•𓆩🧕𓆪•
.
.
•• #منو_مامانم ••
💬 این عکسو امروز دخترم برام فرستاد؛
دوستش یه چیزایی میاره خوابگاه که
مشابهشو تو زندگیم ندیدم😏
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 753 •
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بامامان،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🧕𓆪
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
بر آیههای کوثرمان گریه میکنیم...💔
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🥀𓆪•
.
.
•• #خادمانه ••
سلام حضرت زهراي علي🖤
وهوَالغَریب ، غریب عالم ..
آدم پیر میشود
وقتي مادرش را صدا میزند
و جوابي نميشنود!
کلمیني، یااماه، انا ابنکالحسین!
منم پسرت حسین✋🏼
با من سخن بگو پیش از اینکه قلبم بایستد💔🥀
.
.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🥀𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_هشتادوششم با خنده ای که روی لبم نشسته بود
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_هشتادوهفتم
مگر محرم تر و مرهم تر از او در این دنیا داشتم؟
بینی ام را بالا کشیدم و گفتم:
ببخشید.
چیزی نشده فقط راستش ....
من با زندگی خانواده شما غریبم.
از دیدن زندگی تون اذیتم.
دست خودم نیست ولی دیدن لباس های مادر و خواهراتون، این ارباب نوکری تو خونه تون اذیتم می کنه.
من لباسامو دوست دارم،
به نظرم خیلی خوبن
ولی وقتی تو جمع خانواده شما میام بین اونا من مثل فقیرا و بیچاره هام.
نه که بگم حسودیم شده، بهم برخورده یا احساس حقارت کنم،
نه
من خیلی هم خوب و برازنده لباس پوشیدم خانواده شما خیلی اشرافی می پوشن.
من اخلاقم با خانواده شما خیلی فرق داره.
چه اشکالی داره اگه من با زیور خانم و مهتاب خانم روبوسی کنم؟
اونام آدمن چه فرقی با بقیه دارن؟
چرا نباید سر یک سفره با ما بشینن غذا بخورن؟
آقا جانم ما رو ساده زیست بار آورده
چه تو خونه چه بیرون ساده می پوشیم.
به نظرم درست نیست ما هر چقدرم وضع مون خوب باشه جلوی بقیه این طوری ظاهر بشیم و یا پول مونو برای خرید لباس آن چنانی بدیم.
لباس برای پوشوندن بدن مونه نه برای تفاخر و فخر فروشی.
احمد با دقت به حرف هایم گوش داد و وقتی حرف هایم تمام شد به رویم لبخند زد و گفت:
الهی من فدای دل کوچیکت و افکار قشنگت بشم.
خدا رو شکر که تو از تجملات بدت میاد و مثل خودم به این چیزا علاقه نداری
ولی گلم قبلا هم بهت گفتم مادر من سلیقه اش این جوریه
از بچگی تو ناز و نعمت بوده
هزار و یک کلفت و نوکر تو دست و بالش بوده که کارهاش رو انجام می دادن.
درسته مذهبی و متدینه و بیرون پوشیده و ساده است اما تو خونه همیشه همین جوری بوده، همین جوری زندگی کرده.
الان باور کن اگه از مادر من بپرسی مطبخ کجاست نمی دونه
اصلا تا حالا پاش رو اون طرف حیاط نگذاشته
فقط تو اتاق خودش و مهمانخانه و گاهی هم حیاط رفت و آمد داره.
تا حالا هیچ کار خونه ای هم انجام نداده.
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_هشتادوهشتم
ولی با این حال خانمم باور کن اصلا مادر اهل این که بخواد از ظاهر بقیه ایراد بگیره یا ملاک رو رخت و لباس و طلا و جواهر بقیه قرار بده نیست.
من اگه برات لباس خریدم با دل خودم و سلیقه خودم بوده و اصلا مادر این لباس ها رو ندیده.
