eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
236 ویدیو
37 فایل
💚 #الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 🤍ن‍اشناسم‍ون https://harfeto.timefriend.net/17350393203337 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۴♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
。☆✼★━━━━━💠━━━━━━★✼☆。 🍃رمان واقعی تلنگری و آموزنده 🍃روایت یکی از جانبازان مدافع حرم 🍃قسمت ۳۳ و ۳۴ بعد يكباره ديدم كه صفحات نامه اعمال من ورق خورد!گناهان هر صفحه پاك ميشد و اعمال خوب آن ميماند.خيلی خوشحال شدم.ذوق زده بودم.حدود يكی دو سال از اعمال من اينطور طي شد. جوان پشت ميز گفت: _راضی شدی؟ گفتم:_بله، عالي است. البته بعدها پشيمان شدم. چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاك كند!؟اما باز بد نبود. همان لحظه ديدم آن شهيد آمد و سلام و روبوسی كرد.خیلی از ديدنش خوشحال شدم.گفت: _با اينكه لازم نبود، اما گفتم بيايم و حضوری از شما حلاليت بطلبم. هرچند شما هم به خاطر كارهای گذشته در آن ماجرا بی‌تقصير نبودی. 🍃قرآن در ميان دوستان ما جوان فوق‌العاده پر استعدادی بود که درنوجوانی حافظ و قاری قرآن شد و برای بسياری از بچه‌های محل الگو گرديد.از لحاظ درس و اخلاق از همه بهتر بود و خيلی از بزرگترها به ما ميگفتند: _كاش مثل فلانی بوديد. اين پسر به دنبال مفاهيم قرآن رفت،در شانزده سالگی يك استاد كامل شده بود.در جلسات هفتگی مسجد،برای ما از درسهای قرآن ميگفت و در جوانانی مثل من، خيلي تأثير داشت.دوران دبيرستان تمام شد، او به دانشگاه يكی از شهرها رفت و ما هم استخدام شديم.ديگر از او خبر نداشتم.گذشت تا اينكه در آن وادی، يكباره ياد او افتادم. البته به ياد قرآن افتادم.چون ديدم برخی از كسانی كه در دنيا با قرآن مأنوس بودند و به آن عمل ميكردند چه جايگاه والایی داشتند. آنها همينطور آيات قرآن را ميخواندند و بالا ميرفتند.اما برخلاف آنها، قاريان و كسانی كه مردم، آنها را به عنوان حافظ و عامل به قرآن ميشناختند، اما اهل عمل به دستورات قرآن نبودند، در عذاب سختی گرفتار بودند.به خصوص كسانيكه برخی حقايق قرآنی در زمينه مقام اهلبيت(علیه‌السلام)و پيروی از اين بزرگواران را فهميده بودند،اما در عمل، در مقابل اين واقعيتهای دينی موضع گرفتند. من يكباره دوست قرآنی دوران نوجوانی‌ام را در چنين جايگاهی ديدم.جايی در جهنم برای او آماده شده بود كه بسيار وحشتناك بود.خداوند قسمت كسی نكند،چنان‌ترسی داشتم كه نميتوانستم سؤالی بپرسم، اما با يك نگاه دقيق، كل ماجرا را فهميدم.او با اينكه بسياری از حقايق قرآنی را فهميده بود،اما به خاطر روحيه راحت طلبی و تحت تأثير برخی اساتيد كه بحث يكسان بودن اديان را مطرح ميكردند،دين خودش را تغيير داد!! دوست قرآني من،با آنكه راه درست را ميشناخت، اما با تغيير دين، راه جهنم را براي خود هموار كرد.او حتی در زمينه گمراهی برخی جوانان محل،مجرم شناخته شد.چرا كه الگويی برای آنها شده بود و خبر تغيير دين او، واكنشهای بدی در بين جوانان ايجاد كرد.البته اساتيد او هم در اين گمراهی و در آن جايگاه جهنمی با او شريك بودند. از ديگر موقعيتهایی كه در جهنم و در نزديكی او مشاهده كردم،نحوه عذاب برخی افراد بود كه من از سابقه ايمان و انقلابی بودن آنها مطلع بودم! مثلا جايی را ديدم كه شبيه يك سطح معمولي بود، وقتي خوب دقت كردم ديدم‌ اين سطح، پر از نوك شمشيريانيزه است!اصلا نميشد آنجا راه رفت!يعنی شبيه پشت جوجه‌تيغی بود.بعد ديدم كسی را از دور می‌آورند. پاهايش را بسته بودند، او را سر و ته آويزان کرده و بدنش را روی اين سطح ميكشيدند. فريادهای او دل هر كسی را به لرزه مي‌انداخت.تمام بدنش زخمی بود. كمی آن طرفتر را نگاه كردم، يك استخر پر از مواد مذاب بود.مانند آنچه از آتشفشانها خارج ميشود!يك سيني گرد، با قطر حدود يك متر در وسط آن قرار داشت و شخصی روی اين سينی نشسته بود.هر چند دقيقه يكبار، اين شخص تعادل خود را از دست داده و داخل مواد مذاب ميافتاد،بعد تلاش ميكرد و به روی اين سينی برميگشت!كمی كه دردهای بدنش بهتر ميشد دوباره همين ماجرا تكرار ميشد. واقعاً وحشت كردم.من اين افراد را شناختم و گفتم: _اينها كه خيلی برای و زحمت كشيدند، فقط در چند مورد... نگذاشتند سخن من تمام شود. ماجرای طلحه و زبير را به ياد من آوردند، كسانی كه در صدر اسلام و در جوانی، برای خدا و اسلام بسيار زحمت كشيدند، اما در مقابل اسلام واقعی قرار گرفتند و بزرگی ايجاد كردند. 🍃حق‌الناس و حق‌النفس از وقتيكه مشغول به كار شدم،حساب سال داشتم.يعنی همه ساله، اضافه درآمدهای خودم را مشخص ميكردم و يك پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت ميكردم.با اينكه روحانيان خوبی در محل داشتيم، اما يكی از دوستانم گفت: _يك پيرمرد روحانی در محل ما هست. بيا و خمس مالت را به ايشان بده و رسيدش را بگير. در زمينه خمس خيلی احتياط ميكردم.خيلی مراقب بودم كه چيزی از قلم نيفتد. من از اواسط دهه‌ی‌هفتاد، مقلد رهبری معظم انقلاب شدم.يادم هست آن سال، خمس من به بيست هزار تومان رسيد. 💠ادامه دارد.... 🍃کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 🍃https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 。☆✼★━━━━━━ - ━━━━━━★✼☆。