eitaa logo
مجموعه تخصصی آتا
229 دنبال‌کننده
211 عکس
128 ویدیو
8 فایل
آتا (آکادمی تفکر و اندیشه) کودک|نوجوان|بزرگسال|ذهن شبکه ترویجی تفکر، جایی برای فکرورزی و توسعه مهارت های درست اندیشیدن. برگزار کننده دوره های یادگیری انواع تفکر و تربیت منتور تفکر ثبت نام: @a_t_a_admin ارتباط با ما: @Yamahdi260
مشاهده در ایتا
دانلود
☎️ از پریروز خیلیا زنگ می‌زنن می‌پرسن که هنوزم میشه ثبت نام کرد؟؟ 📣 جواب خانوم آتا: چون فردا اردوی افتتاحیه پاتوقه، استثنائا این فرصت طلایی تمدید میشه و نهایتا تا دوشنبه شب می‌تونین ثبت نام کنین. ╭─┅•🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و اما یکی از پر تکرارترین سؤالاتی که از خانوم آتا پرسیده میشه، هزینه پاتوقه😎. والدین در این وضعیت ۲ دسته میشن: ۱- عده‌ای غش می‌کنن😀 ۲- عده‌ای هم میگن جهنم و ضرر😐 اما دسته اول باز خودشون به ۲ گروه تقسیم میشن: ۱- اونایی که از شدت ذوق و از عالی بودن قیمت پاتوق، غش می‌کنن🤩. ۲- اونایی که چون تفاوت بین هزینه و سرمایه‌گذاری رو خوب متوجه نشدن، دچار غش میشن😉! ╭─┅•🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
هزینه یا سرمایه‌گذاری، مسأله کدام است؟ ما میگیم سرمایه گذاری چون باور داریم که پاتوق یه جور بیمه جوانیه و پولی که بابتش میدین، هزینه نیست، بلکه سرمایه‌گذاریه، سرمایه‌گذاری روی آینده و موفقیت نوجوونت. البته نه از اون سرمایه‌گذاری‌های توی بورس که ضرر کنی یا پولتو بالا بکشن. از اون سرمایه‌گذاری‌هایی که فقط رشد داره، مثل خرید طلا💰🤩. و مبلغ این سرمایه‌گذاری (با تخفیف ویژه عید غدیر) میشه ۵۵۰ هزار تومن. قابل‌ شما رو هم نداره😊 ╭─┅•🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک قلپ از اقیانوس یک روز عالی با یک برنامه شاد و جذاب از تفریح و بازی‌های مادر دختری گرفته تا گفتگوهای رو در رو و کارگاه‌های مهارتی خروجیشم حال خوب ☺️ واسه همه جای اونایی که نبودن خالی🪴 [گزارش تصویری از اردوی افتتاحیه پاتوق نوجوانی] ╭─┅•🍃🌸🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
╭─┅•▪️▪️▪️•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•▪️▪️▪️•┅─╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
«پرت کردن یا پُر کردن؟» ❓شما جزء کدوم دسته هستید؟ 😮‍💨 والدینی که در روضه، فرزندشون رو با گوشی سرگرم می‌کنن؟ 💪🏻 یا والدینی که از قبل، برای سرگرم کردن فرزندشون در روضه نقشه‌هایی‌ کشیدن؟ همه‌ی ما می‌دونیم که گوشی بازی، یه راه حل آسیب‌زا و ناخلاقانس! پس چرا اغلب از همین روش استفاده می‌شه؟! خب معلومه. چون ساده هست و احتیاج چندانی به فسفر سوزی نداره😉. اما به عنوان یک شهروند آتا وقتشه یه حرکتی بزنیم😌. تو پست بعدی می‌خوام ‌ چند تا راهکار برای مامانایی که فرزند زیر 9 سال دارن بگم. اما قبلش بیاین با هم چند تا ورزش مغزی کنیم: ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴ تمرین کاربردی برای فعال کردن مغز ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«۲ پیشنهاد درجه یکِ امتحان پس داده!» برای اونایی که فرزند زیر ۹ سال دارن خب بریم سراغ راهکارهایی که قولش رو داده بودم: 1️⃣ نکته اول: «روحیه و علاقه فرزندمون رو بشناسیم» یادمون باشه گاهی اون چیزی که برای ما سرگرم کننده و جذابه، ممکنه برای فرزندمون جذاب یا سرگرم کننده نباشه. پس مهمه بدونیم چه چیزهایی می‌تونه تو روضه سرگرمش کنه و چه چیزهایی تحت هیچ شرایطی براش جذاب نیست. ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
2️⃣ نکته دوم: «داشتن یک مِنوی رنگارنگ و متنوع» چرا مهمه که مِنو داشته باشیم؟ چون: ۱- بچه‌ها تنوع طلبن. یعنی معمولا یک بازی یا فعالیت نهایتا یک ربع می‌تونه سرگرمشون کنه و بعدش می‌خوان برن سراغ یه کار دیگه. پس اگه دستمون پر باشه، به زودی نوبت به گوشی نمی‌رسه. ۲- بچه‌ها نمی‌تونن طولانی یکجا بشینن. 🔔 راستی اون بازی‌های گروهی رو جدی بگیرید. چون می‌تونه اونایی که گوشی به دست هستن رو هم خلع سلاح کنه😎. خیالتون راحت، امتحان شده، جواب میده😉 ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا این که می‌گویند اشک بر سیدالشهداء موجب بخشش گناهان می‌شود، درست است؟ اصلا اشک بریزیم که چه بشود؟ اشک سازنده چه نوع اشکیست؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
بهانه‌های طِرِماحی! طِرِماح قصد نداشت امام رو تنها بذاره. فقط می‌خواست خیالش از بابت خورد و خوراک و وضعیت زن و بچش راحت شه. رفت، اما با اجازه. گفت زود میرم و برمیگردم. اما دیر رسید… اونم ۱ روز! فقط یک روز دیر رسید! ولی به عمق تاریخ بین او و امام زمانش فاصله افتاد… مراقب این «منم گرفتارم، آخه زن و بچه دارم، قرض دارم، خرج دارم، آزمون دارم، درس دارم و …» هامون باشیم… مراقب «اولویت‌ها و اولویت‌ شناسی‌ها» باشیم. پ.ن: طِرِماح، برادر حجر بن عدی و از یاران امام حسین بود که در حساس‌ترین نقطه تاریخ، برای رساندن آذوقه به خانواده‌اش از امام  زمانش اجازه مرخصی گرفت. البته گفته بود زود برمی‌گردد. اما اولویت را گم کرد و برای همیشه از امامش جا ماند… ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
با خودت چند، چندی؟ این روزها و به ویژه این ساعت‌ها، از اون لحظات حساس تاریخ هستن. همون لحظاتی که باید بشینیم با خودمون دو دو تا چهار تا کنیم و ببینیم کجای تاریخ ایستادیم!؟ بشینیم و خودمونو محاسبه و «قضاوت» کنیم. از اون قضاوت‌های جدی و عادلانه‌ای که مو رو از ماست بیرون می‌کشه… فکر کنیم که: آیا حقیقتا مدل زندگی ما تا الان حسینی بوده یا یزیدی؟ آیا اولویت‌های ما همون اولویت‌های امامه یا اولویت‌های یزید؟ اصلا اولویت های من در زندگی چیه؟ کجاها تشخیصم درست نبوده؟ الان و در همین لحظه اولویت رو دارم درست تشخیص میدم؟؟!! ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
در پناه روضه...
لنز آتا در اربعین کیا دلشون میخواست الان تو مسیر پیاده روی باشن؟ یه کاروان میشناسم که نه گذرنامه میخواد، نه دینار نه بلیط. فقط کافیه دلتونو جمع و جور کنین و یا علی بگین... پ.ن: ما به نیابت از امام زمانمون، همه شهدا و شما اهالیِ امام حسینیِ آتا، قدم در مسیر گذاشتیم و سعی می‌کنیم لحظه به لحظه رو براتون گزارش کنیم و شما رو با پای دل همراه کنیم. ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
شاید بهترین رزق ما همون اول سفری، این جمله بود. پ.ن: موکب دانشگاه فرهنگیان کرمانشاه ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
اینجا یه پسر بچه گم شده بود. نمیدونین مادر پدر و برادر بزرگترش چطوری به سر و صورت می زدن و فریاد می کشیدن و ضجه می زدن. سراسیمه به هر خیمه و اتاقی می‌رفتن به امید اینکه امیرمحمد ۵ سالشونو پیدا کنن. یاد صحبتهای دیشب استادی افتادم که میگفتن: «مضطرِ (نیازمند شدید) به ولی، یعنی اون حالتی که یه مادری بچشو گم کرده و دیوانه وار به هر جایی میره تا پاره تنشو پیدا کنه… حالا چند بار اینجوری برای حضرت حجت مضطر شدیم ؟؟… 😭😭😭» ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
تازه از مرز خسروی رد شدیم. کیلومترها با مسیر پیاده روی فاصله داریم ولی میزبانی و خوشامدگویی از همین‌جا شروع شده. ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
هر کس با هر چی که میتونه… مسأله فقط اینه که از زائر الحسین پذیرایی بشه ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
نه زبون همو می‌فهمیم، نه همدیگه رو میشناسیم. اما دلهامون به هم نزدیکتر از نزدیکه♥️ پ.ن: اینجا یه خونه فوق العاده ساده با آدمایی فوق العاده بخشنده و محترم بود. تو راه کاظمین بودیم که جلوی ون ما رو به اصرار گرفتن و گفتن: صلوة و طعام. ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
و بالاخره رسیدیم به اولین مرکز نور، یعنی کاظمین… اونایی که دلتنگ آقا باب الحوائج امام موسی کاظم و میوه دل امام رضا، امام جواد هستن، کجا نشستن؟؟ لعنت بر اون قومی که درباره امام هفتم شیعیان گفتن: هذا امام الرّفضین…😭😭😭 ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرقی نمی‌کنه کجای مسیر باشی. تو هر نقطه این سفر، عجایبی می‌بینی که از خودت و امکاناتت شرمنده میشی… پ.ن: حرم امام کاظم و امام جواد یه در داره به نام باب المراد. اونجا منتظر اومدن بقیه دوستان بودیم که این صحنه رزقمون شد. ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
دستگیری شب شده بود. تو کوچه پس کوچه‌های حوالی حرم (کاظمین) دنبال یه جایی برای استراحت می‌گشتیم. یه چند تا مسافرخونه سر راهمون‌دیدیم ولی باید هزینه‌هامونو مدیریت می‌کردیم. رسیدیم به یه تفتیش. [تو پرانتز: یادم بندازین درباره تفتیش و ماشینای امنیتی عراقی بعدا براتون بگم.] یه مرد نظامی عراقی شروع کرد به تفتیش مردا و کوله‌هاشون. ظاهرا به خانوما کاری نداشت. ما هم سرمونو انداختیم پایین و از اون کنار رد شدیم. دو سه قدم جلوتر نرفته بودیم که یهو یه صدای نخراشیده با لحن عربی گفت: خاااانوم خانوم! من و دوستم به روی خودمون نیاوردیم. دوباره با صدای بلند گفت: خانوم تعالی (یعنی بیا). برگشتیم نگاه کردیم دیدیم به ما داره اشاره می‌کنه. راستش یه خرده نگران شدیم. چون هم خیلی نزدیک گیت تفتیش بود و هم اینکه ظاهرش مثل نظامی‌های عراقی بود. فکر کردیم چون تفتیش نشدیم از دستمون عصبانیه. یه نگاهی به گیت کردم. دیدم مردا هنوز تو تفتیشن. با احتیاط به سمتش رفتیم. با دستش به سمت دری در سمت راستش اشاره کرد و گفت: بفرما، تفضّل، استراحت. یه نفس عمیق کشیدیم و با خوشحالی به آقایون اشاره کردیم که جا پیدا شد. «سلام ای بابِ حوائجِ خواسته و حتی نخواسته…» ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯
خلاصه شبو تو اون مسجد قدیمی خوابیدیم. مسجده تو یه بازارچه قدیمی و باریک بود‌ مثل بازارچه‌ی قدیمِ حاج آقاجانِ مشهد، که منتهی میشد به ورودی «باب المراد» حرم. به نیابت از همتون بعد نماز صبح، با امام کاظم و امام جواد علیهم السلام وداع کردیم و راه افتادیم به سمت جاده به مقصد سامرا. پ.ن: کاظمین تنها حرمیه که توش بی اندازه احساس می‌کردیم در حرم امام الرئوف، امام رضا جان هستیم🥹 ╭─┅•◾◾◾•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌      @ata_academy ╰─┅•◾◾◾•┅─╯