eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.9هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩💞𓆪• . . •• •• منیر نگران نگاهی به در می‌اندازد و به طرفم برمی‌گردد : آروم باشید خانم، باشه چشم. - منیرخانم زودتر اینا رو از اتاق من ببرید بیرون به بقیه هم بگیــــــد' بازهم صدایم را بلند می‌کنم' اگه من رو دوست دارن، باید اعتقاداتم رو هم دوس داشته باشن. منیر،سینی را برمی‌دارد و از اتاق بیرون می‌رود. چشمانم سیاهی می‌روند،بهتر است کمی بخوابم. ★ مراسم چهلـم پدربزرگ فاطــمه است،پایم را در مسجــد می‌گذارم، چقدر اینجا قشنگ است، بوی‌خدا می‌دهد در و دیوارش ! چه حس خوبی است، مهمان خدا بودن، در‌ خانه‌ی‌خدا . . . حس خوشبختی دارد. مثل حس چیدن نارنج است در ابتدای پاییز مثل بوی سیب است در یک روز اردیبهشت مثل خنکای نسیم است در ساحل خلیج فارس مثل بوی تازگی است در روز اول نوروز مثل حس قشنگـــ دیدن مادر و دختری دست در دست در خیابان مثل بوییدن شب بو است،در نیمه‌های خرداد. قشنگ است،زیبا و ناب. کسی صدایم می‌زند : سلام خانم نیایش چادرم را سفت می‌کنم و برمی‌گردم. سید جواد است،سید جواد علوی + سلام آقای علوی، رسیدن بخیــر - سالمت باشید، جویای احوالتون بودم از مشهد، و کتابایی که خواسته بودین،آوردم. دست مشهدیه،هروقت خواستین ازشون بگیرین. + واقـــعــا؟ خیلی لطف کردید،خدا خیرتون بده. - سلامت باشین، امــر دیگه‌ای، فرمایشی...؟ + لطف دارین،با اجازه‌تون.. - خواهش می‌کنم... چند قدم می‌روم و دوباره برمی‌گردم: بابت کتابا خیلی‌ممنون. - انجام وظیفه بود. داخل مسجد می‌روم. سه سالی می‌شود که سیدجواد،طلبه‌ی حوزه‌ی علمــیــه نجف شده.. گاهی همینطور اتفاقی او را می‌بینم. چند وقتی بود که دنبال کتاب‌های خاصی بودم،کتاب هایی که در ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• ایران پیدا نمیشد . از سیدجواد خواهش کردم و او با روی باز پذیرفت و قول داد که کتاب ها را برایم پیدا میکند. جلوی ورودی خانم‌ها،با مادر فاطمــه و خاله‌هایش سالم و احوال‌پرسی می‌کنم و تسلیت می‌گویم. داخل مسجد می‌شوم،خانم ها دور تا دور نشسته‌اند و مشغول قرائت قرآن‌اند. فاطمه را گوشه‌ای می‌یابم،آرام گریه می‌کند. به طرفش می‌روم،متوجه حضور من نشده. - سلام فاطمه‌جان سر بلند می‌کند،چشمان پر از اشکش را به صورتم می‌دوزد،بلند می‌شود و محکم بغلم می‌کند، در آغوش من بغضش می‌ترکد و بلند گریه می‌کند. کمی که می‌گذرد با هم می‌نشینیم. + خیلی خوشحال شدم که اومدی. - عزیزدلم،بهت تسلیت میگم .. فاطمه،لبخند تلخی می‌زند و به عکس پدربزرگش خیره می‌شود: باورم نمیشه . . . یعنی چهل روز گذشتـــ؟ این واقعیت مرگ است،انکارناپذیر و حقیقی .. دوباره کالبد مسجد صدایم می‌زند،پرت می‌شوم به سه سال پیش . . . ★ با سردرد شدیدم،از خواب بیدار می‌شوم،اتاق تاریک است و صدای بوق از خیابان می‌آید، یعنی ساعت چند است؟ به سختی موبایل را برمی‌دارم،هشت و نیم شب است . ضعف مستولی شده و لرزش پاهایم به وضوح حس می‌شود. وضو می‌گیرم و قامت می‌بندم،وقت صحبت است،با بهترین هم‌صحبت دنیا .. دوست ندارم،اما مجبورم نمازم را کوتاه کنم، بدنم زیر فشار گرسنگی و ضعف،همراهی‌ام نمی‌کند.. َسردرد شدید و طاقت‌فرسا در سجده‌ها امانم را میبرد . سنگ کوچکم را در کمد مخفی می‌کنم. با دیدن چادر،واکنش پدر و مادرم وحشتناک بود،وای به حال اینکه بفهمند نماز هم می‌خوانم . . . بلند می‌شوم،مانتو و روسری‌ام را به سختی در می‌آورم. حس می‌کنم پاهایم توان ندارند،دستم را به میز می‌گیرم تا تکیه‌گاهم شود،سرم گیج می‌رود.. چشم‌هایم تار می‌شود... به سمت زمین سقوط می‌کنم ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• قسم به فاصله‌ها هـــرچه دورتر شده‌ام، به دیدن حَرمت، شوق، بیشتـــر شده‌است🥺 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 چشم بد دور❕ عمرتان بسیار💚 کس نبیند ملالتان آقا😎 ﮼𖡼 ما نمردیم✌️🏻 خون دل بخوری🌱 تخت باشد خیالتان آقا😌👌 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 | •📲 بازنشر: •🖇 «1415» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 چشم بد دور❕ عمرتان بسیار💚 کس نبیند ملالتان آقا😎 ﮼𖡼 ما نمردیم✌️🏻 خون دل بخوری🌱 تخت باشد خیالتان آقا😌👌 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 | •📲 بازنشر: •🖇 «1415» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
. 🇮🇷••🗳 🗳 °{ }° "نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا يَسۡطُرُونَ " 💢 به قلم سوگند... 🔹 به قلم سوگند، که قلم برای جلب منفعت و در تنگنای سیاست، به خشنودی ارباب قدرت نمی جنبانم، به کلمه سوگند که جز رضایت حق و پاسداشت استقلال خرد و نکوداشت خردورزی در نظر صاحب این قلم نیست... خادمان شما در تشکیلات انقلابی جهادی فانوس (متشکل از کانالی های عاشقانه‌های حلال، هیئت مجازی و رصدنما) با بیش از ۹ سال تجربه کار تشکیلاتی و جهادی و بصیرتی، بنا به درخواست اکثریت مخاطبان و اعتبار و آبروی ناچیزی که بواسطه رضایت شما و اهل بیت علیهم السلام دارند، ضمن احترام به جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، حمایت خود را از کاندیدای اصلح این دوره از انتخابات، اعلام داشته و ضمن دعوت به در انتخابات، امیدوارند این کاندیدای محبوب و مردمی که هستند، باشند. 🟢 انتخاب اصلح فانوسی ها 🇮🇷 التماس‌دعای‌فرج،بصیرت،اخلاص‌وشهادت🌹 🔆 eitaa.com/Asheghaneh_Halal 🔆 eitaa.com/Heiyat_Majazi 🔆 eitaa.com/Rasad_Nama 🗳 🇮🇷••🗳
هدایت شده از رصدنما 🚩
°•🇮🇷•° ~{ | }~ . *JALILY ‌ سلام. اولین عکس از رای دو نفره ما💚 بعد از برگذاری سه تا انتخابات😅 اینقدر انتخابات برگزار کردن که بالاخره یکیش رو بتونیم دونفره عکس بگیریم و بفرستیم برای کانال ویزین‌تون🌹 . 📌شما هم میتوووونید در این چالش نطنزی همراه باشید😍👇 • @Daricheh_Khadem 🖇منبع چالش‌های طنز انتخاباتی😉👇 •🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
💚 امروز دقیقا 44 روز از خاکسپاری شهید جمهور میگذره 🇮🇷 به کد 44 رای میدیم تا ادامه مسیر شهیدمون طی بشه....
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• صبح ‏پشت تلفن ‏یادم رفت بگویم؛ ‏صدایت را که می‌شنوم، دنیا فراموشم می‌شود.🙂 •ناظم حکمت . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🇮🇷•° ~{ | }~ . *JALILY پیام دریافتی از شهید رئیسی...❣ خطاب به مخاطبان چالش‌مون با استفاده از هوش مصنوعی روحشون شاد یادشون گرامی🌹 . 📌شما هم میتوووونید در این چالش نطنزی همراه باشید😍👇 • @Daricheh_Khadem 🖇منبع چالش‌های طنز انتخاباتی😉👇 •🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• /💐/خود راے بودنم را دوست دارم وقتے تُ منے /💐/ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ؏ـشــ💚ــق را ‌‌‌‌ خواهم کرد روزهاے قشنــ🤍ــگ در راه است سست هرگز نمےشوم وقتے رأے من است❤️ 🗳 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‏هیچکدوم از کاندیدا نگفته از حق و حقوق بچه‌های وسط خانواده حمایت میکنه🤨😢 من میخوام به اون رای بدم😄 ولی شنیدم جلیلی از خانواده گفته رای من خودتی مرررررد😎🗳 . •📨• • 962 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• آدمیزاد است دیگر،دوست دارد عاشق باشد...♥️ . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
°•🇮🇷•° ~{ | }~ . *JALILY منو همسری😍 به نیت حاج قاسم🌹 برای آرمان حاج قاسم👌 برای تمدن نوین اسلامی🌍 برای بچه‌های غزه🇵🇸 برای سربلندی و آبادانی ایران🇮🇷 . 📌شما هم میتوووونید در این چالش نطنزی همراه باشید😍👇 • @Daricheh_Khadem 🖇منبع چالش‌های طنز انتخاباتی😉👇 •🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
هدایت شده از رصدنما 🚩
😄 》 💬 این میتونست منو تو باشیم، ولی تو پزشکیان فن بودی😞🚶🏻‍♂ عروس داماد های عزیز که عروسیشون موقع انتخاب نیست صبر کنن در انتخاب شورای مدارس شرکت کنن😂😂 | | پوشش انتخابات۱۴۰۳ با چاشنی طنز •👇🏼• 🧂 eitaa.com/Rasad_Nama
هدایت شده از رصدنما 🚩
°•🇮🇷•° ~{ | }~ . *JALILY چقدر شبیه😱 ایشونو امروز پای صندوق رای دیدم از برگه دستش فهمیدم به جلیلی رای داده💚🇮🇷 فکر کنم آخرشم خود پزشکیان به جلیلی رای میده🤣 حتما بذارین کانالتوناااا🤨 . 📌شما هم میتوووونید در این چالش نطنزی همراه باشید😍👇 • @Daricheh_Khadem 🖇منبع چالش‌های طنز انتخاباتی😉👇 •🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
•𓆩💞𓆪• . . •• •• دستم روی میز به چراغ‌مطالعه می‌خورد، صدای شکستن می‌آید و من دیگر هیچ نمی‌فهمم . . . ★ به فاطمه نگاه می‌کنم،او هم به من. سکوت بینمان را او می‌شکند. - نیکی خیلی خوشحالم که به تو آشنا شدم، تو خیلی خوبی، خیلی ! + منم واقعا از دوستی با تو خوشحالم... میدونی فاطمه،بعد چند وقت،تو تنهایی منو شکستی؟ ملیح،اما کمرنگ می‌خندد . - تو پدربزرگ نداری نیکی؟ آهی میکشم: + پدربزرگ مادری‌ام که فوت شده، قبل به دنیا اومدن من. اما پدربزرگ پدری‌ام هنوز زنده‌ان - جدی؟چه خوب.. من دو تا پدربزرگامم از دست دادم... تو حتما خیلی با پدربزرگت صمیمی هستی، آره؟ + من...تا حالا....ندیدمش - چی؟؟مگــه میشه؟؟ + فکر کنم تو خانواده‌ی ما همه چیز ممکنه. آخه میدونی....پدربزرگ من....راستش.... دوباره خاطرات به ذهنم هجوم می‌آورند... ★ با حس درد،در پشت دستم،چشم‌هایم را باز می‌کنم. یادم نمی‌آید چه شده... نگاه می‌کنم در اتاق خودم هستم، روی تخت دراز کشیدم،مامان و بابا در ورودی اتاق ایستاده‌اند و با نگرانی نگاهم می‌کنند. پرستاری مشغول وارد کردن سرم به پشت دستم است... ناخودآگاه می‌گویم: آخ... به طرفم برمی‌گردد: بیدار شدی؟ چیزی نیست..یکم ضعف کردی، بهت دو تا سرم‌غذایی زدم. نگران نباش،حالت زود خوب میشه.. - چی؟؟ولی من.... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• بابا و مامان به طرفم می‌آیند. - بیدار شدی عزیزم؟؟ مامان دستم را می‌گیرد: ببین چه بلایی سر خودت آوردی... *** سرم را بالا می‌آورم و به آفتاب سلام می‌دهم، از دیشب،سرم غذایی حسابی حالم را خوب کرده، اما هنوز هم کمی ضعف در دست و پایم هست... صدای در می‌آید و منیر خانم داخل میشود. - خانم،آقا گفتن تشریف بیارید پایین. + برای چی؟ مثل اینکه کارمهمی دارن. چشم‌های منیر برق می‌زند. بلند می‌شوم. موهایم بهم ریخته،ولی مرتبشان نمی‌کنم. شاید اگر بابا آشفتگی‌ام را ببیند،قبول کند خواسته‌ام را.... به طرف آشپزخانه می‌روم،بابا و مامان پشت میز نشسته‌اند و مشغول صرف صبحانه‌اند. آرام سلام می‌دهم و پشتشان می‌ایستم. بابا با دست به صندلی کنارش اشاره می‌کند: بیا بشین + کاری دارین؟ - گفتم بیا بشین. روی صندلی مورد نظر بابا می‌نشینم. مامان به ظاهرم نگاه می‌کند: این چه وضعشه؟؟خجالت نمی‌کشی؟ بابا،با دست مامان را به آرامش دعوت می‌کند. به طرفم برمی‌گردد،مثل همیشه،استوار و با ابهت است و البته..دوست داشتنی - خـــب نیکی. من دلیل رفتارهای مسخره‌ی این چند وقتت رو نمیدونم،اما هرچی که هست باعث شده،آرامش من و مادرت حسابی بهم بریزه. تو میدونی که من آدمی نیستم که با تهدید و اعتصاب و این مسخره بازیا،تن به کاری بدم. از تو هم به عنوان دخترم بیشتر از این‌ها انتظار داشتم. حتم دارم،حسابی لب و لوچه‌ام آویزان شده،خیال میکردم بابا قبول می‌کند. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•「🔎🧭」• 【 】 - 🇮🇷 ﷽ ✍ اگه آب بها و پول برق‌تون کم میاد و میتونید به پزشکیان رای بدین تا علاوه بر بنزین قیمت اون دوتای بالا هم سر به فلک بکشه😏 🤷‍♀به هر حال من گفتم که گفده باشم . خوددانی - ‌◞چَـنـد دَرَجـہ بـہ سَـمـتِ حَـقـیـقَـت ...!‌◟‌ Eitaa.com/Rasad_Nama •「🔎🧭」•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• به امید ایرانی بهتر🇮🇷 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 این گردبادهایِ👥 به غیرت در آمده🗳 تسلیم رهبرند که طوفان نمی‌کنند😎 ﮼𖡼 ای رهبرا💚 به پای دفاع از حریمتان🇮🇷 مردم دریغ از سر و از جان نمی‌کنند✌️🏻 صفای اصفهانی /✍ . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 | •📲 بازنشر: •🖇 «1416» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• اَنگــیزه قُدرتمندترین دلیل برای ادامه است؛ هیچوقت دیرنیست! هرروزکه نفس میکشی فرصت دوباره است. پس برخیزُ بدرخش💕✨🌈 . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•