🍃یه روز شهیدخرازی گفت:
چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن.
🍃پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند. که اولینشون عباسعلی بود.
قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت:
_" به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...
🕊تخریبچی ها رفتند...
یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...
اونایی که برگشته بودند گفتند:
نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت:
حسین! عباسعلی #سنش_کمه اما #خیلی_مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید..
🏴عملیات فتح المبین انجام شد..
و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه #پلاک داشت و نه #کارت_شناسایی. #سر هم نداشت..
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت:
این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😭
اسرای عراقی میگفتند:
روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته.اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند..
#گرزسربریده_میترسیدیم
#درمحفل_عاشقان_نمیرقصیدیم..
🕊 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5