چه الان که عروس این خانواده ای، چه قبلا که اومدن خواستگاریت حتی یه بار هم مادر نگفت شما در شأن ما نیستید یا خیلی ساده و فقیرید.
بر عکس خیلی از کمالات و اخلاق خوب شما و خانواده ات تعریف کرد.
شاید به قول تو مادرم اشرافی زندگی کنه ولی هرگز سلیقه اش رو به کسی تحمیل نکرده.
زهرا و زکیه هم اگه مثل مادر رفتار می کنه به خاطر اینه که خانواده همسراشون همین طورن
زهرا و زکیه هر دو شون عروس دایی بزرگم شدن و با دایی ام زندگی می کنن.
سبک زندگی خانواده مادری من همین طوریه
به قول تو ارباب نوکریه.
اینام عادت کردن فکر می کنن زندگی همینه.
چه مادر چه خواهرام هیچ وقت به زیور خانم مهتاب خانم یا آقا حیدر بی احترامی نکردن ولی تو کارها هم کمکی نمی کنن
چون باور کردن که این وظیفه اوناست و باید محل غذا خوردن اونا از ما جدا باشه
یا چون سفره دار مان باید بعد ما غذا بخورن.
من خودم از وقتی یادمه تمام تلاشم رو کردم این طور زندگی نکنم
برای همین تمام تلاشم رو می کنم بعد ازدواج این جا زندگی نکنیم.
هم نمیخوام شما اذیت بشی هم نمیخوام ادامه دهنده این ارباب بازیا باشم.
شاید اگه این شاه ملعون ور بیفته این طرز فکر ارباب نوکری و اشرافی این جماعت هم از بین بره.
از جمله آخرش جا خوردم!
به شاه مملکت، به حاکم کشور گفت ملعون!
گفتن این حرف خیلی جرأت می خواست.
هر چند از ملعون گفتنش جا خوردم اما از بقیه حرف هایش آرام شدم و گفتم:
ممنون که حرفا و گلایه هامو گوش دادی و جوابمو دادی.
من قصد بی احترامی یا توهین به شما و خانواده تون رو نداشتم.
محبت شما رو اشتباه برداشت کردم و ناراحت تون کردم.
احمد لپم را کشید و گفت:
من از شما ناراحت نمیشم.
این که یه چیزی تو دلت باشه و نگی ناراحتم می کنه
وقتی میشه حرف زد چرا الکی تو دلت بریزی و خودتو عذاب بدی.
من تو رو همین جوری که هستی دوست دارم و میخوام.
شما مجبور نیستی تو جمع خانواده من تجملاتی رفتار کنی.
همونی باش که هستی
کسی نه مسخره ات می کنه نه ایراد می گیره
منم اگه برات لباس یا چیزی می خرم به دل و سلیقه خودمه
خیلی هم گرون و شیک و اشرافی نیست.
صورت احمد را بوسیدم و گفتم:
همین که به یادم هستی و برام هدیه می خری ارزشمنده
ببخش اگه ....
احمد صورتم را نوازش کرد و گفت:
دیگه ادامه اش نده. تموم شد.
به رویش لبخند زدم و گفتم:
چشم. هر چی شما بگی.
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩🍭𓆪•
.
.
•• #نےنے_شو ••
این پارچههای سیاه
چادرِ خاکیشونه🏴•
که یادگاری مونده 😔•
از بانوی بی نشونه😢•
.
.
𓆩نسلآیندهسازاینجاست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🍭𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
🎲گاهی با همسر خود در خانه مشغول بازی و سرگرمی شوید و آن را با نشاط و هیجان و شوخیهای مناسب انجام دهید.
🎳سرگرمی و بازی و خندههای لابلای آن، باعث میشود گاهی کدورتها و رفتارهای سنگین زن و شوهر نسبت به یکدیگر از بین برود و محبت و علاقه جدید در زندگی جریان پیدا کند.
