🌺🍂🍁🌺🍂🍁🌺🍂🍁🌺
این حدیث را باید با طلا نوشت ...
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
قالَ جعفر الصِّادقُ عَلیه السِّلام: نَفَسُالْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبیحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ وَ کِتْمانُ سِرّنا جِهادٌ فى سَبیلِ اللّهِ. ثَمَّ قالَ اَبُو عَبدِاللّهِ علیه السّلام : یَجِبُ اَنْ یُکْتَبَ هذا الْحَدیثُ بِالذَّهَبِ.
نَفَس کسى که بخاطر مظلومیّت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست .
سپس امام جعفر صادق علیه السّلام افزود: این حدیث را باید با طلا نوشت.
منبع؛ امالى شیخ مفید، صفحه ۳۳۸.
☆ مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه ☆
@asheghaneruhollah
🌷بسم الله الهادی
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 1⃣2⃣1⃣
کلاهم را روی سرم گذاشتم. عطر بد خاطره یِ چای، به وضوح در بینی ام نشست و صدایِ حسام از چارچوب درب، در گوش هایم..
به سمتش چرخیدم. سینی به دست منتظرِ اجازه ی ورود بود و من صادرش کردم. سینیِ پر شده از چای، نان، پنیر و گردو را روی میز گذاشت و میز را جلویِ پایم قرار داد.
" حاج خانوم میگن اعتصاب غذا کردین.."
به دستانِ مردانه اش که با نظم خاصی در حالِ درست کردن لقمه بود نگاه کردم. پنج لقمه ی کوچک درست کرد و کنار یکدیگر در سینی قرار داد. در استکان چای، شکر ریخت و به رسم ایرانی بودنش، قاشق ظریفِ چای خوری را بعد از چرخاندن در استکان، درونِ نعلبکیِ گلدار گذاشت..
چای دوست نداشتم، اما این حسِ ملس را چرا..
" من از چایی متنفرم.. جمعش کن.. "
لبخند زد " متنفرین؟؟ یاااا.. ازش می ترسین؟؟"
ابروهایم گره خورد.
" میترسم؟؟ از چی؟؟ از چایی؟؟"
لبخند رویِ لبش پر رنگتر شد
" اوهوم.. آخه ما مسلمونا زیاد چایی می خوریم.."
سکوت کردم.. او از کجا می دانست که دلیلم برایِ نخوردن چای، مسلمانان بودند؟؟ این را فقط دانیال می دانست.. اما ترس.. ترس کجایِ کار قرار داشت؟؟
" من از مسلمونا نمی ترسم.. "
دستی به صورتش کشید. لبانش را کمی جمع کرد
" از مسلمونا که نه.. امااا.. از خداشون چی؟ "
می ترسیدم؟؟ من از خدایشان می ترسیدم؟؟
" نه.. من فقط از اون نفرت دارم "
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 2⃣2⃣1⃣
رو به رویم، روی زمین نشست
" از نظرمن نفرت، نوعی ترسِ گریم شده ست.. ترس هم که تکلیفش معلومه.. باید جفت پا پرید وسطش، باید حسش کرد.. اونوقتِ که خدا شیرین تر از این چایی میشه.. "
راست می گفت.. من از خدا می ترسیدم.. از او و کمرِ همتش برایِ نابودیِ زندگی ام..
با انگشتان دستش بازی می کرد
" گاهی.. بعضی از آدما چایی شون رو با طعم خدا میخورن.. بعضی ها هم.. فنجانِ چایِ شونو با خود خدا.. "
حرفهایش عجیب، اما دلنشین بود. نفسی عمیق کشید که بی شباهت به آه نبود
" اما اون کسی میبره که چایی رو با طعم خدا ، مهمونِ خودِ خدا بخوره.. "
شاید راست می گفت.. من از ترسِ طعمِ خدا، هیچ وقت مزه ی چای را امتحان نکردم..
سینی را با لبخندی مهربان به سمتم هل داد
" خب.. پروین خانووم منتظرن تا سینی رو خالی تحویلشون بدم.. "
لقمه ایی را که درست کرده بود در دهانم گذاشتم.. فنجانِ چای را به سمتم گرفت. نمیدانم چرا؟ اما دوست داشتم، برایِ یکبار هم که شده امتحانش کنم.. با اکراه استکان را از دستش گفتم.
لبخندِ مردانه اش عمیق تر شد. جرعه ایی نوشیدم.. مزه اش خوب بود.. انقدر خوب که لبانم به خنده باز شد.. یعنی خدایِ مسلمانان به همین شیرینی بود؟؟
حسام رفت و من واماندم در شاعرانه هایش و چایی که طعم خدا می داد..
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
شب زیارتی مخصوص ❤️ امام حسین ❤️ همراه با #حسینیه_مجازی_عاشقان_روح_الله باشید ...
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
من آن ذره غباریام كه در روز غبار روبى، لحظهای بيشتر ماندن كنار ضريحت را انتظار میكشد
شب جمعه همه کربلایند، من هم، دل من هم...
