eitaa logo
عصرانه (تقی شجاعی)
220 دنبال‌کننده
829 عکس
224 ویدیو
5 فایل
دخمه‌ای مجازی جهت داد زدن با صدای: #تقی_شجاعی 😎 ( فعال انفرادی🚶 نویسنده پلنگ‌زخمی، احتناک، وقتی‌بابا‌رئیس‌بود، شریان و...) ارتباط با ادمین: @Shojaei66 اینستاگرام: https://www.instagram.com/taghishojaei66?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
نظرات برخی مخاطبان در سایت طاقچه و کتابستان درباره
درباره‌ی دین من انسانیت این شعار بیش از آنکه یک ایدئولوژی برای زندگی باشد، یک راه دررو و بیشتر از آن: یک پوشش برای تنبلی هنگام اجرای دستورات دینی است. دین من انسانیت را می‌توان به مثال زیر تشبیه کرد: فردی با ادعای کوهنوردی پای قله ایستاده و مدام می‌گوید برای رسیدن به قله لازم نیست حتما راه بروی، کافی است کوهنورد باشی و عضلاتت قوی باشند. این فرد تا قیامت هم پای قله‌های مختلف بایستد و سلفی بگیرد هرگز نمی‌توان روی او نام کوهنورد یا ورزشکار گذاشت. انسان بدون داشتن دین شبیه همان شخص پای قله است که هیچ کوهی را نپیموده است و فقط ادای کوهنوردها را درمی‌آورد. واژه‌ی انسان یک تعریف بیشتر ندارد: "کامل‌ترین مخلوقی که خداوند او را آفریده تا جلوه‌گر اوجِ هنرمندیِ او در خلقت باشد." حرکت انسان در این مسیر یعنی همان تعریف انسانیت. خدا برای رسیدن انسان به انسانیت، دستورالعمل‌هایی قرار داده که نام آن دین است. انسان تنها در صورتی در تعریف حقیقیِ انسان قرار می‌گیرد که در مسیر این دستورالعمل‌ها حرکت کند. در غیر این‌صورت حتی اگر تمام ویژگی‌های خوبِ خلقت را داشته باشد می‌توان به او نام مخلوقِ خوب گذاشت؛ نه انسان. این مخلوق خوب هرچقدر هم زلال باشد در بهترین حالت شبیه آب زلالِ راکدی است که بالاخره خواهد گندید. این مخلوق که از گونه‌ی انسان‌ها است به دلیل وصل نبودن به چشمه‌ی انسانیت، بسیار آسیب‌پذیر خواهد بود و تحت بحران‌های خشکسالیِ مختلف، خوبی‌هایش تبخیر خواهد شد. شعار "دین من انسانیت" که در سال‌های اخیر لقلقله‌ی زبانِ نوجوان‌های ما شده است، در واقع همانقدر که به معنای "من نمی‌خواهم دین‌دار باشم" است، همان‌قدر هم به معنای "من نمی‌خواهم انسان باشم" است. انسان بدون دین اصلا معنای علمی و عملیِ کلمه‌ی انسان را از دست می‌دهد. نکته‌ی آخر آنکه در طول تاریخ و همچنین در عصر حاضر، خوب‌ترین انسان‌ها کسانی بوده‌اند که بیشترین تابعیت را از دین و دستورات آسمان داشته‌اند و اتفاقا پست‌ترین مخلوقات تاریخ کسانی بوده‌اند که از دین بیشترین فاصله را داشته‌اند. پس کسی که این شعار را می‌دهد، بداند یا نداند در کنار حذف دستورات آسمان از زندگی‌اش، از گروه حقیقیِ انسانیت نیز لِفت داده است! ◇◇◇ [‌ @asraneh313 ]
به مناسبت نمایشگاه کتاب تهران؛ معرفی چند کتاب خوب برای نوجوانان: ۱. سلحشوران پارله‌آن: داستانی حماسی از نوجوانی که قدرتی ماورایی دارد و پدرش جزو جنگاوران سرزمین پارله‌آن است. ۲. دیدار با تاریکی: داستانی درباره دنیایی خیالی که در آن خدا وجود ندارد. ۳. رویای بعدازظهر: نوجوانی که دچار برق‌گرفتگی می‌شود و به سال ۵۷ می‌رود و در دل وقایع انقلاب قرار می‌گیرد. ۴. تو خواب میکائیل هستی: داستانی که به دغدغه‌ها و چالش‌های نوجوان امروز می‌پردازد. ۵. اصیل‌آباد: این داستان، تهدیداتی را که از جانب زندگی شهری متوجه روستاست به تصویر می‌کشد. ۷. گردان قاطرچی‌ها: داستانی طنز از دفاع مقدس. ۸. عطر گل محمدی: رمان جدید داود امیریان؛ نویسنده موفق نوجوانان، که زندگی پیامبر را از زاویه نگاه اصحاب ایشان به تصویر می‌کشد. ۹. شالونادژ: داستان نوجوان ۱۴ ساله‌ای که با چالش نجات قلب زمین مواجه است. ۱۰. شصت پرسش اعتقادی: کتابی برای تقویت مبانی اعتقادی ۱۱. دکل: کتابی که در قالب مستند داستانی، به شبهات رایج مربوط به انقلاب پاسخ می‌دهد. ۱۲. بدون روتوش با دهه هشتادی‌ها: این کتاب هم نگاه پاسخ به شبهات نوجوانان دارد. ۱۳. فصل پنجم:سکوت: رمانی از حال و هوای انقلاب ۱۴. شب صورتی: رمانی زیبا که شخصیت اصلی در آن با چالش بلوغ و دوست داشتن روب روست. ۱۵. شکار هیولا: داستان شکار پهباد RQ170 از زبان خود پهباد آمریکایی ۱۶. زایو: رمان فانتزی جذاب درباره ویروسی که در جهان شیوع پیدا کرده. ۱۷. ترگل؛ ۲۰ دلیل عقلی برای حجاب ۱۸. ای کاش زودتر: مستند داستانی که به شبهات درباره حجاب پاسخ می‌دهد. [‌ @asraneh313 ]
و چند کتاب خوب برای بزرگسالان: ۱. عزرائیل: داستانی امنیتی و نفس‌گیر و با تعلیق بالا. ۲. ماتروشکا: رمانی با موضوع مجاهدین خلق ۳. بی‌نام پدر: رمانی جذاب از یک تیمسار بدنام زمان شاه ۴. آب‌نبات هل‌دار: مجموعه رمان طنز با حال و هوای دهه شصت ۵. شاهزاده سیاه: رمانی فانتزی از ماجرای اسکندر مقدونی که شیطان در او نفوذ کرده است. ۶. میرانا و هفت جن: داستان فانتزی جذاب از یک جن‌گیر که سودای بسترسازی برای حکومت شیطان در زمین را دارد. ۷. شاه بی‌شین: رمان زندگی محمدرضا پهلوی ۸. بدون مرز: رمان زندگی شهید چمران ۹. میراث گناهکاران: رمانی فانتزی و پساآخرالزمانی از یک نویسنده زنجانی که در آن عمده مردم جهان طی یک آتش‌سوزی مرده‌اند و شخصیت اول که یک مکانیک در زنجان است درگیر با نیروهای شر است. ۱۰. وَلَفا: داستان جن مونثی که عاشق یک انسان شده است. [ @asraneh313 ]
چند معیار مهم هنگام خرید کتاب: ۱. نویسنده: اینکه جهان‌بینی نویسنده و نگاهش به موضوعات مختلف اعتقادی و سیاسی و فرهنگی چگونه است و چقدر در کارهای قبلی موفق بوده. ۲. ناشر: برخی از انتشارات هستند که در ترویج فرهنگ اسلامی و ایرانی از دیگران خوش‌نام‌تر و موفق‌تر بوده‌اند. ۳. جوایز و افتخارات کتاب: کتاب‌هایی که از میان صدها اثر مختلف، نامزد، برگزیده یا مورد توجه داوران قرار می‌گیرند می‌توانند نشان‌دهنده‌ی کیفیت اثر باشند. (هرچند به این مورد در ایران چندان توجهی نمی‌شود و بسیاری از آثار برگزیده مورد اقبال مخاطبان قرار نمی‌گیرند؛ بر خلاف برخی کشورها که متولیان فرهنگی آن، تمهیداتی می‌چینند که کتابِ داوری‌شده و برگزیده‌ی جشنواره‌ها به چاپ‌های متعدد برسند.) ۴. نظرات منتقدین و کارشناسان درباره کتاب موردنظر. ۵. تیراژ کتاب: این معیار در کنار سایر معیارها می‌تواند در انتخاب کتاب کمک‌کننده باشد‌. ۶. نمونه نثر کتاب: نثری که در پشت جلد کتاب برای معرفی نوشته شده، یا جملات آغازین کتاب یا ایده‌ای که در تبلیغات کتاب روی آن تکیه می‌شود نیز معیار خوبی برای انتخاب کتاب است. ۷. نظرات خوانندگان کتاب که امروزه هم در سایت‌ها و هم در اپلیکیشن‌هایی مثل "بهخوان" و "گودریدز" و "طاقچه" به آسانی قابل دسترسی است. ۸. مشورت با نویسندگان و کتاب‌خوانان حرفه‌ای. [ @asraneh313 ]
عصرانه (تقی شجاعی)
✍ چند معیار مهم هنگام خرید کتاب: ۱. نویسنده: اینکه جهان‌بینی نویسنده و نگاهش به موضوعات مختلف اعتق
✍ نمونه‌هایی از چند نشر خوب در حوزه رمان و داستان: ✅ سوره مهر ✅ نشر افق ✅ نیماژ ✅ امیرکبیر ✅ کتاب جمکران ✅ کتابستان معرفت ✅ شهرستان ادب ✅ انقلاب اسلامی ✅ به‌نشر ✅ نیستان ✅ نشر معارف ✅ جمال ✅ نشر اطرافکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ✅ شهید کاظمی
آسمانِ زندگی‌مان آبی از لطف شماست السلام ای دختر موسی‌بن‌جعفر(ع)؛ فاطمه(س) 🌺 🌺 [ @asraneh313 ]
یه زمان هم یه شاه داشتید سرگرمی‌ش به جای کتاب، می‌خوارگی و زن‌بارگی بود و به جای نمایشگاه کتاب، نمایشگاهِ "کی از همه خوشگل‌تره" بین دخترها راه می‌انداخت! [ @asraneh313 ]
اون دانش‌آموزان شروری که یه سال پدر معلم رو درآوردند و روز آخر سال تحصیلی، میان میگن: "آقا ما رو حلال کن"؛ ناخودآگاه آدم رو یاد اون بخش از آیه‌ای میندازن که خدا موقع غرق‌شدن به فرعون میگه: "الآن؟ و قَد کُنتَ مِنَ‌المُفسِدین؟!" [ @asraneh313 ]
از دوستان و دشمنان آدم‌ها می‌توان به اثرگذاری‌شان در جبهه‌ی حق یا باطل پی برد. [ @asraneh313 ]
با خدا که باشی و رسانه هم اگر نداشته باشی، ابر و باد و مِه و توفان می‌شوند رسانه‌ات. شاید هیچ رسانه‌ای نمی‌توانست تلاش‌گریِ رئیسی را به اندازه‌ی این حادثه‌ای که برای بالگردش اتفاق افتاد نشان دهد. قطعا هیچ رسانه‌ای اینچنین نمی‌توانست تفاوت "رئیسی" را با رئیسی که از پشت شیشه‌های دودیِ شاسی‌بلندش بدبختی‌های ملت را رصد می‌کرد و صبح‌جمعه‌هایش بیشتر با توچال عجین بود نشان دهد. دمت گرم مرد! و نفس‌هایت پابرجا! که نفس به انقلابِ محرومان دمیدی و یادآور مسئولان دهه شصت شدی. و دعای خمینی و شهدایش بدرقه‌ی راهت؛ که درست در دورانی که اشرافیگری و نگاه از بالا به پایین توسط ناخلفان و نامحرمانِ انقلاب تئوریزه شده بود، مرامت چنان است که امروز یک امت برای سلامتی‌ات نگران‌اند. امتی که قند توی دلش آب می‌شود وقتی می‌بیند رئیس‌جمهورش تعطیلاتش را در بازدید از شهرها و روستاها و کپرنشینانی سر می‌کند که معمولا فرمانداران انقلاب هم اِبا دارند از رفتن به آنجا. از شدت خوشحالیِ دشمنان اسلام و انقلاب می‌توان فهمید که چقدر خارِ چشم‌شان هستی و چقدر بودنت، نابود می‌کند انقلابِ هشتگ‌هایشان را. از صمیم قلب برای آقای رئیسی و همراهان آرزوی سلامتی می‌کنم و از صمیم قلب دعا می‌کنم خدا از عمر انسان‌های بی‌خاصیت؛ اعم از خودم و دیگرانِ مسئول و غیرمسئول بکاهد و بر عمر اثرگذارانِ جبهه‌ی حق اعم از مسئول و غیر مسئول بیفزاید. 🍃🍃🍃 ✍ [ @asraneh313 ]
از افتخارات رئیسی اینه که کفتارهای دنیا براش آرزوی مرگ می‌کنند! [ @asraneh313 ]
یاور رهبر نیامد از دورافتاده‌ترین روستای مرزی دست تکان داد برای پیرمردی که با دیدن رئیس‌جمهور به یاد رجایی می‌افتاد. دست تکان داد برای نوجوانی که تا به حال انقلاب را اینطور از نزدیک ندیده بود. سوار بالگردی شد که او را به بالاترین نقطه‌ی مرزی میان زمین و آسمان رساند. و دستش را برای خداحافظی با میزی که هیچ‌گاه پشت آن ننشسته بود بلند کرد و با لبخند گفت: "تو بمان و دِگران!" تو بمان با همان دِگرانی که می‌گفتند شش کلاس سواد دارد؛ تو بمان با همان دِگرانی که "ناهار نخوردی"اش را سوژه‌ی محتواهای زردشان کرده بودند. تو بمان با دِگرانی که دلار را در کانال‌های تلگرامی‌شان بالا پایین می‌کردند تا بگویند دولت، علیل است. تو بمان با دِگرانی که تا قیمت ارز بالا می‌رفت فحش‌کشش می‌کردند و تا پایین می‌آمد سرشان به زندگی‌شان گرم بود. تو بمان با همان دِگرانی که برای بالا رفتن از کرسی قدرت دست از هیچ توهین و تخریبی برنمی‌داشتند. تو بمان با آن کاندیدای رقیبِ ریاست‌جمهوری که خودش هم می‌دانست رای ندارد اما با اراجیف خود پایه‌گذارِ هزاران گناهِ زبان شد. تو بمان برای آن دِگرانی که امام‌رضا را سیاسی نمی‌خواستند. آه امام‌رضا! عدل باید روز تولدت خادمت را ببری پیش خودت تا با شهادتش در بهترین روزهای ماه، تاییدش کنی. شهید از مرام زندگی‌اش معلوم می‌شود که شهید است. ما چقدر از اولین روزهای انتخابش به شوخی و جدی نگران شهادتش بودیم: وقتی در اوج کرونا می‌رفت در دل مردم؛ وقتی در اوج روزهای جنبش هرزگی رفته بود بازار کردستان؛ وقتی مسیر هتل تا سازمان ملل را در نیویورک مقابل چشم هزاران دشمنش پیاده می‌رفت؛ و وقتی از نزدیک‌ترین فاصله‌ی حقوق شهروندی با کوخ‌نشینان خوش و بش می‌کرد و از زبان خمینی بهشان می‌گفت یک تار موی شما... شهادت می‌آید. خودش با پای خودش می‌آید به سراغ آنهایی که شهید زندگی می‌کنند. این ساعت‌ها به جای خدا دارم با سید حرف می‌زنم: "بیا پیش خودم؛ بیا سید! من که می‌دانم و می‌بینم تلاش‌هایت را. همه‌ی جهان هم اگر رسانه شود و تو را فحش دهد و علیه تو هشتگ بزند من حواسم هست و شهادت می‌دهم که تو سبک زندگی‌ات شهادت است...". حالا این ما و دعواهای بعدیِ انتخابات ریاست‌جمهوری بر سر اندیشه‌ی مذاکره یا مقاومت برای رفع مشکلات اقتصادی. راستی؛ شما می‌دانید خدا چندنفر از آنها را که از ابتدای انقلاب تا الان طرفدار مذاکره بودند و می‌گفتند زبان دنیا را بلدیم و باسوادیم و دکترا از خارج داریم؛ با شهادت پیش خودش برده است؟ ♡♡♡ [ @asraneh313 ]
💔[ شهید جمهور ] هرچه صدا کردیم: «ابراهیم!» اسم تو حتی برنگشت از کوه آنقدر روحت بی‌قراری کرد جسم تو حتی برنگشت از کوه اردیبهشت اردی‌جهنم شد هر صفحه‌ٔ تقویم را سوزاند این بار آتش سرد شد اما وقتی که ابراهیم را سوزاند گشتیم دنبال پر و بالت گفتند دیگر وا نخواهد شد جز بالگرد سوخته چیزی پیدا نشد، پیدا نخواهد شد تو کوه دردی بودی و رفتی ای کوه درد! ای کاش برگردی آن بالگرد ای کاش برگردد با بالگرد ای کاش برگردی چشم‌انتظار دیدنت گشتند حتی شهیدان خدایی هم آن سو «بهشتی» بی‌قرار تو آن سوتر انگاری «رجایی» هم این ملت دردآشنا، دیروز در شادی و غم انتخابت کرد ای انتخاب مردم ایران! حالا خدا هم انتخابت کرد [ @asraneh313 ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا را شکر می‌کنم به رئیس‌جمهوری رای دادم که شهید بود! و دشمنانش نجاست‌هایی امثال علی کریمی و مهناز افشار و سایر بستگان هرزگان‌ بودند. خدا را شکر می‌کنم به رئیس‌جمهوری رای دادم که درنده‌ترین حیواناتِ انسان‌نمای تاریخ از شهادتش خوشحال‌اند. خدا را شکر می‌کنم به رئیس‌جمهوری رای دادم که نه شیشه‌ی عینکِ نگاهش دودی بود و نه شیشه‌ی ماشینش. خدا را شکر می‌کنم رئیس‌جمهوری را دوست داشتم و دارم که به رهبری می‌گفت حضرت‌آقا! و آقاییِ هیچ ابرقدرت دیگری در جهان را به رسمیت نمی‌شناخت. خدا را شکر می‌کنم به رئیس‌جمهوری رای دادم که در نمازهای ناقصم از صمیم قلب برایش دعا می‌کردم.❤️ ✍ [ @asraneh313 ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به آن نامردی که شایعه‌ی شش‌کلاسه بودن رئیسی را بر سر زبان‌ها انداخت... [ @asraneh313 ]
عرض شود محضر انترِ براندازها که: "نُود شدن از مکانیزم‌های جنگیِ عمروعاص بود!" [ @asraneh313 ]
ما منتقدانِ صفِ اول بودیم از هیئت دولت شهدا را چیدند...💔 [ @asraneh313 ]
حاج‌ابوالقاسم دولابی تعریف می‌کرد: یکی از مسئولان تشریفات نهاد ریاست‌جمهوری یکبار بهم گفت: "شما به حاج‌آقا رئیسی بگید لاقل یک حق ماموریت برای اعضای ستاد تشریفات که پنجشنبه و جمعه هم باید همراه رئیس‌جمهور به این‌ور آن‌ور بروند، درنظر بگیرند. گفتم مگر در نظر نمی‌گیرند؟ گفت نه حاجی. من خودم یکبار بهش گفتم که اگر حق ماموریت ندهید این بچه‌ها انگیزه ندارند دیگر همراه شما باشند. برگشت بهم گفت: ایرادی ندارد، بهشان بگویید نیایند. من نیاز به تشریفات و ستاد تشریفات ندارم! [ @asraneh313 ]
آری برادر! اینچنین است! قبل‌ها که داستان شهید بهشتی را شنیده بودم می‌گفتم چطور برخی از مردم دلشان می‌آمد به خاطر حرف‌های امثال بنی‌صدر، نسبت به شخصیتی به آن عظمت بدبین باشند و بهش توهین کنند؟ حالا که خودم در این چند سال، در شرایطی شبیه آن سال‌ها قرار گرفتم و طعن و استهزای رئیسی حتی توسط برخی انقلابی‌ها و بسیجی‌ها را دیدم فهمیدم که چقدر می‌توان تحت تاثیر جوّ باطل قرار گرفت. راستش را بگویم اعتراف می‌کنم که خود من هم کم تحت تاثیر این جوّ نبودم و برخی جاها که حق بود ازش دفاع کنم دفاع نکردم و برخی جاها که نباید، سکوت کردم. سکوت کردم و تمسخرِ فعالیت‌ها و سواد و زبان و حرف‌زدن‌های رئیسی و امیرعبداللهیان را تماشا کردم و حرفی نزدم. با اینکه دلم با رئیسی بود و می‌دیدم و می‌دانستم در حال تلاش است و می‌دیدم که حضرت‌آقا هروقت درباره‌ی او حرف می‌زند ازش تعریف و تمجید می‌کند و در عوض، از دهه‌ی نود به عنوان دهه‌ی عبرت و دهه‌ی کم‌کاری‌های دولتمردان یاد می‌کند که باعث تلخ شدن کام مردم شده است. با اینکه می‌دیدم او و کوخ‌نشینانِ خمینی چقدر به این دولت چشم امید بسته‌اند که شکافِ میان مردم و انقلاب را از بین ببرد. حالا که رئیسی اینچنین با عزت شهید شد و امام‌رضا(ع) مُهر تایید بر پیشانیِ نورانی‌اش زد فهمیدم که خدا تا یک حدی صبر می‌کند و تمسخر مومنانش را تماشا می‌کند. از یک حدی به بعد وقتی می‌بیند مدعیان انقلاب و اسلام و ایمان هم دچار کج‌فهمی شده‌اند و دارند خودی را می‌زنند دست به دامانِ شهادت می‌شود... چه خوب گفت مهدی رسولی در مراسم تشییع که: "بدخواهان وقتی دیدند نمی‌توانند رئیسی را از مردم جدا کنند، تلاش کردند مردم را از او دور کنند؛ با بی‌اخلاقی، طعنه و تمسخر او. خدا اما او را اینچنین عزیز کرد و با شهادت او بتِ بی‌اخلاقی‌ها را شکست." آری برادر بسیجی! اینچنین است! شهادت انگار آخرین حربه‌ی خدا برای به خود آوردنِ جامعه‌ای است که در آن، بسیجی‌هایش هم دچار غبارگرفتگی شده و تحت القای شیطان، دوست و دشمنش؛ جلاد و شهیدش را قاتی کرده است. ما اما تا کی قرار است با فقدان و از دست‌دادن آدم‌ها به خود بیاییم؟ ♡♡♡ ✍ [ @asraneh313 ]