فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاروره چیست؟
یکی از مداحی های استودیویی حاج باسم کربلایی که از روی حدیث معروفی به نام قاروره برداشت شده است
پیامبراکرم (ص)، مقداری از خاک کربلا را به ام سلمه داده بود و او نیز آن را در شیشهای( قاروره) نگهداری میکرد.
حضرت فرموده بود هرگاه دیدی که این خاک، به خون تبدیل شد(دمه الغالی)، بدان که فرزندم امام حسین(ع) به شهادت رسیده است. روزی ام سلمه در خواب، رسول خدا را با چهرهای غمگین و لباسی خاکآلود دید، که حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا میآیم. ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن شیشه کرد، خاک را خونین یافت، دانست که حسین(ع) شهید شده است. آنگاه شیون و زاری نمود و وقتی همسایهها آمدند، ماجرا را برای آنان بیان کرد.
صدای همسایهها به شیون و غوغا برخاست به طوری که گریه و زاری شهر مدینه را چنان در بر گرفت که تا آن زمان دیده نشده بود.
این ماجرا در روایات، به حدیث قاروره معروف است.
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرا رسیدن سالروز شهادت سفیر الحسین (ع) حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام تسلیت باد.🖤🖤🖤🖤
@ashoora_61
اوضاع در شهر های مدینه و مکه به نفع یزید نبود، بنابر این باید کسی را بر این دو شهر منصوب می کرد که در دشمنی با مخالفان ، گوی سبقت را از همه ربوده باشد، و او کسی جز عمروبن سعید اشدق نبود، با عزل یحیی بن حکم از فرمانداری مکه ، عمرو بن سعید عملا زمام مدینه ، مکه ، طایف و سالاری حج را برعهده گرفت،(تاریخ خلیفه بن خیاط ص۱۴۴) از سوی دیگر امام حسین(ع) در این روزها یا در حال مشورت گرفتن با کسانی چون عبدالله بن عباس ، عبدالله بن عمر و عمرو بن عبدالرحمن مخزومی بودو یا در حال مذاکره کردن با ابو سعید خدری، ابو واقد لیثی ، جابر عبدالله انصاری ، عمرو بن عبدالرحمن مخزومی و ابوبکر بن عبدالرحمن و یا در حال نامه نگاری با شهر های کوفه ، بصره و مدینه بودند؛ در این میان، نامه های متعددی از کوفه به محضر امام حسین(ع) می رسید،به گونه ای که تعداد نامه های که قیس بن مسهر و عبدالرحمن بن عبدالله در یک نوبت از کوفه به مکه آوردند را تا صد و پنجاه نامه ذکر کرده اند،(الارشاد ج۲ص۴۹) اوضاع مکه رو به التهاب نهاد ، ابن زبیر در مکه خروج کرد و عمرو بن سعید، برادر او را به نام عمرو بن زبیر را به جنگ عبدالله بن زبیر گسیل کرد، اما امام حسین (ع) به دلیل آنکه زمان را مناسب نمی دانست ، در خانه نشست و در این امور دخالتی ننمود(تاریخ طبری ج۷ص۲۹۱۲) بعد از سرکوب موقتی عبدالله بن زبیر ، طبیعتا مخالفان توسط حکومت تحت مراقبت شدید قرار گرفتند، پیشتر امام حسین (ع) درگفتگویی با عبدالله بن عباس به او فرمود: تا هنگامی در مکه می مانم که مردم آن دوست دار من باشند و مرا یاری نمایند و اگر عقیده دیگری پیدا کردند از مکه خارج خواهم شد(الفتوح ج۵ص۶۷)درحقیقت امام حسین(ع) می دانست که نمی تواند به وفای مردم در مکه اتکا کند ، چرا که خلفا همیشه در آنجا اندیشه غالب را از آن خود داشتند ،برای حذف امام حسین(ع)تنها یک راه باقی مانده بود ، و آن قتل حضرت در مکه بود، توطئه ای که حضرت متوجه آن گردید و در سخنانی فرمودند: به خدا اگر یک وجب بیرون از مسجد کشته شوم بهتر از آن است که یک وجب داخل آن کشته شوم( تاریخ طبری ج۷ص۲۹۶۸)در سخنانی نیز با فرزدق در خارج از مکه نیز به آن تصریح کرده است که اگر عجله نمی کردم (و از مکه خارج نمی شدم)من را می گرفتند و می کشتند( الارشاد ج۲ص۲۰۱) و حتی در نامه ای که بعدها عبدالله بن عباس به یزید بن معاویه نوشت به این نکته اشاره کرده است که تو افرادی را گماشتی تا حسین بن علی را در حرم به قتل برسانند( تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۴۸)در منابع متقدم این واقعه بصورت اجمال نقل گردیده، اما در منابع متاخر با تفصیل بیشتری گزارش شده است، به گونه ی که آمده است، عمرو بن سعید سی نفر را اجیر کرد که شمشیر حمل کنند و هر کجا حسین بن علی را یافتند، حتی اگر بر پرده کعبه آویزان بود او را به قتل برسانند، اما اساسا اعتماد به این تفاصیل با اینکه منابع متقدم آن را ذکر نکرده اند و همچنین وجود فاصله زمانی زیاد تا اصل واقعه،پذیرش آن را سخت می نماید.
از جمله آخرین سخنان امام حسین(ع)در مکه مکرمه که نشان دهنده ی منظومه ی فکری این امام است، سخنانی ست که در میان حجر اسماعیل و درب خانه خدا ایراد فرمودند: به جانم سوگند که امام جز آن نیست که به کتاب عمل نماید و انصاف گیرد و مجری حق باشد و خود را برای خدا خالص نماید( انساب الاشراف ج۳ص۳۶۹)
@ashoora_61
در میان متون تاریخی می توان طرحی مبنی بر دستگیری یا ترور امام حسین(ع) را در مکه مکرمه و در اثنای اعمال حج بدست آورد ؛ گزارش شده است که فرزدق در سال شصت هجری هنگامی که مادر خود را به حج می برد ، در حرم، امام حسین (ع)را دید که با خود شمشیر و سپر حمل می کرد و قصد خروج از حرم را داشت ، فرزدق خود را به امام حسین(ع) رساند و به او گفت: پدرم به قربانت ، اگر صبر کنی تا مردم حجشان را بگزارند، امیدوارم که مردم حاضر در حج ، گرد تو جمع شوند، اما امام حسین (ع) به او فرمود: ای ابو فراس از آنها در امان نیستم اگر شتاب نکنم دستگیر می شوم( الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۵ حدیث ۴۳۸_ الارشاد ج۲ص۶۷) در منابع متقدم سخن از احتمال دستگیری مطرح شده است اما در منابع بعدی همچون ملهوف سید بن طاووس از قتل و طرح ترور سخن به میان آمده است( الملهوف ص۱۲۷).
@ashoora_61
ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام هنگامی که شنید امام حسین(ع) قصد عراق دارد ، نزد او آمد و گفت: ای پسر عمو ، خویشاوندی و فامیلی مرا واداشته که نزد تو بیایم، اما نمی دانم چه جایگاهی نزد تو دارم ؟ امام حسین (ع) فرمود: ای ابوبکر ، تو اهل فریب نیستی و متهم نیز نمی باشی ، پس بگو ، ابوبکر گفت: پدرت در اسلام از تو جلوتر بود و مردم هم به او، امیدوارتر و نسبت به او مطیع تر بوده و بیشتر بر گرد او بودند ، او به سوی معاویه هنگامی حرکت کرد که عموم مردم ، جز شامیان گرد او اجتماع کردند و او را بیشتر از معاویه محترم می دانستند، اما او را رها کردند و از یاری او ابا کردند و جرعه های خشم را به او خوراندند و چندان سر ناسازگاری با او آغاز کردند تا اینکه به خدا پیوست ، دیدی مردم عراق با پدرت و برادرت چه کردند و اینک ، قصد حرکت بسوی آنها را کرده ای ؟ آنها بردگان دنیایند ، آنها که به تو وعده یاری داده اند ، با تو خواهند جنگید و آن که تو را بیشتر از کسی که به او کمک می کند ، دوست دارد، نیز رهایت خواهد کرد ، پس خدا را درباره خودت ، به یادت می آورم ، امام حسین(ع) به او فرمود: پسر عمو، خدا به تو پاداش نیک دهد ، در رای خود اندیشیده بودی ، هرچه خدا بخواهد ، همان می شود.
