عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_نه ♡﷽♡ حتے ناے رانندگے کردن هم ندارد به زحمت ماشین را روشن میکند و به س
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_ده
♡﷽♡
ابوذر با تیشرت و شلوار راحتے که براے خودش در خانه عمه عقیله داشت، روے مبل نرم عمه دراز کشیده بود دلش میخواست همانجا و همان لحظه براے مدت نا معلومے به خواب برود اما
نمیشد متاسفانه در دام عمه عقیله افتاده بود...😐
بوے ذرت بو داده معده اش را به هیجان آورد و تازه یادش افتاد که از ظهر چیزے نخورده خنده اش گرفته بود اینقدر دغدغه داشت که یادش رفته بود غذا بخورد..
صداٮ عمه عقیله از فکر بیرونش آورد...
_پاستیالمو کجا گذاشتے؟
ابوذر آرام به پیشانے اش زد و با خنده گفت:عقیله کوچولو قاطے خرت و پرتا تو کابینت وسطیه است
چند دقیقه بعد سرو کله عمه عقیله با کلے تنقلات و فیلم پیدا شد!
فیلم شروع که شد عمه عقیله انگشت سبابه اش را روبه روے ابوذر گرفت و تهدید کرد: مثل اوندفعه خوابت ببره من میدونم و توشیر فهم شد؟
ابوذر نمیدانست بخندد یا گریه کند با شانه های لرزان و بریده بریده از فرط خنده گفت: عمه به خدا عین سامره میشی اینجور وقتا...
خسته ام میفهمے خسته؟
عمه عقیله خنده اش را قورت میدهد و میگوید:نفهم خودتے😐!!خواستم حواستو جمع کنے...
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