اینجا یه پسر بچه گم شده بود. نمیدونین مادر پدر و برادر بزرگترش چطوری به سر و صورت می زدن و فریاد می کشیدن و ضجه می زدن. سراسیمه به هر خیمه و اتاقی میرفتن به امید اینکه امیرمحمد ۵ سالشونو پیدا کنن. یاد صحبتهای دیشب استادی افتادم که میگفتن: «مضطرِ (نیازمند شدید) به ولی، یعنی اون حالتی که یه مادری بچشو گم کرده و دیوانه وار به هر جایی میره تا پاره تنشو پیدا کنه… حالا چند بار اینجوری برای حضرت حجت مضطر شدیم ؟؟… 😭😭😭»
#خط_خون
#نیاز_به_ولی
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
تازه از مرز خسروی رد شدیم. کیلومترها با مسیر پیاده روی فاصله داریم ولی میزبانی و خوشامدگویی از همینجا شروع شده.
#خط_خون
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
هر کس با هر چی که میتونه… مسأله فقط اینه که از زائر الحسین پذیرایی بشه
#خط_خون
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
نه زبون همو میفهمیم، نه همدیگه رو میشناسیم. اما دلهامون به هم نزدیکتر از نزدیکه♥️
پ.ن: اینجا یه خونه فوق العاده ساده با آدمایی فوق العاده بخشنده و محترم بود. تو راه کاظمین بودیم که جلوی ون ما رو به اصرار گرفتن و گفتن: صلوة و طعام.
#خط_خون
#مهماننوازی
#خادمالحسین
#خدمت_به_زوارالحسین
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
و بالاخره رسیدیم به اولین مرکز نور، یعنی کاظمین…
اونایی که دلتنگ آقا باب الحوائج امام موسی کاظم و میوه دل امام رضا، امام جواد هستن، کجا نشستن؟؟
لعنت بر اون قومی که درباره امام هفتم شیعیان گفتن: هذا امام الرّفضین…😭😭😭
#خط_خون
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خط_خون
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرقی نمیکنه کجای مسیر باشی. تو هر نقطه این سفر، عجایبی میبینی که از خودت و امکاناتت شرمنده میشی…
پ.ن: حرم امام کاظم و امام جواد یه در داره به نام باب المراد. اونجا منتظر اومدن بقیه دوستان بودیم که این صحنه رزقمون شد.
#خط_خون
#کاظمین
#بهوقت_عاشقی
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
دستگیری
شب شده بود. تو کوچه پس کوچههای حوالی حرم (کاظمین) دنبال یه جایی برای استراحت میگشتیم. یه چند تا مسافرخونه سر راهموندیدیم ولی باید هزینههامونو مدیریت میکردیم. رسیدیم به یه تفتیش. [تو پرانتز: یادم بندازین درباره تفتیش و ماشینای امنیتی عراقی بعدا براتون بگم.]
یه مرد نظامی عراقی شروع کرد به تفتیش مردا و کولههاشون. ظاهرا به خانوما کاری نداشت. ما هم سرمونو انداختیم پایین و از اون کنار رد شدیم. دو سه قدم جلوتر نرفته بودیم که یهو یه صدای نخراشیده با لحن عربی گفت: خاااانوم خانوم!
من و دوستم به روی خودمون نیاوردیم. دوباره با صدای بلند گفت: خانوم تعالی (یعنی بیا). برگشتیم نگاه کردیم دیدیم به ما داره اشاره میکنه. راستش یه خرده نگران شدیم. چون هم خیلی نزدیک گیت تفتیش بود و هم اینکه ظاهرش مثل نظامیهای عراقی بود. فکر کردیم چون تفتیش نشدیم از دستمون عصبانیه. یه نگاهی به گیت کردم. دیدم مردا هنوز تو تفتیشن. با احتیاط به سمتش رفتیم. با دستش به سمت دری در سمت راستش اشاره کرد و گفت: بفرما، تفضّل، استراحت.
یه نفس عمیق کشیدیم و با خوشحالی به آقایون اشاره کردیم که جا پیدا شد.
«سلام ای بابِ حوائجِ خواسته و حتی نخواسته…»
#خط_خون
#کاظمین
#بابالحوائج
#رزق_لایحتسب
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
خلاصه شبو تو اون مسجد قدیمی خوابیدیم. مسجده تو یه بازارچه قدیمی و باریک بود مثل بازارچهی قدیمِ حاج آقاجانِ مشهد، که منتهی میشد به ورودی «باب المراد» حرم.
به نیابت از همتون بعد نماز صبح، با امام کاظم و امام جواد علیهم السلام وداع کردیم و راه افتادیم به سمت جاده به مقصد سامرا.
پ.ن: کاظمین تنها حرمیه که توش بی اندازه احساس میکردیم در حرم امام الرئوف، امام رضا جان هستیم🥹
#خط_خون
#کاظمین
#وداع
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
هنوز نیم ساعتی بیشتر نرفته بودیم که یهو وسط جاده ماشین خاموش کرد.
قرار بود ۵ دقیقهای بیشتر طول نکشه ولی شد نیم ساعت😐.
ساعت: ۵:۵۸ صبح
دمای هوا: حوالی ۴۰ درجه
#خط_خون
#جادهکاظمینبهسامرا
#جاتون_نخالی!
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
از همون جایی که پیاده شدیم تا خود حرم امامین عسگریین، پر بود از موکب. جالبتر از همه این که اکثر موکبها ایرانی بودن و فضا پر بود از صدای مداحیهای ایرانی.
و باز از این هم جالبتر یک تصویری بود که در هر جایی دیده میشد (دورش خط کشیدم). حتی در سامرا که من یکی انتظارشو نداشتم.
#خط_خون
#سامرا
#مقاومت
#وحدت
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
مردهای فداکاری که به برکت حمل کولههای خانومها، یه میز واسه نوشیدنیهاشون درست شد😅
#خط_خون
#سامرا
#میز_پرتبل!
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و بالاخره رسیدیم به جایی که به شدددت بوی امام مهدی جان رو میداد💔😭
#خط_خون
#سامرا
#استغاثه
#تمنای_فرج
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
لبیک یا مهدی
اللهم الرزقنا حرکت و …
#خط_خون
#سامرا
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
السلام علیک یا بقیةالله
اللهم الرزقنا حرکت و استقامت و …
#خط_خون
#سامرا
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
السلام علی حجج الله
اللهم الرزقنا حرکت و استقامت و شهادت…
#خط_خون
#سامرا
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
🖤 سلام بر شما ای رحمت واسعه 🖤
#خط_خون
#سامرا
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
ذکر دعای جامعه زیباست اما
زیباترش اینکه در ایوان تو باشد
پای دعای جامعه می خواهم آقا
ابواب ایمان وا به ایمان تو باشد
#خط_خون
#سامرا
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا عطر حضرت مهدی بیش از هر جای دیگهای حس میشه، اللهم عجل لولیک الفرج…😭😭😭
زیارتتون قبول باشه🤲🏻
#خط_خون
#سامرا
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
چالش در جاده
میخواستیم از سامرا بریم نجف. اما راننده گفت به علت ازدحام جمعیت، جاده بستس. گفت ناچاریم از جاده بغداد بریم.
اینجوری راهمون طولانیتر میشد و پول بیشتری هم باید میدادیم ولی چاره دیگهای نداشتیم. پرسیدیم: «تبرید سالم؟» (تبرید یعنی کولر) گفت: «عالی…»
ما هم خوشحال و خندان سوار سراتوی سفیدِ تبرید عالی شدیم. اما این خوشحالی دوام چندانی نداشت. هر چی صبر کردیم خنک نشدیم. راننده گفت: صبر کنین بیفتیم تو جاده ماشین بره رو دور تند، کولر خنک میشه.
بعد از حدود ۲۰ دقیقه که کولرجان نفسش بالا اومد و خنک شد، طولی نکشید که خوردیم به یه ترافیک وحشتناک. کم کم کولر گرم شد و راننده کلا کولر رو خاموش کرد. دمای هوا حدود ۶۰ درجه بود و به خاطر گرد و غبار زیاد، شیشهها رو هم نمیشد کامل پایین داد😬، خلاصه با تمام وجود فهمیدیم که گاهی شرایط میتونه از اون چیزی که هست بدتر هم بشه😎.
#خط_خون
#درمسیرنجف
#ذهنیت_شکرگزارانه
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
42.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد از حدود ۷ ساعت بالاخره نخلهای دلتنگ علی خودشونو نشون دادن… قلبمون به شماره افتاده بود، اما هنوز نوبت به چشم ما نرسیده بود…
پ.ن: تقریبا در تمام طول مسیر، مرد راننده که خیلی هم تند و تیز رانندگی میکرد، مداحیهای عربی گذاشته بود. انصافا هم بعضیهاش خیلی قشنگ بودن مثل: قدم قدم نزار قطری. اما ما که نجف خونمون پایین اومده بود، دلمون میخواست در وصف امیرالمؤمنین بشنویم. بهش گفتیم کابلو میدی ما مداحی بذاریم؟ استقبال کرد.
همه دوست داشتیم «خانهی پدری» رو بشنویم. جالبه که راننده با وجود اینکه هیچ درکی از فارسی نداشت، اما گوشی رو چرخوند که صفحه بزرگ شه و بهتر ببینه. صدا رو بیشتر کرد. با دقت گوش میداد و تصاویر رو دنبال میکرد.
#خط_خون
#نجف_دلها
#خانه_پدری
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
بعد از کلی پیاده روی این صحنه و این درب ورودی، حال آدمو جا میآورد.
#خط_خون
#حوالی_حرم_امیرالمؤمنین
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
و دوباره تفتیش…
#خط_خون
#نعمت_امنیت
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعدش رسیدیم به چند تا پله برقی که ما رو میرسوند به یک راهروی بزرگ.
#خط_خون
#پلهبرقیسواری
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯
یکی از بهترین منظرهها خندههای از ته دل بچهها بود. بچههایی که پلهبرقی سواری، اندازه یه شهربازی سرگرمشون میکرد و براشون جذاب بود😁
#خط_خون
#اللهمالرزقناپلهبرقی😅
╭─┅•◾◾◾•┅─╮
@ata_academy
╰─┅•◾◾◾•┅─╯