☘ از آیات (نساء/165، قصص/59 ، اسراء/15، انعام/130 و131، قصص/ 46 ـ 47 ، مائده / 19، طه/ 133 و 134، آل عمران/ 101) به روشنی دریافت میشود که بدون حضور انبیای الهی و جانشینان معصوم پیامبر اعظم ـ صلّىاللَّهعليهوآله ـ برنامه هدایت خداوند، قابلیت تحقق تام و قابل قبول را نداشته و خداوند بر اکثریت مردم دنیا به خاطر ضلالت و گمراهیهایشان احتجاج نخواهد کرد و آنان را مستحق عذاب نخواهد دانست. زیرا اکثر مردم و ملل ميتوانند در پاسخ بگویند، ما دسترسی به هادی و راهنمایی که حجت را بر ما تمام کند و راه سعادت از شقاوت را به روشنی و بدون ابهام به ما نشان بدهد، نداشتیم.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘️ شیخ صدوق: «اگر كسى (از منکران امامت) احتجاج به كتاب كند و بگويد قرآن كتابى است كه با وجود آن به ائمّه هدى نيازى نيست زيرا در آن هر چيزى بيان شده است و خداى تعالى خود فرموده است: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ»، گویيم: امّا قرآن همين گونه است كه مى گويى و در آن هر چيزى بيان شده است، ولى بعضى از آياتش منصوص و مبيّن است و بعضى ديگر از آياتش مختلف فيه است و از وجود مبيّنى كه موارد اختلاف را تبيين كند گريزى نيست، زيرا روا نبود كه در قرآن اختلاف باشد به دليل آيه «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»
و ناگزير براى مكلّفين بايد مبيّنى وجود داشته باشد تا با براهين واضحه خردها را خيره و حجّت را تمام گرداند، چنانچه در هر يك از امّتهاى پيشين نيز مبيّنى وجود داشته است و پس از پيامبر، در موارد اختلاف امّت رفع اختلاف مى كرده اند و اهل تورات و اهل زبور و اهل انجيل به كتابهاى خود بى نياز از مبيّن نبودند و خداى تعالى از اين كتابها خبر داده كه در آنها هدايت و نور بوده است و پيامبران به آنها حكم مى كردند و حوائج مردم در آن بوده است.
و ليكن خداى تعالى آن امّتها را به آن علمى كه از آن كتاب ها دارند واگذار نكرده و پى در پى براى آنها رسولانى فرستاده و براى هر رسولى علَم و جانشين و حجّتى معيّن فرموده و به آنها امر كرده است كه از او اطاعت كنند و پذيراى او باشند تا آن هنگام كه پيامبر ديگرى ظهور كند تا بر مردم عليه او حجّتى نباشد؛ و اوصياى پيامبران را حكّام بر آن كتب قرار داده و فرموده است: پيامبرانى كه تسليم اوامر الهى بودند، بر يهوديان و ربّانيون و احبار حكم مى كنند به آنچه كه از كتاب خدا حفظ كرده و بر آن گواه بودند.
سپس خداى تعالى پس از پيامبر ما صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، رشته رسولان را گسسته و براى ما هاديان از عترت و اهل بيت او معيّن فرموده تا ما را به حقّ هدايت كنند و كورى را از ما بزدايند و اختلاف و تفرقه را برطرف سازند، معصومانى كه ما را از خطا و لغزش آنها ايمن ساخته و آنها را قرين قرآن قرار داده و به ما فرمان داده است كه به آنها متمسّك شويم و با زبان پيامبرش به ما خبر داده است كه مادام كه به آن دو متمسّك شويم گمراه نخواهيم شد؛ و اگر چنين نبود حكمت اقتضا مى كرد كه تا انقضاى تكليف از ما، رسولان را بفرستد و خداى تعالى اين مطلب را تبيين كرده و به رسولش فرموده است: «تو منذرى و براى هر قومى هدايت كننده اى است».
در آنچه از صدوق نقل کردیم نیز محوریت حجت معصوم الهی اعم از پیامبر و یا امام در امر هدایت و جامعه سازی روشن است و این که بدون حضور معصوم، امر هدایت و فهم قرآن و مقاصد و دستورات شریعت و اجرای آنها با مشکل و معضل جدی مواجه ميشود.
البته معلوم است که فقدان حجت معصوم در میان مردم که منجر به گمراهی و سرگردانی آنها ميشود، به معنای نقصان و کاستی در هدایت خداوند نیست بلکه به دلیل ظلم ظالمان و عدم همراهی و حمایت مردم از پیامبر یا امام است.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ علاوه بر آیات، روایات معتبر فراوانی نیز بیانگر نقش بنیادین و انحصاری حجت معصوم خداوند در امر هدایت و جامعه سازی است. روایات معتبر فراوانی نیز بیانگر این موضوع هستند از جمله روایت مشهور زیر:
الامام الباقر علیهالسلام: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ أَصْحَابَهُ بِمِنًى فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ
امام باقر علیهالسلام: «پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - اصحابش را در منا فراخواند و فرمود: مردم! من دو ثقل و امانت گرانبها را در میان شما وا ميگذارم. تا وقتی به این دو متمسک باشید، هرگز گمراه نميشوید: قرآن و عترتم یعنی اهل بیتم. این دو هرگز از هم جدا نميشوند تا هنگامی که در حوض کوثر بر من وارد شوند.»
پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله شرط عدم ضلالت امّت را پس از خویش، تمسک به ثقلین یعنی قرآن و عترت ـ و نه سنت آن گونه که در منابع اهل سنت روایت شده ـ اعلام کرده اند و این که شرط بهره وری از هدایت قرآن، همراه بودن عترت با آن به عنوان ترجمان و مفسر و مجری قرآن است.
اما افسوس که امت به سفارش پیامبر اکرم در جانشینی امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش علیهم السلام عمل نکرد و عترت از صحنه حاکمیت حذف شد و بنی امیه و بنی عباس با قساوتی تمام با اهل بیت عصمت علیهمالسلام برخورد کردند و عرصه را بر آنها چنان تنگ کردند که دوازدهمین هادی و امام در پرده غیبت رفت و دست جهانیان تاکنون از امام حیّ حاضر ـ هم به عنوان ترجمان و مفسر قرآن و هم به عنوان عضوی از عترت رسول ص کوتاه است و آنچه در اختیار ما و فقها قرار دارد کتاب و سنت است که هرگز نمیتواند خلا حضور امام معصوم علیهالسلام را پر کنند و تنها نجات بخش از گمراهی و ضلالت ِمطلق هستند و حیرت و سرگردانی تا ظهور امام ادامه خواهد یافت.
#گزیده_هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
📖 دانلود pdf | کتاب عصر حیرت مهدی نصیری
🔸مهدی نصیری پژوهشگر، #ژورنالیسم_اندیشه و مدیر مسئول
فصلنامه اعتقادی-معرفتی #سمات است. او که واجد رویکردی موسوم به نواخباریست بر رجحان آیات و روایات در خردورزی بشری تاکید کرده و امکان تحقق عقل مستقل را نمیپذیرد.
🔹 نصیری که صاحب تالیفاتی همچون "اسلام و تجدد" در زمینه مواجهه اسلام با مبانی مدرنیته، آثار و لوازم مختلفش همچون تکنولوژی و علم مدرن است، "فلسفه از منظر قرآن و روایات" که درباره نگاه مستنبط نصیری از دین در نوع مواجهه با فلسفه است و... این بار به سراغ نگارش کتابی درباره وضع حکمرانی، تمدن سازی و دولت در عصر غیبت رفته است.
🔸کتاب #عصر_حیرت به سراغ موضوعی چالشی و البته بسیار مهم در وضع حاضر ما رفته است و نگاه خاصی که #مهدی_نصیری آن را نمایندگی میکند نیز بر اهمیت و چالشی بودن مسئله دمیده است. باید منتظر واکنشهای علمی که از جانب اساتید و محافل علمی نسبت به کتاب خواهد شد، بود.
◀️ کانال گروه کلام و فلسفه موسسه امام خمینی (وابسته به آیت الله مصباح یزدی)
عصر حیرت
📖 دانلود pdf | کتاب عصر حیرت مهدی نصیری 🔸مهدی نصیری پژوهشگر، #ژورنالیسم_اندیشه و مدیر مسئول فصلنام
نسبت اخباری و نو اخباری و ... حربه ای است که معمولا اهل فلسفه و عرفان مصطلح که معارف عقلانی و عرفانی قران و اهل بیت علیهم السلام را رها کرده و به سراغ محصولات فلسفی و عرفانی یونان رفته اند، نثار منتقدان و مخالفان خود می کنند تا از تنگنای اتهام و بلکه جرم سنگین مهجور کردن قران و سنت و رواج انگاره های فلسفی و عرفانی یونانی و نیز پشت پا زدن به عقلانیت مستقل و ناب وحیانی در جامعه اسلامی و شیعی به در آیند.
البته آنچه این مصیبت و فاجعه عظیم را که از ناحیه اهالی فلسفه و عرفان یونانی در حق معارف عقل و قران و اهل بیت علیهم السلام رفته، قابل تحمل می کند، همین دیدگاه عصر حیرت است که این خطای عالمان و بزرگان و برادران و عزیزان شیعه اهل فلسفه و عرفان را در ذیل استضعاف و حیرانی دوران غیبت تحلیل می کند و از برخوردهای تکفیری و تفسیقی و تعارضات تند و زیانبار اجتماعی بر حذر می دارد و آنان را به گفتگو دعوت می کند تا وقتی که هادی و فصل الخطاب معصوم از حجاب غیبت به در آید و به این مصیبت عظیم معرفتی پایان دهد.
