eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_چهل_و_هشتم🦋🌱 ریحانه با دهانی که نیمه باز مانده بود پرسید: _زری
[• 💍 •] 🦋🌱 نذریه، می خوام ببرم امامزاده _الویه ی نذری؟! _اوهوم... یه وقتایی به نیت خانوم جون حلوا می پزم و می برم؛ یه وقتایی هم که نذر می کنم الویه یا نون پنیر سبزی و این چیزا... _خب چرا این همه زحمت؟ چندتا غذا بخر و خیلی شیک برادر ببر خندید و تخم مرغ های آب پز شده را برداشت تا رنده کند. همیشه عاشق ناخنک زدن به تخم مرغ آب پز بود اما حالا دلش زیر و رو می شد از بوی عجیبش. انگار ارشیا منتظر پاسخش بود، گفت: _این که خودت درست کنی یه چیز دیگست. خانوم جون همیشه می گفت عطر و بوی غذای نذری که بپیچه تو خونه خودش شفاست. _خدا رحمتشون کنه. کمک نمی خوای؟ _نه ممنون _باید بریزیشون تو این نونا؟ _آره _زیاد بهش سس بزن، مزه دار بشه خندید و کمتر از همیشه سس زد! _زیادیش خوب نیست آخه... مردم چربی و قند و هزارتا مرض دارن نمیشه که ناپرهیزی کرد. باور نمی کرد که ارشیا این همه عوض شده باشد، که کمکش کند برای پر کردن نان های باگت و به شوخی بگوید"حاجت بده شاید!" و حتی پیشنهادش را برای همراهی رد نکرده و می خواست بعد از چند روز از خانه دوتایی بیرون بروند. کجا بهتر از امامزاده اسماعیل؟ فقط کاش این سرگیجه های لعنتی و دل آشوبه دست از سرش برمی داشت تا طعم خوشی را بیشتر بچشد. کاش می دانست باید چطور به او بگوید که دارد بابا می شود... انگار برایش سخت بود که جلوی مردم با عصا راه برود. اخم کرده بود و فکش را محکم بهم فشار می داد. ریحانه نگران بود که زمین نخورد، نایلون ساندویچ ها را توی دستش گرفته بود و آهسته کنار او قدم بر می داشت. _می خوای کمکت کنم؟ _نه... ممنون دوباره رفته بود توی فاز غرور و بدقلقی. خودش را هرطور بود تا کنار درخت تنومندی که توی حیاط بود کشید و بعد همانجا نشست. نفسش را فوت کرد بیرون و به نگاه دلواپس او لبخند رنگ پریده ای زد. عصاها را کنار گذاشت و گفت: _برو به کارت برس من اینجا نشستم تا بیای. عجله نکن ولی خیلیم طولش نده _چشم! خواب بود یا بیدار؟ موقع نماز ظهر بود و تقریبا شلوغ، ساندویچ ها را پخش کرد و نمازش را خواند. سجده ی شکر بعد از نمازش طولانی تر از همیشه شد... اشک های روی صورتش را پاک کرد، سریع زیارت کرد و در آخرین لحظه گفت: _یا امامزاده اسماعیل، خودت کمکم کن... نمی خوام زندگیم دوباره بهم بریزه و بدبخت بشم. تکلیف این بچه ی بی گناه رو معلوم کن... یجوری که جاش هنوز نیومده بینمون محکم باشه و گره ی خوشبختیمون بشه نه کور گره ش... از در که بیرون زد و کفش هایش را پوشید ارشیا را دید که آرام آرام به سمت خروجی می رفت... هول شد و تا کنارش دوید. حتما طاقتش تمام شده بود. _خوبی ارشیا؟ _بله... چه خبره که دوییدی؟ _ترسیدم فکر کردم طول کشید اعصابت خراب شدو داری میری _حالا تموم شد؟ بریم؟! _بله الان ماشینو از پارک درمیارم با ارشیا آمده بود زیارت و نذری هایی که دوتایی درست کرده بودند را پخش کرده بود! عجیب بود ولی واقعی.. • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_چهل_و_نهم🦋🌱 نذریه، می خوام ببرم امامزاده _الویه ی نذری؟! _اوهوم
