Part04_گلستان سعدی.mp3
14.54M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 4⃣
@audio_ketab
Part05_گلستان سعدی.mp3
11.09M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 5⃣
@audio_ketab
Part06_گلستان سعدی.mp3
15.24M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 6⃣
@audio_ketab
Part07_گلستان سعدی.mp3
14.99M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 7⃣
@audio_ketab
☘#ورقی_از_کتاب☘
پادشاهى با غلام عجمی اش در کشتى نشست تا سفر کند، از آنجا که غلام نخستین بار بود که دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى کرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت ، تا اینکه آسایش شاه را بر هم زد، اطرافیان شاه در فکر چاره جویى بودند، تا اینکه حکیمى به شاه گفت : اگر فرمان دهى من او را به طریقى آرام و خاموش مى کنم .
شاه گفت : اگر چنین کنى نهایت لطف را به من نموده اى . حکیم گفت : فرمان بده غلام را به دریا بیندازند. شاه چنین فرمانى را صادر کرد. او را به دریا افکندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد مى زد مرا کمک کنید! مرا نجات دهید! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل کشتى کشیدند. او در گوشه اى از کشتى خاموش نشست و دیگر چیزى نگفت . شاه از این دستور حکیم تعجب کرد و از او پرسید: حکمت این کار چه بود که موجب آرامش غلام گردید؟
حکیم جواب داد: او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود و قدر سلامت کشتى را نمى دانست ،
همچنینقدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. اى سیر ترا نان جوین خوش ننماید معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است حوران بهشتى را دوزخ بود اعراف از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است فرق است میان آنکه یارش در بر تا آنکه دو چشم انتظارش بر در #گلستان_سعدی #حکایت_هفتم #در_سیرت_پادشاهان @audio_ketab
Part08_گلستان سعدی.mp3
12.88M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 8⃣
@audio_ketab
Part09_گلستان سعدی.mp3
13.76M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 9⃣
@audio_ketab
Part10_گلستان سعدی.mp3
15.35M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 0⃣1⃣
@audio_ketab
☘#ورقی_از_کتاب☘
زاهدی مهمان پادشاه بود ، وقتی که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد، بیش از معمول نمازش را به درازا کشید تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو می روی به ترکستان است
هنگامی که به خانه اش بازگشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش که جوانی هوشمند بود به او رو کرد و گفت : مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟ زاهد پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید. پسر به او گفت: پس نمازت را نیز قضا کن که نمازی نخواندی تا به کار آید!
ای هنرها گرفته بر کف دست
عیب ها برگرفته زیر بغل
تا چه خواهی گرفتن ای مغرور
روز درماندگی به سیم دغل
#گلستان_سعدی
#در_اخلاق_درویشان
@audio_ketab
Part11_گلستان سعدی.mp3
13.07M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 1⃣1⃣
@audio_ketab
Part12_گلستان سعدی.mp3
10.78M
📗کتاب صوتی
#گلستان_سعدی
با روایت دکتر اسماعیل آذر
قسمت 2⃣1⃣
@audio_ketab
☘#ورقی_از_کتاب☘
از حاتم طائی پرسیدند: آیا بزرگ همت تر از خود در جهان دیده ای؟ یا شنیده ای؟
جواب داد: آری ، روزی چهل شتر برای سران عرب قربانی کردم، آن روز برای حاجتی به صحرا رفتم، خارکنی را در بیابان دیدم که پشته هیزم را فراهم کرده تا آن را به شهر بیاورد و بفروشد، به او گفتم: چرا به مهمانی حاتم نمی روی که گروهی بسیار از مردم در کنار سفره او نشسته اند. در پاسخ گفت:
هر که نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طائی نبرد
من این خارکن را از نظر جوانمردی و همت از خودم برتر یافتم.
#گلستان_سعدی
#باب_سوم
#در_فضیلت_قناعت
@audio_ketab