@asrehairat
✅خشونت اجتماعی و عطوفت اقتصادی، آیا این معادله معکوس میشود؟
✔️پنجمین گفتگوی اینترنتی جدال در آپارات منتشر شد.
مدت: شصت و نه دقیقه
🔺در پنجمین اپیزود از برنامههای تلویزیون اینترنتی جدال با #مهدی_نصیری سردبیر و مدیر مسئول روزنامه کیهان بین سالهای شصت و هفت تا هفتاد و چهار و نویسنده کتاب اخیرا منتشر شدهی «عصر حیرت» گفتگو کردم.
مهدی نصیری که از شخصیتهای منسوب به جناح راست است را باید یکی از چهرههای مهم تاریخ روزنامهنگاری بعد از انقلاب دانست. او در بیست و پنج سالگی به سردبیری و در بیست و هشت سالگی به مدیرمسئولی مهمترین روزنامه کشور یعنی کیهان رسید. در این روزنامه و بعدها در مجله صبح، او از پیشگامان مبارزه با فساد اقتصادی درون نظام و اعتراض علیه شکل گیری سرمایهداری اسلامی و طبقه جدید اشراف بعد از انقلاب بود. آنهم در دوره اولیه شکلگیری این ساختار جدید طبقاتی و اقتصادی یعنی سالهای ریاست مرحوم هاشمی رفسنجانی بر قوه مجریه. زمانی که «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است» شعاری رایج در نماز جمعههای رسمی کشور بود.
اما شمشیر متون نصیری لبه دیگری هم داشت. نصیری در کنار مقالات عدالتخواهانهاش با قرائتی سختگیرانه از «اسلام سیاسی» از پیشگامان مبارزه با آن چیزی بود که در آن زمان تازه ذیل «تهاجم فرهنگی» تعریف شده بود. نصیری از اولین منتقدان جریان روشنفکری و لیبرالی بود که اگرچه آن سالها از چرخه قدرت بیرون بود اما مشغول انسجام یافتن و بازگشت و تسخیر عرصه غیررسمی فرهنگ بود. اتفاقی که چند سال بعد در دوم خرداد موفق شد از میان بخشهای بزرگی از جامعه ایران هم یارگیری کند.
حالا نصیری بازگشتهاست. بعد از بیست و چند سال غیبت از متن سیاست ایران. بیست و پنج سالی که میگوید صرف اندیشیدن درباره نسبت اسلام و سیطره مدرنیته کرده و صرف بازاندیشی در فاصله آرمانها و واقعیتهای انقلاب. بازاندیشی که محصولش نظریه تجدیدنظرطلبانهی «عصر حیرت» است . نظریهای که در ظاهر مربوط به علم کلام شیعه و بحثی درون-گروهی و درون-گفتمانی است. اما میتواند تبعاتی مهم برای مسایل فرهنگی و اجتماعی همه بخشهای جامعه ایران در سال نود و نه داشته باشد و اجازه همزیستی مسالمتآمیز نظام سیاسی حاکم با اقلیتها، کم دینان، بیدینان، دگراندیشان و گروههای اجتماعی با سبک زندگی مختلف را بدهد. تجدیدنظرطلبی در جهتی کاملا مخالف نگاه سختگیرانه نصیری در عرصه فرهنگ و اجتماع در دهه شصت و هفتاد.
با این حال نصیری همچنان مسلمانی استحاله نشده و غیرلیبرال است. و همچنان عدالتخواهی که معتقد است فساد و اشرافیت میتواند انقلاب را از پا در بیاورد. او معتقد است خشونتی که همه این سالها باید علیه فاسدان اقتصادی به کار میبردیم را در عرصه فرهنگ و اجتماع با جوانان و هنرمندان و زنانی به کار بردیم که مثل ما نمیاندیشیدند و مثل ما زندگی نمیکردند.
فایل پیدیاف عصر حیرت را میتوانید در کانال مهدی نصیری دانلود کنید: @asrehairat
خاطرات مهدی نصیری درباره دوره سردبیری کیهان و صبح را میتوانید در کانال شخصی او دنبال کنید: @nasiri1342
#برنامه_جدال
#جدال_تی_وی
#مهدی_نصیری
#علی_علیزاده
@jedaal_tv
https://bit.ly/2YpGseu
«منصوربنحازم ميگويد: به امام صادق علیهالسلام... عرض كردم: كسى كه بداند براى او پروردگاريست، سزاوار است كه بداند براى آن پروردگار خرسندى و خشم است و خرسندى و خشم او جز به وسيله وحى يا فرستاده او معلوم نشود. و كسى كه بر او وحى نازل نشود بايد كه در جستجوى پيغمبران باشد و چون ايشان را بيابد، بايد بداند كه ايشان حجت خدايند و اطاعتشان لازم است.
من به مردم (اهل سنت) گفتم: آيا شما میدانيد كه پيغمبر حجت خدا در ميان خلقش بود؟ گفتند: آرى. گفتم: چون پيغمبر درگذشت، حجت خدا بر خلقش كيست؟ گفتند: قرآن، من در قرآن نظر كردم و ديدم سنى و تفويضى مذهب و زنديقى كه به آن ايمان ندارد، براى مباحثه و غلبه بر مردان، در مجادله به آن استدلال میكنند، (و آيات قرآن را به رأى و سليقه خويش بر دیدگاه خود تطبيق میكنند) پس دانستم كه قرآن بدون قيم (سرپرستى كه آن را طبق واقع و حقيقت و بدون تردید تفسير كند) حجت نباشد و آن قيّم هر چه نسبت به قرآن گويد حق است.
پس به ايشان گفتم: قيّم قرآن كيست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را میدانست، عمر هم میدانست، حذيفه هم میدانست، گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه، من كسي را نديدم كه بگويد كسى جز على علیهالسلام تمام قرآن را میدانست و چون مطلبى ميان مردمى باشد كه اين گويد نمیدانم و اين گويد نمیدانم و اين گويد نمیدانم و اين (علىبنابى طالب) گويد میدانم، پس گواهى دهم كه على علیهالسلام قيّم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت خدا بعد از پيغمبر بر مردم و اوست كه هر چه نسبت به قرآن گويد حق است.
حضرت به منصور فرمود: خدايت رحمت كند.» (کافی/ ۱/ ۱۶۹) {و دیدگاه منصور را در مورد وابستگی حجیت (تام) قرآن به قیّم و امام معصوم تایید کردند.}
در این روایت هم به روشنی بیان شده که حجیت و کارکرد تام و تمام قران به عنوان راهنما، منوط به وجود قیّم و مفسّری معصوم و عاری از خطا است و در صورت فقدان چنین قیّمی، از هدایت قرآن بهره وافی و مطلوب را نخواهیم برد.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي يَا ابَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ مِنَّا هَادٍ الْيَوْمَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا زَالَ فِيكُمْ هَادٍ مِنْ بَعْدِ هَادٍ حَتَّى رُفِعَتْ إِلَيْكَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا ابَا مُحَمَّدٍ وَ لَوْ كَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آيَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِكَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآيَةُ مَاتَ الْكِتَابُ وَ لَكِنَّهُ حَيٌّ يَجْرِي فِيمَنْ بَقِيَ كَمَا جَرَى فِيمَنْ مَضَى
«ابو بصير روايت كرده است كه به امام صادق عليه السلام عرض كردم: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» يعنى چه؟ فرمود: «رسول خدا ترساننده اى است كه خدا فرموده، و على همان رهنما است كه در آيه مذكور است. اى ابو محمد! آيا امروز هيچ رهنمايى هست؟»
عرض كردم: بلى! فداى تو گردم، هميشه از شما رهنمايى بعد از رهنمايى بوده، تا آن كه هدايت به تو داده شد، و خلافت به تو رسيد.
حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند اى ابو محمد! اگر قصّه چنان باشد كه هرگاه آيه اى بر مردى فرود آيد، پس آن مرد بميرد و آن آيه نیز بميرد (و مصداق خارجى نداشته باشد)، كتاب خدا مى ميرد و معطّل و بيكار مى ماند و بيان و تفسیرش فوت مى شود {چه بنابر اين فرض، رهنمايى نيست كه مردم را به سوى احكام و اسرار آن راهنمايى كند} و ليكن كتاب خدا زنده است و جارى مى شود در كسانى كه باقى مانده اند؛ چنانچه در آنان كه در گذشته اند جارى شده و امر و نهى آن به همه رسيده و مى رسد».
امام صادق علیهالسلام در این روایت ميگویند اگر پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله جانشینی نداشت، آیات نازله بر او یعنی قرآن، با مرگ او ميمرد، چرا که مفسر و بیانگری نداشت؛ اما خداوند برای او جانشینانی (معصوم) تعیین کرد تا فهم و عمل به آیات الهی تداوم پیدا کند و همان گونه که بر مردم زمان پیامبر حجت و راهنما بوده اند، بر آیندگان نیز حجت و هدایت گر باشد.
علامه مجلسی در تبیین روایت مينویسد:
«مراد از مرگ آیه، فقدان عالم به آیه و مفسر برای آن است و مقصود از مرگ کتاب، از بین رفتن حکم و حجیت آن و از بین رفتن تکلیف عمل به آن است. و خلاصه این که اگر بعد از پیامبر کسی که دانای به آیات الهی و مفسر آنها باشد نبود، لازمه آن باطل شدن حکم قرآن و از بین رفتن تکلیف عمل به آن بود، چرا که تکلیف غافل و جاهل با عدم قدرت بر علم، امری قبیح است؛ اما ميدانیم که خداوند برای پیامبر جانشینانی تعیین کرد که عالم به قرآن و مفسر آن بودند.»
