eitaa logo
داستان مذهبی‌و زندگی ائمه ع
911 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
40 فایل
☀اینجا اتفاقات مهم تاریخی و از زندگی اهل بیت ع رو یاد میگیری به صورت داستان و با سند معتبر😍 . . ارتباط با ما 👈 @yamahde_1 . لینک گروه مون 👇 https://eitaa.com/joinchat/272957452C63387cddc4 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤﷽🖤 داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ                                                          ⚜عُمَر رو به على (ع) مى كند و به او مى گويد: "اى على! با ابوبكر بيعت كن و اگر اين كار را نكنى گردنت را مى زنم". آنگاه على (ع) پاسخ مى دهد: "اگر مرا بكشيد بنده اى از بندگان خدا و برادر پيامبر را كشته ايد". ابوبكر اين سخن را مى شنود، پس مى گويد: "اى على! تو بنده خدا هستى، در اين مطلب، حرفى نيست، ولى تو برادر پيامبر نيستى!". 💠على (ع) چنين جواب مى دهد: "آيا آن روز كه پيامبر ميان مسلمانان، پيمان برادرى مى بست را فراموش كرده ايد؟ پيامبر در آن روز فقط با من پيمان برادرى بست". همه سكوت مى كنند، آرى، خاطره اى براى همه زنده مى شود. روزى كه پيامبر بين مسلمانان، پيمان برادرى مى بست، ميان هر دو نفر از آنها عقد برادرى برقرار كرد. در آن روز، على (ع) با چشم گريان نزد پيامبر آمد و فرمود: "اى رسول خدا، بين همه مردم، پيمان برادرى بستى، امّا براى من، برادرى قرار ندادى!". پيامبر رو به على (ع) كرد و فرمود: "اى على! تو در دنيا و آخرت برادر من هستى". آرى، على (ع) برادر پيامبر و نزديك ترين افراد به رسول خداست. 🔻مسجد پر از جمعيّت است. اكنون على (ع) رو به مردم مى كند و مى گويد: "اى مردم! شما را قسم مى دهم آيا شما از پيامبر نشنيديد كه در غدير فرمود: "من كنت مولاه فهذا عليٌ مولاه: هر كه من مولاى اويم اين على، مولاى اوست"؟ آيا فراموش كرديد كه پيامبر هنگامى كه به جنگ تبوك مى رفت مرا جانشين خود در اين شهر قرار داد؟". همه كسانى كه اينجا نشسته اند، سخن على (ع) را تصديق مى كنند، امّا هيچ كس بلند نمى شود تا على (ع) را يارى كند. هر كس كه مى خواهد به يارى حق برخيزد نگاهش به شمشيرهايى مى افتد كه در دست هواداران خليفه است. در روز غدير خُمّ، همه با على (ع) بيعت كردند، امّا امروز او را تنها گذاشته اند، آرى، اين كه با على (ع) بيعت كنى مهمّ نيست، مهمّ اين است كه بتوانى به بيعت و پيمان خود وفادار بمانى. آرى، امروز فتنه اى آمده كه همه را ترسانده است، كيست كه جرأت يارى حق را داشته باشد؟ 🔺وقتى تنها دختر پيامبر را اين چنين به خاك و خون مى كشند ديگر چه كسى جرأت دارد از على (ع) حمايت كند؟ آرى، حمله به خانه دختر پيامبر با هدف كاملا مشخصى انجام گرفت. بعد از اين حمله، ترس در دل همه مردم نشانده شد. وقتى كه اين حكومت با دختر پيامبر اين گونه رفتار كند پس با بقيّه مخالفان چه خواهد کرد؟ ● ادامه دارد... 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
🖤﷽🖤 داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ                                                          🍃ابوبكر به على (ع) مى گويد: "تو چاره اى ندارى، بايد با من بيعت كنى". گوش كن، مولايت چقدر زيبا در جواب ابوبكر سخن مى گويد: اى ابوبكر، من با تو بيعت نمى كنم، اين تو هستى كه بايد با من بيعت كنى. تو ديروز به دستور پيامبر با من بيعت كردى، چه شده است كه پيمان خود را فراموش كرده اى؟ 🔺من شنيده ام كه مردم را به دليل خويشاوندى خود با پيامبر به بيعتِ خود فرا خوانده اى. اكنون، من هم به همان دليل تو را به بيعت با خود فرا مى خوانم! تو خود مى دانى من به پيامبر از همه شما نزديك تر هستم. ابوبكر به فكر فرو مى رود و جوابى ندارد كه بگويد. يادت هست در سقيفه، ابوبكر از خويشاوندى خود با پيامبر سخن گفت و با همين نكته توانست مردم را به بيعت خود فرا خواند. اگر قرار است مقام خلافت به خويشاوندى با پيامبر باشد كه على (ع) از همه به پيامبر نزديك تر است، او پسرعموى پيامبر است و تنها كسى است كه پيامبر با او پيمان برادرى بسته است. مولايت را نگاه كن، در حالى كه ريسمان به دست هاى او بسته اند و شمشير بالاى سر او نگه داشته اند با خليفه سخن مى گويد. 🔰درست است كه او در مقابل همه سختى ها و مصيبت ها صبر كرده است امّا اكنون او حق و حقيقت را با شعر بيان مى كند. او پيام بزرگ خود را به تاريخ مى دهد، اكنون اين على (ع) است كه با زبان شعر از حقّ خود دفاع مى كند. من يك آرزو دارم، نمى دانم آن را در اينجا بگويم يا نه، امّا براى تو كه دوست خوب من هستى مى گويم: كاش همه شيعيان دنيا، اين شعر را حفظ بودند. اين صداى على (ع) است كه از حلقوم تاريخ بيرون مى آيد و براى هميشه ثابت مى كند كه حق با شيعه است. گوش كن! فَإنْ كُنْتَ بِالشُورى مَلِكْتَ اُمورَهُم***فَكيفَ بِهذا وَالمُشيرُون غُيِّبُ وإنْ كنتَ بالقُربى حَجَجْتَ خَصيمَهُم ***فَغَيْرُكَ أَولى بِالنَّبيِّ وأَقْرَبُ اى ابوبكر! اگر تو با رأى گيرى به اين مقام رسيدى، چگونه شد كه بنى هاشم را براى رأى دادن خبر نكردى؟ اگر به دليل خويشاوندى با پيامبر به اين مقام رسيدى، كسانى غير از تو به پيامبر نزديك تر بودند. سخن على (ع) همه را به فكر فرو مى برد، به راستى كه مولا، چقدر منطقى سخن مى گويد. 💠نگاه كن! جمعى از مردم مدينه كه در مسجد حاضر هستند چون اين سخن را مى شنوند رو به على (ع) مى كنند و مى گويند: "اگر ما اين سخن تو را در سقيفه شنيده بوديم فقط با تو بيعت مى كرديم". على (ع) رو به آنها مى كند و مى گويد: "آيا مى خواستيد من بدن پيامبر را بدون غسل و كفن رها كنم و بيايم براى خلافت نزاع كنم؟". 🔹آرى، اين ها مى خواهند نيامدن على (ع) به سقيفه را بهانه كار خود قرار دهند، امّا على (ع) در جواب آنها ادامه مى دهد: "بعد از روز غدير، براى هيچ كس بهانه اى باقى نمانده است". آرى، پيامبر در غدير خُمّ، همه مردم را جمع كرد و دستور داد كه همه با على (ع)بيعت كنند. اكنون، على (ع) با سخنان خود تمام مسجد را در اختيار خود گرفته است، آنها على (ع) را همچون اسير به مسجد آوردند، امّا خودشان در مقابل كلام او، اسير شده اند. ❇️در مسجد هياهو مى شود، از هر طرف سر و صدا بلند مى شود، مردم به ياد روز غدير افتاده اند. آنها در فكر اين هستند چرا به اين زودى سخنان پيامبر خود را فراموش كردند. عُمَر مى بيند الآن است كه اوضاع خراب شود، پس رو به ابوبكر مى كند و فرياد مى زند: "چرا بالاى منبر نشسته اى و هيچ نمى گويى؟ آيا دستور مى دهى تا من گردن على (ع) رابزنم؟ ● ادامه دارد... 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 💚 🍃🌸کار جهان و خلق جهان جمله در، هم است 🌸🍃آشوب در تمامی ذرات عالم است 🌹تعجیل درفرج سهم شما 🌹 🔴 عضوشوید ⇩⇩⇩ کانال 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
🔹رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) 🌺احب الاعمال الی الله حفظ اللسان 🔶بهترین کار‌ها در پیش خدا نگهداری زبان است. 📚کنزالعمال، ج. ۳، ص. ۵۵۱، ح. ۷۸۵۱، 🔴 عضوشوید ⇩⇩⇩ کانال 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞اینجا اگر دروغ بگویی، ثواب دارد... 🌿مرحوم آیت الله مجتهدی 🔴 عضوشوید ⇩⇩⇩ کانال 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
*سلام علیکم* *شاهکار نابغه کلام و ادبیات* امیرالمومنین علی ع: ✅ *ذَلَّ، ضَلَّ، زَلَّ، ظَلَّ* *مَن تَوکَّلْ علَی المالِ ⇦ 《ذَلَّ》* : *کسی که به مال توکل کرد ، 《ذلیل》 شد.* *مَن تَوکَّلْ علَی الْعِلمِ ⇦ 《ضَلَّ》* : *کسی که به علم توکل کرد ، 《گمراه》 شد.* *مَن تَوکَّلْ علَی العَقْلِ ⇦ 《زَلَّ》* : *کسی که به عقل توکل کرد،《لغزید》.* *مَن تَوَکَّلْ علَی اللهِ ⇦ 《ظَلَّ》* : *کسی که به خدا توکل کرد* *《سایه بانی》یافت.* *🌹ان شاالله عاقبت بخیر شویم🌹* 🔴 عضوشوید ⇩⇩⇩ کانال 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
❤️ سلام حضرت نجات ، ❤️ می بینید روزگار پردرد و تلخمان را ؟ می بینید دلهای داغدار و ِسینه های بخون نشسته مان را ؟ می بینید اشک های جاری و بغض های فرو خورده ی بی پایانمان را ؟ می بینید هزار زخم بی مرهم بر پیکر نحیف آرزوهایمان را ؟ می بینید دردهای ناتمام و اضطراب کشنده مان را ؟ اینجا ... در انتهای کور و تاریک و جهنمی آخرالزمان ، ما هر روز برزخ را مرور می کنیم ... می ترسیم بهشت ندیده از دنیا برویم ... بیایید و رهایمان کنید از هجوم رنج ها ... 【】 【 🔴 عضوشوید ⇩⇩⇩ کانال 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
دنبال کسی می گردم که به حرف هایم گوش کند ناراحت نشود، نترسم ترحم نکند، خجالت نکشم دردهایم را بگویم و آرامم کند رفیق خوب زیاد است اما تو چیز دیگری هستی
یا رفیق من لا رفیق له♥️
🔴 عضوشوید ⇩⇩⇩ کانال 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
🖤﷽🖤 داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ                                                          ⚫️بار ديگر ترس در وجود همه مى نشيند، شمشيرها در دست هواداران خليفه مى چرخد! همه مردم آرام مى شوند، هر كس بخواهد اعتراض كند با شمشيرهاى برهنه روبه رو خواهد بود. صداى گريه به گوش مى رسد. اين صداى گريه از كجاست؟ نگاه كن، حسن و حسين (ع) كه سخن عُمَر را شنيده اند گريه مى كنند. على (ع)نگاهى به فرزندان خود مى كند و به آنها مى گويد: "گريه نكنيد عزيزانم!". فرشتگان از ديدن اشك چشمان حسن و حسين (ع) به گريه افتاده اند. 🔰عُمَر رو به على (ع) مى كند و مى گويد: "تو هيچ چاره اى ندارى، تو حتماً بايد با خليفه بيعت كنى". على (ع) رو به او مى كند و مى گويد: "شيرِ خلافت را خوب بدوش كه نيمى از آن براى خودت است، به خدا قسم، حرصِ امروز تو، براى رياست فرداى خودت است". آنگاه رو به جمعيّت مى كند و مى گويد: "اگر ياورانى وفادار داشتم هرگز كار من به اينجا نمى كشيد". ⚜در اين هنگام يكى از ميان جمعيّت بلند مى شود و نزد على (ع) مى آيد و چنين مى گويد: "اى على! ما هرگز علم و مقام تو را انكار نمى كنيم، ما مى دانيم كه تو از همه ما به پيامبر نزديك تر بودى، امّا تو هنوز جوان هستى! نگاه كن، ابوبكر پيرمرد و ريش سفيد ماست!! امروز فقط او شايستگى خلافت را دارد، تو امروز با او بيعت كن وقتى كه پير شدى نوبت تو هم مى رسد، آن روز، هيچ كس با خلافت تو مخالفت نخواهد كرد". آرى، بهانه آنان اين است كه على (ع) جوان است و سنّ زيادى ندارد، ريش هاى صورتش سفيد نشده است. اين سخن، خيلى چيزها را براى تاريخ روشن مى كند، بعد از وفات پيامبر سنّت هاى جاهليّت زنده شده اند، عرب هاى آن زمان، هميشه رياست پيران را قبول مى كردند و براى آنها قابل تحمّل نبود كسى بر آنها حكومت كند كه سنّ او از آنها كمتر است. ⚜امروز مولاى تو حدود سى سال دارد، درست است كه او همه خوبى ها و كمال ها را دارد، امّا براى اين مردم هيچ چيز مانند يك مشت ريش سفيد نمى شود، براى آنها ارزش ريش سفيد از همه خوبى ها بيشتر است. البتّه بعضى از اين مردم، فكر مى كنند كه خليفه بايد خيلى جدّى باشد و هميشه قيافه اخمو داشته باشد تا همه از او بترسند، امّا على (ع) هميشه لبخند به لب دارد و براى همين به درد خلافت نمى خورد. 🔻آن خانم كيست كه وارد مسجد مى شود؟ او اينجا چه مى خواهد؟ آيا او را مى شناسى؟ او امّ سَلَمه، همسر پيامبر است،او همراه با يكى از زنان شجاع مدينه به اينجا آمده است. او به اينجا آمده است تا حق را يارى كند. او رو به عُمَر مى كند و مى گويد: "چقدر زود حسد خود را نسبت به آل محمّد نشان داديد؟". همه اهل مسجد به سخنان اُمّ سَلَمه گوش مى كنند، عُمَر مى ترسد كه اگر او به سخن خود ادامه بدهد همه چيز خراب شود، براى همين فرياد مى زند: "ما را با سخنان زنان چه كار!؟". 🔹نگاه كن! عُمَر دستور مى دهد تا اُمّ سَلَمه را از مسجد بيرون كنند. مگر اُمّ سَلَمه همسر پيامبر نيست، مگر احترام او بر همه واجب نيست، مگر او امّ المؤمنين (مادر مؤمنان) نيست، پس چرا بايد با او اين گونه برخورد كرد؟ چرا بايد ناموس پيامبر را اين گونه از مسجد بيرون كرد؟ 🍃ابوبكر بار ديگر فرياد مى زند: "اى على! برخيز و بيعت كن، زيرا اگراين كار را نكنى ما گردن تو رامى زنيم". هنوزريسمان برگردن على (ع) است،او نگاهى به قبر پيامبر مى كند و آيه 150 از سوره اعراف رامى خواند: (إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِى ). مردم مرا تنها گذاشتند ومى خواستند مرا به قتل برسانند. آرى،تاريخ تكرار مى شود، موسى (ع)، برادرش هارون رابه جاى خود در بنى اسرائيل قرار داد و خود به كوه طور رفت. بعد از رفتن او، بنى اسرائيل، گوساله پرست شدند و هارون هر چه آنها را نصيحت كرد سخنش را نپذيرفتند. آنها هارون را تنها گذاشتند و او را در مقابل دشمنش يارى نكردند. وقتى موسى از كوه طور بازگشت و ديد همه مردم دچار فتنه شده و كافر شده اند از هارون توضيح خواست. 🔹هارون به موسى گفت: "مردم مرا تنها گذاشتند و مى خواستند مرا به قتل برسانند". امروز هم على (ع) همان سخن هارون را به زبان مى آورد، آرى امروز، امّت اسلامى، على (ع) را تنها گذاشتند. على (ع) نگاهى به آسمان مى كند و چنين مى گويد: "بار خدايا! تو شاهد هستى كه پيامبرت به من دستور داد اگر بيست يار وفادار يافتم با اينان جنگ كنم". افسوس كه على (ع)، جز سلمان، مقداد، عمّار و ابوذر، يار وفادار ديگرى نيافت، او بايد صبر پيشه كند. ● ادامه دارد... 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
🖤﷽🖤 داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ  ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ                                                           💢به راستى چه خواهد شد؟ آيا على (ع) بيعت خواهد كرد؟ شمشير را بالاى سر على (ع) نگاه داشته اند، همه منتظر دستور خليفه اند.نفس ها در سينه حبس شده است، همه نگاه مى كنند. تاريخ، مظلوميّت على (ع)را به تماشا نشسته است. آيا او با ابوبكر بيعت خواهد كرد؟ ناگهان فريادى بلند مى شود: "پسرعمويم، على را رها كنيد! به خدا قسم، اگر او را رها نكنيد، نفرين خواهم كرد". عُمَر و هواداران او تعجّب مى كنند، آنان كه فاطمه (س) را نقش بر زمين كرده و محسن او را كشته بودند. به راستى فاطمه (س) چگونه توانست خود را به اينجا برساند و اين گونه على (ع) را يارى كند؟ اكنون فاطمه (س) كنار قبر پيامبر است، او آمده است تا از امامِ خود دفاع كند، صداى فاطمه (س) به گوش مى رسد: "به خدا قسم، اگر على را رها نكنيد، كنار قبر پيامبر مى روم و شما را نفرين مى كنم...". 💢ناگهان لرزه بر ستون هاى مسجد مى افتد، گويا زلزله اى در راه است، همه نگران مى شوند، نكند فاطمه (س) نفرين كند!! خليفه و هواداران او مى فهمند كه اينجا ديگر فاطمه (س) صبر نخواهد كرد، فاطمه (س) آماده است تا نفرين كند، ترس تمام وجود آنان را فرا مى گيرد، چشم هاى آنان به ستون هاى مسجد خيره مانده است كه چگونه به لرزه در آمده اند! عذاب خدا نزديك است!! سلمان (به دستور على (ع)) به سوى فاطمه (س) مى دود تا با او سخن بگويد، او مى بيند كه فاطمه (س)دست هاى خود را به سوى آسمان گرفته است و مى خواهد نفرين كند، سلمان با فاطمه (س) سخن مى گويد: "بانوى من! پدر تو براى مردم، مايه رحمت و مهربانى بود، مبادا با نفرين شما، عذاب خدا براى اين مردم نادان نازل آيد!". 💠وقتى فاطمه (س) مى فهمد كه على (ع) دستور داده او صبر كند، اين دستور را اطاعت مى كند و دست هاى خود را پايين مى آورد. لرزش ستون هاى مسجد تمام مى شود، همه جا آرام مى شود. خليفه دستور داده است كه على را رها كنند. اكنون شمشير از سر على (ع) برمى دارند و ريسمان را هم از گردنش باز مى كنند. على (ع) مى تواند به خانه خود برود. آرى، تا زمانى كه فاطمه (س) هست، نمى توان از على (ع) بيعت گرفت! على (ع) به سوى فاطمه (س) مى آيد، فاطمه (س) نگاهى به على (ع) مى كند، او خدا را شكر مى كند و لبخندى به روى على (ع) مى زند، همه هستىِ فاطمه (س)، على (ع)است، تا فاطمه (س) هست چه كسى مى تواند هستىِ فاطمه (س) را از او بگيرد. ⚜بانوى من! وقت آن است كه فرزندان خود را در آغوش بگيرى، نگاه كن، آن ها چه حالى دارند! آن ها را در آغوش بگير و با آنان سخن بگو: مادر به فداى شما! چرا اين قدر رنگ شما پريده است؟ چرا گريه كرده ايد؟ لحظاتى مى گذرد، ديگر مى خواهى با قبر پدر تنها باشى، از على (ع) مى خواهى كه فرزندانت را به خانه ببرد. تو مى خواهى با پدر سخن بگويى، تو نمى خواهى على (ع) اشك چشم تو را ببيند.😔 دلت سخت گرفته است، جاى تازيانه ها درد مى كند، پهلويت شكسته است، تو مى خواهى راز دل خويش را با پدر بگويى، صبر مى كنى تا على(ع) ، فرزندانت را به خانه ببرد. 😔😔 تو با پدر تنها شده اى، آهى مى كشى و مى گويى: يا رسول الله! برخيز و حال دختر خود را تماشا كن! 😔😔 بابا! تا تو زنده بودى، فاطمه تو عزيز بود، پيش همه احترام داشت، يادت هست چقدر مرا دوست داشتى، هميشه و هر وقت كه من نزد تو مى آمدم، تمام قد جلوى پاى من مى ايستادى، مرا مى بوسيدى و مى گفتى: فاطمه پاره تن من است😔😔 ● ادامه دارد... 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313