الطبقات الکبری ج۱ص۴۴۷
مروج الذهب ج۳ص۶۶
تاریخ دمشق ج۱۴ص۲۰۹
@ashoora_61
ابو سعید خدری نزد امام حسین(ع) آمد و به آن حضرت عرض کرد : ای اباعبدالله ، من ، نیکخواه شما و نگران و دلسوزتان هستم ، به من خبر رسیده است که گروهی از پیروان شما در کوفه ، به تو نامه نوشته اند و به حرکت به سوی خود ، فراخوانده اند ، ولی بیرون نرو ، همانا من از پدرت در کوفه شنیدم که می فرمود : به خدا سوگند از آنان ملول و خشمگینم و آنان از من ملول و خشمگین اند و از آنان وفا ندیدم، هر که با آنان پیروز شود ، با تیر خطا رفته، پیروز شده است به خدا سوگند ، نه انگیزه و نه نیتی دارند، نه آهنگ و تصمیم کاری و نه شکیبایی در برابر شمشیری.
الطبقات الکبری ج۱ص۴۳۹
تاریخ الاسلام ذهبی ج۵ص۵
سیراعلام النبلا ج۳ص۲۹۴
تاریخ دمشق ج۱۴ص۲۰۵
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسین علیه السلام :
وَ حَقیقٌ عَلَى اللّهِ اَنْ لا یَاْتیَنى مَکْرُوبٌ اِلاّ اَرُدُّهُ وَ اَقْلِبُهُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرورا
هیچ گرفتاری مرا زیارت نمیکند مگر آنکه خداوند گرفتاریش را برطرف کرده و شادمانش می کند.
ثواب الاعمال،ص۳۱۹
@ashoora_61
ابو واقد لیثی در منزلگاه مَلَل که جایی در راه مکه و میان مکه و مدینه بود با امام حسین (ع)دیدار کرد و امام را به خدا سوگند داد که بیرون نرود، چرا که کوفه شهری نیست که او در آن قیام نمایدو خود را به کشتن می دهد اما امام حسین (ع) به او فرمود : من باز نمی گردم.
الطبقات الکبری ج۲ص۴۴۵
تاریخ دمشق ج۱۴ ص۲۰۸
البدایه و النهایه ج۸ص۱۶۳
@ashoora_61
احنف بن قیس در این برهه در بصره زندگی می کرد ،هنگامی که به او خبر رسید که امام حسین (ع) قصد خروج از مکه را دارد، درنامه ای که تنها آیه شصت سوره مبارکه روم در آن بود، امام را از خارج شدن از مکه بر حذر داشت و در آن نوشت: شکیبا باش که وعده خدا، حق است و آنان که یقین ندارند،تو را به خفت نکشانند.
انساب الاشراف ج۳ص۳۷۵
سیراعلام النبلا ج۳ص۲۹۸
@ashoora_61
در نقلی از منابع متاخر آمده ،وارد شده است هنگامی که امام حسین(ع) قصد خروج از مدینه را داشت ، ام سلمه نزد امام آمد و به ایشان عرض کرد: به عراق نرو که از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود : فرزندم حسین، در سرزمین عراق کشته خواهد شد و در نزد من خاکی است که در ظرف شیشه ای قرار دارد ، امام حسین (ع) به ام سلمه فرمود : اگر بیرون نروم نیز کشته می شوم، آن گاه دستش را بر صورت ام سلمه کشید و ام سلمه قتلگاه امام و یارانش را دید و حضرت خاک دیگری را به او داد و فرمود: آن گاه که از این دو ،خون جوشید، بدان که من کشته شده ام ( الخرائج و الجرائح ج۱ص۲۵۳) در دو نقل مستقل یکی از فضیل بن یسار از امام باقر(ع)( الغیبه حدیث ۱۵۹)و دیگری از ابوبکر حضرمی از امام صادق(ع) ( الکافی کتاب الحجه باب الارشاد و النص علی علی بن الحسین حدیث ۳)وارد شده است که امام حسین(ع) هنگام خروج از مدینه وصیت نامه ، کتاب های امامت را به ام سلمه سپرد و فرمود : هرگاه بزرگ ترین فرزندم نزد تو آمد ،آنچه به تو داده ام ، به او بسپار، بعد از شهادت امام، امام سجاد (ع) نزد ام سلمه آمدو او آنها را به آن حضرت تحویل داد.