از روایت فوق و بیان مرحوم مجلسی درمی یابیم که تداوم حیات و هدایت قرآنی بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله، به وجود و طبیعتا حضور امام و هادی معصوم است و بدون وجود و حضور چنین امام و هدایتگر معصومی، امر هدایت و عمل به قرآن با اختلال مواجه ميشود.
بله! در فصل هشتم کتاب توضیح خواهیم داد که در عصر غیبت، مردم به طور کامل و کلی بدون حجت و راهنما نیستند و مکلف به مراجعه به فقها و راویان فقیه احادیث اهل بیت علیهمالسلام هستند، اما روشن است که این امری ثانوی است و مرجعیت و ولایت فقها که عاری از خطای در فهم و تفسیر آیات الهی نیستند، نمیتواند جایگزین کمال و تمام معصوم در تبیین و تحقق آیات و مقاصد قرآنی باشد و تنها در حدی نسبی و محدود، چنین مقصد و مقصودی را تامین و محقق ميکند.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
⚡️با مهدی نصیری چه باید کرد؟
🖋مصطفی قناعتگر
🔹رسانهایهای قَدَر، بهرهای از جامعهشناسی نیز دارند. وقتی جامعهشناس شوی، یا دین را به کناری میاندازی و یا آن را در چارچوب واقعیات اجتماعی و نه بیشتر، قابل جریان میدانی.
نمیتوان گفت «مهدی نصیریِ» پسا«صبح»، ناامید از اصلاح است؛ اما میتوان دید که دیگر با هیجان مطالبهگری نمیکند. نمیتوان گفت نویسنده «عصر حیرت»، نسبت به برداشتش از متون روایی مدافع نیست؛ اما می توان دید که دیگر با ذوق زدگی از آن برداشتها دم نمیزند. او مدتی است که در مرزبندیهای سیاسی و اعتقادیش، ملایمتر و دوستداشتنیتر شدهاست.
🔹«حیرتی» که نصیریِ کمتر روادار را به نصیریِ خیلی روادار تبدیل کرد، مولودِ همه آرزوها، همه امیدها، همه تلاشها، همه بنبستها،همه پیروزیها و همه شکستهای یک حکومت دینی است.
🔹او وقتی با مراجعه به متون مقدس شیعی، مفاهیمی چون تقیه و مدارا را به خصوص در عصر غیبت لمس کرد، صدای شکستهشدن استخوانهای تکصدایی را بیشتر شنید.
🔹این کیهانیِ دیروز و توییتریِ امروز، بر آن است که برچسبهایی مانند التقاطی، سکولار، واداده، حجتی، اخباری و نه چندان انقلابی را از خویش بکَنَد؛ چه آشفتن و نیاسودنی.
🔹او میگوید من آنچه را از ظلمت آخرالزمان و قدرت محدود اصلاحگری در آن را در روایات خوانده بودم، در دو چیز به عیان مکاشفه کردم:
سالها کوشش کم اثر فسادستیزانهام؛
سالها تعمق در تمدن تاریک و نوین جهانی و مطالعات انتقادیام.
🔹البته او پیوسته در شرح اینکه چه مقدار از پسوندهای اسلامی در دوره پیشاظهور امکان بروز دارند، پریشان سخن رانده است؛ کمتر از پنجاه درصد، چهل درصد، سی درصد. شاید این پریشانیِ نصیری، ریشه در این دارد که هنوز نتوانسته است به دقت، گستره شریعت را به شکلی کمّی تصویر کند تا اینکه پس از آن بداند چه درصدی از آن، قابلیت پیاده سازی دارد.
🔹اما او امروز به این آگاهی رسیده که رسانهها، کمک شایانی به خروج بشریت از استضعاف دینی نکردهاند. باید بیشترِ کافران عصر انفجار اطلاعات را جاهلانی بی گناه و گیج شده قلمداد کرد. به واقع، رسانهها به حیرت ذاتی عصر غیبت دامن زدهاند؛ از شانتاژ دنیاگرایی تا آمیختن حق و باطل و ناامید کردن تودهها از درک حقیقت در پسِ ارائه مذاهب متکثر.
🔹نصیری، اهل روستای «ایستا»ی طالقان نیست؛ اما آن سامان را خیلی هم دور از آبادی نمیداند. او «مهندس و بازرگان» نیست؛ اما به تازگی آنها را بیشتر درک میکند.
نمیگویم نظریات این پژوهشگر حوزه دین، در میان پژوهشگران بیسابقه است؛ اما عقیده دارم شنای در دریای متون مقدس و دویدن در جنگل تاریک تجدد، از او یک ضد فلسفه انقلابیِ اخبارگرایِ آوینیگون ساختهاست.
🔹انسانهای چند بُعدی، همیشه خلّاق بودهاند و البته هیچ کس کامل نیست.
🔻🔻🔻
@mobahesat
☘️ در دعای ندبه ـ که باید از آن به عنوان بیانیه تمدنسازی شیعه یاد کرد ـ در باره نقش بنیادین انبیا و حجج معصوم الهی در امر هدایت ميخوانیم:
«و ایشان (پیامبران) را دستآویز به سویت و وسیله برای خشنودی ات قرار دادی، پس بعضی را در بهشت جای دادی، تا آنکه از آنجا بیرونش آوردی، و بعضی را در کشتی خود حمل نمودی، ...؛ و بعضی را برای خود دوست صمیمی گرفتی، ...و با بعضی از میان درخت سخن گفتی، سخن گفتنی خاص، و برای او برادرش را یاور و وزیر قرار دادی، و بعضی را بدون پدر به وجود آوردی، و معجزات آشکار به او عنایت فرمودی و به روح القدس او را تأیید نمودی، و برای همه آنان شریعت مقرّر کردی، و راه را روشن و واضح ساختی، و جانشینانی اختیار کردی، ... برای برپا داشتن دینت، و حجّتی بر بندگانت، برای اینکه حق از جایگاهش برداشته نشود، و باطل بر اهل حق پیروز نگردد، و احدی نگوید: چه ميشد اگر برای ما پیامبری بیم دهنده ميفرستادی، و پرچم هدایت برای ما برپا مينمودی تا بر این اساس از آیاتت پیروی ميکردیم پیش از آنکه خوار و رسوا شویم! تا اینکه مقام رسالت و هدایت را به حبیب و برگزیده ات محمد (درود خدا بر او و خاندانش) رساندی...»
در گزیده فوق، بر ضرورت حضور انبیای معصوم الهی برای اتمام حجت بر مردم و جلوگیری از انحراف حق از جایگاهش و قطع عذر از مردم برای عدم تمکین در برابر آموزههای شرعی و دینی تصریح و تاکید شده است.
و البته در ادامه دعا پس از ذکر این که پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله جانشینانی معصوم برای خویش به جهت تداوم بعثت و رسالتش برگزید، ميخوانیم:
«دستور رسول خدا در باره هدایت کنندگان از پس هدایت کنندگان [امامان بعد از پیامبر] اطاعت نشد، و امّت بر دشمنی نسبت به آن حضرت پافشاری کردند، و برای قطع رحم او، و تبعید فرزندانش گرد آمدند، مگر اندکی از کسانی که برای رعایت حق درباره ایشان به پیمان پیامبر وفا کردند.»
و در ادامه بیان میشودکه شیعه برای تحقق مطلوب جامعه آرمانی اش (ضمن پرداختن به وظیفه اصلاح گری اش در دوران غیبت که هیچ گاه تعطیل بردار نیست و بر اساس ادله فراوان دیگر ثابت ميشود)، باید تمنای حضور هادی معصوم و آخرین ذخیره الهی را برای هدایت بشریت و استقرار عدالت داشته باشد:
«کجایند پرچم های دین و پایههای دانش، کجاست آن باقیمانده خدا که از عترت هدایتگر خالی نشود، کجاست آن مهیا گشته برای ریشه کن کردن ستمکاران، کجاست آن که برای راست نمودن انحراف و کجی به انتظار اویند، کجاست آن امید برای از بین بردن ستم و دشمنی، کجاست آن ذخیره برای تجدید فریضهها و سنّت ها، کجاست آن برگزیده برای بازگرداندن دین و شریعت، کجاست آن آرزو شده برای زنده کردن قرآن و حدود آن، کجاست احیاگر نشانههای دین و اهل دین، کجاست درهم شکننده شوکت متجاوزان، کجاست ویران کننده بناهای شرک و دورویی، کجاست نابودکننده اهل فسق و عصیان و طغیان، کجاست دروکننده شاخههای گمراهی و شکاف اندازی؟»
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ا مام صادق علیهالسلام:
۱. «اگر در زمین دو تن باقی بمانند، حتما یکی از آنان حجتِ{معصوم خداوند} بر دیگری خواهد بود.» (كافي، ج1، ص178 )
علامه میرزا حبیب خویی در شرحش بر نهج البلاغه در توضیح روایت فوق مينویسد:
«مقصود از این روایت و روایات مشابه آن که در کتاب کافی آمده، بیان این نکته است که همان طور که عنایت و فیض الهی مقتضی وجود عالم و خلقت بنی آدم شد، مقتضی صلاح و هدایت آنان نیز هست و این اصلاح و هدایت با وجود انسانی ربانی و تایید شده به روح القدس و تسدید شده به نور هدایت خداوند و معصوم از هر چیزی که به دلیل وجودی اش که هدایت و اصلاح است لطمه ميزند، صورت ميپذیرد.»
