•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 دوست مشهدیم زنگ میزنه
به پذیرش هتل، میگه:
تو رو خدا سریع بی ین بالا! با زنم
دعوام رِفته! حالا مِخِه خودشِه از
پنجره بندزه بیرون!
پذیرش: ببخشید، اما این یه مسئله کاملا شخصیه و خانوادگیه. ما ترجیح میدیم که دخالتی نداشته باشیم!!!
دوستم میگه:
نه! پنجره وا نِمِرِه!
ای که به هتل مربوط مره..😅
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 1008 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
گل و گلزار خـوش آید ڪـسـے را
ڪــہ گلزار و گلسـتانـش تو باشـے 💞🌱
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩🖤𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
فَرِّغْ قَلْبِی لِمَحَبَّتِک🌿
قلبم را خلوتگه محبت خود ساز🌱
📍صحیفهسجادیه
.
.
𓆩پنجرهِفولادِرضابراتِکربَلامیدھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🖤𓆪
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
دوست قشنگم لطفا لطفا😘👇
نذارید قهرهاتون طولانی بشه❌
نذارید بغضهاتون طوفان بشه❌
نذارید دلهاتون احساسِ سنگینی کنه❌
هرچقدر هم که صداتون بالا رفت و اخمتون در هم شد🥺
با حرفی، آغوشی، نگاهی😍
یک نقطه ی پایان بذارید♥
ادامه دادن یعنی غرور
و غرور تمرینِ جداییه💔
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوچهل :_قضیه؟؟؟ +:مهنــــــدس! سیاوش رو میگم. ناخود
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوچهلویک
حس میکنم مغزم در فضای پر از فکر و خیال،دست و پا میزند.
به منبع اکسیژنم احتیاج دارم،به سرچشمه ی آرامشم.
دست میبرم و از پاتختی،تسبیحی که فاطمه از کربلا برایم آورده،برمیدارم. طبق معمول از
لمسش،احساس خلسه میکنم.
حس قشنگ غوطه ور شدن در آغوش مهربان خدا .
تسبیح را روی صورت و چشمانم میگذارم. تمام تنم پر میشود از رایحه ی دل انگیزش...
آرامش،جرعه جرعه از دانه های فیروزه ای اش روی پوستم میچکد و من غرق میشوم در توکل به
خدا..
تسبیح را کنار مهر میگذارم و سجده ی شکرم را به جا میآورم.
دیشب آنقدر آرام شدم که نفهمیدم کی خوابم برد.
سجاده و چادرنمازم را داخل کشو میگذارم. از پنجره به آسمان خیره میشوم.
آفتاب،دامن زرینش را در گستره ی قلمرو شب پهن کرده و کم کم جلوتر میآید تا آسمان را
تسخیر کند.
لپ تاب را روشن میکنم و نسخه ای از تحقیق دیشب که نصفه مانده بود،به فلش انتقال
میدهم.
بلند میشوم.
لباس هایم را عوض میکنم و چادرم را روی کتاب هایم داخل کیف میگذارم.
مقنعه ام را سر میکنم و به دختر داخل آینه نگاهی میاندازم. به نظر،شاد نمیآید...
سرم را تکان میدهم،شاید افکار مزاحم از ذهنم بیرون برود.
موبایل و کلیدم را برمیدارم. کیف را روی دوشم میاندازم و از اتاق بیرون میروم
بالای پله ها که میرسم،بابا را میبینم .
آرام سلام میدهم و سرم را پایین میاندازم.
:_نیکی،بیا کارت دارم...
و به دنبال این حرف،به طرف آشپزخانه میرود.
متعجب،به دنبالش کشیده میشوم.
پشت میز نشسته و دستانش را در هم قالب کرده.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوچهلودو
به منیرخانم که مشغول چای ریختن است،سلام میدهم و روبه روی بابا مینشینم.
منیر،استکان چای را برابرم میگذارد.
+:نمیخورم منیرخانم،ممنون
بابا آمرانه دستور میدهد
:_صبحونه ات رو بخور،شدی یه پوست و استخوون
از لحن جدی و خشک بابا،جا میخورم.
مجبور به اطاعتم.
تکه ای از نان جدا میکنم و داخل دهانم میگذارم.
منتظرم بابا شروع کند. نگرانم.
مکالماتمان که محدود به همین چند جمله است،هر بار هم که بابا و مامان با این لحن صدایم
کرده اند،مشکلی جدید به دغدغه هایم اضافه شده.
مگر این مقدار دوری عاطفی،برای اعضای یک خانواده طبیعی است؟
بابا چند سرفه ی کوتاه میکند تا حواسم جمع شود.
+:یه قول و قراری با هم داشتیم،یادته؟
قول و قرار؟نکند راجع سیاوش..؟
+:به این پسره گفتم....
دست میبرم و استکان چای ام را برمیدارم،شاید اضطرابم را پنهان کنم،شاید هم لرزش دست
هایم را
+:امشب بیان خواستگاری
جرعه ی چای ، ناخواسته وارد سیستم تنفسی ام میشود و راه نفس کشیدنم را سد میکند
چای میپرد گلویم.
ناخودآگاه سرفه میکنم تا بتوانم کمی هوا وارد ریه هایم کنم.
منیر،با عجله به طرفم میآید و چند ضربه به کمرم میزند.
چشمم به بابا میافتد،نگاهش را میدزدد،تا نگرانی اش را نبینم،تا در لایه ی خشک و جدی اش
فرو برود...
قطره اشکی که به خاطر سرفه های متمادی از چشمم خارج شده و تا گونه ام خودش را کشانده،با
دست میگیرم و به منیر میگویم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
* رهبر انقلاب:
هدف از زندگی چیه!؟
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🚩 #شهادت_امام_رضا
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1471»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
"کَمـا یـکُـون قـلبُک، تکُـون الُّدنیـا فـیِ عیـنَیْـک..."
قلبِ شمـا هرطور ڪـہ باشـد
جـهانِ شـما هـمانطـور خـواهد بـود...🫀🌸
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
عَن الباقِر عليه السلام : اِنَّ بَعْضَ اَصَحْابِهِ سَأَلَهُ فَقالَ: جُعِلتُ فَدِاكَ اِنَّ الشّيعَهَ عِنْدَ ناكثيروُنَ، فَقالَ: هَلْ يَعْطِفُ الغَنِىُّ عَلى الفَقيرَ، وَ يَتَجاوَزُ المُحْسِنُ عَنْ المُسى ء وَ يَتَواسُونَ؟ قُلْتُ: لا، قالَ عليه السلام : لَيْسَ هؤُلاءِ الشّيعَةَ، الشَّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هذا.✨
يكى از ياران امام باقر عليه السلام به آن حضرت گفت: شيعيان در منطقه ما زيادند.
حضرت فرمود: آيـا توانـگر آنان بر فقير مهر مى ورزد؟ و نيكوكار از بدكار مى گذرد؟ و مواسات و بذل و بخشش مالى دارند؟ گفت: خير. حضرت فرمود: اينان شيعه نيستند. شيعه كسى است كه چنين باشد.👌
منبع : قضاء حقوق المؤمنين، الشيخ ابو على الصورى، ص 21، ح 22
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
نزدیکیام آموخت که از دیدهِ معشوق
هر قدر شوی دور، همان قدر عزیزی!
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
آنقدر عزیزے
که برایت همهے عمر💖💫
یک بار نه، بگذار که بسیار بمیرم!
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
👩🏻🍳ایــن داسـتـان :
٨ راز
خـوشـمـزگـے آبگـوشـت🤌🏻🧡😌
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•