eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
239 ویدیو
37 فایل
💚 #به‌دماءشهدائنااللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🥹🤲 . . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون🫠 https://harfeto.timefriend.net/17350393203337 . ‌. ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف🫡 . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۵♡ درحال‌بارگذاری😍...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸رمان جذاب و شهدایی 🌸🍃 🍃قسمت ۲۶ شهادت سیدحسین برای همه فامیل خیلی سخت بود اما برای سیدمحسن و سیدهادی بیشتر ازهمه سخت بود سیدمحسن که تنها برادرش ازدست داده بود سیدهادی هم رفیق همیشگیش را اونشب همه محارم و رفقای سیدحسین راهی معراج الشهدا شدن واقعا خیلی سخت بود عروسی بچه ها کلا کنسل شد اما سیدحسین تو وصیت نامه اش از هردوشون خواسته بود ✍بعداز مراسم چهلم عروسیشون برگزار کنند اما بچه ها گفتن مهر ماه بااعیاد ولایت جشن عروسیشون میگیرن مراسم ختمش خیلی شلوغ بود بچه های دانشگاه و اساتید همه اومده بود استاد مرعشی و موسوی و صبوری وخیلی های دیگه اومده بودن سید حسین هم مثل خیلی دیگه از مدافعین حرم تاییدش رو و بود مراسم چهلم حسین برابرشد با 👈 دانشجویی👉 خیلی دلم میخاست بدونم طرح ولایت چیه زهرا میگفت _ طرح ولایت یه دوره بصیرت افزایی - مذهبی هست اساتید کشوری میان برامون از ظهور حضرت حجت (ع) ، ولایت فقیه، شیعه لندنی و.....صحبت میکنند استاد رائفی پور، استاد قرائتی، حجت الاسلام محمدهاشمی، استادپارسا و دکترمتین از اساتید این دوره بودن دکتر رائفی پور برامون از ظهور حضرت مهدی صحبت میکردن وای خدایا چرا من انقدر در غفلت غرق بودم درمورد امام زمانم حجت الاسلام هاشمی از شیعه لندنی گفتن شیعه لندنی ساخته و پرداخته بود و نمونه‌ بارزش هم بود که میخاست را بد در نظرجهانیان بد جلوه بده استاد پارسا برامون از ولایت فقیه گفتن ایشان گفتن غرب شیعه مثل کبوتر توصیف کرده بالهای این کبوتر شهادت (عاشورا) و انتظار (ظهور) است این کبوتر ولایت فقیه است 📌الان تازه درک میکنم.... چرا نرجس سادات همیشه میگفت آقا ( رهبر) خیلی مظلومه واقعا خیلی بهره دینی از طرح ولایت بردم 🍃🌸ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم پریسا_ش 🍃 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌸🍃🍃🌸🌸🍃🍃🌸
🍃🌸رمان جذاب و شهدایی 🌸🍃 🍃قسمت ۵۷ مرتضی اینا برای یه پروژه... از طرف دانشگاه... برده بودن نیروگاه هسته ای اهواز زهرا هم شدیدا مشغول کارهای عروسیش بود.. برای هم مسئولیت بسیج خواهران فعلا با من بود.. داشتم پرونده یکی از خواهران کنترل میکردم که آقای اصغری جانشین مرتضی صدام کرد =خواهر موسوی - بله آقای اصغری این لیست خواهرانی که مجاز به شرکت در کشوری شدن، خدمت شما.. باهاشون هماهنگ کنید.. دوره ۵ دیگه شروع میشه - بله حتما... آقای اصغری یه سوال! = بله بفرمایید - آقای کریمی مجاز شدن ؟ = بله هم آقای کریمی هم آقای صبوری اسامی نگاه کردم... من و زهرا هم مجاز شده بودم... اما فکر نکنم ما بتونیم بریم با تک تک خواهران تماس گرفتمو گزارش دوره بهشون دادم.. من بخاطر امتحانام زهرا بخاطر کارای عروسیش.. دوره نرفتیم... دوره تو مشهد بود تو فرودگاه داشتیم بچه ها را بدرقه میکردیم... - مرتضی خیلی مراقب خورد و خوراکت باش + چشم - رسیدی به من زنگ بزن +چشم - رفتی حرم منم خییییلی دعا کن + چشم - مرتضی مراقب خودت باشیا + نرگس چقدر سفارش میکنی... بخدا من بچه نیستما... ۲۶-۲۷ سالمه انقدر که تو داری سفارش میکنی... مامان سفارش نمیکنه - آخه اولین بار دارم ازت دور میشم خوب نگرانتم + من فدات بشم... من گزارش دقیقه ای به شما میدم - ممنون تو خونه داشتم کتاب میخوندم.. زهرا زنگ زد - الو سلام آجی خانم °° سلام داشتی چیکار میکردی عروس جان ؟ - زهرا بیکاری ؟ °° آره چطورمگه ؟ - میای بریم بدیم خیاطت برام چادر حسنا بدوزه °° مطمئنی چادر حسنا میخای ؟ - آره مرتضی هربار تو چادر حسنا سر میکنی... خیلی خوشگل نگات میکنه °° وا ؟ - والا... حالا میخام بدوزم... خیلی خوشش میاد °°باشه... حاضر شو... میام دنبالت رفتیم خیاطی... - خانمی لطفا طوری بدوزید که... تا پس فردا حاضربشه... سه روز دیگه.. از مشهد میاد.. میخام با این چادر برم بدرقه اش +باشه حتما خانم موسوی - ممنونم تو فرودگاه منتظر بودیم پرواز بچه ها بشینه زهرا با شیطنت گفت _مامان آمبولانس خبر کنیم داداشم الان نرگس با چادر حسنا ببینه غش میکنه مادرجون: عروسم اذیت نکن دسته گل گرفتم جلو صورتم طوری که معلوم نباشه منم مرتضی وقتی منو دید... فقط با ذوق نگاه میکرد 🍃🌸ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم پریسا_ش 🍃 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌸🍃🍃🌸🌸🍃🍃🌸