eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_هفتاد_ویکم حوریا از بین لباسهای مزون دوم، بین سه لباس مر
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . . ( حسام می گوید ) دختر از اتاق پرو بیرون رفت و حوریا با آن تاپ و شلوار، مثل مجسمه رو به رویم ایستاده بود. خندیدم و گفتم: _ میخوای من پُرو کنم؟ حوریا هم خنده اش گرفت و گفت: _ خدا بگم چیکارش نکنه. گفته بودم خودم میپوشمش چرا تو رو آورد... یک تای ابرویم را بالا دادم و گفتم: _ تا اینجا اومدم عمرا اگه از این اتاق بیرون برم. و نگاهی به لباس انداختم و گفتم: _ و عمرا اگه اینو بتونی تنهایی بپوشی. زیر لب گفت: _ کاش مامانمم می اومد. دلخور به چشمش خیره شدم و سکوت کردم. نگاه نگرانش را به من دوخت و گفت: _ منظور بدی نداشتم. _ حوریا جان... به هم محرمیم ها... _ می دونم حسام. اینو انقدر تکرار نکن. اخمم توی هم رفت و گفتم: _ باشه. لباستو بپوش بریم دنبال مامانت و برگردیم. یا بذاریم یه روز با حاج خانوم بیایم. چرخیدم و قفل اتاق پرو را باز کردم که خارج شوم. عصبی بودم و دوست نداشتم حوریا را با رفتارم برنجانم. _ حسام جان... می پوشمش فقط... خب... سعی کن نگام نکنی. فقط کمکم کن حتی شده با چشم بسته. دلم برای مظلومیت صدایش سوخت. هنوز هم از این خلق و خوی خجالتی و سختگیرانه اش ناراحت بودم اما نمی خواستم ذوق و هیجان این روز را تا آخر عمر، برای جفتمان خرابش کنم. لباس را از چوب رختی جدا کردم و پشت به حوریا ایستادم. چهار طرف اتاق آینه بود اما حوریا انقدر با دستپاچگی لباسش را درآورد که انگار حواسش به آینه ها نبود. تمام تنم خیس عرق بود و مدام چشمم را مهار می کردم که حریصانه حوریای داخل آینه را می بلعید. تازه که سرش را بلند کرد و گفت (لباسو نزدیکم بیار) متوجه نگاه وحشی ام توی آینه شد. چشم بست و لبش را به دندان گرفت و تسلیمانه لباس را پوشید و پشت به من ایستاد که زیپ آن را بالا بکشم. تمام وجودم او را تمنا می کرد که توی آن لباس پف و دکولته، مثل یک افسونگرِ رویایی دلربایی می کرد. دیگر تاب نیاوردم و او را به آغوشم کشیدم و شانه هایش را بوسه باران کردم. خودم را این همه بی جنبه ندیده بودم و از این رفتار مهار نشدنی ام در حضور حوریا خجالت کشیدم اما ولع و تمنای خواستنِ حوریا بر رفتار رام و جنتلمنانه ام چربید و هیچ رقمه دوست نداشتم از او جدا شوم. بوسه ای به گونه ام زد و گفت: _ هنوز لباسو به تنم ندیدم حسام جان. به سختی او را رها کردم و گوشه ای ایستادم که خودش را وارسی کند. کاش تا ابد این لباس را به تن داشت و هرگز آن را عوض نمی کرد. خودش هم به ذوق آمده بود و خجالت چند لحظه ی پیشش محو شده و با نگاهی که می درخشید مدام می چرخید و خودش را از چهار جهت دید می زد. آنقدر لباس، چشمش را گرفته بود که همین را پسندید و گفت دختر را صدا بزنم که لباس را روی تنش تنظیم و اندازه کند. دوست نداشت لباس های دیگر را بپوشد و همین را با تمام وجود پسندیده بود. [⛔️]ڪپےتنها‌باذڪرمنبع‌‌ونام‌نویسنده‌ موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . هشتمین روز سال، آمده‌ام تا بگویم که عشق پابرجاست در حرم، لحظه‌های زندگی‌ام بهترین لحظه‌های این دنیاست . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
