فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچی مثل نگاهت
به من آرامش نمیده
✧❥˙❥˙@panaaheman˙❥˙❥
.
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد..
#حامد_عسکری
.
.
یا نمیآید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما
یا زمستان و بهارِ کاجها معلوم نیست
- فاضل نظری
🍃✨🍃
#رزق_امروز
وَيَسْتَنبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ ۖ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ ۖ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ﴿یونس/٥٣﴾
کافران از تو میپرسند که آیا این (وعده عذاب) حق است؟ بگو: آری قسم به خدای من که البته حق است و شما از آن هیچ مفرّی ندارید.
🍃✨🍃
🌱دعا برای ظـــــهورش چه لذتــی دارد
غلام درگه مهـــــدی چه عزتـــی دارد...
🌱بمان همیشه منتظر و بیقرار دیدارش
که انتظـار ظــهورش چه قیمتی دارد...
🌱🌱🌱🌱🌱
#امام_زمان
#توسل_به_امامزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۱۰۰
مرا بگو که از استرس خوابش را دیده بودم و ابروی به هم تنیده و نگاه جدی پدر را به جان خریدم.
-آقای سلیمانی لطفا جدی باشید
-اینم چشم،بخاطر پام فعلا بیکارم،فقط کجا باید پدر بزرگوارتان رو زیارت کنم؟
-خبرتون میکنم
-ممنون که نگران من بودید
آخ اگه روبرویم بود دلم میخواست با یک چیزی به سرش بکوبم،با این همه اعتماد بنفسش حرصی خداحافظی کردم و گوشی را روی تخت انداختم.
_ سرو ته یه کرباسن، خودشیفته و اعصاب خرد کن
با تصور چهره ی محمد و مهربانیهایش اضافه کردم
-البته جز داداش محمد خودم
رسالت
گوشی را کنار گذاشتم و چشم بستم و زیر لب غر زدم
_ نخود توی دهن دختره خیس نمیخوره صاف رفت گذاشت کف دست باباش،اونم چه بابایی؟پلیس
-کدوم دختره رسالت؟چیو گذاشت کف دست بابای پلیسش
ترسیده چشم باز کردم و نشستم:
-مامان جون قبض روح شدم به جان خودم،کی اومدی؟
خندید و گفت:
_ عاشق شدی دیگه صدا زن منو نمیشنوی و با خودت حرف میزنی
-نه بابا! همین دختر امروزیه،داستان کمک کردن منو رفته به باباش گفته
پرتقالی را نصف کرد و آن را روی آبگیر دستی فشرده کرد
-کار خوبی کرده،حالا کدومشون؟فاطمه خانم یا سلما خانم؟
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✍ به قلم #آلا_ناصحی
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۱۰۱
پای سالمم را جمع کردم
-فاطمه خانم
فشاری به پرتغالی بیچاره داد
_به دلم نشسته یه حس خوبی بهش دارم
_ خوش به حال دلت مامان
آب پرتقال را داخل لیوان ریخت و به طرفم آمد
_ چرا خوش بحال دل من، خوش به حال دل تو
کنارم نشست
_ بگیر بخور زودتر این زخم و زیلیهات جوش بخورن و خوب بشن
نگاهم را که دید گفت
_ اونجوری هم نگاهم نکن اولین بار بی غرغر و نق نق برای یکی غذا بردی،وقتی خواستم بسته سبزی آماده بدم نگفتی نمیخواد میفهمن بی پولیم و فلان
در دلم به خوش خیالی مادر خندیدم، من قرار نبود بمانم که بخواهم دل بدهم لیوان را گرفتم و لا جرعه سر کشیدم
_ دوتا وروجک کجان ؟
با سر اشارهای به اتاق کرد
_ خوابن
_الان چه وقت خوابه ؟؟
_مثلاً توی فرش شستن کمکم کردن لقمه نون پنیر خورده نخورده بیهوش شدند
صدای هشدار پیام آمد باز کردم.
_ ساعت ۱۰ صبح موسسه باشید. اگه مدرکی دارید همراهتون باشه
نوشتم
_ ممنون از پیگیری و نگرانیتون
لبخند شیطانی زدم و فرستادم.
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✍ به قلم #آلا_ناصحی
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
.
نوش نگاهتون🍃
نظردونی خالی نَمونه 😁
https://harfeto.timefriend.net/16871571152748
.
🍀🍀🍀🍀🍀
الان قیمتش ۴۵۰۰۰ هست با کامل شدن رمان قیمتش افزایش داره
دل دل نکنید و دست بجنبونید 😉
.🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وه که جدا نمیشود
نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت
در طلب تو حال من🌷
✧❥˙❥˙@panaaheman˙❥˙❥
🍃✨🍃
#رزق_امروز
وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ ۗ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ ۖ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ ۚ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿یونس/٥٤﴾
و اگر در (آن روز) مردم ستمکار مالک روی زمین باشند آرزو کنند که همه دارایی خود را فدا دهند (تا مگر خویشتن را از عذاب برهانند و نتوانند) و چون عذاب را مشاهده کنند حسرت و پشیمانی خود را پنهان دارند (که شماتت از مردم نکشند) و در حق آنها حکم به عدل شود و به آنان هیچ ستمی نخواهد شد.