#شبهای_جمعه
شب مخصوص زیارتی امام حسین علیه السلام
🌷 @asheghaneruhollah
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙شب زیارتی
این دستهای خالی ما را رها مکن
از خود حساب سفرۀ ما را جدا مکن
چشم تو کیمیاست مرا هم نگاه کن
دست مرا بگیر و مرا سر به راه کن
در هر زمان که بوده به دل خواهشی مرا
بی اختیار سمت حرم میکشی مرا
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
fadaeian-muharam96-02 (9).mp3
13.61M
مواظب #دلم نبودم
که این بلا سرش اومد
جونم #حسین
دوا و درمونم حسین
🎤کربلایی سید رضا #نریمانی
شور احساسی فوق العاده زیبا
✅از دستش ندهید رفقا
🌹شب زیارتی مخصوص ارباب👇
🔷 @asheghaneruhollah
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
Hajmahdirasuli-Haftegi961210-Shor (2).mp3
1.12M
کربلا میگن دعوتیه
مگه به همین راحتیه
👈شوراحساسی
#سیدی_ماکو_مثلک_الغریب
شب زیارتی مخصوص ❤️امام حسین ❤️
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
میشمارم همه#طفلان حرم رادائم
وااای #دخترکت باز کجا افتاده ؟!
#زجر رفته ست سراغش که بیارد او را
آمد اما به #رویش_پنجه_بجا_افتاده
#هق_هقش پاسخ من شد که از او پرسیدم
#دو_سه_دندانِ_تو_ای_عمه_چرا_افتاده
🍃🌸
کاش درصحرای #محشر...
وقتی #خداپرسید؟!
بنده من روزگارت راچگونه گذراندی؟!
#مهدی_فاطمه برخیزدوبگوید
منتظرمن بود ...
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
shab11 darestani.mp3
3.35M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
🔻عظمت حضرت زینب_س_
🎤حجت الاسلام #دارستانی
😭سخنرانی
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
Khalaj-Shab5Moharram1395[01].mp3
9.12M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
🔻قسم به این دلی که خون شد
🔺به مادری که قد کمون شد
🎤حاج #حسن_خلج
😭روضه دوطفلان عمه جان زینب
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
[WWW.FOTROS.IR]ma96063103 (2).mp3
22.16M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
🔺بیچاره بودیم اگه #ماه_محرم نبود
🎤حاج #محمود_کریمی
😭پیش زمینه
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
Fadaeian-Shahid-Hojaji-970518-2.mp3
17.26M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
🔺اما حسین #غمت نباشه
🔻#زینب هست
🎤حاج #مهدی_سلحشور
😭زمینه شنیدنی
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
شور { به خدا زینبیم .... }.mp3
6.5M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
🔺بخدا زینبی ام
🔻سینه زن هرشبی ام
🎤کربلایی #مجید_صادقی
😭شور
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
Moghadam.1392.F1.Shab1.5.mp3
4.06M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
🔺موج پرچمت دل عاشق میکنه
🔻آخر از غمت دل من دق میکنه #کربلا
🎤کربلایی #جواد_مقدم
😭شور احساسی
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
Fadaeian-Shahid-Hojaji-970518-5.mp3
11.44M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#الهم_عجل_الولیک_الفرج_بحق_عمه_جان_زینب
🔺باید همه حس بکنند فلسفه حضور تو
🔻تا که همه دنیا بشه #منتظر_ظهور تو
اباصالح یامهدی_عج_
🎤حاج #مهدی_سلحشور
😭واحد حماسی
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
video_2018-04-03_17-42-51.mp3
7.78M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
🔺زینب بعد از غروب عاشورا
🔻جای عباس علمداری کرده
🎤کربلایی #محمد_حسین_حدادیان
😭تک مستانه حضرت زینب
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
Ramazan1905.mp3
3.5M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
❤️به عشق مدافعان حرم
🔻سلام من به زینب و سلام من به گنبدش
🎤حاج #حسین_سیب_سرخی
😭شور احساسی
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
ای دل وا مونده.mp3
6.96M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
❤️به عشق مدافعان حرم
🔻ای دل وا مونده دل تنها مونده
🔺دلی که از رفیقای #شهیدش جا مونده
🎤حاج #حسین_سیب_سرخی
😭شور احساسی
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
ببین تو هیئتا پر از سربازه.mp3
9.7M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
❤️به عشق مدافعان حرم
🔻من از تو دل نمیکنم حتی اگه سرم بره
🔺نمیذارم که دشمنت به سمت این حرم بره
🎤کربلایی #حسین_طاهری
😭شور احساسی
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
هدایت شده از خادم کانال حسینیه مجازی عاشقان روح الله
Untitled 29.mp3
22.13M
🏴 #روز_چهارم_محرم_الحرام_1397
#السلام_علیک_یا_زینب_الکبری
❤️به عشق مدافعان حرم
🔻امافیکم مسلم
🔺یه نفر نیست بهش آب بده
🎤کربلایی #سید_رضا_نریمانی
🎤کربلایی #قاسمعلی_محسنی
😭شور روضه ای
#قرار_عاشقی
وعده ما هر روز #ظهر در کانال↙️
🏴 @asheghaneruhollah
💔 #یازینب 💔
نوبٺ جانبازےِ طفلاטּ زینب آمده
وقٺ آرے گفتـטּ فرماטּ زینب آمده
غرق خوטּ گشتند،فرزنداטּ اودرڪربلا
وقٺ یارے دادטּ ودرماטּ زینب آمده
#شهادت_طفلان_زینب_س🏴
#تسلیت_باد
@asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 2⃣2⃣1⃣ رو به رویم، روی زمین نشست " از نظرمن نفر
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 3⃣2⃣1⃣
نیمه های شب صوفی تماس گرفت و با عجله اما شمرده شمرده نقشه ی فرار را برایم توضیح داد. ترسیدم،
" پس مادرم چی؟ اونم اینجاست .. "
صوفی با لحنی نه چندان مهربان گفت که همزمان با من، فرد دیگری مادر را از چنگال حسام درمی آورد.
