فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_زنده
#خانم_مراقب_باش_چشمت_نزننــ❗️
🍃•• امـربه معروف کردن خیلے هنــر میخواد ڪه معمولا افراد ندارند ، ببینید حاج حسین یڪتا چطورے خانم خیلے بدحجــاب رو امربه معروف میڪنه...
🎧| #حـاجحسـینیکتـا💎
(🕊) @asheghaneh_halal
negash-be-asemon-karimi.mp3
2.73M
•| #ثمینه |•
•|نگاش بھ سمت اسمون
•|ستارھ هارو مےشمرد....
•|خستھ مےشد بلندمیشد
•|زخماے پارومےشمرد💔
#حاجمحمودڪریمے🎤
#شبسوممحرم
•🏴• @Asheghaneh_halal •🏴•
عاشقانه های حلال C᭄
🍂🕯🍂 🕯 #حسینیه 🏴پرسھ بر سالار🏴 ⇦ #مجلس_اول ⇨ •{السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسین(ع)}• 🍃تابستانـ س
🍂🕯🍂
🕯
#حسینیه
🏴پرسھ بر سالار🏴
⇦ #مجلس_دوم ⇨
•{السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)}•
🍃اما دیگر اللّهاڪبرهاے عباس بگوش نمےرسد. از هم آورد طلبےها و رجزخوانےهاے علےاڪبر خبرے نیست. علےاصغـر از بےشیرے و تشنگے بےتابے نمیڪند. قاسم آرامگرفته است. عبدالله چشم و دم فروبسته است. حسین، خسته، داغدیده، تنها و بےیاور مانده است.
▪️ڪودڪان حرم، دیگر طلب آب نمےڪنند. با شنیدن هر خبر مرگے، تاب وتوان خویش را بیشتر از ڪف داده اند. هر یڪ به گوشهاے از چادر خزیده و زانوےغم در بغل گرفتهاند. همچون بید بدنشان مےلرزد، گویا در آن بیابان سوزان، سرما بر آنان مستولے گشته است.
▪️با آن خداحافظے دردناڪ حسین(ع) از همه اهل حرم، امیدے به بازگشت پیر و مرادشان ندارند اضطراب و نگرانے لحظهبهلحظه بیشتر و بیشتر مےشود.
آیا حسین(ع) زنده بازخواهد گشت؟
آیا دوباره لطافت و صفاے دست مولایشان را بر سر یتیمے خویش احساس خواهند ڪرد؟
همه اهل حرم، داغ از دست دادن پدر و برادر و فرزند خویش را فراموش ڪرده اند. همه به حسین(ع) مےاندیشند.
🍃زمین و زمان براے سلامتے او، دست به دعا برداشتهاند.
•°●این #روضه_نویسے تا روز یازدهم محرم ادامه دارد با ما همراه باشید●°•
نویسنده: #امیرحمزهمهرابے✒️
▪️ @Asheghaneh_halal ▪️
🕯
🍂🕯🍂
عاشقانه های حلال C᭄
♥️📚 📚 #عشقینه🌸🍃 #ناحلہ🌺 #قسمت_صدوهشتاد_وهفت °•○●﷽●○•° یه روزایی شاد بودم و یه روزایی بدون اینکه بخ
♥️📚
📚
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_صدوهشتاد_وهشت
°•○●﷽●○•°
بعد چند لحظه سکوت گفتم:
_چیزی که داری ازم پنهون میکنی چیه؟
+من چیزی پنهون نمیکنم از شما
_محمد بگو بهم.خواهش میکنم این یک بار و بگو فقط
گفت:
+کارای بیرون از خونه با منه،نپرس چیزی ازم.
_محمد خواهش کردم
یه نفس عمیق کشید و پلک هاش رو روی هم فشرد و گفت :
+مهم نیست،خدا کمک میکنه میگذره.
منتظر نگاش کردم که گفت :
+یخورده مشکل مالی به وجود اومد که خدا درستش میکنه،تو غصه نخور.
_چه مشکلی؟
+چندتا قسط عقب مونده دارم...
یخورده الان سخت شد برام.
_مگه برای خونمون و مخارج عروسی زمین روستای پدرت رو نفروخته بودی؟
+چرا ولی همش که برای من نبود. ما سه تا خواهروبرادریم.تقسیمکردیم ریحانه که باهاش خرج عروسی و جهزیه اش و داد.داداش علی هم سهمش رو باید میگرفت،پولی هم که من گرفتم خیلی نبود،بیشترش رو وام گرفتم یخورده هم پس انداز داشتم، خلاصه با اینا تونستم اینجا رو بخرم.