۲. «همیشه در زمین خداوند حجت {معصومی} وجود دارد که حلال و حرام خداوند را بیان ميکند و مردم را به راه خداوند فرا می خواند.» (كافي، ج1، ص178 )
امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«ای کمیل! اگر خداوند پیامبری در زمین نداشت و فرد مومن و پرهیزکاری دعوت به خداوند ميکرد، آیا اقدام درستی کرده بود یا به خطا رفته بود؟ سوگند به خداوند که کاری غلط کرده بود مگر آن که خداوند او را برای امر هدایت انتخاب و شایسته این دعوت کرده بود. ای کمیل! دین برای خداوند است و کسی جز رسول یا نبی و یا وصیّ، شایسته دعوت به دین نیست.» (تحف العقول، ص 175)
بر اساس این روایت، حتی مومن متقی و پرهیزکار، اگر معصوم نباشد (و یا در ذیل راهبری و فرماندهی معصوم نباشد)، شایستگی دعوت به خداوند و سرپرستی امر هدایت را ندارد و این که در عصر غیبت هم مراجعه به فقها ـ برای دریافت هدایت نسبی و رهایی از ضلالت و حیرانی محض ـ مجاز و بلکه واجب ميشود، به دلیل اتصال ـ و لو نسبی ـ فقیه با قرآن و سنت است که اوّلی سخن خداوند جل و علا و دومی اثر معصومین علیهمالسلام است.
بنا بر این، مفاد روشن روایات فوق این است که بر اساس سنت قطعی و اوّلی الهی، حجت معصوم خداوند، محور و عمود خیمه دین و هدایت است و یک لحظه عالم از حضور و فرماندهی و هدایت او نباید خالی باشد. حال اگر به هر دلیلی این حجت در پرده غیبت رفت و یا حاضر و ظاهر بود اما مبسوط الید نبود، جامعه بشری و امر هدایت از وضع عادی و نرمال خارج شده و وضعی ثانوی و اضطراری پیدا ميکند و شرایطی سخت و ویژه بر آن حاکم میشود.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘️ ضرورت وجود حجت معصوم برای مدیریت و هدایت جامعه در بیان متکلمان شیعه
علاوه بر آیات و روایات متعددی که مفاد آنها ضرورت وجود حجت معصوم خداوند برای هدایت مادی و معنوی انسان است و در صورت فقدان چنین حجتی، خیمه هدایت، منکسر و متزلزل می شود، متکلمان شیعی در بحث لزوم عصمت امامان به عنوان جانشینان پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله ـ در پاسخ به متکلمان اهل سنت که قائل به عصمت خلفای پیامبر نیستند و کتاب و سنت را برای هدایت و راهبری دینی جامعه با اتکای به اجتهاد مجتهدان کافی ميدانند ـ به ادله ای عقلی و نقلی استناد کرده اند که منطوق همه ادله این است که بدون عصمت امام و رهبر و رییس جامعه، امکان وصول به سعادت مادی و معنوی برای بشریت وجود ندارد و اهداف نبوت ناتمام و ابتر ميماند و این، امری قبیح و بر خلاف حکمت است که شایسته نیست از خداوند سر بزند و امر جانشینی پیامبر خاتم را مهمل بگذارد و به انتخاب مردم واگذار کند.
و البته مفهوم این ادله این است که با وجود غیبت امام معصوم و عدم دسترسی مردم به او، بسیاری از فوائد و حکمتهای موجود در عصمت، تا حد زیادی منتفی و از عرصه هدایت و مدیریت جامعه بشری غایب ميشود.
شیخ طوسی در اثر کلامی اش با نام «تلخیص االشافی» مينویسد:
«امامیه و اسماعیلیه قائل به وجوب عصمت امام مانند انبیاء هستند ـ بر خلاف باقی فرقههای اسلامی و از جمله معتزله ـ و ادله شان بر وجوب عصمت چنین است:
الف: امام حافظ شریعت است ـ همان گونه که پیامبر ابلاغ کننده آن است ـ و قرآن نمیتواند حافظ شریعت باشد، چون اولا حاوی همه احکام الهی به طور تفصیلی نیست و ثانیا دلالت آن ظنی است{و امکان رسیدن به علم و یقین با آیات کتاب در بسیاری از احکام وجود ندارد}. همین استدلال در مورد سنت هم وجود دارد، علاوه بر این که سنت از جهت سندیت هم ظنی است. اجماع هم چنین توانایی را ندارد، زیرا احتمال خطا در مجمعین وجود دارد. عمل به قیاس و استحسان هم از نظر ما ـ و عده زیادی از مخالفان ما ـ باطل است. اجرای برائت اصلیه هم ـ در مقام شک در تکلیف ـ منجر به استغنای از بعثت ميشود. بنا بر این راهی برای حفظ شریعت، جز این که بگوییم امام حافظ آن است و لازمه آن هم عصمتش از خطا ميباشد تا مکلفان وثوق به تکالیف (واقعی) الهی پیدا کنند، باقی نميماند.» (تلخیص الشافی ج 1 ص 194)
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ استدلال علامه حلی بر ضرورت عصمت امام و حاکم جامعه
علامه حلی در کتاب کلامی «الفین» ادله متعددی بر وجوب عصمت جانشینان پیامبر و امام و حاکم مسلمین ارائه کرده که ابتدا مطلب علامه را می بینیم و بعد ربط آن را با موضوع عصر حیرت بیان می کنیم:
«انسان طبیعتا موجودی اجتماعی است و از آنجا که اجتماع در معرض رقابت و تلاش برای غلبه و دشمنی با یکدیگر است، افراد جامعه گاهی به آنچه در دست دیگری است احتیاج پیدا ميکنند و قوه شهوت آنها را وادار به گرفتن آن چیز با ظلم و زور از همدیگر ميکند و این به وقوع هرج و مرج و فتنه ميانجامد. از همین رو لازم است امام معصومی که آنان را از ظلم و تجاوز و دشمنی باز دارد و حق مظلوم را از ظالم بگیرد و حق را به صاحب حق برساند؛ و این در صورتی محقق میشودکه امام در معرض خطا و اشتباه و گناه نباشد؛ و الا نظام اجتماعی قوام تام خود را پیدا نميکند.» (الألفين ؛ ص61 )
و نیز :
«به امام برای حفظ شریعت و نزدیک کردن مکلف به طاعت و دور کردن او از معصیت و اقامه حدود و جهاد و حفظ نظام اجتماعی نیاز است و این پنج هدف مستلزم آن است که امام معصوم باشد و در غیر این صورت، با دیگر مجتهدان تفاوتی نخواهد داشت. بنا بر این با فقدان عصمت، چیزی از این مقاصد (به درستی و تمامیت) حاصل نخواهد شد و نصب امام غیر معصوم فاقد فایده مورد نظر خواهد بود.» (الألفين ، ج 1 ص 174)
در دو مطلب فوق از علامه حلی که بر لزوم عصمت جانشین پیامبر و امام جامعه در برابر اهل سنت استدلال کرده ، در می یابیم که اگر زمام مدیریت و حکومت در دست امام معصوم نباشد (اعم از این که مانند اهل سنت اعتقاد به عصمت خلیفه و حاکم نداشته باشیم و یا مانند شیعه اعتقاد داشته باشیم اما امام معصوم حاضر باشد ولی قدرت نداشته باشد و یا اساسا در پرده غیبت باشد) تحقق مقاصد شریعت که عبارت باشد از اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم و هرج و مرج و نیز هدایت مردم به اطاعت از خداوند و پرهیز از معصیت و اقامه حدود و جهاد و حفظ نظام اجتماعی از عهده حاکمان و مجتهدان غیر معصوم به نحو مطلوب بر نخواهد آمد، چرا که حاکم غیر معصوم هم دچار خطای نظری در تشخیص حق از باطل می شود و هم دچار خطای عملی و اجرایی در اجرای حق و مبارزه با باطل.
اگر حتی علامه حلی را مانند عده ای از علمای شیعه قائل به ولایت مطلق فقها در عصر غیبت بدانیم و از آرای فقهی او بتوانیم چنین عقیده ای را استنباط کنیم اما بدیهی است از آنچه در کتاب کلامی اش در باره ضرورت عصمت جانشین پیامبر و امام جامعه گفته نتیجه می گیریم که او نمی توانسته معتقد به این امر باشد که در صورت تصدی حکومت توسط فقها مقاصد شریعت به نحو مطلوب و رضایت بخش محقق می شود، چرا که این اعتقاد در تعارض با استدلالش بر ضرورت عصمت امام در برابر اهل سنت قرار می گرفت.
@asrehairat
☘ متكلم و فقیه برجسته شیعه، علامه حلی همچنین در کتاب «نهج الحق و كشف الصدق» در استدلال بر وجوب عصمت امام مينویسد:
«امامیه معتقد است که امامان باید مانند انبیاء از کوچکی تا لحظه مرگ از همه زشتی ها و پلشتیها عمدا و سهوا معصوم و مصون باشند، زیرا آنان حافظان و اقامه کنندگان شریعت هستند و حالشان از این جهت مانند حال پیامبر است؛ و نیز به این دلیل که نیاز به امام به خاطر گرفتن حق مظلوم از ظالم و رفع فساد و خشکاندن ماده فتنهها است و وجود امام لطفی از جانب خداوند است که زورمند را از تجاوز باز ميدارد و مردم را بر انجام طاعات و اجتناب از محرمات یاری ميکند و حدود و فرائض را بر پا ميدارد و فاسقان را مواخذه و خطاکاران را تعزیر ميکند. پس اگر بر او معصیت روا باشد، همه این فواید از بین رفته و جامعه به امام دیگری نیازمند میشودکه موجب تسلسل باطل ميگردد.»