[• 💍 •] 🦋🌱 با ارشیا آمده بود زیارت و نذری هایی که دوتایی درست کرده بودند را پخش کرده بود! عجیب بود ولی واقعی... حالا توی ماشین لم داده و به ظاهر همه چیز خوب بود اما حال خودش خیلی خوش نبود. استارت زد و راه افتاد، شاید اگر زودتر می رسیدند و کمی دراز می کشید بهتر می شد. رادیو آوا را گرفت و ولومش را بلند کرد. ارشیا با دستش به جایی اشاره کرد و گفت: _اونجا رو می بینی؟ اولین فرعی _آره _راهنما بزن بریم اونور _چرا؟ مسیر ما که این سمته _برو لطفا کار دارم _باشه هرچند میلی به طولانی شدن راه نداشت اما کنجکاو شده بود به خاطر آدرسی که ارشیا می داد. وارد محله ای نسبتا قدیمی شدند با کوچه هایی گاه عریض و گاه باریک. ارشیا را زیر نظز گرفته بود، طوری با دقت خیابان ها را نگاه می کرد که انگار به خوبی می شناخت آنجا را... بالاخره بعد از چند دقیقه کنار دیواری که سنگ چین بود دستور توقف داد! بعد هم چندباری سرش را خم کرد و به خانه ها نگاه کرد. ریحانه توی پیچ کوچه ها بیشتر سرگیجه گرفته بود، رادیو را بست و پرسید: _خب؟ _خب؟ _اینجا کجاست؟ _هیچ جا... یعنی راستش بچه که بودم چندباری با بابا این طرفا اومدیم. _اوووه یعنی از اون موقع یادته؟ _تقریبا... دست سردش را مشت کرد روی فرمان و متفکر گفت: _عجیبه! _چی؟ _آخه اینجا تقریبا محله ی قدیمی و سنتی هستش. از پوشش خانوم ها هم معلومه که نسبتا مذهبی هستند. چیزی درون معده اش می جوشید و بالاتر می آمد. ارشیا کج نشست و با شک پرسید: _یعنی منظورت اینه که گذر ما چجوری به اینجا خورده بوده؟! لبش را گاز گرفت، از حرفش خجالت کشیده بود. باید یک جوری جمعش می کرد تا دلخوری پیش نیاید. اما همین که دهان باز کرد به جواب دادن، حالت تهوعش شدید شد و نتوانست خودش را کنترل کند. دستش را جلوی صورتش گرفت و سریع در را باز کرد و از ماشین پیاده شد. دویید سمت جوی آب کوچکی که از وسط کوچه می گذشت و چندبار پشت سرهم عق زد. پاهایش نا نداشت و همانجا روی زمین سرد نشست. صدای ارشیا گوشش را پر کرد: _چی شد ریحانه؟ خوبی؟ همه ی این اتفاقات شاید یک دقیقه هم نشده بود تعجب کرد که ارشیا با چه سرعتی خودش را با پای گچ گرفته به او رسانده! نمی توانست فعلا حرف بزند. دستش را بی رمق تکان داد که یعنی خوبم! _پاشو بریم دکتر. اینجا نشین؛ بلند شو خانوم نگرانی در صدایش موج می زد، دوست داشت خیالش را راحت کند که چیزی نیست اما واقعا توانش را نداشت. در آبی رنگ خانه ای که دقیقا روبه رویشان بود باز شد، پیرزنی با قد و قامتی کوتاه و چهره ای مهربان با چادر مشکی بسم الله گویان بیرون آمد. ارشیا آخ بلندی گفت، انقدر هول شده بود که بدون عصا آمده و روی پای شکسته اش ایستاده بود. چند قدمی عقب رفت و به ماشین تکیه زد. نگاهش به پیرزن خیره ماند و انگار زیرلب چیزی گفت که ریحانه نشنید. • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
•[🕊]• ♡ از تو چه پنهان؛ با یک لشڪر از آمده‌امـ🙃 مثلِ یڪ فرمانده‌ےمغلـوب که دیگر امیـدی به بازگشت ندارد! زمین زمین آسمان📢\• زمین زمین آسمان📢•/ 🌸|قَعَدَت بۍ اَغلالے|🌸 دست و پایم بستـه شده.. صدایم را میشنوید؟! 🌸|لا تخافُ وَ لا تَحزَن|🌸 . . •❣• اینجا؛ صآف برو بغلِ خُدآ 👇 |🔑| @asheghaneh_halal
[• #آقامونه😌☝️ •] •(° بر سفره‌یِ نگاه تو💚 اسراف جایز است☺️ صد بار دیده‌ایم ولی☝️ باز دیدنی ست😉 °)• ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #فاضل_نظری /✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(764)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] صبح بخیر گفتن های با چشمانِ خواب آلود و لبخندِ‌ اول صبح‌ت شیرین ترین حادثه تا همیشه ی عمر من است!! و با دنیا هم عوضش نمی‌کنم 🍃/ حال هر کجا که باشم هر کجا که باشی.../❣ |مسلم علادی| ••صُبحت بخیر❥ [•♡•] @asheghaneh_halal
‴💍‴ •[ #همسفرانه ]• . . بیتی که یاد و نام تو ..💐.. در ان نوشته شد ..💖.. یک بیت ساده نیست ..☺️.. که بیت المقدس است ..😄.. #با_دل_ما_چه_میکنی_آخه🤪 . . ••💜| تا نَفَــس دارم قلبــم اقامتگاهـِ توست👇🏻 ‴💍‴ @Asheghaneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• ღ •] یڪ‌عاشقانه‌آرام☝️😌 نامه‌عاشقانه‌امام‌خمینے‌به‌همسرشان🍃❤️🍃 خانمآ آقایون اینجوری هوای😌☝️ همسران‌رو‌داشته‌باشید☝️ ☝️ ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
🌷🍃 🍃 جاے شھید بیضائی خالے ڪه😔 میگفت: ما قدر آقا را نمیدانـیم در کشور هاۍ عراق و سوریہ بدون وضو به تصویـر آقا دست نمیـزنن...💔🍃 •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃
🌺🍃~° 🦋| |🦋 ❌ بعضیا میگن : باحجاب ها و چادری ها از همه بدترن. "😳" واسه همین منم هیچوقت نمیخوام باحجاب باشم😒 اما...✋ 1⃣ : بد بودن رفتار یا گفتار بعضی افراد با حجاب و چادری، هیچ ارتباطی به حجاب اون ها ☝️ این حرف مثل این میمونه که کسی بگه :👇 من از عینک دودی خیلی بدم میاد چون بعضی از اونایی که عینک ‌دودی می‌زنن از همه خشن‌ترن !! 😳😡 هرکی بشنوه میگه : چه ربطی به عینکشون داره خب؟؟ 