«🍼» « 👼🏻» من این اَشباب باژی‌م لو اِیلی اِیلی دوشت می‌دالَم😍 بَلی بائَد به مامانی و بابایی بِدیم حَباشِشون باسِه تِه وَگتی بُژلگ سُدم بلام ماسین های کوشولوی لَنگی لَنگی بِخَلَن😁 اَدِه یه داداسی یا آبژی هم داسته باسَم دوتایی تُلی باژی می‌تُنیم😇 🏷● ↓ 🎀 اِیلی : خیلی 🎀 حَباش : حواس 🎀 لَنگی لَنگی : رنگی رنگی 🎀 اَدِه : اگه ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ 🦋 همه ی علوم دنیا را می‌شود در ذهن کودک وارد کرد ؛ چرا که مغز کودک بسیار وسیع است. 🌱 ولی به هر میزان که به مغز کودک فشار بیاید ، از عمرش کم خواهد شد. ✨ آموزش به کودک باید با تجربه و بازی به وجود بیاید. «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . میبینی با انقدر همه چیز خوبست که اسفند هم یادش رفته هنوز زمستان ست . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
𓆩🌸𓆪 |' .| . ﮼𓏲 ࣪‌ چشم بد دور👀 که هم جانی و هم جانانی💞 ﮼𓏲 ࣪‌ رهبرا🌱 چشم و چراغِ همه‌یِ ایرانی🇮🇷 |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1757» . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 𓆩🌸𓆪
4_5791669660994765503.mp3
3.43M
..♢ ⃟🧡.• 〖〗 • • 💎 دعای سحر در سحرهای ماه رمضان💚 💠 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِیُّ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ... 🔹دعای سحر بسیار عجیب، اسرارآمیز و عظیم است... 🔸خواسته‌های بسیار عظیمی در این دعا هست که فقط به اعتبار اذن ائمه علیهم السّلام جرأت می‌کنیم آن‌ها را بر زبان بیاوریم... 🔹این دعا راه سلوک به سمت قرب الهی، راه عبور از نقص به کمال، از کثرت به وحدت، از تعیّن به لاتعیّنی را برای انسان باز می‌کند... ..🌿 • • +میخونَم هَـر سحـر آروم سلام الله عَلے سیدنا المظلـوم :) ..♢ ⃟🧡.• Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°💓|💌° ⚡️ 📌معجزه پیامبر من از جنس بود از جنس و .... 🦋اعجاز پبامبر من ڪتاب بود... 🍀 قرآن بخوان کہ باݪ پرواز است... •☺️•دلبرےکن،خدآمنتظرتہ👇🏻 •✨| @asheghaneh_halal °💓|💌°
.🌙 ⃟💛'' 『 ‌』 • • تا دخیل پرچم موسی‌بن‌جعفر می‌شوم..🏳• رنگ و بوی عشق میگیرم معطر می‌شوم..😍• روزی ام کن روز هفتم کنج صحن کاظمین..💚• خواب دیدم عاقبت پای تو بی سر می‌شوم..🙃• |'🍃دعاے روز ماه زیباے خدا🍃'| • • +چنـد روزے آسمـان نزدیـڪ اسٺـ‌ لحظـہ ها را دریــابــ :)‌🌱 .🌙 ⃟💛'' Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
Joze07.mp3
4.46M
シ⟯ • • تندخوانی جز ۷/استاد معتز آقایی ختم امروز به نیت: شهید دانیال رضازاده التماس دعا🦋🌺 • • +شهرُ الرَمضان الّذی اُنزِل فیهِ القُرآن..♥️ 📖⃢💫 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
CQACAgQAAx0CVu8VSgACAvdiXvVngUCzCmLS0dt-yeU5pD7jCAACkgoAAu-1cVC8RH1IBFPOVSQE.mp3
4.61M
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . ♨️گناه یواشکی 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت السلام اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
•‌<💌> •< > . . 《🧗🏻‍♂》 آقا ابوالفضل خیلی دوست داشت آن رشته‌هایی که خودش تجربه کرده بود، من هم تجربه کنم مثل کوهنوردی. 《🎿》 برایم کفش مخصوص خریده بود، باهم دربند می‌رفتیم. خودش "راپل" کار می‌کرد. 《🤸🏻》 یک روز خانه پدرشوهرم بنایی بود. آقا ابوالفضل به من گفت: «بیا بریم بالا پشت بام.» گفتم: «برا چی؟» گفت: «توبیا.» 《🧗🏻‍♀》 با هم رفتیم بالا. دیدم یک طناب از آن جا وصل کرده و به من یاد داد تا با طناب پایین بیام. 《🪂》 خودش، غریق نجات، شنا، راپل، صخره نوردی، چتر بازی، جودو... ولی از بین اینها، شنا را به من توصیه می‌کرد. 《🏊🏻》 حتی در خانه روی فرش به من مراحل شنا را یاد داد که بعداً همه تعجب می‌کردند که من چطور یاد گرفتم. 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1