حلّی در کتاب "الفین" در ذیل استدلالی دیگر بر لزوم عصمت امام و راهبر جامعه، با اشاره به این اشکال اهل سنت که این ضرورتها و فوایدی را که شما برای امام معصوم ذکر ميکنید، در عصر غیبت و شرایط بسته بودن دست او منتفی است و از این جهت تفاوتی بین ما و شما نیست، چنین پاسخ ميگوید:
«این اشکال وارد نیست چون امر غیبت و بسته بودن دست امام معصوم، به واسطه کوتاهی مردم و مکلفان و نه از جانب خداوند رخ داده است و آنها خودشان را از لطف حضور امام معصوم محروم کرده اند.»
نکته قابل تامل در پاسخ علامه این است که او نميگوید خلأ امام معصوم با فقها و مجتهدان شیعه و رجوع به قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام به طور کامل و یا در حد مطلوب و رضایت بخشی جبران ميشود، بلکه بر وجود آثار منفی ناشی از عدم حضور و حاکمیت و بسط ید معصوم مهر تایید ميگذارد.
و البته گفته علامه در این باره که علت غیبت مردم بوده اند و آنها با سوء اختیارشان، خویش را در شرایط اضطراری قرار داده اند، مورد تصریح روایات است:
الامام الصادق عن امیرالمؤمنین علیهماالسلام: وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا
امام صادق از جد بزرگوارشان امیرالمؤمنین علیهما السلام روایت کردند: "بدانید که زمین از حجت {معصوم} خداوند خالی نميماند و لکن به زودی دیدگان مردم را به خاطر ستم و انحراف و اسرافی که در حق خویش روا داشتند، از دیدن او کور خواهد کرد. اگر زمین ساعتی از حجت خداوند خالی بماند اهلش را فرو خواهد برد"
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ میرزا حبیب خویی در شرحش بر نهج البلاغه در باره ضرورت عصمت جانشینان پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله مينویسد:
«روشن شد که ائمه هدی از آل محمد علیهم السلام، قائم مقام رسول و حجج الهی در امر شریعت هستند و همان گونه که مردم در زمان رسول اگر در امری از امور دین، اختلاف و تنازع ميکردند موظف به مراجعه به خدا و رسول بودند، پس از رحلت رسول نیز موظف به مراجعه به معصومان جانشین او هستند. همانان که خلفای رسول در امتش و حافظان شریعت به فرمان او هستند.»
سپس مرحوم خویی به سؤالی مقدر اشاره کرده و پاسخ آن را می دهد:
«اگر بگویی: همان طور که اطاعت از فرماندهان و کارگزاران منصوب از جانب پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله در زمان خود حضرت مانند معاذبنجبل که فرماندار یمن شد و فرماندارانی دیگر مانند معاذ، واجب بود در حالی که معصوم از گناه و خطا و سهو و نسیان نبودند، در مورد جانشینان پیامبر پس از رحلتشان نیز ميتوان شرط عصمت را قرار نداد، در پاسخ ميگویم: جدّاً این قیاسی مع الفارق است و بین این دو صورت، فاصله و تفاوتی عظیم وجود دارد؛ چرا که در عهد رسول الله صلّىاللَّهعليهوآله اگر مردم در امری از امور دین نزاع ميکردند و مساله ای بر فرمانداران و قاضیان منصوب از طرف حضرت مشتبه ميشد و مورد ابهام و سؤال قرار ميگرفت، رسول خداوند مساله را حل و شبهه را برطرف مينمود و به مشکل به عنوان فصل الخطاب پایان ميداد، در حالی که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله اگر قائم مقام و جانشین او در هر عصری معصوم و منصوب از جانب خدا و رسول نباشد، اگر شبهه و اختلافی در دین رخ داد، چه کسی شبهه و اختلاف را زایل و غائله را ختم ميکند؟»
از این عبارت مرحوم خویی استنباط می شود که اگر جامعه دسترسی به امام و حاکم معصوم نداشته باشد، امکان حل بسیاری از شبهات و اختلافها وجود ندارد و طبیعتا در چنین شرایطی نمی توان انتظار جامعه سازی دینی در حد مطلوب و رضایت بخش را داشت.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ نتایج مصیبت بار غیبت امام معصوم - ۱
🔸 عدم اتمام حجت بر مردم و ناقص ماندن برنامه هدایت فردی و جمعی
🔻 در مباحث قبل از آیات و روایات دریافتیم که قوام خیمه شریعت و هدایت به حضور مبسوط الید(قادر به تشکیل حکومت و ابلاغ دین) امام معصوم است و اکنون در پی توضیح این امر هستیم که غیبت و عدم دسترسی به حجت معصوم چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت.
بر اساس بیانات اهل بیت علیهم السلام، عدم حضور و حاکمیت و مدیریت راهبر معصوم به نتایج زیر منجر خواهد شد:
الف: عدم اتمام حجت از سوی خداوند بر مردم
در ابتدای این فصل، آیاتی از قرآن را که صراحت در نقش انحصاری انبیاء (و نیز امامان معصوم به عنوان جانشینان پیامبر اکرم) در اتمام حجت خداوند بر مردم داشت بیان کرده و مفاد آن را توضیح دادیم. اکنون بیان همین موضوع کلیدی را با استناد به روایات دنبال خواهیم کرد:
1. الائمة الصادق و الکاظم و الرضا علیهمالسلام: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتی يُعْرَفُ.
امامان صادق و کاظم و رضا ع: «حجت خداوند برای مردم جز به وسیله امامی که شناخته شود، بر پا داشته {و تمام} نمی شود.»
امام در روایات، همیشه به معنای امام معصوم است مگر در جایی که قرینه ای بر خلاف آن باشد. و مقصود از امام شناخته شده، امامی است که شخص آن معلوم و در دسترس مردم باشد تا مردم برای فهم دین و حل مشکلات و رفع شبهات به او مراجعه کنند. این معنا با روایات بعدی واضح می شود.
2. الامامان الباقر و الرضا علیهماالسلام: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَيٍّ يَعْرِفُونَهُ.
امامان باقر و رضا ع: «حجت خداوند بر مردم جز به وسیله امام زنده ای که مردم او را می شناسند{و به او دسترسی دارند}، بر پا داشته {و تمام} نمی شود.»
3. الامام الصادق ع: لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدُهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تَرْكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ.
امام صادق ع: «اگر مردم تنها دو تن بودند، یکی بر دیگری امام ميبود. آخرین کسی که در دنیا ميمیرد امام است تا کسی به خداوند اعتراض نکند که او را بدون امام و حجت رها کرده است.»
در این روایت بیان شده است که در عالم و جامعه بشری ولو آن که دو نفر باشند، حتما باید یکی از آن دو، امام و حجت معصوم باشد تا فرد دیگر به خداوند اعتراض نکند که چرا او را لحظه ای بدون امام و راهنمای معصوم وا گذاشته است. بنا بر این اگر امام معصوم در پرده غیبت رفت و مردم به او دسترسی نداشتند، در چنین شرایطی، حجت خداوند (به نحو کامل و مطلوب) بر مردم تمام نشده است.
4. الامام الباقر علیهالسلام: مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِها
امام باقر ع: «هر کس روزش را بدون امامی منصوب از جانب خداوند که ظاهر و عادل باشد آغاز کند، ره گم کرده و سرگردان خواهد بود.»
گفتیم که اصل در معنای واژه امام در روایات، امام معصوم است، به خصوص وقتی با قید «من الله ظاهرا عادلا» آمده است.
در این روایت، بر ظاهر و در دسترس بودن امام به عنوان مانع ره گم کردگی و حیرانی تصریح شده و به همین دلیل روشن است که مقصود، صرف اعتقاد به امام زمان علیهالسلام و لو غائب که البته انسان را از ضلالت اعتقادی وخروج از دایره تشیع نجات ميدهد، نیست.
عالم شیعی محمد جعفر استرآبادی (متوفی 1263ق) در اثر کلامياش با عنوان «البراهين القاطعة في شرح تجريد العقائد الساطعة» در باره لزوم عصمت امام به عنوان جانشین پیامبر و حاکم جامعه مينویسد:
«واجب است امام داناترین عصر خود و با فضیلت ترین از جهت علم و عمل باشد؛ مانند فضیلتهای روحی و بدنی ای که در امر ریاست عامه دنیوی و اخروی و اتمام حجت بر مکلفان و دفع شبهههای ملحدان و باطل کردن انحرافهای منحرفین با اطلاع از ادیان و زبانهایشان مدخلیت دارد.»
از بیان استرآبادی در ميیابیم که اتمام حجت بر مکلفان و دفع شبهههای ملحدان و باطل کردن انحرافات منحرفین، تنها با عصمت امام و رهبر و هادی جامعه ممکن است و در فقدان چنین عصمتی، امر هدایت با کاستی و نقصان مواجه می شود.
البته در فصل هشتم کتاب توضیح خواهیم داد که عصر غیبت به کلی خالی از حجت نیست و مردم موظف به مراجعه به فقها هستند، اما طبیعی است که حجیت و زعامت فقها برای مردم، با امامت و حجیت معصوم علیهالسلام فاصله و تفاوتی عمیق دارد و اگر چه مردم با عمل به فتاوای فقهای جامع الشرایط تکلیف خود را انجام ميدهند و معذور و ماجور خواهند بود، اما تفاوت هدایت و مدیریت معصوم با هدایت و مدیریت فقها، از زمین تا آسمان است.