_چرا اصرار کردی خونه بخریم ؟میرفتیم یه خونه اجاره میکردیم تا بعد که پولش جور شد بخریم.
+نه دیگه این شرط بابات بود.من دلمنمیومد تورو تو سختی بیارم.الانم که اتفاقی نیافتاده. این همه مدت خبر نداشتی چون چیز خاصی نبود.دیدی که تا الانجور شد و خدا رسوند .
سکوت کردم و به انگشتانم زل زده بودم که گفت :
+دیگه هیچی رو بهت نمیگم. اینچه قیافه ایه به خودت گرفتی؟مگه نگفتم نباید نگران شی؟ زندگی همینه دیگه،اگه مشکلی نباشه که بهش زندگی نمیگن
اون شب تا صبح ذهنم مشغول بود. تصمیمم و گرفته بودم،با اینکه میدونستم ممکنه محمد خیلی از کارم ناراحت شه
_
چند روزی بود که سکه ها و طلاهام رو فروخته بودم ولی میترسیدم سر صبحت رو با محمد باز کنم.میدونستم با ویژگی های اخلاقی که داره از کار من خوشش نمیاد و راضی کردنش خیلی سخته.
بلاخره یه روز دل و زدم به دریا و بهش گفتم.
تا چند دقیقه فقط نگام کرد و هیچی نگفت. از همون لحظه به بعد دیگه حتی نگام هم نکرد.
هرکاری کردم از دلش در بیارم فایده ای نداشت.
ناهار و شاممون و کنار هممیخوردیم. ازم تشکر میکرد و خودش ظرف ها رو جمع میکرد و میشست.نمیزاشت کار کنم ولی با این حال باهامحرف نمیزد و مثل قبل رفتار نمیکرد.
تا اینکه یه روز از سرکار اومد وگفت: +بهم ماموریت خورده و احتمالا تا اول محرم نیستم.با مادر و پدرت صحبت کردم و ازشون عذر خواهی کردم که نیستم. چون شما تو این شرایطی نمیتونم خونه تنهات بزارم یا بگم ریحانه وقت کرد بیاد بهت سر بزنه. لباسات رو جمع کن این ده دوازده روز و خونه ی بابات بمون تا من برگردم.
از رفتارش کلافه بودمو یجورایی از سر لج گفتم :
_من خونه ی خودم راحتم. جایی هم نمیرم،به کمک کسی هم نیازندارم،تازه شرایط بدی هم ندارم. شما نمیخواد نگران من باشی برو به کارت برس.
نگاه سنگینش رو حس میکردم. بدوناینکه نگاش کنم رفتم تو اتاق و روی تخت نشستم.
اومد چمدونم رو برداشت و در کمدم رو باز کرد و لباسام روبرداشت.یکی یکی لباس هارو تا می کرد و تو چمدون میگذاشت.
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم💙و #فاء_دآل💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست🤓☝️
هرشب از ڪانال😌👇
♥️📚| @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
♥️📚 📚 #عشقینه🌸🍃 #ناحلہ🌺 #قسمت_صدوهشتاد_وهشت °•○●﷽●○•° بعد چند لحظه سکوت گفتم: _چیزی که داری ازم پن
.
°| #خادمانه |°
سلام علیڪم و رحمه الله.
شبتون حسینے پسند و
عزاداریاتون مقبول.
اینڪه این چند شب تعداد پارتهاے
رمان ڪم و زیاد شده، دلیل داره؛
این #رمان_درحال_نوشتنه و نویسنده
پارتهاے جدید رو هروقت بنویسن
قطعا بارگذارے خواهیم ڪرد.
عذر خواهے مےڪنیم و حلال بفرمایید.
التماس دعاے فرج،
بصیرت، اخلاص و شهادت🏴
🍃🌸
°🌙| #آقامونه |🌙°
°| اے ز نسـلـ حسیــنـ -(😍)-
/° و ڪـربـوبـلا -{❣}-
°\ شڪـــر حـــقـ -(✋)-
/° فاطمـه نشـــانے تـــو -{😊}-
°\ بےبصیـــــرتـ -(😏)-
/° چــرا نمےفهمـد -{}-
°\ نائـبـ صاحـبـالزمانے -(💚)-
°| تـــــو -{😘}-
#اللهمـاحفظ_قائدنا_الامامـخامنهاے🍃
#شبنشینے_با_مقاممعظم_دلبرے😍✌️
#نگاره(146)📸
#ڪپے⛔️🙏
🔘| @Asheghaneh_Halal
.