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
⃟ ⃟•✨ من در این جای
همین صورت بی جانم و بس🌱
⃟ ⃟•❤️ دلم آن جاست
که آن دلبر عیار آن جاست🥰
سعدی ✍🏻
#طوفان_الاقصی | #فلسطین | #غزه
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1998»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
بجو آن صبـ🌤ـح صٖادق را
ڪه جـ💖ـان بخشد
خـلایق را😌👌🏻
هزاران
مست عاشـ💕ـق را
صبوحے و امان باشد😍✋🏻
#مولانا
#صبحتون_دلانگیز🌸
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
امامحسین(؏)مےفرمایند:
هرگاهدونفرقـ😒ـهرباشند،آنکهبراے
آشـ🤝ـتے پیش قدم شود؛ زودتــر
ازدیگریواردبهـ🌿ـشتخــواهدشـد!
#محجهالبیضا؛۴:۲۲۸
#بایھشاخھگلنرگسخوشحالشکن^^
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
/🍁💍/ خوش آنڪه
در صــفِ خـــوبانـ💖ـ
نشسته باشـے و مــنـ😎ـ
نظـــر ڪنمـ به #تُ
نــــازمـ😌ـ
به انتخــابِ خودمـ👌/💍🍁/
#تُ_انتخاب_منے💖
#خوشسلیــقه_کی_بودم😄😍
#عاشـــقانه_پـاییــزے🍂
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🎀𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
صداے رادیـ📻ــو . . .
و نورِ نرم و نازک پاییز؛وقتے کھ
مےتابھ بھ در و دیـوار آشپزخونھ . .
بھ شیشھهاے مـربـ🍒ـا و ترشے
کھ با نظم کنار هم چیدھ شدن . .
و صداۍ قُلقُل خورشتے کھ دارھ
جـا مےیوفتھ روے اجاق گـ🥘ـاز . .
بوے زندگے رو حس میکنے؟!˘˘
#حال_خوب⁴
#جزئیات
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🎀𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
زنان مردان مهربان را به عنوان بهترین
دوست برای خود در نظر می گیرند و
در ذهن خود مردان مهربان را همراه
خوب زندگی شان می دانند.☺️❤️
#آشیونهتونگرم ☕️
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
•𓆩🧕𓆪•
.
.
•• #منو_مامانم ••
💬 دانشمندا هنوز کشف نکردن که
چرا وقتی مامانا ظرفی رو میشکنن علتش
قضا و بلاست ولی هرکس غیر خودشون
بشکنه یعنی دست و پا چلفتیه!؟🤨
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 754 •
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بامامان،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🧕𓆪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🥀𓆪•
.
.
•• #خادمانه ••
این روزها زیاد بگویید :
السلام علیك یا امیرالمؤمنین
چون در مدینه کسي جواب سلامش را نميدهد💔
.
.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🥀𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
تمامسپاهعلی
فاطمه بود💔 . . .
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_هشتادوهشتم ولی با این حال خانمم باور کن اص
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_هشتادونهم
با شیطنت پرسیدم:
میخوای لباسو بپوشم تو تنم ببینیش؟
احمد لپم را کشید و گفت:
خواستنش که میخوام شیطون خانم ولی الان دیگه دیر شده
پاشو آماده شو بریم صبحانه که زود ببرمت خونه تون حاجی از دستم شاکی نشه
چشم گفتم و از جا برخاستم.
روسری ام را پوشیدم و چادر رنگی روی سرم انداختم و همراه احمد به اتاق مادرش رفتیم.
پدر احمد با زیرپوش و بیژامه نشسته بود ولی مادرش مثل دیشب لباس های فاخر به تن داشت و موهایش را بافته بود.
روبروی شان نشستیم و مشغول صبحانه شدیم.
چند لقمه ای خوردیم که مادرش سکوت را شکست و رو به من گفت:
دخترم بی زحمت به خانواده خبر بده بگو ان شاء الله ما شب میلاد مزاحم تون میشیم.