@asrehairat
☘️ نتایج مصیبت بار غیبت معصوم ـ 2
🔸 بیان صحیح شریعت متوقف شده و خداوند به درستی اطاعت و عبادت نخواهد شد.
🔻قَالَ الراوی: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام: تَبْقَى الْأَرْضُ بِلَا عَالِمٍ حَيٍّ ظَاهِرٍ يَفْرُغُ إِلَيْهِ النَّاسُ فِي حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ؟ فَقَالَ لِي إِذاً لَا يُعْبَدُ اللَّهُ يَا أَبَا يُوسُفَ
راوی ميگوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: «آیا ممکن است زمین بدون عالمِ زنده و ظاهر که مردم در مسائل حلال و حرام {و احکام دینی شان} به او مراجعه کنند، بماند؟ امام صادق فرمود: ابایوسف! {چنین نیست چون} در این صورت خداوند عبادت نخواهد شد.»
تعبیر عالم و علماء ممدوح در لسان اهل بیت علیهم السلام، اغلب بر معصوم اطلاق ميشود. مانند این روایت از امام صادق علیهالسلام که:
نَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَ شِيعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ
«(منحصرا) ما دانشمندان و شیعیان ما دانش پژوهان هستند.»
و در روایت فوق نیز چنین است و مقصود، امام معصوم است؛ ضمن آن که چون روایت سخن از زمین ميگوید که قرار است مردم در آن برای نیازهای علمی شان به عالم حیّ حاضر مراجعه کنند، قرینه ای دیگر بر این مطلب است که مراد از عالم کسی جز امام معصوم نیست.
در هر صورت، اهمیت وجود امام معصوم زنده حاضر و در دسترس، در این روایت نیز به وضوح بیان شده است. امام علیهالسلام ميفرماید: اگر امامی زنده در دسترس نباشد که مردم برای امور شرعی و هدایت معنوی شان به او مراجعه کنند، خداوند {به درستی} عبادت و اطاعت نخواهد شد.
به عنوان نمونه، در عصر غیبت، فتاوای فقها در مورد بسیاری از مسائل عبادی متفاوت و متضاد بوده و ما نميدانیم کدام یک از این فتاوا حکم واقعی خداوند است تا آن را به درستی امتثال کنیم.
در روایتی دیگر، بیان شده که فقدان امام ظاهر مشهور و یا غائب مستور منجر به عدم عبادت خداوند خداوند می شود:
الامام الصادق علیهالسلام: لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ قَالَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ فَكَيْفَ يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ الْمَسْتُورِ قَالَ كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ.
امام صادق علیهالسلام: «از روزى كه خداوند آدم را آفريد، زمين خالى از حجّت نيست كه ظاهر و مشهور است و يا غايب و نهان، و تا روز قيامت از حجّت خدا خالى نخواهد بود؛ و اگر چنين نبود، خداوند پرستيده نمىشد» . راوى حديث ميگويد: به امام صادق عليه السّلام گفتم: مردم چگونه از حجّت غائب و نهان منتفع مىشوند؟ فرمود: «همچنان كه از خورشيد پشت ابر منتفع مىشوند.»
جمع بین این دو روایت که یکی عبادت خداوند را منوط به حضور امام ظاهر و دیگری منوط به اعم از امام ظاهر و غائب کرده، با توجه به دیگر روایات در این موضوع، چنین است که عبادت شایسته خداوند توسط بندگان و تحقق هدایت مطلوب جامعه، منوط به حضور و ظهور امام و حجت معصوم است؛ اما در صورت غیبت امام معصوم (در اثر عدم حمایت مردم و وجود دشمنان اهل قساوت که به دنبال قتل امام بودند) نیز مراتبی از عبادت و هدایت برای شیعیان و پیروان امام موجود است و زمین به کلی خالی از حجت نیست؛ مانند آن که انتفاع کامل و مطلوب از خورشید به آشکار بودن آن است اما در صورتی که در پس ابرها نهان شود، همچنان میزانی از انتفاع و بهره وری از آن با استفاده از قرآن و سنت بازمانده از اهل بیت علیهمالسلام برای مردم میسور و مقدور است.
@asrehairat
☘️ نتایج مصیبت بار غیبت حجت معصوم ـ3
🔸 حق از باطل تشخیص داده نشده و مومنان دچار شبهه و اختلاف می شوند.
🔻1. حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه می فرماید:
و جعل... طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَة
«خداوند اطاعت از ما (خاندان عصمت) را موجب انتظام دین و امامت ما را مایه پیشگیری از تفرقه قرار داد.»
مدلول روایت این است که تنها حضور و حاکمیت معصوم و اطاعت از او میتواند مایه انتظام و عدم تفرق عقیدتی و اجتماعی و نظری و عملی باشد و اگر قرار باشد رهبر غیر معصوم نیز بتواند به درستی از عهده این امر بر آید، دیگر امامت اهل بیت علیهمالسلام مزیتی قابل ذکر برای آنها نخواهد بود.
🔻 2. الامام الصادق علیهالسلام: لَنْ تَبْقَى الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِيهَا رَجُلٌ مِنَّا يَعْرِفُ الْحَقَّ فَإِذَا زَادَ النَّاسُ فِيهِ قَالَ قَدْ زَادُوا وَ إِذَا نَقَصُوا مِنْهُ قَالَ قَدْ نَقَصُوا وَ إِذَا جَاءُوا بِهِ صَدَّقَهُمْ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ
امام صادق علیهالسلام: «در زمین همیشه مردی از ما (امامان معصوم) است که حق را می شناسد. پس اگر مردم به حق افزودند، زیادی را اعلام می کند و اگر از حق کم کردند، کاستی را بیان می کند و اگر حقیقت را بی کم و کاست پیروی کردند، آنان را تصدیق می کند. اگر چنین نبود، حق از باطل در زمین تشخیص داده نمی شد.»
🔻 3. الامام الصادق علیهالسلام: إِنَّ اللَّهَ لَا يَدَعُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْلَمُ الزِّيَادَةَ وَ النُّقْصَانَ فَإِذَا زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِذَا نَقَصُوا أَكْمَلَهُ لَهُمْ فَقَالَ خُذُوهُ كَامِلًا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَالْتَبَسَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَمْرُهُمْ وَ لَمْ يُفَرَّقْ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل
امام صادق علیهالسلام: «خداوند زمین را بدون عالمی (معصوم) که دانای به زیادی و کمی {در امر دین} است به حال خود رها نمی کند، تا هر گاه که مومنان چیزی را {به دین} اضافه کردند، آنان را بر حذر دارد و اگر چیزی {از دین} کاستند، آن کاستی را جبران کند و دین کامل را به آنان عرضه کند. چه اگر چنین نباشد، مومنان {در امر دین} دچار اشتباه می شوند و حق را از باطل تشخیص نمی دهند.»
🔸 در دو روایت فوق، سخن از وضعیت عادی و نرمال هدایت است که حضور مبسوط الید امام معصوم علیهالسلام ـ که در حال خوف و تقیه در بیان معارف و احکام الهی نباشد ـ شرط قطعی آن است. حال اگر امام به خاطر حاکمیت جور و یا عدم همراهی مردم، مجبور به تقیه شود و یا در پرده غیبت برود، بدین معناست که امر تشریع و هدایت از حالت طبیعی خارج شده و مومنین و مسلمین و بشریت در وضعیتی اضطراری واقع شده اند که از نتایج آن، عدم دسترسی به فصل الخطاب، و بروز خطاها و شبههها و عدم تشخیص حق از باطل در بسیاری از امور است.
🔻ملا صالح مازندرانی در شرح بر اصول کافی در باره عدم تشخیص حق از باطل در صورت عدم وجود حجت معصوم (و نیز در وضعیت عدم دسترسی به وی) می نویسد:
«دلیل عدم تشخیص حق از باطل، الفت آدمی به محسوسات و وهمیات و متخیلات است که منجر به گرایش به باطل و وقوع در شبهات می شود. از این رو اگر استادِ راهنمای مویَّد از جانب خداوند با عصمت از خطا و اشتباه در عقاید و گفتار و رفتار در همه ابعاد وجود نداشته باشد، هر کسی به هوا {و آرای شخصی}خود چنگ می زند و حق و باطل بر او مشتبه میشودو ای بسا حقی را باطل و باطلی را حق می پندارد، همان گونه که در بسیاری از اتکا کنندگان به عقل و فهم خود در میان فلاسفه و متکلمان این امر را مشاهده می کنی.»
🔻 4. امام صادق به روایت از پدرانش از نبی اکرم صلوات الله علیهم می فرماید: «در هر نسلی از امت من، امام عادلی از اهل بیتم خواهد بود که تحریف غالیان و نسبتهای ناروای اهل باطل و تفسیر و تاویل نادانان را از چهره دین می زداید. این امامان راهنمای شما به خداوند ـ عز و جل ـ هستند. پس بنگرید که به چه کسی در امر دین و نمازتان اقتدا می کنید.»