😟 تو باید از رفتارشون بدت بیاد نه از عینکشون 😐 2⃣ : فرض کنید یه آقایی خیلی با خانوم خودش خوب رفتار میکنه، خیلی با خونوادش مهربونه،خیلی به خونوادش میرسه 🤗 اما مثلا معتاده😷 🤕 به نظرتون این حرف درسته که ما بگیم چون فلانی که اینقدر با خونوادش خوبه معتاده ؟؟!!😏 پس منم دیگه هیچوقت با خونوادم خوب برخورد نمیکنم چون از اعتیاد اون بدم میاد؟!!😒 به نظرتون این حرف درسته؟؟؟؟🤔 معلومه که نه !! ما باید از خوبیای هر کس الگو بگیریم اما بدیاش رو بذاریم واسه خودش! از خوش اخلاقی این مرد الگو بگیریم اما اعتیادش بمونه برا خودش 🤐🤕 پس یه کم دور از انصافه اگه بگیم چون بعضی از با حجاب ها رفتارهای خوبی ندارن پس من دیگه با حجاب نمیشم😉🤔 چرا که مجازات بی حجابی سر جای خودش و مجازات باحجابای گنهکار هم سر جای خودش اگه یه وقت یه خطایی از یه خانم با حجاب سر زد انصاف داشته باشیم و اونو به حساب خودش بذاریم نه حجاب و چادرش!!! 🚫 💚•• ـوَ خُــدا ـخواست ڪه تو ریحانه‌ے خلقت باشے👇🏻 @asheghaneh_halal 🌺🍃~°
•[🍬]• •[ 🌈]• . . <😊> هر کجا هستم،باشم <🏞> آسمان مال من است. <💖> پنجره،فکر،هوا،عشق <🌎> زمین مال من است. . . •[🎨]• دنیاتو رنگۍرنگۍ ڪن👇 •[🍬]• @Asheghaneh_halal
🌼🌱|• 💚|•حضرت مهدے(عج): ☀️|•آنگاه ڪه نشانه های ظهور برایت آشڪار شد، سستے نڪن و از برادران و دوستانت ڪه به سوی ما مے آیند عقب نمان،به سوے جایگاه نور و یقین و چراغهاےپر فروغ دین به سرعت حرڪت ڪن تا راه هدایت را بیابے ان شاءالله... 📚|•منابع: بحارالأنوار ،ج 52 ،ص 35 ڪمال دین ،ج 2 ،ص 448 @asheghaneh_halal 🌼🌱|•
•{☀️}• { 🕗 } . . تا که اوضاع دلش بد می شد، یا که بغضش به گلو سد می شد، دل او راهی مشهد می شد 😔💔 😭🙏 . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•
°🐝| |🐝° شلاااام🤚] خوفین تُلونا تِہ نَدِلِفتید خدالوشُتل☺️} من تِہ خوف خوفم😁] تاااژه بابام واشَم یہ علوشَت ام گِلِفتِہ😌} تُلۍ ژُوق تَلدم واشَش😍] ولی هَلچے یہ بابام میدَم بهم بدش باژے تُنَم😢} میدِه مامان باید ژِدِ فُفونیش تُنِہ🚿] یعنے شی آخہ☹️} من علوشَتَم لو میخواااام😫] گل دختر تو کہ خودت یہ پا عروسکے😌•^ بابات درست میگن باید ضد عفونی بشہ کہ یہ وقت کرونا نداشته باشہ😬•^ استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . ● باهآت میآم، نَفَس نَفَس °👫🤝° ○ تــو آسِـمآن توےِ قَفَـس •🦋🕸• ‌● اَز اَوَّلِـــش تـآ آخَــــرِش °♻️😇° ‌○ عآشِـقِتَـم هَمیـن و بَـس •😍❤️• 💑💕 😌🌹 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
•[🕊]• #شهادت_آرزومه♡ 💔•° شہد شیرین شہادٺ را ڪسانے مےچشند ڪہ... شہد شیرین گݩاه را نچشند! #اللهم‌الرزقنا‌شهادت‌فےسبیل‌الله #التماس‌دعاۍ‌شهـادت💔 . . •❣• اینجا؛ صآف برو بغلِ خُدآ 👇 |🔑| @asheghaneh_halal