هرشبـ هیئتـ داریــمـ(00:00)
همین حوالے هستیمـ✋
اگه دلتـ براے خود واقعیتـ😔
تنگ شده و دوست دارے
با خــدا خلوت ڪنے...😍
بسم الله مومن خـــدا...💚
👇👇👇👇👇
🍃◾️: @Heiyat_Majazi
.
°•| #ویتامینه🍹 |•°
•[چہار قانون بہبود زندگے مشترڪ]•
1⃣:قانون حمایت
(عامل ناخشنودے همسرتان نباشید)
2⃣:قانون زمان
(زمان ویژه اے برای صحبت ڪردن با همسرتان و توجہ ڪامل بہ او اختصاص دهید)
3⃣:قانون توجہ
(مہم ترین نیازهاے عاطفے همسرتان را برطرف ڪنید)
4⃣:قانون صداقت
(باهمسرتان بہ طور ڪامل صادق و روراست باشید)
#ان_شـــاءاللـہ🙂
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
#طلبگی
💕شرط #طلبگی …
✨اگر روحانے بخواهد درجامعه مسئولیت
خود را درستـ👌 انجام دهد...
❌ باید شرایط زیر را داشته باشـد :
•الف) شناخت ڪافے از اسلامـ🍃
°•ب) صلاحیت اخلاقـے و تقوا😌
•°•ج) آشنایـے باوضع زمانـ⌛️ و نیازهاے
جامعه و عوامل مخربـے× ڪه در
داخل و خارج از جامعه بر ضـ👊ـد
اسلام فعالیت مےڪنند».
.
.°•°•°•°•°•°•°•°
@asheghaneh_halal
°•| #دردونه 👶 |•°
وقتےڪودڪ نقاشےمیڪشد،🖌
دائماً از او نپرسید:چےڪشیدے؟
نقاشےورنگ بازے،فعالیتےبراے
تمرین مهارتهاےدست ورزے
ڪودڪ و هماهنگےچشمــ👁 و
دستــ🖐 اوست.
این بازےخلاقیت ڪودڪ را
پرورش داده و بہ او اجازه
خیال پردازےمےدهد.🎈
ڪودڪ از نقاشےڪردن لذت میبرد،
نہ از نتیجہ نقاشےاش. این لذت راباپرسیدن بیش از اندازه
"چےڪشیدے"از او نگیریم.🍃
نڪات تربیتےریزوڪاربردے☺️👇
▪️•|| @asheghaneh_halal ||•▪️
😜•| #خندیشه |•😜
وقتے میـــگم روز چهارشنبه🗓
شمـــا یاده چیزه خاصے نمیوفتید🤔
مثلا آقـاے روحانے😌
مثلا روزے ڪه سخنگـوے دولت
بـــیاد بگه ما چقد خوشبختیم همه
چے آرومـــه😉
آره دیگــه دیــروز
جلسه ے فعــال تـــرین
دولــت تـــاریخ جــهان بود😜
جنــاب حســـن جان👇
فـــرمودند👇
امـــروز خدمات آمـوزش، بهداشت، آب و برق، گاز، بنزین، گازوئیل برمبناے دلار
کوچه و پس کوچه هاے فلان خیابان محاسبه مےشود؟؟؟؟☹️☹️
چـــرا ظلم و مردم را مایوس مےڪنیم؟
چـرا واقعیت را تحـریف مے ڪنید؟
•|| خندیـــــ😜شـــــــه نوشتـــــ✍||•
یعنے دمـــت گـــرم
بدهڪـــارم شـــدیم😐
مےخواے بـرق و گاز و آب و آموزش و
بهداشت و بنزین و گازوئیل و ڪفن
میت و قبـــر هم بر حسـب دلار
حســـاب ڪن مشتــرے شیم☹️☹️
ببخشــید ڪه توقـع داریـــم👇
مشڪلات و حل ڪنین👌
عذر میخوایم ڪه میگیــم
جــناب بیــا یه توضیح بده
ببنیم براے چے اوضاع ایـن شده👊
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے_بدون_قید_لینڪ⛔️
ڪلیڪ نڪنے بدهڪار میشے☹️👇
•|😜|• @asheghneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_زنده
🌹بِسْݥ رَبِّ الشُهَـدآ🌹
خاطـره شنیدنے سـردارقاسـم سلیمانے
درباره شهید سیدمصطفـےصدرزادهـ❤️
#حتماببینید👌
[🕊] @ASHEGHANEH_HALAL