@ashoora_61
در میان منابع روایی مشابه همین نقل از ام سلمه وارد شده است که صدور این گزارش را برای هر خواننده مسلم می کند که به برخی از این نقل ها اشاره می شود:
الف: شیخ صدوق به اسنادش از امام باقر (ع)نقل کرده است : رسول خدا(ص) در خانه ام سلمه بود که سفارش نمود کسی پیش او نیاید، پس ،حسین که کودک بود، آمد و ام سلمه نتوانست از آمدن او جلو گیری کند تا اینکه بر رسول خدا (ص) وارد شدو او به دنبالش رفت و در این حال ، حسین روی سینه رسول خدا (ص) بودو رسول خدا(ص) داشت گریه می کرد و در دست خود چیزی را زیرو رو می کرد، رسول خدا (ص) فرمود: ای ام سلمه ، جبرئیل به من خبر داد که این حسین کشته خواهد شد و این خاک سرزمینی است که روی آن کشته خواهد شد ، آن را پیش خود نگهدار ، هرگاه دیدی خون شد ، بدان که حبیب من کشته شده است، ام سلمه گفت: ای رسول خدا (ص) از خدا بخواه این مسئله را از او دفع کند، رسول خدا(ص) فرمود: در خواست کردم ولی خدا فرمود : او پیش من ، دارای درجه ای ایست که هیچ یک از مخلوقات من به آن نرسیده است، او شیعیانی دارد که شفاعت خواهند کرد و پذیرفته خواهد شد، به درستی که مهدی از فرزندان اوست و خوش به حال کسی که از یاران و شیعیان حسین باشد که آنها در روز قیامت رستگارند.( امالی شیخ صدوق مجلس ۲۹حدیث ۳)
ب: شیخ مفید به اسنادش از امام صادق (ع)نقل می کند که: روزی ام سلمه صبح گریه می کرد ، به او گفتند: چرا گریه می کنی؟ در جواب گفت: دیشب فرزندم حسین را کشتند ، چرا که دیشب رسول خدا (ص)را در خواب دیدم در حالی که از زمان وفات آن حضرت او را ندیده بودم ، رسول خدا (ص)خاک آلود و اندوهگین بود ، به رسول خدا(ص) گفتم : ای رسول خدا چرا شما را اندوهگین می بینم ؟ فرمود: دیشب مشغول حفر قبرهای حسین و یاران او بودم.( امالی مفید مجلس ۳۸حدیث ۶)
ج:ترمذی به اسنادش از سلمی نقل می کند که : بر ام سلمه داخل شدم و او را گریان دیدم، به اوگفتم: چرا گریه می کنی ؟ گفت: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که بر روی سر و محاسنش خاک آلود بود، به او گفتم: ای رسول خدا(ص) چرا این گونه ای؟فرمود: هم اکنون شاهد قتل حسینم بودم.( السنن حدیث ۳۷۸۰).
@ashoora_61
شغل و اموال امام حسین علیه السلام (قسمت اول):
یکی از مواردی که منابع تاریخی به آن اشاره کرده است .وجود اراضی و زمین های زراعی بوده که در زمان حیات امام حسین (ع) متعلق به آن حضرت بوده است و بعد از ایشان به فرزندانش منتقل گردید. اولین آنها زمین های زراعی متعدد از جمله در منطقه ینبع بوده که از امیرالمومنین (ع) به حسنین (ع) به ارث گذاشته شد( معجم البلدان ج ۵ص۴۵۰) سمهودی از جایی به نام قراقر در اطراف مدینه نام برده است که املاک فرزندان امام حسین (ع) بوده است ( همان ج۴ص۳۱۸) و نیز در عَمق وادی که آب در وادی فرع می ریخت و موسوم به عمقین است، در اختیار فرزندان امام حسین (ع) بوده است. ( همان ج ۴ص۱۵۶).