اما مگر حسام می توانست به مادرم آسیب برساند..؟؟ نقشه ی فرار برای فردا کشیده شده بود. درست در زمانی که برایِ معاینه نزد پزشک می رفتم. اما صوفی این اطلاعات را از کجا آورده بود؟؟
باز هم حسی، گوشم را می پیچاند که حسام نمی تواند بد باشد.. و شوقی که صدایِ خنده های دانیال را در قلبم زمزمه می کرد..
کدام یک درست بود؟؟ آرامشِ حسام یا حرفهای صوفی؟
با صدایِ خنده هایِ بلند حسام که از سالن می آمد، چشمانم را باز کردم.. کاش دیشب خورشید میمرد تا باقی مانده یِ عمرم، بی فردا میماند.. حالم بدتر از هر روز دیگر بود.
می ترسیدم و دلیلش را نمی دانستم، شاید از اتفاقی که ممکن بود برای این دشمنِ نجیب بیوفتد.. بی رمق از اتاق بیرون رفتم.. لیوان به دست رویِ یکی از مبلها نشسته بود. با پروین حرف میزد، می خندید، سر به سرش می گذاشت.. یعنی تمامِ اینها هنرِ بازیگری اش بود؟؟
چقدر زندگی در وجودش وجود داشت. عطر چای آمد، مزه اش زیر زبانم تجدید شد.. کلاه به سر روی یکی از مبلها نشستم، سر به زیر سلام کرد. نمیدانم چه در ظاهرم دید که با لحنی نگران و متعجب جویایِ حالم شد. بی توجه به سوالش، جمع شده در پُلیورِ یادگار از دانیال رویِ مبل نشستم. هوا بیشتر از همیشه سرد نبود؟؟
" از اون صبحونه ی دیروزی میخوام.."
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 3⃣2⃣1⃣ نیمه های شب صوفی تماس گرفت و با عجله اما
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 4⃣2⃣1⃣
سعی کرد لبخندش را زیر انگشتانش مخفی کند
" با چایی شیرین یا.. "
حرفش را کور کردم
" اگه نیست، میرم اتاقم.."
از جایم بلند شدم که خواست بمانم
" حاج خانووم.. بی زحمت یه صبحونه ی مامان پسند حاضر کنید.. "
و جمله ای زیرِ لبی که به سختی شنیدم " و یه استکان چایی با طعم خدا.. "
چند دقیقه بعد حسام، سینی به دست روبه رویم ایستاد .
آن را روی میز گذاشت و درست مثل روز قبل، شیرینش کرد. لقمه هایِ دست سازش را یک دست و مرتب، کنارِ هم قرار داد و منتظر نشست.
" خب.. یاعلی.. بفرمایید.. "
پدر کجا بود که نامِ علی را در خانه اش بشنود..؟؟ خوردم.. تمام لقمه ها، را با آخرین قطره ی چایِ شیرین شده به دستِ مهربان ترین دشمن دنیا. کاش گینس، ستونی برایِ ثبت آرامش داشت..
صدایش بلند شد
" پروین خانووم از اینکه چیزی نمی خوردین خیلی ناراحت بودن، البته زنِ ایرانی و نگرانی هایِ بی حدش..
خب دیگه کم کم باید آماده شید که بریم دکتر، یه ساعت دیگه نوبت دارین.. امروز خیلی رنگتون پریده ، مشکلی پیش اومده؟؟ باز هم درد دارین؟؟ "
درد که همزاد ثانیه ثانیه های زندگی ام بود..
اما درد امروز با همیشه فرق داشت رنگش بی شباهت به نگرانی نبود.. نگرانی از جنسِ روزهایِ بی قراریِ برای دانیال.. آماده شدم. پیچیده در پالتو و شالِ مشکی در ماشین نشستم.
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید