eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
با گفتن این حرف‌ها، فرشته لحظه‌ای ساکت شد و به آتش درون خود اندیشید. "منی که دارم به زهره خرده می‌گیرم بابت عاشق شدن، پس خودم چی؟ با این آتش سوزان درونم چه کنم؟ خدایا! ... نمی‌خوام گناه کنم. اما حس اینکه دارم به یک نامحرم فکر می‌کنم، برام عذاب آوره. خدایا! عشق بدون گناه هم می‌شه؟ خدایا! کمکم کن". _بفرمایید خانم‌ها. صدای زهرا دختر زیبا و محجبه که براشون شربت آورده بود، فرشته را از افکارش بیرون کشید و هم‌زمان صدای صلوات فرستادن خانم‌ها، فضای مجلس را آکنده از عطر محمدی کرد. فرشته با خود اندیشید که: "این یک نشونه‌است درجواب سؤالم از خدا، صدای صلوات شنیدن". سه هفته از رفتن فرزاد می‌گذشت و هرازگاهی نامه‌ای از طرفش، خبر سلامتی می‌آورد. دیگر مهر نزدیک بود و فرشته برای مدرسه رفتن آماده می‌شد. هر چه زمان باز شدن مدرسه نزدیک‌تر می‌شد، دل بی‌قرار فرشته بی‌قرارتر می‌شد و آتش درونش بیشتر شعله می‌کشید و تلاشش برای خاموش کردنش فایده‌ای نداشت. اولین روز مهر بود. فرشته هم بی‌تاب درس و مدرسه بود و هم ترس از دیدنِ دوباره‌ی فرهاد دلشوره‌ای به جانش انداخته بود. هر بار برای رفتن به دبیرستان باید از جلوی مغازه آنها می‌گذشت. واین یعنی بالا رفتن ضربانِ قلبش درون سینه . و فرشته‌ی درونش به او نهیب می‌زد "که حد خدا را رعایت کن". در برزخی گرفتار بود که تحملش سخت شده بود. با شنیدنِ صدای زنگِ در ‌دانست که زهره آمده. از مامان خداحافظی کرد و با زهره همراه شد. در این مسیر که می‌رفتند، دیگر ازآن فرشته شاد و سرخوش و پرحرف خبری نبود. سربه‌زیر و ساکت بود. _فرشته با توأم! اصلا معلومه کجایی؟ لبخندی برلب آورد و گفت: _همین جام چی شده؟ _هیچی بابا اصلا نشنیدی من چی گفتم؟ گفتم مدرسه بوفه نداره. باید هر روز خوراکی‌مون رو از مغازه‌ی آقای سلامی بخریم. _چی؟ زهره خب تو هم مثل من با خودت لقمه بیار دیگه. _لقمه که آوردم ولی کمه. تازه من هر چی بخرم به حساب مامانمه. درد فرشته بیشتر شد. حالا باید هر روز وارد مغازه می‌شدند. تازه گاهی وقت‌ها آقای سلامی نبود و باید از فرهاد خرید می‌کردند. "خدایا! عذاب از این بدتر؟" یک هفته از مهر گذشته بود. روز جمعه بود و فرشته که طبق معمول هر روز صبح بعد از نماز به باغچه پناه می‌آورد و عطر گل‌ها را نفس می‌کشید و آن را به همراه احساس عاشقی‌اش به تک‌تک سلول‌هایش می‌فرستاد و در خلوت خود می‌اندیشید به عشق یک‌طرفه‌ای که قرارش را ربوده بود. غرق در افکارش بود که صدای باز شدن در حیاط رشته‌ی افکارش را پاره کرد و با دیدن فرزاد در چهارچوب در، به یک‌باره شوکه شد و جیغ کشید. هم‌زمان مامان و بابا و فریبا به سمتش دویدند و او هنوز شوکه بود. دستش رو روی دهانش گذاشته بود، که فرزاد در را بست و با خنده گفت: _چیه دختر، چته؟ مگه جن دیدی؟! با آمدنِ فرزاد دوباره شادی به خانه برگشته بود و همه خوشحال بودند و فرزاد تندتند از خاطراتش می‌گفت. _خیلی بهمون سخت می‌گرفتن. آخه می‌گن توی جبهه شرایط خیلی سخته. باید آمادگیش رو داشته باشیم. شاید چند روز غذا یا آب بهمون نرسه. شاید چند شبانه‌روز نتونیم بخوابیم. خلاصه حسابی باید خودمون رو آماده کنیم. _خب مادرجون حالا چند روز مرخصی داری؟ _هستم حالا، یه هفته‌ای هستم. _خوبه مادر، حالا ناهار چی درست کنم برات؟ _مامان یه چیزی می‌خوریم دیگه. من برم یه دوش بگیرم بعد می‌خوابم. برای ناهار بیدارم کنید. وقتی فرزاد خانه بود خانه دیگر سوت‌وکور نبود. این‌طوری فرشته کمتر توی دریای خیالش غرق می‌شد. بعدازظهر فرزاد بیرون رفت. هنوز یک ساعتی از رفتنش نگذشته بود که صدای باز شدن در و یاالله گفتن فرزاد توی حیاط پیچید. فرزاد اصلا اهل دوست و رفیق نبود، ولی از وقتی به این محله آمده بودند با بچه‌های بسیج دوستی داشت و روزهایی که تعطیل بود فقط درپایگاه بسیج بود. فرشته کنجکاو گوشه پرده اتاق را کنار زد. اولین باربود که فرزاد دوستی را به خانه می‌آورد. منتظر به درحیاط نگاه می‌کرد که با تعارف فرزاد، کسی از پشت سرش وارد حیاط شد. "چی؟غیر ممکنه... این اینجا چه کار می‌کنه؟ یعنی فرزاد با فرهاد دوسته؟! کی؟! چطوری؟! چرا تا حالا حرفی راجع بهش نزده؟ خدایا! این چه امتحانیه؟ فرهاد توی خونه‌ی ما"؟ 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و خداقوت خدمت خانم فرجام پور عزیز وتشکر ویژه از ایشون دارم که واقعا با راهکارهای خوبشون مشکلم حل شد طوری که ما نزدیک ۱۵سال زندگیمون درگیر اعتیاد بود و باراهکار خانم فرجام پور عزیز سر یکماه گره ازکارمون بازشد زندگی خانوادم خوب شد کلی اتفاقات قشنگ رخ داد خداخیرشون بده خیلی راضیم از مشاوره ای که با خانم دکتر داشتم❤️❤️❤️❤️❤️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی، جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇 @asheqemola
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خــدا میتوان بهترین روز را براے خـود رقم زد پس با تمام وجـود بگیم خـدایا بہ امید تو نه بہ امید خلق تو سلام امام زمانم🌺 سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام‌‌ علی علیه‌السلام فرمودند: در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید(نسبت به دشمن احساس دشمنی و انزجار نمائید).✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💪 خوشبخت ترین ادم ها کسانی هستند,که به خوشبختی دیگران حسادت نمی کنند.....و زندگی خودشان را باهیچ کس مقایسه نمی کنند.... مدارا بالاترین درجه ی قدرت.....ومیل به انتقام...اولین نشانه ی ضعف است..... مواظب کلماتی که در صحبت استفاده میکنید باشید....شاید شما را ببخشند اما.....هرگز فراموش نمی کنند...... سکه ها همیشه صدا دارند..... اما اسکناس ها بی صدا.... پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا می رود.....بیشتر ارام و بی صدا باشید... به کسانی که به شما حسودی می کنند احترام بگذارید...!! زیرا این ها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید... خدایا شکر، الحمدلله رب العالمین❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
15.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎭 به نمایش بگذارید! مثل صحنه تئاتر 👈🏻 اگر می‌خواهید فرزندانتان انسانیت، اخلاق و زندگی درست را یاد بگیرند... @Panahian_ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
💠کاشی های بهشتی فاستبقو الخیرات جمع آوری کمکهای مردمی برای اتمام کاشی کاری گنبد آستان مقدس امامزاده اسماعیل (ع)شهریار 🔺تنها باخرید یک کاشی بهشتی به نیت خود یا امواتتان مارو در تکمیل این پروژه عمرانی همراهی نمائید. قیمت هر سهم (کاشی) ۵۰/۰۰۰تومان شماره کارت جهت واریز 🔻۶۰۳۷۹۹۷۸۷۰۴۶۵۲۳۵ بنام امور عمرانی امامزاده اسماعیل (ع) 🔷🔸💠🔸🔷 ❣️ اینجا است؛ کانال رسمی حرم مطهر امامزاده اسماعیل(ع) شهرستان شهریار 🆔 @astan2121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزیزان عصرتون بخیر🌺 لطفا این بنر را برای دوستان تون بفرستید تا از مطالب رایگان کانال استفاده کنند و شما هم در ثوابش شریک باشد💐 اجرتان با خدای مهربان🌺
🔸در بحث طبایع خصوصیات هر طبع را بیان کردیم و در موردشون صحبت کردیم. عزیزان تازه وارد می تونید با رفتن به ابتدای بحث ان را کامل مطالعه کنید و اگر سوالی داشتید در خدمتم