ بزنه، هنوز تو اتاق عمله.
ارمیا دست روی شانهی برادرش گذاشت:
_توکلت به خدا باشه!
مسیح نگاه گنگش را به ارمیا دوخت و لبخند روی صورت ارمیا که اطمینان میداد که انتخاب خوبی کردهای برادر!
مسیح کلافه دست روی صورتش کشید و گفت:
_خدا بخیر بگذرونه!
**********************
وقتی وارد بزرگراه گرمسار شدند،
همه خسته بودند. محمد اطلاع داده بود که عمل تمام شده و کارهای انتقال و گرفتن هلیکوپتر انجام شده و حرکت کردهاند. صدرا به شکایت رسیدگی کرده ،
و با یکی از دوستانش که در مشهد وکالت میکند صحبت کرده بود که پیگیر کارها باشند؛ آنها هم تا ساعتی دیگر برای تهران پرواز داشتند.
عجب ماه عسلی شده بود این ماه عسل... عجب زیارتی شده بود این زیارت...
خدایا دیگر چه قصهای را شروع کردهای؟! چقدر شبیه آن سفر شمال شده بود که سیدمهدی رفت و ارمیا آمد...
****************
مریم که هوشیار شد، درد داشت؛ چشمانش باز نمیشد و صورتش میسوخت؛ قفسهی سینهاش درد داشت و شکمش میسوخت...
درد داشت و یاد مادر و بچهها بود. محمدصادقش چه می کرد؟ زهرای کوچکش کجا بود؟ چقدر خوابیده بود؟ غذا چه میخوردند؟ باید برایشان غذا میپخت، باید به حاجی یوسفی کمک میکرد! چرا اینقدر درد داشت؟ چه شد آن روز در کوچه؟
نالهای از دهانش بیرون آمد که صدای زنی را شنید:
_مریم جون، بههوش اومدی عزیزم؟ درد داری؟
مریم به سختی گفت:
_آب...
خودش هم نفهمید که صدایش را شنیده و فهمیده بود چه میگوید یا نه اما چند قطره آب در دهانش ریخته شد.
هوشیاریاش بالاتر میآمد و
دهنش به کار افتاده بود. سعی میکرد.....
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
❤️🩹🥀❤️🩹🥀🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🥀❤️🩹🥀