_چشم. مزاحم نیستین مراحمید.
احمد لقمه ای به دست من داد و پرسید:
شب میلاد چه خبره؟
حاج علی لقمه اش را فرو داد و گفت:
میخوایم قرار مدار عروسی شما رو بذاریم تا به سلامتی بفرستیم تون خونه بخت.
من با خجالت سر به زیر انداختم ولی احمد با خنده گفت:
به سلامتی چه خوب
چرا زودتر بهم نگفتین
پدر و مادرش به او خندیدند.
مادرش گفت:
نمی دونستم این قدر ذوق می کنی
پریشب تو ولیمه بچه باجناقت صحبتش شد حاج خانم گفت خبرش رو بدین که می تونین بیایین یا نه
دیگه منم الان خبرش رو دادم
احمد چایش را نوشید و گفت:
خیلی هم خوب.
دست شما درد نکنه.
فقط کاش یه شب بندازین عقب تر
مادرش با تعجب به احمد نگاه کرد و پرسید:
چرا یه شب عقب بندازیم؟
احمد به روی مادرش لبخند زد و گفت:
تو مسجد جلسه داریم
حاج علی گفت:
حالا یه شب جلسه نرو.
احمد نگاه چرخاند و گفت:
نمیشه حاج بابا. جلسه مهمیه. جلسه هماهنگیه.
حاج علی پوفی کشید و سکوت کرد.
احمد دست از خوردن کشید و گفت:
حاج بابا شما بگی نرو نمیرم. اطاعت امر می کنم.
ولی شما که می دونی خیلی مهمه.
مادر احمد با نگرانی گفت:
احمد جان پسرم
نمی خوای دست برداری؟
تو الان دیگه زن داری
دنبال خطر نرو.
از چه حرف می زدند که من بی اطلاع بودم؟
جلسه مسجد چه خطری داشت؟
احمد گفت:
مادر جان شما نگران نباشید.
حواسم هست و مواظبم.
حاج علی نفسش را بیرون داد و رو به من گفت:
دخترم از خانواده عذرخواهی کن بگو ما شب بعدش میاییم.
خودمم به حاجی معصومی اطلاع میدم شما هم به حاج خانم خبر بده.
زیر لب چشم گفتم و با دنیایی سوال در ذهنم چایم را سر کشیدم.
احمد خم شد و دست پدرش را بوسید و از او تشکر کرد.
استکان خالی ام را که در سفره گذاشتم احمد رو به من کرد و گفت:
بریم.
از جا برخاستم و بعد از تشکر از اتاق بیرون رفتیم.
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_نود
احمد کلید انداخت و در اتاقش را باز کرد.
واقعا عجیب بود که هر بار از اتاقش بیرون می رفت درش را قفل می کرد و کلیدش را در جیبش می گذاشت.
تعارف زد و گفت:
بفرما عزیزم.
وارد اتاق شدم. چادرم را در آوردم و نتوانستم جلوی کنجکاوی ام را بگیرم.
پرسیدم:
چرا در اتاقت رو همیشه قفل می کنی؟
از سوالم جا خورد.
چند لحظه ای در سکوت خیره ام ماند و بعد لبخند زد و گفت:
همین جوری
عادت کردم.
_چیز ارزشمندی تو اتاق تون دارین که این قدر ازش مراقبت می کنین؟
احمد کتش را پوشید و گفت:
نه قربونت برم.
من اگه درو باز بذارم زیور خانم یا مهتاب خانم میان خودشونو زحمت میندازن این جا رو تمیز می کنن منو شرمنده می کنن
برای همین درو قفل می کنم کلیدم می برم که دسترسی نداشته باشن و تو زحمت نیفتن.
دلیلش به نظرم دلیل واقعی نیامد.
گفتم:
خوب شما می تونید ازشون بخواین نیان تو اتاق تون
دیگه نیازی به این کارا نیست.
احمد به رویم لبخند زد و گفت:
من هر چی بگم اونا فکر می کنن وظیفه شونه کارای منو بکنن.
دیگه الان چند ساله جز قفل کردن در این اتاق راهی به ذهنم نمی رسه.
ابرو بالا انداختم و دیگر هیچ نگفتم.
دلیلی نداشت احمد به من دروغ بگوید هر چند احساس می کردم چیزی هست که من از آن بی خبرم.
چادر سیاهم را پوشیدم و به احمد که پشت پنجره ایستاده بود گفتم:
من آماده ام. بریم.
احمد نیم نگاهی به من کرد و گفت:
بشین هنوز زوده.
کنارش ایستادم و به حیاط نگاهی انداختم و گفتم:
مگه نمیخوای منو ببری؟
_چرا قربونت برم ولی قبلش باید یکم با بابا صحبت کنم.
_خوب چرا همونجا تو اتاق صحبت نکردین؟
_جلوی مادر نمیشد اون حرفا رو بزنم.
منتظرم آقام بیاد بره اتاقش تا برم باهاش حرف بزنم.
پدر احمد از اتاق بیرون آمد.
احمد گفت:
یکم بشین تا برگردم.
نمی دانم چرا مثل بچه ها پرسیدم:
میشه منم بیام؟
احمد به رویم لبخند زد. دستم را گرفت و گفت:
بیا قربونت برم.
اتفاقا به نظرم باشی بهتره
به عنوان اهرم فشار.
خودش خندید و من ماندم که اهرم فشار چیست.
با هم از اتاق بیرون رفتیم و احمد در را قفل کرد.
از جلوی مهمانخانه و اتاق مادر احمد آهسته رد شدیم و از پله های آن طرف ایوان بالا رفتیم.
احمد به شیشه در چند تقه زد و گفت:
آقاجون اجازه هست؟
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی.
امام رضا(ع)
به نقل از پیامبر(ص)
فرمودند:
اگر ستارهها باعث ایمنیِ
اهل آسمانند فرزندان و اهل
بیت من باعث ایمنی امتم هستند💚
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩🍭𓆪• . . •• #نےنے_شو •• این پارچههای سیاه چادرِ خاکیشونه🏴• که یادگاری مونده 😔• از بانوی بی نشو
•𓆩🍭𓆪•
.
.
•• #نےنے_شو ••
👌 آموزش مفاهیم دینی باید با توجه به شرایط جسمی و روحی
کودک و به صورت #غیر_مستقیم باشه.
.
.
𓆩نسلآیندهسازاینجاست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🍭𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
⃟ ⃟•🌱 با خیالِ
•تُــــــو•😍
فارغ از هَر
حالِ نا خوشایَندَم...♡
⃟ ⃟•🥰 به •تُــــــو•
کِ فکر میکنم
تَمام •حالَـــــم•
•عطـــــراگین• میشود🦋
فاطمه خرسندی ✍🏻
#طوفان_الاقصی | #فلسطین | #غزه
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1999»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
/💛/زندگےبوےخوشنسترناست
بوےیاسےاست
ڪهگلڪردهبهدیوار🌿
نگاهمنوتو😍
زندگےخاطرهاست👌
زندگےخندهیڪشاپرڪاستبرگلناز
زندگےشیریناست/💐/
#سهرابسپهرے
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
امامعلے(؏)مےفرمایند:
لذتبخشتـ😍ـرینزندگے
رهاکردنتجمــ💸ـلاتاست
#تصنیفغرر:478
#زندگےسادهشقشنگھ^^
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
انگشــ💍ـترت
انگشترمرادوست دارد💕
دســ✋🏻ـتانِغرقباورم را
دوسـتـ😍ـ دارد
از بین #عطر زعـفـرانُ
گـلپــ🌸ــر و اسـفـند
احسـاس ما عـطر #حرم را
دوستدارد💚
#دوستت_دارم❤️
#باهم_بریم_حرم✨
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•