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل ....با صدای محمود کریمی
شاعر شعر پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل کیست؟
نامدار صداقت، پژوهشگر اشعار آیینی در گفتوگو با عقیق، درباره شاعر این شعر می گوید:
اول: معرفی متن و منبع شعر
این شعر را می توانید در کتابی خطی که به شماره شناسایی 594331 در کتابخانه ملی نگهداری می شود مطالعه فرمایید . در این نسخه خطی اشعاری از 5 شاعر اهل بیت علیهم السلام به شرح ذیل اشعاری نقل شده است :
• دیوان آقا محمد شیخا ( مقبل اصفهانی )
• ترکیب بند محتشم کاشانی
• هفت بند ملا حسن کاشی
• شعری از سلیمی
• یک غزل از شاعری ناشناخته با تخلص "مضمون "
متن شعر
ای اشک پیش از این هنری داشتی چه شد؟
ای مردمک تو چشم تری داشتی چه شد ؟
ای ناله رسا اثری داشتی چه شد ؟
ای آه غم فزا اثری داشتی چه شد ؟
زنهار کن به روضه شیر خدا گذر
برگو که پاره جگری داشتی چه شد ؟
یعقوب وار دیده مردم سفید شد
یا مرتضی علی پسری داشتی په شد ؟
مضمون غلام توست شها چشم را مپوش
بر رویش از کرم نظری داشتی چه شد ؟
شاعر این شعر کیست؟
عموم تذکره نویسانی که به تخلص "مضمون" اشاره کرده اند متفق القول هستند که نام او" میر محمد هاشم عظیم آبادی" است. صاحب "الذریعه "درباره او نوشته است: " دیوان مضمون عظیم آبادی او شعره و اسمه المیرهاشم " در عین حال مشخص شد که این شاعر دو تخلص "مضمون " و " مشربی " دارد. در تذکره " صحف ابراهیم " از او به عنوان "مشربی عظیم آبادی " یاد شده اما در همین منبع می خوانیم " گاهی مضمون " تخلص می کرد. تذکره نویسان ، "میرهاشم "را از ساکنان "عظیم آباد هند "برشمرده اند . در تذکره "نگارستان سخن " آمده است : " مضمون میرهاشم ساکن عظیم آباد است و میر معز موسوی خان او را اوستاد و سراپا مضمون بوده و همه تن مو.ون " تذکره "روز روشن"، او را از شاگردان"میر معز موسوی"و نزدیکان "میر عبدالجلیل علامه بلگرامی"برشمرده است و با توجه به سال وفات مرحوم "علامه بلگرامی" می توان گفت "میر هاشم عظیم آبادی" یا همان" مضمون "متعلق به قرن 12 هجری است.
حدود 350 سال قبل شاعری دلسوخته برای امیر المومنین از مرثیه فرزند دلبند آن جناب سخن می گوید و با سوز و آه و اشک حیدر کرار را به مجلس عزای سیدالشهدا در شعر خود دعوت می کند. این شعر میان شیعیان هند و کشمیر دهان به دهان نقل می شود تا ادب شناسی خوش ذوق در کشمیر آن را میان اشعار مرثیه و منقبت سرایان برجسته ای نظیر محتشم و مقبل و ملا حسن کاشی و سلیمی کتابت کند . دست قضا کتاب را از دیار کشمیر به ایران مِی آورد و کتابخانه ملی مقصد نهایی این کتاب است. در این بین مصرعی از این شعر سینه به سینه نقل می شود تا سرانجام در شعر شاعری مخلص تضمین شود و از حنجره ذاکری با اخلاص بر قلب ها بنشیند و از چشم ها جاری گردد. و من هنوز در این اندیشه ام که رزق امسال سفره محرم را سیصد و پنجاه سال قبل تدارک دیده بودند.
@ashoora_61