eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
599 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
276 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
من آن ذره غباری‌ام كه در روز غبار روبى، لحظه‌ای بيشتر ماندن كنار ضريحت را انتظار می‌كشد شب جمعه همه کربلایند، من هم، دل من هم... #شبهای_جمعه شب مخصوص زیارتی امام حسین علیه السلام 🌷 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙شب زیارتی این دست‌های خالی ما را رها مکن از خود حساب سفرۀ ما را جدا مکن چشم تو کیمیاست مرا هم نگاه کن دست مرا بگیر و مرا سر به راه کن در هر زمان که بوده به دل خواهشی مرا بی اختیار سمت حرم میکشی مرا
fadaeian-muharam96-02 (9).mp3
13.61M
مواظب نبودم که این بلا سرش اومد جونم دوا و درمونم حسین 🎤کربلایی سید رضا شور احساسی فوق العاده زیبا ✅از دستش ندهید رفقا 🌹شب زیارتی مخصوص ارباب👇 🔷 @asheghaneruhollah
Hajmahdirasuli-Haftegi961210-Shor (2).mp3
1.12M
کربلا میگن دعوتیه مگه به همین راحتیه 👈شوراحساسی شب زیارتی مخصوص ❤️امام حسین ❤️ 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
میشمارم همه حرم رادائم وااای باز کجا افتاده ؟! رفته ست سراغش که بیارد او را آمد اما به پاسخ من شد که از او پرسیدم
🍃🌸 کاش درصحرای ... وقتی ؟! بنده من روزگارت راچگونه گذراندی؟! برخیزدوبگوید منتظرمن بود ... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @asheghaneruhollah
Khalaj-Shab5Moharram1395[01].mp3
9.12M
🏴 🔻قسم به این دلی که خون شد 🔺به مادری که قد کمون شد 🎤حاج 😭روضه دوطفلان عمه جان زینب وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
Moghadam.1392.F1.Shab1.5.mp3
4.06M
🏴 🔺موج پرچمت دل عاشق میکنه 🔻آخر از غمت دل من دق میکنه 🎤کربلایی 😭شور احساسی وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
Fadaeian-Shahid-Hojaji-970518-5.mp3
11.44M
🏴 🔺باید همه حس بکنند فلسفه حضور تو 🔻تا که همه دنیا بشه تو اباصالح یامهدی_عج_ 🎤حاج 😭واحد حماسی وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
video_2018-04-03_17-42-51.mp3
7.78M
🏴 🔺زینب بعد از غروب عاشورا 🔻جای عباس علمداری کرده 🎤کربلایی 😭تک مستانه حضرت زینب وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
Ramazan1905.mp3
3.5M
🏴 ❤️به عشق مدافعان حرم 🔻سلام من به زینب و سلام من به گنبدش 🎤حاج 😭شور احساسی وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
ای دل وا مونده.mp3
6.96M
🏴 ❤️به عشق مدافعان حرم 🔻ای دل وا مونده دل تنها مونده 🔺دلی که از رفیقای جا مونده 🎤حاج 😭شور احساسی وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
ببین تو هیئتا پر از سربازه.mp3
9.7M
🏴 ❤️به عشق مدافعان حرم 🔻من از تو دل نمیکنم حتی اگه سرم بره 🔺نمیذارم که دشمنت به سمت این حرم بره 🎤کربلایی 😭شور احساسی وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
Untitled 29.mp3
22.13M
🏴 ❤️به عشق مدافعان حرم 🔻امافیکم مسلم 🔺یه نفر نیست بهش آب بده 🎤کربلایی 🎤کربلایی 😭شور روضه ای وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
💔 💔 نوبٺ جانبازےِ طفلاטּ زینب آمده وقٺ آرے گفتـטּ فرماטּ زینب آمده غرق خوטּ گشتند،فرزنداטּ اودرڪربلا وقٺ یارے دادטּ ودرماטּ زینب آمده 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 2⃣2⃣1⃣ رو به رویم، روی زمین نشست " از نظرمن نفر
