🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
صمیمیت این نیست ک👇
دم به ساعت پیش شوهرتون باشید و باهاش حرف بزنید✖️🤷♀
بلاخره شوهرتون هم یه سری برنامه مورد علاقه داره که دوست داره وقتی از سر کار برمیگرده بهشون برسه🔖
اعتراض شما🗣❌👇
به این کار همسرتون یعنی بیاحترامی
به علایق او🤦♀
و در نتیجه دور شدنش از شما🤷♀
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
نامی که پدر برایش گذاشت فاطمه بود.
لقب معصومه را بعدها برادرش به او داد.
علی بن موسی الرضا علیه السلام وقتی گفت:«من زار المعصومه بقم کمن زارنی»هرکس معصومه را در قم زیارت کند، انگار مرا زیارت کرده است...
لقبش را معصومه گذاشت تا از عصمتش بگوید.مقام والایی که نزد خدا دارد.
⬇️منبع: بانوی کرامت، ص۹
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوسیودو سر به زیر میگویم +:میخوام ساده ی ساده باشه
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوسیوسه
خودت روح سرکش و قلب لرزانم را یاری کن،مثل روزهای رفته...
دوستت دارم،تو را که از روحت در من دمیدی..
شالم را مرتب میکنم و چادرم را سر..
بار دیگر در آینه نگاهی به خودم میاندازم.
آماده ام،برای سر سپردن به تسلیم الهی!
کیف کوچکم را برمیدارم،تسبیح فیروزه ای سوغات کربلا را و انگشتر با نگین امیری حسین که
عمووحید داده بود.نگاهی به انگشتر که روی انگشتان دست راستم خودنمایی میکند میاندازم...
آه میکشم و از اتاق بیرون میروم.
قدم اول را روی پله ها میگذارم که چشمم به او میافتد .
وسط سالن ایستاده،دستش را داخل جیبش فرو کرده و دست دیگر را روی دکمه های کتش
گذاشته.
کت و شلوار مشکی پوشیده،پیراهن سفید و کراوات مشکی...
مشغول صحبت با مانی است.
بسم اللّه میگویم و قدم دوم را برمیدارم.
زنعمو موهایش را مرتب میکند و مامان،به بابا کمک میکند تا کتش را بپوشد.
پله ی سوم را پایین میروم که زنعمو مرا میبیند.
به عمو که کنارش ایستاده سقلمه میزند و آرام میگوید:مسیح
مسیح به طرف زنعمو برمیگردد:جانم مامان؟
زنعمو با ابروهایش به من اشاره میکند.
نگاهش برمیگردد و روی من متوقف میشود.
بیتفاوت نگاهم میکند. هیچ حسی،در چشمانش نیست.
حتی تبسمی هم روی لب هایش نمیآید...
همانطور خشک،جدی،سرد و بی تفاوت نگاهم میکند، برق چشمانش همان است،همانقدر
گیرا..همانقدر قدرتمند...
فقط کمی درخشان تر به نظر میرسد.
از پله ها پایین میروم و کنار مامان و بابا میایستم.
مسیح بی تفاوت،نگاهش را به زمین میدوزد.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوسیوچهار
بین نگاه های پرمعنا و حرف های درگوشی،خودم را کناری می کشم.
از خانه بیرون میآییم،بدون حرف و هیچ کلامی.
زنعمو مرا به سمت ماشین مسیح هل میدهد.
:_آخه زنعمو...
+:دختر حرف نباشه.. بشین!
مجبورم که اطاعت کنم.
مینشینم،مسیح هم.
استارت میزند و حرکت میکنیم بدون هیچ حرفی.
صدای اس ام اس موبایلم میآید. فاطمه است
(عروس خانم ما اینجا منتظریم)
چه صفتی!عروس...
نه...نمیگذارم که این احساسات شکست خورده، این دخترانگی های لنگر گرفته،این روحیه ی
لگدمال شده و این حال ناآرام نابودم کند.
من با منطق پذیرفتم و پای منطق خودم و اجبار پدرم میمانم.
من خودم را نمیبازم...من شکست خورده ی این بازی نخواهم بود.
پیروزی تنها چند گام با من فاصله دارد،شاید هم چند امضا و یک خطبه!
نمیدانم کی به محضر میرسیم،کی ماشین متوقف میشود و کی من از فکر و خیال بیرون میپرم.
:_نمیخوای پیاه شی؟ همه منتظرن.
سرم را بالا میآورم و به جماعتی که به انتظارم ایستاده اند،خیره میشوم.
مامان و بابا،عمو و زنعمو،مانی و آقا و خانمی که شوهرخاله و خاله ی مسیح معرفی شدند. و زنی
جوان،سی،سی و پنج ساله با همسرش و دختر کوچکش،که فهمیدم دختر و دامادِ خاله ی مسیح
هستند.
در را باز میکنم و پیاده میشوم.
فاطمه و محسن را میبینم،فاطمه جلو میآید و بغلم میکند.
وارد محضر میشویم،فاطمه کنارم حرکت میکند و لحظه ای تنهایم نمیگذارد.
سرم را بلند نمیکنم،فقط مستقیم حرکت میکنم.
روی صندلی عروس مینشینم و تازه وقت میکنم به اطراف نگاه کنم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ رزق لایَحتَسِب
✨️سخنان آرامش بخشِ
آقاجان درباره رزق و روزی
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🚩 #سیدحسن_نصرالله
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1517 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
آدمــی با بـهـانہ هایِ ڪـوچڪــ اسـت
کہ زنـده میـماند🪴
عطـری
پیـراهـنی
امید برگشتنـی؛💌
دوبــاره _دوسـتـت دارم_ شنیـدنے ...🙂💞
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«العبد کلما ازداد للنساء حبا ازداد فی الایمان فضلا»
امام صادق علیه السلام فرمودند:
هر چه محبت مرد بر زن بیشتر گردد، بر فضیلت ایمانش افزوده می شود.🫀✨
منبع:من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251✍
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
تو چــه کـ⁉️ــردی که دلـ 💞ـم،
این همه خـ🥺ــواهان تو شـــد؟
#محمدعلیبهمنی
#دعانویستکیبود؟😁
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
تو یا مال منی…🥰
یا……🥲
یا نداره…😡
بیخود می کنی مال کس دیگه ای باشی🤪
حق انتخاب هم نداری😌
مال خودمی فقط😋
#گفتمکهگفتهباشم🦩☺️
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
45.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
مـــاش پلــو🤩💛
مواد لازم:
برنــج 🍙۳ پیمانه
مـاش🫛 ۱/۵ پیمانه
سـینہ مرغ 🍗۲ عدد
پـیاز 🧅دو عدد متوسط
محــلول زعـفرون💛
ڪـشمش و زرشڪـ🍇هر کدوم نصف استکان
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 هفته پیش بعد از ۷ سال رفتیم مشهد😂 بعد خب تو حرم نشسته بودیم
یه خانمی اومد گفت اهل کجایید و این حرفا!
بعد که خواست بره گفت التماس دعا🙏
و منم دستپاچه شدم و نمیدونستم در
جوابش چی بگم
یهو گفتم التماس شماام قبول😭😂
من کلا از این سوتیا خیلی میدم🥴
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1051 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