🍃✨🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبر تلخی که در مصائب ماست
انتهایش ظهور صاحب ماست... ☀️
#اللهمعجللولیکالفرج
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#امام_زمان
#توسل_به_امامزمان
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۱۰۲
توصیههای تکراری محسن در گوشم نشست
_ رسالت تو رو خدا کاری نکنی که روی نگاه کردن به فاطمه خانم رو نداشته باشم
_مثلاً چه کار؟
_چه میدونم احساس میکنم میخوای یه کاری انجام بدی اذیتش کنی مثلاً از در خوبی باهاش وارد بشی و بهت اعتماد کرد یهو...
خندیدم و محکم به پشتش کوبیدم
_ خل شدی من کجا حوصله این کارا رو دارم
واقعا هدفم اذیت کردنش نبود حسی درونم قلقلکم میداد تا بیشتر از او بدانم.
چند ثانیه منتظر به گوشی نگاه کردم.
_باید آب هویج برات بگیرم
_چرا مامان؟؟
_ اینجوری که تو به گوشی زل زدی و منتظری باید لیتر به لیتر بدم بخوری
خندیدم و سر تکان دادم ،نیمه ایستاد و پشیمان دوباره نشست
_ قربونت برم دورت بگردم پاشو نمازت رو بخون،نماز یکی در میون خوندن از نخوندن مداومش بدتره .هرچی بدویی به چیزی نمیرسی پاشو رسالت
_باشه مامان
ایستاد و رفت دستی به صورتم کشیدم یک دستم را به دیوار زدم و ایستادم و رفتم تا وضو بسازم.
وارد موسسه شدم و همان داخل محوطه منتظر ماندم محو شکوفههای آلو بودم که منظره زیبایی درست کرده بود.
_ آقای سلیمانی
سر برگرداندم به قول مادر فاطمه خانم بود
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✍ به قلم #آلا_ناصحی
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
https://eitaa.com/asipoflove/16295
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۱۰۳
با لبخند سلام کردم چشمانش همیشه حوالی کفشها و یا نهایتاً یقهام میگشت.
_ خیلی وقته منتظرید!؟
نگاهی به ساعت گوشی ام انداختم
_ یه ده دقیقه ای میشه
_ بابا توی راهه، الان دیگه میرسه. من کلاس نرم افزار دارم باید برم
_ بعدش نقاشی دارید؟؟
_ بله
_شاگرد جدید هم قبول میکنید؟
_ غیر از بچههای موسسه نه
_ اگه از همین موسسه باشه چی؟از بچههای کشتی
صدایش رنگ تعجب گرفت
_ بچههای کشتی که همه شون از نقاشی فراری بودن
_ حالا یکی پیدا شده
_ باشه بگین بیاد
انگار عجله داشت که گفتم
_ مزاحمتون نمیشم. برید به کلاستون برسید
با اجازه ای گفت و رفت . مسیر رفتنش را نگاه میکردم وارد سالن که شد دوباره خیره ی شکوفه ها شدم. دقیقه ای بعد دوباره صدایی مرا به خودم آورد.
_ آقای سلیمانی ؟؟
چشمم را به قامت مردی دوختم که چهارشانه و با صلابت جلویم ایستاده بود.موهای جو گندمی اش با عینک ریبنی که به چشم داشت جذبه اش را بیشتر میکرد.ایستادم
_ بله خودم هستم
دست جلو آورد
_ سلامی هستم، قرار داشتیم امروز
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✍ به قلم #آلا_ناصحی
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
https://eitaa.com/asipoflove/16295
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
.
نوش نگاهتون🍃
نظردونی خالی نَمونه 😁
https://harfeto.timefriend.net/16871571152748
.
🍀🍀🍀🍀🍀
الان قیمتش ۴۵۰۰۰ هست با کامل شدن رمان قیمتش افزایش داره
دل دل نکنید و دست بجنبونید 😉
.🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 بعداز ۳۶ سال رهبر کره شمالی دیشب این فیلم را گذاشته توی پیج شخصیش
که لرزه به اندام خیلی ها انداخته است .🌹🌺😎☺️✌️
اثرات روح بخش در خارج از مرزها #جمعه_نصر #وعده_صادق۲ #الامام_الخامنئی✌️
@AllahvaSahebZaman
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
همراهان عزیز
خبر خوب اینکه 😍
از امشب یه رمان جذذذاب و دوست داشتنی پارتگذاریش شروع میشه👌
رمان جذاب
#پشت_بام_آرزوها
رو از دست ندید❤️
.