🖤﷽🖤
#فریاد_مهتاب
داستان و واقعیت حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
#قسمت_بیست_یکم
⚜عُمَر رو به على (ع) مى كند و به او مى گويد: "اى على! با ابوبكر بيعت كن و اگر اين كار را نكنى گردنت را مى زنم".
آنگاه على (ع) پاسخ مى دهد: "اگر مرا بكشيد بنده اى از بندگان خدا و برادر پيامبر را كشته ايد". ابوبكر اين سخن را مى شنود، پس مى گويد: "اى على! تو بنده خدا هستى، در اين مطلب، حرفى نيست، ولى تو برادر پيامبر نيستى!".
💠على (ع) چنين جواب مى دهد: "آيا آن روز كه پيامبر ميان مسلمانان، پيمان برادرى مى بست را فراموش كرده ايد؟ پيامبر در آن روز فقط با من پيمان برادرى بست".
همه سكوت مى كنند، آرى، خاطره اى براى همه زنده مى شود. روزى كه پيامبر بين مسلمانان، پيمان برادرى مى بست، ميان هر دو نفر از آنها عقد برادرى برقرار كرد. در آن روز، على (ع) با چشم گريان نزد پيامبر آمد و فرمود: "اى رسول خدا، بين همه مردم، پيمان برادرى بستى، امّا براى من، برادرى قرار ندادى!".
پيامبر رو به على (ع) كرد و فرمود: "اى على! تو در دنيا و آخرت برادر من هستى".
آرى، على (ع) برادر پيامبر و نزديك ترين افراد به رسول خداست.
🔻مسجد پر از جمعيّت است. اكنون على (ع) رو به مردم مى كند و مى گويد: "اى مردم! شما را قسم مى دهم آيا شما از پيامبر نشنيديد كه در غدير فرمود: "من كنت مولاه فهذا عليٌ مولاه: هر كه من مولاى اويم اين على، مولاى اوست"؟ آيا فراموش كرديد كه پيامبر هنگامى كه به جنگ تبوك مى رفت مرا جانشين خود در اين شهر قرار داد؟".
همه كسانى كه اينجا نشسته اند، سخن على (ع) را تصديق مى كنند، امّا هيچ كس بلند نمى شود تا على (ع) را يارى كند.
هر كس كه مى خواهد به يارى حق برخيزد نگاهش به شمشيرهايى مى افتد كه در دست هواداران خليفه است.
در روز غدير خُمّ، همه با على (ع) بيعت كردند، امّا امروز او را تنها گذاشته اند، آرى، اين كه با على (ع) بيعت كنى مهمّ نيست، مهمّ اين است كه بتوانى به بيعت و پيمان خود وفادار بمانى.
آرى، امروز فتنه اى آمده كه همه را ترسانده است، كيست كه جرأت يارى حق را داشته باشد؟
🔺وقتى تنها دختر پيامبر را اين چنين به خاك و خون مى كشند ديگر چه كسى جرأت دارد از على (ع) حمايت كند؟
آرى، حمله به خانه دختر پيامبر با هدف كاملا مشخصى انجام گرفت. بعد از اين حمله، ترس در دل همه مردم نشانده شد.
وقتى كه اين حكومت با دختر پيامبر اين گونه رفتار كند پس با بقيّه مخالفان چه خواهد کرد؟
#فاطمیه #ایام_فاطمیه
● ادامه دارد...
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
🖤🥀🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀
🥀
#هفت_شهر_عشق #قسمت_بیست_یکم
ماجــرای #قیام #امام_حسین ع💚
ــ هر آنچه خداى بزرگ بخواهد، همان مى شود. ما به آنچه خداوند برايمان مقدّر نموده است، راضى هستيم.💚
آرى، امام حسين(عليه السلام)، باخبر مى شود كه يزيد به ابن زياد نامه نوشته و از او خواسته است تا كوفه را آرام كند و اينك ابن زياد، آن جلاّد خون آشام 👹به كوفه آمده است و مردم را به بيعت با يزيد خوانده است.😏
ابن زياد براى اينكه خوش خدمتى خود را به يزيد ثابت كند، لشكر بزرگى را به مرزهاى عراق فرستاده است. آن لشكر راه ها را محاصره كرده اند و هر رفت و آمدى را كنترل مى كنند.
آن مرد عرب، اين خبرها را مى دهد و از ما جدا مى شود. اين خبرها همه را نگران كرده است. به راستى، در كوفه چه خبر است؟ مسلم بن عقيل در چه حال است؟ آيا مردم پيمان خود را شكسته اند؟ معلوم نيست اين خبر درست باشد. آرى اگر اين خبر درست بود، حتماً مسلم بن عقيل نماينده امام، از كوفه بازمى گشت و به امام خبر مى داد.
ما سخن امام را فراموش نكرده ايم كه وقتى مسلم مى خواست به كوفه برود، به او فرمود: "اگر مردم كوفه را يار و ياور ما نيافتى با عجله باز گرد". پس چرا از مسلم هيچ خبرى نيست؟ چرا از قَيْس هيچ خبرى نيامد؟ اكنون اين دو فرستاده امام، كجا هستند و چه مى كنند؟🤔
امروز، دوشنبه بيست و يكم ذى الحجّه است.
ما در نزديكى هاى منزل "زَرُود" هستيم. جايى كه فقط ريگ است و شنزار. چند نفر زودتر از ما در اين جا منزل كرده اند. آن مرد را مى شناسى كه كنار خيمه اش ايستاده است؟
او زُهيْر نام دارد و طرفدار عثمان، خليفه سوم است و تاكنون با امام حسين(عليه السلام) ميانه خوبى نداشته است.
صداى زنگ شترها به گوش زُهيْر مى رسد. آرى، كاروان امام حسين(عليه السلام) به اين جا مى رسد. زُهير با ناراحتى وارد خيمه مى شود و به همسرش مى گويد: "نمى خواستم هرگز با حسين هم منزل شوم، امّا نشد. از خدا خواستم هرگز او را نبينم، امّا نشد".😶😳
همسر زُهيْر از سخن شوهرش تعجّب مى كند و چيزى نمى گويد. ولى در دل خود به شوهرش مى گويد: "آخر تو چه مسلمانى هستى كه تنها يادگار پيامبرت را دوست ندارى؟"، امّا نبايد الآن با شوهرش سخن بگويد. بايد صبر كند تا زمان مناسب فرا رسد.
وقتى همسر زُهيْر زينب(عليها السلام) را مى بيند، دلباخته او مى شود و از خدا مى خواهد كه همراه زينب(عليها السلام) باشد. او مى بيند كه امام حسين(عليه السلام)ياران كمى دارد. او آرزو دارد كه شوهرش از ياران آن حضرت بشود.
به راستى چه كارى از من بر مى آيد؟ شوهرم كه حرف مرا نمى پذيرد. خدايا! چه مى شود كه همسرم را عاشق حسين(عليه السلام) كنى! خدايا! اين كاروان سعادت از كنارمان مى گذرد. نگذار كه ما بى بهره بمانيم.
ساعتى مى گذرد. امام حسين(عليه السلام) نگاهش به خيمه زُهير مى افتد:
ــ آن خيمه كيست؟
ــ خيمه زُهير است.
ــ چه كسى پيام مرا به او مى رساند؟
ــ آقا! من آماده ام تا به خيمه اش بروم.
ــ خدا خيرت بدهد. برو و سلام مرا به او برسان و بگو كه فرزند پيامبر(صلى الله عليه وآله)، تو را مى خواند.
فرستاده امام حركت مى كند. زُهير همراه همسرش سر سفره غذا نشسته است. مى خواهد اوّلين لقمه غذا را به دهان بگذارد كه اين صدا را مى شنود: "سلام اى زُهير! حسين تو را فرا مى خواند".
همسر زُهير نگران است. چرا شوهرش جواب نمى دهد. دست زُهير مى لرزد. قلبش به تندى مى تپد. او در دو راهى رفتن و نرفتن مانده است كه كدام را انتخاب كند. عرق سرد بر پيشانى او مى نشيند.😰
اين همان لحظه اى است كه از آن مى ترسيد. اكنون همسر زُهير فرصت را غنيمت مى شمارد و با خواهش به او مى گويد: ""مرد، با تو هستم، چرا جواب نمى دهى؟ حسينِ فاطمه تو را مى خواند و تو سكوت كرده اى؟ برخيز! ديدن حسين كه ضرر ندارد. برخيز و مرد باش! مگر غربت او را نمى بينى".
#ادامه_دارد...
┄┅┅✿⚫️♡🥀♡⚫️✿┅┅┄
@Atashe_entezarr313
🔳کــانــالِ عَطـــــش اِنتـــــظار
🥀
🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀🖤🥀
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
🌅🌌🌅🌌🌅 🌌🌅🌌 🌅🌌🌅 🌌 🌅 داستان #روی_دست_آسمان #خاطرات_غدیر_خم 💚 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی
🌅🌌🌅🌌🌅
🌌🌅🌌
🌅🌌🌅
🌌
🌅
داستان #روی_دست_آسمان
#خاطرات_غدیر_خم 💚
( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#قسمت_بیست_یکم
همه از این فقیر میخواهند تا بیشتر توضیح دهد.
مرد عرب میگوید: «ساعتی قبل، وارد مسجد شدم و از مردم درخواست کمک کردم، امّا هیچ کس به من کمک نکرد، من در مسجد دور میزدم و طلب کمک میکردم، در این میان، نگاهم به جوانی افتاد که در رکوع بود، او با دست اشاره کرد تا من به سوی او بروم، من هم پیش او رفتم و او انگشتر خود را به من داد».
همه مردم، اللّه اکبر میگویند، و ما به سوی آن جوان میرویم.
آن جوان، هنوز دارد نماز میخواند.
پیامبر تا او را میبیند اشک در چشمانش حلقه میزند!
به راستی این کیست که دیدنش این گونه اشک شوق بر چشمان پیامبر جاری کرده است؟
او را شناختی یا نه؟
چطور میشود آقای خودت را نشناسی؟
او مولای تو، علی (علیه السلام) است که به حکم قرآن، از امروز بر همه مسلمانان، ولایت دارد.
#امام_زمان
#غدیر
#عید_غدیر
#غدیری_ام
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
💚🖤💚🖤 🖤💚🖤 💚🖤 🖤 داستان #شکوه_بازگشت حماسه #کربلا اتفاقات سفر کوفه و شام اسرای کربلا 💔 #قسمت_بیستم
💚🖤💚🖤
🖤💚🖤
💚🖤
🖤
داستان #شکوه_بازگشت
حماسه #کربلا
اتفاقات سفر کوفه و شام اسرای کربلا 💔
#قسمت_بیست_یکم
مردم مدينه متعجب اند. به راستى، اين كيست كه اين چنين سخن مى گويد؟😳
او با چشم خود شهادت پدر، برادران، عموها و... را ديده است. او به سفر اسارت رفته است و آب دهان انداختن اهل شام به سوى خواهرانش را ديده است، امّا چگونه است كه باز خدا را شكر مى كند؟
آرى! تاريخ مى داند كه امام خدا را شكر مى كند. زيرا اين كاروان پيش از بازگشت به مدينه توانسته است اسلام را در سرزمين شام زنده كند.
آرى! اين كاروان ابتدا به كربلا رفت و خون هاى زيادى را در راه دين نثار كرد. سپس با وجود رنج ها و سختى ها رهسپار شام شد تا دين پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از مرگ حتمى نجات دهد.💚
آيا نبايد خدا را شكر كرد كه اسلام نجات پيدا كرده است؟
دينى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى آن، بسيار خونِ دل خورده بود، بار ديگر زنده شد.
خون حسين(عليه السلام)، تا روز قيامت درخت اسلام را آبيارى مى كند.🌴🩸
يزيد به خاطر كينه اى كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و خاندان او به دل داشت، مى خواست اسلام را ريشه كن كند.😏
او قصد داشت به عنوان خليفه مسلمانان، ضربه هاى هولناكى را به اسلام بزند و اين امام حسين(عليه السلام) بود كه با قيام خود اسلام را نجات داد.
آرى! تا زمانى كه صداى اذان از گلدسته ها بلند است، امام حسين(عليه السلام) پيروز است.🕌❤️
گوش كن! اكنون امام سجاد(عليه السلام) آخرين سخنان خود را بيان مى فرمايد:
اى مردم! پدرم، امام حسين(عليه السلام) را شهيد كردند. خاندان او را به اسارت گرفته و سر او را به نيزه كردند و به شهرهاى مختلف بردند.😭😭
كدام دل مى تواند بعد از شهادت او شادى كند. هفت آسمان در عزاى او گريستند.💔
همه فرشتگان خداوند و همه ذرّات دنيا بر او گريه كردند. ما را به گونه اى به اسارت بردند كه گويى ما فرزندان قوم كافريم!😢😢
شما به ياد داريد كه پيامبر چقدر سفارش ما را به امّت خود مى نمود و از آنها مى خواست كه به ما محبّت كنند. به خدا قسم، اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) به جاى آن سفارش ها، از امّت خود مى خواست كه با فرزندان او بجنگند، امّت او بيش از اين نمى توانستند در حق ما ظلم كنند.😞
اين چه مصيبت بزرگ و جان سوزى بود كه امّتى مسلمان بر خاندان پيامبرشان روا داشتند؟ ما اين مصيبت ها را به پيشگاه خدا عرضه مى كنيم كه او روزى انتقام ما را خواهد گرفت.✅
سخن امام به پايان مى رسد و پيام مهم او براى هميشه در تاريخ مى ماند. مردم مدينه به ياد دارند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) چقدر نسبت به فرزندانش سفارش مى كرد. آنها فراموش نكرده اند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) همواره از مردم مى خواست تا به فرزندان او عشق بورزند.❤️
به راستى، امّت اسلام بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با فرزندان او چگونه رفتار كردند؟
آخرين سخن امام نيز، اشاره به روزى دارد كه انتقام گيرنده خون امام حسين(عليه السلام)خواهد آمد.😍
آرى! او روزى خواهد آمد. بياييد من و شما هم براى آمدنش دعا كنيم.👌
#پایان.
اگه با خوندن داستان اشکی جاری شد من حقیر رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید.
ممنون 🙏
┄┅┅✿⚫️♡🥀♡⚫️✿┅┅┄
@Atashe_entezarr313
🖤
💚🖤
🖤💚🖤
💚🖤💚🖤
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
🖤﷽🖤 داستان #فریاد_مهتاب واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀 ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
🖤﷽🖤
داستان #فریاد_مهتاب
واقعیت حماسه ی حضرت زهرا س بعد از شهادت پیامبر ص 🥀
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ☆🖤☆ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
#قسمت_بیست_یکم
⚜عُمَر رو به على (ع) مى كند و به او مى گويد: "اى على! با ابوبكر بيعت كن و اگر اين كار را نكنى گردنت را مى زنم".
آنگاه على (ع) پاسخ مى دهد: "اگر مرا بكشيد بنده اى از بندگان خدا و برادر پيامبر را كشته ايد". ابوبكر اين سخن را مى شنود، پس مى گويد: "اى على! تو بنده خدا هستى، در اين مطلب، حرفى نيست، ولى تو برادر پيامبر نيستى!".
💠على (ع) چنين جواب مى دهد: "آيا آن روز كه پيامبر ميان مسلمانان، پيمان برادرى مى بست را فراموش كرده ايد؟ پيامبر در آن روز فقط با من پيمان برادرى بست".
همه سكوت مى كنند، آرى، خاطره اى براى همه زنده مى شود. روزى كه پيامبر بين مسلمانان، پيمان برادرى مى بست، ميان هر دو نفر از آنها عقد برادرى برقرار كرد. در آن روز، على (ع) با چشم گريان نزد پيامبر آمد و فرمود: "اى رسول خدا، بين همه مردم، پيمان برادرى بستى، امّا براى من، برادرى قرار ندادى!".
پيامبر رو به على (ع) كرد و فرمود: "اى على! تو در دنيا و آخرت برادر من هستى".
آرى، على (ع) برادر پيامبر و نزديك ترين افراد به رسول خداست.
🔻مسجد پر از جمعيّت است. اكنون على (ع) رو به مردم مى كند و مى گويد: "اى مردم! شما را قسم مى دهم آيا شما از پيامبر نشنيديد كه در غدير فرمود: "من كنت مولاه فهذا عليٌ مولاه: هر كه من مولاى اويم اين على، مولاى اوست"؟ آيا فراموش كرديد كه پيامبر هنگامى كه به جنگ تبوك مى رفت مرا جانشين خود در اين شهر قرار داد؟".
همه كسانى كه اينجا نشسته اند، سخن على (ع) را تصديق مى كنند، امّا هيچ كس بلند نمى شود تا على (ع) را يارى كند.
هر كس كه مى خواهد به يارى حق برخيزد نگاهش به شمشيرهايى مى افتد كه در دست هواداران خليفه است.
در روز غدير خُمّ، همه با على (ع) بيعت كردند، امّا امروز او را تنها گذاشته اند، آرى، اين كه با على (ع) بيعت كنى مهمّ نيست، مهمّ اين است كه بتوانى به بيعت و پيمان خود وفادار بمانى.
آرى، امروز فتنه اى آمده كه همه را ترسانده است، كيست كه جرأت يارى حق را داشته باشد؟
🔺وقتى تنها دختر پيامبر را اين چنين به خاك و خون مى كشند ديگر چه كسى جرأت دارد از على (ع) حمايت كند؟
آرى، حمله به خانه دختر پيامبر با هدف كاملا مشخصى انجام گرفت. بعد از اين حمله، ترس در دل همه مردم نشانده شد.
وقتى كه اين حكومت با دختر پيامبر اين گونه رفتار كند پس با بقيّه مخالفان چه خواهد کرد؟
#فاطمیه #ایام_فاطمیه
● ادامه دارد...
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313