eitaa logo
کتابخونه‌ی‌زیرشیروونی.
272 دنبال‌کننده
242 عکس
7 ویدیو
4 فایل
- دلم می‌خواد بنویسم؛ ولی انگار کلمه‌ها از دستم فرار می‌کنن. امیدوارم لای کتابای خاک‌خورده‌ی اینجا پیداشون کنم. تو هم بگو: https://daigo.ir/secret/31644679988
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید https://eitaa.com/atticlibrary/3104 این صندلی بزودی از سفید به قرمز خونی تغییر رنگ خواهد داد_
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید دیشب دوباره کابوس دیدم✨ من از بچه ها مخصوصا دختر بچه ها بدم میاد بعد کابوسم اینجوری بود که نصفه شب بود و خونه تنها بودم و همه جا تاریک و خوفناک بود ، بعد یهو یه دختر بچه ظاهر شده بود که سر و صورت خونی داشت بعد دوباره غیبش زد و به جاش یه دختر بچه دیگه ظاهر شد که اون صورتش خونی بود و چشماش از کاسه در اومده بود (البته فقط این دوتا بچه نبودن ، بچه های دیگه ای هم بودن که فکر کنم نقشه قتلم و کشیده بود_) که خداروشکر بیدار شدم و تونستم دوباره با خیال راحت به خوابیدنم ادامه بدم😮‍💨
یعنی می‌گی وقتی دوباره خوابت برد توی خوابِ قبلیت بیدار نشدی، در حالی که دختر بچه‌ها بالا سرت جمع شدن و منتظرن چشم‌هاتو باز کنی؟ ای بابا. چه بد.
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید https://eitaa.com/atticlibrary/3107 بنده خدا قاتل ارشد تو ذوقش خورد. امیدوار بود ادامه داشته باشه؛ اونم یه ادامه ی خونین. *لبخند ملیح قاتلی
آفرین دقیقا.😂😂
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید https://eitaa.com/atticlibrary/3107 نه نه اصلا ؛ کلا هیچ وقت نشد ادامه خوابا و کابوسام رو ببینم🚶🏻‍♀️
من اگه پا نشم یه دور تو خونه رژه برم و برگردم، قطعا دوباره ادامه‌ی کابوسم رو می‌بینم. دقت کنید، فقط کابوس. اگه وسط دیدن یه خواب خوب بیدار شم، دیگه هیچ راهی نداره ادامه‌شو ببینم. فشار؟ نه.
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید گاهی اوقات احساس می‌کنم او تماشایم می‌کند. همیشه وقتی در آشپزخانه مشغول نگاه کردن به آب روی اجاق هستم که جوش می‌کند،یا در حال درست کردن غذای حاضری ام هستنم،می‌دانم که او آن پشت است.تک تک حرکاتم را دنبال می‌کند و گهگاهی صدای خنده های ریزریزکی اش را وقتی برایم پشت پا می‌گیرد و با سر زمین می‌خورم می‌شنوم.هر روز با سر و صدا هوایی که در خانه راه می‌انداخت،بیدار می‌شوم.سر میز چوبی آشپزخانه برایش یک بشقاب غذا می‌گذارم و بعد می‌روم تا تنهایی غذایش را بخورد. می‌دانم خوشش نمی‌آید کسی او را تماشا کند. روی بخار حمام می‌نویسد:«چقد چاق شدی» «بمیر!بمیر!بمیر!.» ولی در هر صورت نمی‌توانم کاری دیگری جز ادامه دادن بکنم.نمی‌توانم اینجا را ترک کنم،نمی‌توانم دست از رفتن از این جهنم بکشم. چون‌عاشقش شده ام
هدایت شده از نامه‌ها.
📪 پیام جدید خوب نشد.اولش با آخرش تناقض داشت.یهویی به ذهنم رسید.از آهنگ یکی تماشایم می‌کنه الهام گرفتم. ایر