eitaa logo
آستانِ مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
57 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admins: @karimeh_135 @astanee_mehr اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 صرف اموال زن برای عزاداری 💠 سؤال: اگر زنی بخواهد از درآمد یا مال خود ، برای انجام مراسم اهل بیت (علیهم السلام) استفاده کند، نیاز به اجازه شوهر دارد؟ ✅ جواب: در موارد غیر نذر، اختیار با خود اوست اما در صورت حضور شوهر، نذر زن بنا بر احتياط واجب باید با اجازه او باشد. ✅ شما همراهان عزیز کانال آستان مهر می‌توانید سوالات شرعی خود را به همراه نام مرجع به آیدی @karimeh_370 ارسال کنید. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹▪️مرثیه‌خوانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به زبان ترکی در مورد سيدالشهدا(ع) در اردبیل جناتیدن ایشتدی پیغمبرگرامی نعلین سیز عباسیزکرب وبلایه گلدی 🏴 @astanehmehr
🏴 💎 «مرحوم شهید مطهری فریاد می‌کشید که: والله بدانید شمر، امروز نخست‌وزیرِ اسرائیل است. واقعا هم همین است. ما شمر را لعنت می‌کنیم، برای اینکه ریشه شمری عمل کردن را در دنیا بِکَنیم؛ ما یزید و عبیدالله را لعنت می‌کنیم، برای اینکه با حاکمیت یزیدی، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم.» 🎙 رهبر انقلاب حفظه‌الله 🗓 ۱۳۸۶/۱۰/۱۹ ◼️◾️▫️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
🔳 ◻️ ابالفضل العباس علیه‌السلام، مجاهد خاصّ خدا 🔘و من خطبة له علیه‌السلام: ▫️أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ. ▪️و از خطبه‌ی ایشان علیه‌السلام: ▫️پس از ستايش پروردگار، جهاد در راه خدا، درى از درهاى بهشت است، كه خدا آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. 📓نهج‌البلاغه، بخشی از خطبه‌ی ۲۷، ترجمه‌ی استاد دشتی علیه‌السلام ◾️▪️▫️▪️◾️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📝مطهره پیوسته صدای زنگ تلفن از خونه می اومد . بابام بود . گوشی رو برداشتم . مثل همیشه شکایت مامان رو می کرد . بازم مثل همیشه سر کنترل تلویزیون دعواشون شده بود. زود ازش خداحافظی کردم چون حورا پیشم بود . آشنایی من و حورا از اونجایی شروع شد که رفتم گیلاس بخرم . تو حیاط مجتمع میوه فروش میاد و سه ساعت وایمیسته و همه چیز هم داره . فصل گیلاس که بشه من دیگه هیچ میوه ای رو نمیشناسم . گیلاس به دست پله هارو بالا می اومدم که حورا رو برای دومین بار دیدم . حورا یه دختر رنگ پریده مهربون بود که در عین ریز نقشی خوش زبون و با اخلاق بود . کاراش رو تند تند انجام می داد و خیلی با نمک حرف میزد . به من همون روز اول گفت آبجی ! چه لفظ قشنگ و دلنوازی . دختر ریزه میزه اش هم دو سال کوچیکتر از سنش میزنه و حورا هرکسی رو که میبینه میگه ویتامین دسه بچم پایینه . داشت با دخترش میرفت توی محوطه حیاط مجتمع که منو دید و گفت سلام آبجی . احوال پرسی گرمی کرد و چون دوک نخ قالی بافی دستم بود پرسید: همسایه ، قالی میبافی؟ گفتم: بله . البته نه قالی . یک تابلوی کوچولو برای سالن کوچولومون . خندید و گفت : خداروشکر همون واحد کوچولو رو دارید آبجی ؛ شما که از خودتونه ، ما مستاجریم . لبخندی زدم و گفتم : ان شاء الله شمام میخرید . توی همون دیدار ابتدایی گفت : آبجی بهم قالی بافی یاد میدی ؟ خیلی دوست دارم کمک خرجی داشته باشم که خودم دربیارم آخه اگه قالی بزنم میتونم بفروشمش مگه نه ؟! 🧡🍃🌼🍃 منم مهربون عالم . گفتم چرا که نه ؛ دوست داشتید تشریف بیرید یادتون میدم کاری نداره . و خلاصه این آبجی تازه از راه رسیده ، وارد زندگی من شد و من شدم همدم غصه ها و درد ها و حرف های عجیبش . حورا یه دخترخیلی جوون و کم سن وساله انقدر ریز نقش و ظریفه که باورت نمیشه دختر هفت ساله داشته باشه .اولش فکر می کنی داره خواهر کوچولوش رو می بره تو محوطه بازی کنن بعد که برات بگه این ریحانه دخترمه، ابروهات از تعجب میره بالا. حورا خیلی خوشگل حرف میزنه و شیرین زبونه . تو دلم گفتم چه خانواده خوشبختی ! چقدر خوبه آدم تو بچگی ازدواج کنه و مثل حورا تو سن بیست و سه سالگی دختر هفت ساله داشته باشه . 🤱👼🤱👼🤱👼 @astanehmehr
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 کارگاه مجازی مزاج شناسی(مقدماتی) 🔮🍃🌼🍃 بایدبرای هرفردی یه طور ادویه ای مصرف کنیم، انتخاب نوع ما از برنج و حبوبات گرفته تا دمنوش وچای بستگی داره به طبع ما《چطورباید به سمت تعادل بریم؟》🌱 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
(ع) بزرگ مرد مناجات، سید سجده کننده آل طه، امام عابدان و عارفان، بر همه جوانان جوینده راه سبز وصال تسلیت باد! ❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تأثر شدید زین العابدین هنگام وداع با پیکر امام حسین (روضه) @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🍃 معنای غربت را معنای اسارت را شما و خواهرِ کریمه‌تان خوب می‌دانید، ولی طوس و قم کجا و شام بلا کجا... این روزها که عمه جانتان زینب، آواره در دیار غربت است، خیلی سخت می‌گذرد... ◼️◾️▫️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
بالاخره ابر و باد و مه خورشید موافق هم شدند و شرایط، مهیای سفر! چند روزی بود مرغ جانم در قفس تن، قرار نداشت و با شنیدن خبر سفر، انگار داشت به آرامش می‌رسید! همان شب کوله سفر را آماده کردیم. صبح زود بعد از زیارت کریمه اهل بیت (سلام الله علیها) به سمت فرودگاه امام خمینی (رحمه الله علیه) حرکت کردیم. گویی از همان لحظه سوار بر کشتی نجات حسین (علیه السلام) شده‌ایم. در فرودگاه، مسافرها دو دسته بودند گروهی مسافر کشورهای اروپایی، زنان با صورت‌های بزک‌کرده و شال شل روی سر و لباس‌های تنگ و بدن‌نما و مردان کرواتی و دستمال به گردن! اما گروه دیگر مسافران پروازهای عراقی بودند، زنان با چادر و مردان لباس‌های یک دست مشکی و سر و وضعی ساده، اما در چشم همه آن‌ها برق شادی دیدار معشوق دیده می‌شد. اغلب آن‌ها کوله‌پشتی ساده‌ای به همراه داشتند، انتظار می‌کشیدند، اما ذوق داشتند این را از رفتارشان، طرز صحبت‌شان با یکدیگر می‌توانستیم ببینیم! بعد از ارائه مدارک و تحویل کوله پشتی، به باربری فرودگاه و کارت پرواز گرفتن، در سالن انتظار، روی صندلی‌ها نشستیم. فاطمه آرام و قرار نداشت، دائم سؤال‌های ریز و درشت می‌پرسید. خانم میانسالی کنار فاطمه نشسته بود، با او مشغول صحبت شد. وقتی فهمید که عازم نجف هستیم. به فاطمه گفت: «عزیزم تو بی‌گناهی وقتی رفتی کربلا برای من هم دعا کن!» قلبم تکانی خورد! ظاهر بزک کرده و موهای بلوند او چیز دیگری نشان می‌داد ‌اما او هم دل در گرو اباعبدالله (علیه السلام) داشت.البته تعجبی نداشت او امام حسین همه است! ✍️نجمه صالحی ادامه دارد @astanehmeh
🌸 🍽 آشپزی با فلاسک! شاید زیاد براتون پیش اومده باشه که فرصت کافی برای آشپزی نداشته باشید یا مثل این روزها دوست داشته باشید وقتی از روضه و هیئت برمی‌گردید، در مدت زمان کمتری غذا رو آماده کنید. فلاسک‌ها گرچه برای گرم نگه داشتن چایی و آبجوش و... درست شده‌اند اما میتونند تو پخت حبوبات یا نیم‌پز کردن حبوبات به شما کمک کنند. 1⃣ یک قابلمه آب، بسته به مقدار حبوبات و میزان گنجایش فلاسک روی اجاق گاز بذارید تا جوش بیاد. 2⃣ حبوبات شسته شده رو داخل فلاسک بریزید. 3⃣ آبی که داخل قابلمه به جوش اومده رو داخل فلاسک بریزید و درب فلاسک رو محکم ببندید. ✅ بسته به نوع فلاسک شما و میزان حفظ حرارت و نوع حبوبات، بعد از چند ساعت حبوبات شما پخته یا نیم‌‌پز شده‌اند. به همین راحتی 😊 ◼️◾️▫️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 📖 از برکت و از رأفتِ أمّ ٱلمصائب خواندند ما را امّتِ أمّ ٱلمصائب چشمانمان لبریز شد از اشک! داریم- این رزق را از برکتِ أمّ ٱلمصائب ذکرِ قنوتش بود «تسلیماً لأمرک» چون بندگی شد نیّتِ أمّ ٱلمصائب یک تارِ مو از معجرش بیرون نیفتاد این است درس ِ عصمتِ أمّ ٱلمصائب در کربلا تفسیر شد «صبراً جمیلاٰ» شد استجابت حاجتِ أمّ ٱلمصائب از خطبه های نافذش فهمیده می شد در عینِ غربت٬ غیرتِ أمّ ٱلمصائب در روضه هایِ تلّ و مقتل شد همیشه أم ٱلبنین(س) هم‌صحبتِ أمّ ٱلمصائب خون گریه کرد ایوب در ویرانهٔ شام از گریه های حضرتِ أمّ ٱلمصائب از داغِ زینب(س) گریه کرد و شد أباٱلفضل(ع) بنیانگذارِ هیئت أمّ ٱلمصائب قطعاً تسلی یافت با دستانِ زهرا(س) قلبی که شد ناراحتِ أمّ ٱلمصائب ✍🏻 مرضیه عاطفی ◼️◾️▫️◾️◼️ «آستانِ مهر» | @astanehmehr
🏴🕊 در بانه هر كاری كه از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد. در روستاهايی كه پاكسازی می‌شدند، كلاس‌های عقيدتی و قرآن برگزار می‌كرد. با توجه به شرايط بسيار سخت آن روزهای كردستان، دوشادوش پاسداران بانه فعاليت می‌كرد در حالی كه هيچ‌گاه اظهار خستگی نكرد. در سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانم‌ها بود. علاوه بر آن مخابرات سنندج نيز محل فعاليت او به شمار می‌آمد. آنقدر فعال بود كه يكی دوبار منافقان برايش پيغام فرستادند كه اگر دستمان به تو بيفتد، پوستت را از كاه پر می‌كنيم... در مرداد سال ۵۹، روزی بود كه صديقه و دوستانش خسته از مداوای مجروحان و در حالی كه پا‌به‌پای پاسداران دويده بودند، در اتاقی دور هم نشسته و استراحت می‌كردند. در همين هنگام دختری وارد جمع سه نفره‌شان شد. صديقه او را می‌شناخت.گاهی او را در كتابخانه ديده بود. دخترك منافق به بهانه‌ای اسلحه صديقه را برداشت و مستقيما گلوله‌ای به سينه‌اش شليك كرد. پاسداران با شنيدن صدای شليك گلوله به سرعت به سمت اتاق دويدند. پيكر نيمه‌جان صديقه را به بيمارستان رسانند. او بيشتر از سه ساعت زنده نماند و بالاخره به آرزوی خود كه شهادت بود رسيد. همانطور كه در آخرين تماس تلفنی‌اش با خانواده، گفته بود كه "هيچ‌گاه به اين اندازه به شهادت نزديك نبوده است." ◼️◾️▫️◾️◼️ «آستانِ مهر» | @astanehmehr
کاش می شد به منِ زار، بهايی بدهی قلب تاريک مرا نور ولايی بدهی کاش می‌شد که قدم رنجه کنی يک لحظه پا بر اين ديده گذاری و صفايی بدهی سلام آقای قلب من ! حال دلم اصلا خوب نیست... در لرزش ثانیه‌ها ، بغض سرکوب شده‌ام تو را می‌طلبد. ای که ماهی ! شب تار مرا روشن کن. دمی بنشین کنارم ، شبم را روز کن. بگذار تا که در اوج هوایت نفسی تازه کنم. دلم بهانه‌ات را می‌گیرد... ای جان به قربان آن شال عزایت که اذن عاشقی و نوکری به همه عالم داد. کجا منزل داری؟ کویت کجاست؟ راهت کجاست؟ خیمه‌ی عزاداری تان؟ یابن الحسن ! ای آشنای غریبان ! کجا غریبانه کنج گمنامی برای جد غریبتان به سوگ و ماتم نشسته‌اید؟ از شما می‌خواهم که اذنم بدهید ، بخوانیدم ، هر کجا که نام جدت را می‌برند و شما آنجایی... 📝فاطمه پاکدامن ◼️◾️▫️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه @astanehmehr
📚 🔘 رَیاحینُ الشَّریعَة (به معنای: گل‌ها/ریحان‌های شریعت) 🔰 کتابی به زبان فارسی است که به معرفی بانوان دانشمند شیعه می‌پردازد. مولف، کتاب را با شرح زندگانی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آغاز و با مناقبی از او به پایان داده است. 🔹◾️🔹••••• وی دو جلد نخست را به زنان نامدار از خاندان اهل بیت علیهم‌السّلام اختصاص داده و در جلدهای بعدی بانوان شیعه را به ترتیب الفبا معرفی کرده است. ♡🌐♡••••• در جلد پایانی نیز به زنان مشهور و صاحب اثر غیر شیعی از زمان حضرت آدم تا دوره قاجار پرداخته است. ✍🏻 مؤلف: شیخ ذبیح الله محلاتی ◼️◾️▫️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸شما می توانید عکس فرزند دلبندتان را حین عرض ارادت به بانوی کرامت به آیدی زیر: @karimeh_135 ارسال کنید. 🔷💠🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
بعد از مدتی نشستن در سالن فرودگاه و انتظار و چشم گرداندن به این طرف و آن طرف و نگاه به تابلو سالن، نوبت سوار شدن هواپیما شد! از تونلی پیچ در پیچ رد شدیم و به ورودی هواپیما رسیدیم، مهماندارهای ایرانی جلوی در ایستاده بودند تا مدارک و شماره صندلی ها را کنترل کنند. بی‌اختیار چند سال پیش برایم تداعی شد. خانم‌های مهماندار اردنی با پیراهن‌های سفید و دامن‌های کوتاه، موهای شنیون و صورت های نقاشی‌شده جلوی در هواپیما ایستاده بودند! با صدای مهماندار فهمیدم باید زودتر سرجایم بنشینم! بلافاصله بعد از اوج گرفتن هواپیما، پذیرایی شروع شد. ناگت مرغ، کاستر، ماست، نان و سیب در بسته‌های کوچک، میان مسافران می‌چرخید. نفس راحتی کشیدم اولین خان تمام شده بود! از پنجره به بیرون نگاه کردم ابرهای همچو پشمک زیر پایم می لغزیدند. مثل کودکی شده بودم، دوست داشتم مشتی از آن‌ها را بردارم! با عبور از ابرها و حضور در آسمان احساس می کردم به خدا نزدیک‌تر شده‌ام‌. حدود یک ساعت و ربع، روی صفحه آبی رنگ دفتر خلقت و سایبان زمین بودیم و چه زود گذشت! هواپیما در آغوش فرودگاه نجف جای گرفت! چقدر دلم آرام می‌گیرد وقتی زیر آسمان شهر أخ الرسول، قدم می‌زنم و در هوایش نفس می کشم! به نجف آمده بودیم تا اذن حضور را از پدر بگیریم و قدم در جاده بهشت، جاده آرزوها بگذاریم! ✍️نجمه صالحی @astanehmehr