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 3⃣2⃣1⃣ نیمه های شب صوفی تماس گرفت و با عجله اما شمرده شمرده نقشه ی فرار را برایم توضیح داد. ترسیدم، " پس مادرم چی؟ اونم اینجاست .. " صوفی با لحنی نه چندان مهربان گفت که همزمان با من، فرد دیگری مادر را از چنگال حسام درمی آورد. اما مگر حسام می توانست به مادرم آسیب برساند..؟؟ نقشه ی فرار برای فردا کشیده شده بود. درست در زمانی که برایِ معاینه نزد پزشک می رفتم. اما صوفی این اطلاعات را از کجا آورده بود؟؟ باز هم حسی، گوشم را می پیچاند که حسام نمی تواند بد باشد.. و شوقی که صدایِ خنده های دانیال را در قلبم زمزمه می کرد.. کدام یک درست بود؟؟ آرامشِ حسام یا حرفهای صوفی؟ با صدایِ خنده هایِ بلند حسام که از سالن می آمد، چشمانم را باز کردم.. کاش دیشب خورشید میمرد تا باقی مانده یِ عمرم، بی فردا میماند.. حالم بدتر از هر روز دیگر بود. می ترسیدم و دلیلش را نمی دانستم، شاید از اتفاقی که ممکن بود برای این دشمنِ نجیب بیوفتد.. بی رمق از اتاق بیرون رفتم.. لیوان به دست رویِ یکی از مبلها نشسته بود. با پروین حرف میزد، می خندید، سر به سرش می گذاشت.. یعنی تمامِ اینها هنرِ بازیگری اش بود؟؟ چقدر زندگی در وجودش وجود داشت. عطر چای آمد، مزه اش زیر زبانم تجدید شد.. کلاه به سر روی یکی از مبلها نشستم، سر به زیر سلام کرد. نمیدانم چه در ظاهرم دید که با لحنی نگران و متعجب جویایِ حالم شد. بی توجه به سوالش، جمع شده در پُلیورِ یادگار از دانیال رویِ مبل نشستم. هوا بیشتر از همیشه سرد نبود؟؟ " از اون صبحونه ی دیروزی میخوام.." ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 3⃣2⃣1⃣ نیمه های شب صوفی تماس گرفت و با عجله اما
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 4⃣2⃣1⃣ سعی کرد لبخندش را زیر انگشتانش مخفی کند " با چایی شیرین یا.. " حرفش را کور کردم " اگه نیست، میرم اتاقم.." از جایم بلند شدم که خواست بمانم " حاج خانووم.. بی زحمت یه صبحونه ی مامان پسند حاضر کنید.. " و جمله ای زیرِ لبی که به سختی شنیدم " و یه استکان چایی با طعم خدا.. " چند دقیقه بعد حسام، سینی به دست روبه رویم ایستاد . آن را روی میز گذاشت و درست مثل روز قبل، شیرینش کرد. لقمه هایِ دست سازش را یک دست و مرتب، کنارِ هم قرار داد و منتظر نشست. " خب.. یاعلی.. بفرمایید.. " پدر کجا بود که نامِ علی را در خانه اش بشنود..؟؟ خوردم.. تمام لقمه ها، را با آخرین قطره ی چایِ شیرین شده به دستِ مهربان ترین دشمن دنیا. کاش گینس، ستونی برایِ ثبت آرامش داشت.. صدایش بلند شد " پروین خانووم از اینکه چیزی نمی خوردین خیلی ناراحت بودن، البته زنِ ایرانی و نگرانی هایِ بی حدش.. خب دیگه کم کم باید آماده شید که بریم دکتر، یه ساعت دیگه نوبت دارین.. امروز خیلی رنگتون پریده ، مشکلی پیش اومده؟؟ باز هم درد دارین؟؟ " درد که همزاد ثانیه ثانیه های زندگی ام بود.. اما درد امروز با همیشه فرق داشت رنگش بی شباهت به نگرانی نبود.. نگرانی از جنسِ روزهایِ بی قراریِ برای دانیال.. آماده شدم. پیچیده در پالتو و شالِ مشکی در ماشین نشستم. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
ale-yasin(farahmand)-high.mp3
4.04M
🎤 بانوای گرم استادفرهمند 🌹 🌹 نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند تعجیل در ظهور 14 مرتبه @asheghaneruhollah
1_13415312.mp3
6.39M
ظهر جمعه است و وقت مناجات امیرالمومنین❤️ التماس دعای فــرج😍 قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز ازعشق علي پايه ندارد گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا كه علي نور بود سايه ندارد
یڪ نفـس آمـده ام تاڪہ عمۅ را نــزنــے ڪہ بہ ایـن سینہ مجروح تۅ با پا نزنـــے ذڪر لاحۅݪ ولا ازدۅ لبش میبارد باچنیݧ نیزه سرسخٺ بہ لبهانزنے عمہ نزدیڪ شده برسرگۅداݪ اے تیغ میشـودبه سوی حنجره حالا نزنی