🔸 بر اساس این روایت، سنت و قانون هدایت الهی این است که در هر نسلی، امام معصومی باشد که با انحرافات عقیدتی و فکری مقابله کند و غبار کج فهمی و تحریف را از چهره دین بزداید. حال وقتی به دلیل خطا و انحراف مردم در عدم پذیرش و حمایت از اهل بیت علیهم السلام، امام در پرده غیبت می رود و مردم به او دسترسی ندارند، طبیعی است که انحرافات و کج فکریها و تحریفها سر بر می آورند و اگر چه دو میراث گرانسنگ قرآن و سنت در دسترس مومنان است، اما بدون شک فقدان حجت معصوم خداوند که ترجمان و مفسر و بر پادارنده قرآن و سنت است، مانع از فهم شفاف و بدون تحریف بسیاری از معارف و احکام دینی و رفع اختلافات کلامی و فقهی و ...است.
@asrehairat
✳️ عصر حیرت و اختلاف فقها بر سر تعیین عید فطر
🔸مهدی نصیری
✍ از عصر غیبت از این رو در پاره ای از روایات اهل بیت علیهم السلام با عنوان "عصر حیرت" یاد شده که دست عالمان و فقیهان در بسیاری موارد از فهم و دریافت احکام واقعی خداوند و رسیدن به یقین کوتاه است و چاره ای جز تمسک به منابع و ادله ظنی ندارند و همین امر موجب بروز اختلافات فراوان در فتاوای آنها می شود که یکی از نمونه های آن در معیار و ملاک تشخیص اول ماه قمری و تعیین عید فطر است که گاه موجب آثار روانی و عملی نامطلوبی برای جامعه ایمانی می شود.
🔸یکی از عواملی که می تواند از نتایج منفی این اختلافات در عصر غیبت بکاهد این است که فقها با توجه به وجود عنصر ظن در فتاوای اختلافی به ابتکاراتی دست بزنند که از دامنه اختلافات کاسته و از حیرت نظری و عملی بکاهند
🔸از جمله این ابتکارات تشکیل شورای افتاست که می تواند در نزدیکتر شدن فقیهان به احکام واقعی موثر باشد چه آن که تفاهم اکثریتی از فقها بر سر یک فتوا در برابر فتوای اقلیت می تواند قرینه ای بر درستی آن باشد.
🔸از دیگر ابتکارات، می تواند کوتاه آمدن یک یا چند فقیه از فتوای خود در برابر فتوای دیگر فقها با ملاک هایی چون تسهیل دینداری مردم و کاهش تفرق و چند دستگی در انجام تکالیف شرعی و ... باشد.
🔸 به عنوان نمونه در موضوع رویت هلال می توان با معیارهایی چون دست برداشتن از فتوای شاذ (مانند رویت هلال با چشم مسلح) در برابر فتوای مشهور و یا ارجاع به فتوای فقیه حاکم از اختلافات کاست.
🔸 ممکن است گفته شود فقیه به چه دلیلی باید از استنباط خود کوتاه بیاید؟ پاسخ این است که توجه به عنصر ظن و حیرت در اجتهادات عصر غیبت از یک سو و وجود عناوینی چون مطلوبیت سهولت در شریعت و دینداری و مذمومیت اختلاف و تفرق مذهبی و اجتماعی، می تواند در زمره ادله چنین تنازلها و تفاهم های فقهی باشد
🔸در مذهب و فقه تشیع حتی کوتاه آمدن از احکام قطعی دین به خاطر بروز تزاحمها و موانع اجتماعی و سیاسی و ... نمونه های فراوانی دارد پس تنازل از فتوا یا فتاوایی ظنی و غیر قطعی برای تامین مصالحی اجتماعی امر چندان صعبی نخواهد بود.
@asrehairat
❇️ مناظره هشام بن حکم با مرد شامی در باره نقش کلیدی امام معصوم در امر هدایت امت
✍️ مردی شامی برای مناظره با اصحاب امام صادق ع به مدینه می آید . هشام بن حکم در محضر امام با وی وارد مناظره می شود :
🔻«... امام رو به شامى کرد و فرمود: با اين جوان (هشامبنحكم) صحبت كن! شامى قبول کرد. هشام متوجه مرد شامي شد و گفت: بگو ببينم، خداوند صلاح مردم را بهتر ميداند يا خود مردم؟
شامى: خداوند.
هشام: خداوند به صلاح ديد خود، براى مردم در مورد دين چه انجام داده است؟
شامی: آنها را مكلف به دستوراتى نموده و براى ايشان دليل و راهنمایی قرار داده تا حجت بر آنها تمام شود و ايراد و اشكالى نداشته باشند.
هشام: به عقيده تو، آن دليل و راهنما كيست؟
شامى: رسول خدا ص.
هشام: بعد از رسول خدا چه كسى راهنما است؟
شامی: كتاب خدا و سنت پیامبر.
هشام: آيا كتاب و سنت در مورد اختلافات ما كارى مىتوانند انجام دهند و رفع اختلاف نمايند و ما را متفق گردانند؟
شامى: آرى.
هشام: پس چرا من و تو با هم اختلاف داريم؟ تو از شام به اينجا آمدهاى و با ما در عقيده اظهار مخالفت ميكنى و عقيدهات اين است كه راه شناخت دين، رأى و نظر است، با اينكه خود ميدانى، دو نظر مختلف نميتواند يكى باشد.
مرد شامی ساکت شد و شروع به فکر کرد.
🔻امام صادق عليه السّلام فرمود: چرا حرف نميزنى؟
شامى: اگر بگويم ما با هم اختلاف نداريم، ادعاى بيجا كردهام و اگر مدعى شوم كه كتاب و سنت رفع اختلاف از ما ميكنند، باز هم سخن بيهودهاى گفتهام؛ زيرا {در معنای آیات} كتاب و {مفهوم روایات} سنت ممکن است احتمالات و تفسیرهای گوناگون وجود داشته باشد.
و اگر بگويم ما اختلاف داريم و هر يك از ما دو نفر ادعاى واقعيت ميكنيم {این نیز سخنی باطل است، چه آن که دو اعتقاد مخالف هم نمی توانند هر دو واقعیت و حقیقت داشته باشند} پس آشكارا ميبينم كه كتاب و سنت نتوانسته از ما رفع اختلاف کند.
شامی: اما من همين سؤال را از او ميكنم.
امام صادق ع: بپرس؛ او را مردى پرمايه خواهى يافت.
شامى: چه كسى صلاح مردم را بهتر ميداند، خدا يا خود مردم؟
هشام: حتما خدا.
شامى: يا خداوند صلاحى ديده است كه موجب رفع اختلاف {بین مردم} شود تا حق را از باطل تشخيص دهند؟
هشام : آرى.
شامى: آن شخص كيست؟
هشام: در ابتداى اسلام پيامبر اكرم ص و پس از پيامبر شخص ديگرى است.
شامی: آن ديگر كيست كه جانشين اوست در حجت بودن؟
هشام: منظورت در اين زمان است يا قبل از اين زمان؟
شامی: منظورم هم اكنون است.
🔻هشام به طرف امام صادق ع اشاره کرد و گفت: اين آقا كه نشسته است! كسى است که قافله ها از هر طرف بر در خانهاش (براى كسب معارف) فرود مىآيند و به وراثت از آباء و اجداد خود، ما را از وقايع آسمان مطلع ميكند.
شامى: من از كجا بدانم که ادعاى تو صحيح است؟
هشام: هر چه ميل دارى از او بپرس.
🔻شامى: بهانه مرا قطع كردى. اينك مجبورم سؤال كنم و او را آزمايش نمايم.
در اين موقع امام صادق ع رو به مرد شامى كرد و فرمود: من تو را از پيدا كردن سؤال بىنياز ميكنم و از سير و سفرت اطلاع ميدهم. فلان روز حركت كردى و از فلان راه آمدى و از فلان جا گذشتى و فلانى با تو برخورد كرد. شامى پس از شنیدن سخنان امام گفت: به خدا همين طور است. آنگاه گفت: اكنون اسلام آوردم!»
ادامه در پست بعد👇👇👇
@asrehairat
👆👆👆
ادامه از پست قبل
🔻از این روایت استفاده میشود که مهم ترین دلیل وجود حجت و امام معصوم، ایجاد وحدت نظری و عملی بین مردم است؛ و اگر حجتی که با او رفع اختلاف شود، در بین مردم نباشد، مردم دچار سرگردانی و اختلاف خواهند شد و معلوم است که در عصر غیبت، مردم با چنین وضعیتی مواجه هستند و از مهم ترین خاصیت و کارکرد امام معصوم محروم می باشند.
🔻ممکن است گفته شود ما در عصر غیبت علاوه بر سنت پیامبر ص از سنت و روایات اهل بیت ع نیز برخورداریم و این برای امر هدایت کفایت می کند و مردم هم مکلف به مراجعه به فقها هستند که امر هدایت مردم را با استناد به قرآن و سنت پیامبر و امامان بر عهده دارند.
🔻پاسخ این است که اگر چه میراث روایی اهل بیت ع بس گرانسنگ است و ثروت عظیم و بیکرانی است که فِرق دیگر اسلامی از آن بی بهره اند و این ثروت آثار عمیق خود را در کلام و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و دیگر علوم شیعه نشان داده است و مردم نیز مکلف به مراجعه به فقها و راویان فقیه و مجتهد احادیث هستند، اما با این وجود، به دلیل امکان بروز اختلاف در برداشت و استنباط از این روایات، امکان رفع اختلاف و حیرانی منتفی است و همچنان نیاز به امام معصومی که در ورای آیات قرآن و روایات باشد تا هر جا مومنان دچار شبهه سندی و دلالی شدند برای رفع اختلاف به او مراجعه کنند، وجود دارد.
و از همین روست که مشاهده می کنیم، در فتاوا و آرای فقها اختلافات و تضادهای فراوانی وجود دارد و قهرا بسیاری از فتاوای آنها منطبق با حکم واقعی خداوند نبوده و به اصطلاح اصولی، در زمره احکام ظاهری هستند.
👈 اکنون سؤال این است که با وجود اختلافات فراوان بین فقها و عدم دسترسی به امام معصومی که رفع اختلاف کند و با علم به این که بسیاری از فتاوای فقها با حکم واقعی خداوند منطبق نیست، آیا می توان مدعی تحقق جامعه و تمدن تراز دین شد؟
@asrehairat
هدایت شده از نقد حال
✳️ این ایام مصادف است با سی و هشتمین سالگرد رحلت پدرم مرحوم آیت الله حاج شیخ گل محمد نصیری للردی که این چند سطر را به حکم وظیفه فرزندی و شاگردی برای ایشان می نویسم:
🔸مهدی نصیری
آیت الله نصیری، زاده روستای للرد (سال ۱۳۰۷ هجری شمسی) از توابع بهشهر و نکای مازندران، تحصیلات خود را در پانزده سالگی از حوزه علمیه کوهستان آغاز و پس از تحصیل مقدمات، به حوزه علمیه دامغان کوچ می کند و پس از چهار سال اقامت و تحصیل و ازدواج در این شهر به مشهد الرضا علیه السلام و پس از دو سال به قم و پس از مدت کوتاهی در سال ۱۳۳۳ شمسی به حوزه علمیه نجف برای ادامه تحصیل دروس خارج فقه و اصول مهاجرت می کند و از دروس آیات عظام میرزا حسن موسوی بجنوردی (متوفی ۱۳۹۵ ق) و میرزا هاشم آملی لاریجانی (متوفی ۱۳۷۱ش) و سید محمود حسینی شاهرودی (متوفی ۱۳۵۳ش) استفاده و در سال ۱۳۴۰ شمسی با اخذ اجازه اجتهاد از آیات بجنوردی و آملی لاریجانی به دامغان مراجعت می کند و به عنوان مدیر حوزه علمیه دامغان و امام مسجد جامع شهر، به خدمات دینی و روحانی خود ادامه می دهد.
تالیف دو کتاب با عنوان "جامع الفروق" و "شیطان دشمن دیرینه انسان" نیز در کارنامه علمی ایشان ثبت است.
آیت الله نصیری در سال ۱۳۶۰ هجری شمسی پس از سه سال تحمل بیماری دارفانی را وداع و در فردوس رضای دامغان به آغوش خاک سپرده می شود.
من به عنوان پنجمین فرزند و دومین فرزند پسر او (متولد ۱۳۴۲ در دامغان) در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی تحصیلات حوزوی ام را در محضر پدر و تنی چند از علمای دامغان آغاز و در سال ۱۳۵۸ برای ادامه تحصیل عازم قم شدم.
علاوه بر تحصیل ادبیات و منطق نزد پدر، اولین زمزمه های تمایز بین مکتب اهل بیت علیهم السلام با فلسفه و عرفان یونانی را از زبان ایشان و نیز مرحوم میرزا علی اکبر معلم دامغانی که رابطه ای صمیمانه با مرحوم پدر داشت، شنیدم.
در هر صورت برای ایشان و مادرم مرحومه خدبجه سادات ترابی و همه اساتید خود در ایام تحصیل بویژه مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید مسیح شاهچراغی و فرزند برومندش شهید اندیشمند سید حسن شاهچراغی (نماینده مردم دامغان در دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی و سرپرست موسسه کیهان) که چهره در نقاب خاک کشیده اند، طلب مغفرت و علو درجات، و برای خویش رجای عاقبت به خیری و عمل به وظیفه دینی دارم.
❇️ چرایی قراردادن خداوند امامان معصوم را به عنوان اولوا الامر در بیان امام رضا علیه السلام
✍️ فضلبنشاذان از امام رضا عليه السّلام روایت ميكند:
«اگر پرسيده شود چرا خداوند اولى الامر{امامان معصوم}را قرار داد و دستور داد كه از آنها اطاعت كنند؟
گفته ميشود: به واسطه علتهاى زيادى؛ از آن جمله اينكه وقتي مردم بايد طبق يك برنامه معين زندگى كنند و از حدودى كه تعيين شده تجاوز نكنند، چون موجب ناراحتى و زيان ايشان مى شود، اين مطلب ثابت نمىشد و دوام نمى يافت، مگر اينكه خداوند امينى در ميان آنها راجع به مسائل دينى قرار دهد تا شاهد انجام كارهاى لازم ايشان باشد و آنها را از كارهایی كه منع گرديده جلوگيرى كند. اگر چنين نبود، هيچ كس منفعت و لذت خود را براى زيان و ناراحتى ديگرى رها نميكرد.
به همين جهت در ميان آنها نگهبانى قرار داد تا جلوگيرى از فساد نمايد و حدود و احكام را به پاى دارد. علت ديگر اينكه، هيچ يك از ملتها و اقوام نيستند مگر اينكه داراى سرپرست و رئيسى هستند، چون در امور دينى و دنيوى چاره اى جز اين ندارند. پس خداوند حكيم نيز نبايد مردم را واگذارد و چيزى كه ناچار احتياج به آن دارند، براى آنها تعيين نكند؛ چيزي که زندگى ايشان به آن بستگى دارد، زيرا به وسيله آن امام و پيشوا با دشمنان خود نبرد ميكنند و غنائم و درآمدها را تقسيم مى نمايند و نماز جمعه و جماعت را به پاى ميدارند و دفاع از مظلوم ميكنند. دليل ديگر اينكه، اگر امام و پيشوا و امين و نگهبان و امانتدارى را قرار ندهد، ملت و دين از بين ميرود و سنت و روش پيامبر و احكام به دست تغيير سپرده مى شود. گروهى بدعتگذار در آن مىافزايند و كافران از دين ميكاهند و مسلمانان را به اشتباه مىاندازند، زيرا ما مشاهده ميكنيم كه مردم كامل نيستند و با هم اختلاف دارند و هر يك داراى خواست و آرزوى مخصوصى بوده و حالات مختلفى دارند. اگر خداوند امین و نگهبانى قرار ندهد، آداب و شرايعى كه پيامبر آورده از ميان ميرود و احكام و ايمان نابود مىشود كه اين خود به ضرر تمام جهانيان است.» (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص 101)
وظایف و کارکردهای مهمی را که امام رضا علیهالسلام در روایت فوق برای اولی الامر که تعبیری قرآنی است و مقصود از آن امامان معصومند، ذکر می کند، واضح است در شرایطی محقق میشود که امام، ظاهر و مبسوط الید باشد؛ اما اگر در پرده غیبت برود و یا ظاهرِ در حال خوف و تقیه باشد، طبعا جامعه از این وظایف و کارکردها تا حد بالایی محروم خواهد شد و همان گونه که در روایت آمده است، موجب بروز انواع مشکلات نظری و عملی و منقصتی بزرگ در دین و دنیای مردم خواهد بود و طبعا و منطقا در چنین شرایطی، امکان تحقق حکومت و جامعه تراز دین وجود ندارد.
@asrehairat
✳️ نقش انحصاری حجت معصوم خداوند در هدايت امور مادی و سامان دهی معاش آدمی (جنبه مادی تمدن)
بر خلاف ذهنیت و باور مشهور که انبیاء و حجج الهی در امور مادی و معیشتی انسانها اصلا نقشی و یا نقش زیادی جز راهنماییهای کلی ندارند و این امور به عقل و تجربه بشری واگذار شده و شأن انبیاء دخالت در این امور نبوده است، آیات و روایات عدیده و مستندات تاریخی بر این موضوع دلالت دارند که انبیای الهی همپای وظیفه هدایت معنوی، معلم علوم و فنون مادی و معیشتی به انسانها بوده اند و اساسا کسی جز انبیاء، تمدن ساز نبوده است و اگر انبیاء متکفل این امر نمی شدند، اساسا حیات بشری شکل نمی گرفت.
بر اساس تعالیم و دخالت مستقیم انبیای نخستین بود که بخش مادی و معیشتی تمدن، همپای وجه معنوی آن متناسب با فلسفه خلقت آدمی که عبودیت و تقرب به خداوند بود، شکل گرفت و سامان یافت و از آن پس، انبیاء دیگر در صدد توسعه تمدنی بر نیامدند و تحولات ابزاری و مادی تا دوران مدرن بسیار اندک بود و این جریان رنسانس بود که خودسرانه نقشه راه تمدنی انبیاء را دجار تغییر و دگرگونی کرد و تمدن مدرن را که منشأ بحرانهای متعدد برای بشریت شد و راه بی بازگشتی را در پیش روی بشر نهاد، بنیاد گذاشت که به احتمال قوی تا ظهور مهدی موعود علیهالسلام امکان رهایی بشر از این تمدن و بازگشت به تمدن طبیعی و ارگانیک وجود ندارد.
مقصود این که ظهور تمدن مدرن که بشریت را با بحرانهایی فراگیر مواجه کرده نیز محصول غیبت امام معصوم و خلأ حاکمیت و مدیریت او بر زمین و انسانها بوده است و بشریت در ارتباط با ساخت ابعاد مادی و معیشتی تمدن نیز که واجد تعادل و سلامت و کمال باشد نیز محتاج به حضور و حاکمیت امام معصوم است و غیبت او مانع از تحقق چنین امری است.
نگارنده این موضوع را در کتاب «اسلام و تجدد» به تفصیل مورد بحث قرار داده و علاقه مندان را به آن کتاب ارجاع می دهد.
@asrehairat