[• #آقامونه😌☝️ •] •(° قصورِ عقل کجا🧐 و قیاسِ قامت عشق☺️ تو هر قبا که بدوزی💚 به قدر ادراک است✋ °)• ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #هوشنگ_ابتهاج /✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(765)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] تمام مسیر صبح تا آفتاب را باشکوفه های "دوستت دارم" پوشانده ام چشمانت را ڪه‌ باز کنے پرستوۍ❣" سرگردان آغوشم به سویت ڪوچ مےکند و میان آغوش تو صبح آغاز مےشود!😍" #مهناز_حسینی #صبحـتون‌بعشق❤️🍃 [•♡•] @asheghaneh_halal
[• ♡•] 👤/••مــرا 👑/••آن بخت ⏱/••ڪے باشـد 💓/••ڪه تو خواهان 🍃/••مــــن بــــاشـــــے‌؟ 📝/•• 🙊/•• ؟ مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
•🕊•🍃• |• •| 🍃علامه طباطبایی (ره) : ♡امام زمان (عج)♡ از راه باطن به نفوس و ارواح مردم |اشراف و اتصال دارد| اگرچه از چشم جسمانی مردم مستور است، وجودش پیوسته لازم است.🎀•• 😉 🍃 | @asheghaneh_halal | •🕊•🍃•
🌷🍃 🍃 بهـ‌خداقسم‌گمنام‌بودن‌بهٺراسٺ ازاینڪهـ‌فرداافرادےوصایایم‌را شعارقراردهندوعمل‌رافراموش ڪنند . بگذاریدگمنام‌باشم... فاطمه(س)گمنام میخرد... •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃
🌺🍃~° 🦋| |🦋 گاهے میرے یہ جا مهمونے🍛 دیدے غذا ڪم میاد! صاحبخونہ بین اون همہ جمعیت👥 میاد بهت میگه: اگہ میشہ تو غذا ڪم تر بخور بذار بہ دیگران برسہ.. آخہ تو واسہ مایے...☺️ ولے اونا غریبہ ان... {وقتے واسہ باشے!} آقا میگہ میشہ ڪمتر بخورے!؟ میشہ بیشتر سختے بڪشے!؟ بذار دیگران استفادہ ڪنن... آخہ تو واسہ مایے😌😍 بچہ ها ڪارے ڪنید🤞🏻 امام زمان(عج) برنامہ هاشو روے ما پیادہ ڪنہ..😌 🎙راوی: حاج حسین یڪتا 🍃🌺 💚•• ـوَ خُــدا ـخواست ڪه تو ریحانه‌ے خلقت باشے👇🏻 @asheghaneh_halal 🌺🍃~°
•[🍬]• •[ 🌈]• . . |💫| بيان‌قِصه دراز است اندكۍ بنشين |🙃| ‌‌|😊| بگويمت به چه كارۍ ببند بار مـــرا |🙏| پ.ن: یهو دلم برا آقا پرکشید🕊 السلام علیڪ یا علۍ‌ابن‌موسۍالرضا😢 اۍ ولۍ نعمتِ مــــــــــا💔 🤲🌹 . . •[🎨]• دنیاتو رنگۍرنگۍ ڪن👇 •[🍬]• @Asheghaneh_halal
💚🍃 💪 ←⚔دردست‌دعاقبضہ‌ےشمشیر، خوش‌است ←💪درحملہ‌بہ‌دشمن‌جگرِشیر‌، خوش‌است ←💚رسم‌صلوات‌تا ابدجاویدان ←☺️بر نام‌سپاه‌هفت‌تکبیرخوش‌است مردان بے ادعــا😌👇 •[🇮🇷]• @asheghaneh_halal 💚🍃
•{☀️}• { 🕗 } . . [😍] سپاس آنکه به دنیا ابا الجوادم داد [🤲] سپس گدا شدن خانه زاد یادم داد [💕] ورودم از در باب الجواد واسطه ایست [😌] همیشه کم طلبیدم خودش زیادم داد . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•ا
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . [👀] دیدنش حال مرا یکجور دیگر میکند [🤪] حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند!!! [🙊] باحیابودم بودم ولی با دیدنش فهمیده‌ام [😜] آب گاهی مومنین راهم شنا گر میکند 😙💗 🤗🌹 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal