eitaa logo
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
270 دنبال‌کننده
241 عکس
7 ویدیو
4 فایل
- دلم می‌خواد بنویسم؛ ولی انگار کلمه‌ها از دستم فرار می‌کنن. امیدوارم لای کتابای خاک‌خورده‌ی اینجا پیداشون کنم. تو هم بگو: https://daigo.ir/secret/31644679988
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی به نظرم بدترین نوع کابوس کشته شدن خانواده جلوی چشم آدمه.✨ خواستم چند مورد که دیدم رو تعریف کنم دیدم یکم خشونت‌شون بالاست قابل پخش نیست*
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید https://eitaa.com/atticlibrary/2987 با تمام وجودم احساس کردم حتی اون شوکی که وارد شد ،اون لحظه ای که گرمای خون رو بدن سردم ریخت و از همه مهمتر خون از دهنم فواره زد
وای چه جالب. پس تنها نیستم.😭
اگه احیانا کرکترتون نیاز داشت تو دعوا از چاقو استفاده کنه: تاکید می‌کنم، کرکترتون*
953.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه کتابی کتابخونتون کرد؟😭 (کتاب های ترند هم دنیایی دارن واسه خودشون...)
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
چه کتابی کتابخونتون کرد؟😭 (کتاب های ترند هم دنیایی دارن واسه خودشون...)
متاسفانه یادم نیست. شما بگید* ولی کاری به اونش ندارم، چطوری دلش میاد این‌جوری کتاباشو پرت کنه رو هم؟
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید شما خواب می‌بینید خانوادتون یه قتل رسیدن ولی کابوسای من اینجوریه که همیشه تو خواب گیر آدمی یا مکانی میوفتم که ازش متنفرم مثلا مامانم تو خونه قبلیمون زندانیم کرده
من خیلی وقتا تو خواب متوجه می‌شم که خوابم، و خوابم رو دستکاری می‌کنم.😂 اینجوریه که مثلا دیوار رو می‌شکافم، یا پرواز می‌کنم، یا شروع می‌کنم اسپانیایی حرف زدن جوری که انگار حرفام معنی می‌دن.😂
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید https://eitaa.com/atticlibrary/2998 نمیدونم واقعا، یه نشری بود که اسمش الان یادم نیست متاسفانه، داستان هایی مثل شنگول و منگول یا خاله سوسکه یا... رو به حالت شعر مینوشت و من چهار پنج تا از داستاناشو داشتم و خب شاید 4،5 سالم بیشتر نبود اون موقع ها، ولی کلا کتاب داستانای این مدلی زیاد داشتم(هنوزم همشونو دارم🥲) یکم رفتم جلوتر کلاس دوم سوم بودم قصه ها عوض می شوند و مدرسه جاسوسی میخوندم، الانم که هرچی دستم بیاد میخونم😂 پ. ن: واقعا چطور دلش اومد کتابارو پرت کنه اونجوری؟
واسه من اصل کتاب‌خون شدنم از ۹، ۱۰ سالگی به بعد بود فکر می‌کنم. ولی اون‌موقعا بیشتر فانتزی می‌خوندم تا ترسناک و جنایی.
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
توی یه بیمارستان روانی بیدار می‌شی. هیچ ایده‌ای نداری که کی یا چطور اومدی اینجا. همه چیز تو بیمارستا
سریال ترسناک زندگی تو این‌جوریه: توی هرقسمت، تو در واقع داری یه کابوس می‌بینی. ولی ما نمی‌فهمیم، تا وقتی که توی قسمت بعد تو با آشفتگی از خواب می‌پری. بعدش تا میای زندگی عادی‌ت رو در پیش بگیری دوباره اتفاق‌های ترسناک شروع می‌شن، و تو معمولا آخر هر قسمت تقریبا می‌میری؛ و دوباره توی قسمت بعد از خواب بیدار می‌شی. کابوس‌هات جوریه که انگار شهرتون تسخیر شده و یه سری ارواح یا چیزایی شبیه به اون بهتون حمله‌ور می‌شن. بیشتر ترس داستان بر پایه‌ی جامپ‌اسکرهاست، پس من نمی‌تونم تعریفشون کنم. در آخر متوجه می‌شیم که همه‌ی چیزهایی که دیدی در واقع اتفاق افتاده، و بخشی از نفرین و تسخیرشدگی شهرتون این بوده که کسی نمی‌تونسته بمیره. و هروقت می‌مرده، فرداش جوری که انگار تمام مدت کابوس می‌دیده از خواب بیدار می‌شه. بعد از اینکه تو می‌فهمی داستان از چه قراره، سعی می‌کنی تا دلیلش رو بفهمی و نفرین رو از بین ببری. برای: https://eitaa.com/joinchat/1552024652C6d8d80e182