eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
299 ویدیو
37 فایل
✨️﷽✨️ . 💚ازاین‌لیست‌کپی‌ #حرومه!❌️ https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/32342 . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون https://daigo.ir/secret/9932746571 . ❤️همه‌ی‌فعالیت‌ها،نذرظهورامام‌غریبمون‌مهدی‌موعود‌ عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۶۳♡ هم تمام شد.....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مانمڪ‌خــوࢪدھ‌عشقــیم‌بہ‌زینب‌سۅگنــد.. ݐــاسبانان‌دمشقــیم‌بہ‌زینب‌سۅگنــد.. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 رمــــــان زیبــا و ❤️ ❤️ 🍃قسمت ۱۵ امام جماعت جدید را ڪه دیدم، لجم درآمد. سخنرانی هم نڪرد. اصلا دوست نداشتم پشت سرش نماز بخوانم. هم عصبانی بودم و هم از دست خودم خنده ام گرفته بود. ظهر ڪه رسیدم خانه، اخبار تازه شروع شده بود. حوصله شنیدنش را نداشتم. دراز ڪشیدم روی مبل و چشم هایم را بستم ڪه صدای گوینده اخبار توجهم را جلب ڪرد: "انفجار تروریســتی در حله عــراق و شھادت تعدادی از هموطنانمان… مثل فنر از جا پریدم. تعداد زیادی از زوار ایرانی شھــید شده بودند. یک لحظه از ذهنم گذشت: «نکند آقاسید…» قلبم ایستاد، و به طرز بی سابقه ای جلوی مادرم زدم زیر گریه. مادر هاج و واج مانده بود: -چی شد یهو طیبه؟ -یکی از دوستام اونجا بود! میدانم دروغ گفتم؛ ولی مجبور بودم. نمیخواستم بگویم نگران امام جماعت مدرسه مان شده ام! یک هفته ای که از آقاسید خبر نداشتم، به اندازه یک قرن گذشت. احساسم را نادیده بگیرم. به خودم میگفتم، اینها نوجوانیست و نباید بهشان اهمیت بدهم.... 🍃ادامه دارد .... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