eitaa logo
آوای ققنوس
8هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
507 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. چه کرده ای تو با دلم، که ناز تو نیاز ماست ❤️ @avayeqoqnus
. 📕 کریم خان زند و مرد مالباخته مردی به دربار کریم خان زند می‌رود و با ناله و فریاد می‌خواهد تا کریم خان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می‌شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مرد را می‌شنود و می‌پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به کریم خان، وی دستور می‌دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می‌رسد و کریم خان از وی می‌پرسد: «چه شده است چنین ناله و فریاد می‌کنی؟» مرد با درشتی می‌گوید: «دزد همه‌ی اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم!» خان می‌پرسد: «وقتی اموالت به سرقت می‌رفت تو کجا بودی؟» مرد می‌گوید: «من خوابیده بودم!» خان می‌گوید: «خوب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟» مرد می‌گوید: «من خوابیده بودم، چون فکر می‌کردم تو بیداری!» خان بزرگ زند لحظه‌ای سکوت می‌کند و سپس دستور می‌دهد خسارت مرد مالباخته را از خزانه جبران کنند و در آخر می‌گوید: «این مرد راست می‌گوید ما باید بیدار باشیم.» @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ای زخم تو خوشتر از دوای دگران اِمساک تو بهتر از عطای دگران 🌱 ای جور تو بهتر از وفای دگران دشنام تو بهتر از ثنای دگران 🌻 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. آن ها که چیزی نیاموخته اند چیزی برای فراموش کردن ندارند... 🌱 🔸 از کتاب "ضدخاطرات" نوشته آندره مارلو 💫 @avayeqoqnus 💫
📗 حکایتی آموزنده از مولوی: یکی خری گم کرده بود. سه روز روزه داشت به نیّت آن که خر خود را بیابد. بعد از سه روز، خر را مرده یافت. رنجید و از سر رنجش روی به آسمان کرد و گفت که: "اگر به جای این سه روز که [روزه] داشتم شش روز از رمضان نخورم، پس من مرد نباشم! از من صرفه خواهی بردن؟!" این حکایت بیانِ حال کسانیست که طاعات و عبادات را چون کالایی برای فروش و رفع حوایج خویش به حق عرضه می کنند و بدان بر خدا منت می نهند و بر خلق فخر می فروشند. 👌 🔸 برگرفته از کتاب "فیه مافیه" مولوی @avayeqoqnus
. بس که در جان فَگار و چشم بیدارم تویی هر که پیدا می شود از دور پندارم تویی 🌸 آن که جان می بازد و سر درنمی آری منم وان که خون می ریزد و سر برنمی آرم تویی 🌸 💫 @avayeqoqnus 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اصلا ناامید نشو! دنیا همیشه اینجوری نمیمونه بالاخره یک روز این سختیا تموم میشه 👌 همونجوری که دوست داری روی ماسه روبروی دریا می‌شینیم و به آسمون خیره میشیم، 🌿 قول میدم بالاخره اون روز میرسه که به هم میگیم: خیلی سخت بود ولی ما انجامش دادیم 🤝 روزی که بالاخره یک نفس راحت می‌کشیم! همون روزی که هردو از یک نقطه جغرافیایی در یک زمان خاص منتظر طلوع خورشیدیم. 🌱 💫 @avayeqoqnus 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. صبح یعنی طلوع دوباره‌ی تو در جان من 💕 امروز هم سرشار از دوست داشتن توام مثل دیروز، مثل فردا ... 💖 صبح بخیر ✋🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. خداوندا، دل مردمان سرزمینم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که هر کجا تردیدی هست ایمان 🌱 هر کجا زخمی هست مرهم 🌷 هر کجا نومیدی هست امید 🌿 و هر کجا نفرتی هست عشق ❤️ جای آنرا فرا گیرد. الهی آمین 🙏 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. چون ماه نو از حلقه به گوشانِ تو ایم چون رود خروشنده خروشانِ تو ایم چون ابر بهاریم پراکنده تو چون زلف تو از خانه به دوشانِ تو ایم 💜 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سلام بر آنان که در ما چیزی را دوست داشتند که خودمان آن را ندیدیم و دوست نداشتیم... 🌱 @avayeqoqnus
📚 هلیم و نان بربری من ؟ من عاشق خودش بودم و کل خانواده‌اش . لعنتی‌های دوست‌داشتنی ، همه‌شان زیبا و خوش‌تیپ و شیک‌پوش . به خانه ما که می‌آمدند ، حالم عوض می‌شد . نه که عاشق باشم نه ، بچه ده یازده ساله از عشق چه می‌فهمد ؟ فقط مثلا یادم هست یک بار مدادرنگی بیست و چهار رنگی را که دوست پدرم از آلمان برای سال تحصیلیم آورده‌بود نوی نو نگه داشتم تا عید ، که اینها آمدند و هدیه کردم به او . که جا گذاشت و برگشت به شهر قشنگ خودشان .... یک بار هم کفشهای پدرش را در راه پله پشت‌بام پنهان کردم تا دیرتر بروند و دخترک بتواند کارتون - فکر کنم - نِل را تا انتها ببیند. این بار اما داستان فرق می‌کرد . دیشب به من - فقط به من - گفته بود برای صبحانه هلیم و نان بربری دوست دارد . و بی‌وقت هم آمده بودند ، وسط زمستان . زمستان برفی اوایل دهه شصت. من یازده ساله بودم یا کمی بیشتر و کمتر . او ، دو سال از من کوچک‌تر . هرکاری که کردم خوابم نبرد ، دست آخر چهارصبح بلند شدم و یک قابلمه کوچک برداشتم - قابلمه جان راستی هنوز با ماست ! - و زدم به دل کوچه ، به سمت فتح هلیم و بربری . هوا تاریک بود هنوز ؛ اما کم نیاوردم . رفتم تا رسیدم به هلیمی ، بسته بود . با خودم گفتم حالا تا بروم نان بگیرم باز می‌شود . بچه یازده دوازده ساله شعورش نمی‌رسید آن وقتها که نانوایی و هلیم دیرتر باز می‌شوند ! خلاصه ، در صبح برفی با دستهای یخ زده از سرما آنقدر راه رفتم تا ساعت شد هفت ! نان و هلیم بالاخره مهیا شد ، و برگشتم . وقتی رسیدم خانه ، رفته‌بودند . اول صبح رفته‌بودند که زودتر برسند به شهر و دیار خودشان . اصلا نفهمیده‌بودند من نیستم . هیچکس نفهمیده‌بود . خستگیش به تنم ماند . خیلی سخت است که محبت کنی ، سختی بکشی ، دستهایت یخ کند ، پاهایت از سرما بی حس شود ، قابلمه داغ را با خودت تا خانه بیاوری ، نان داغ را روی دستانت هی این رو آن رو کنی تا دستت نسوزد ...ولی نبیند آن که باید . وقتی تلاش می‌کنی برای حال خوب کسی و او نمی‌بیند ، خستگیش به تنت می‌ماند .... همین 🥺 نویسنده: چیستا یثربی @avayeqoqnus
. چنان که حُسن تو را هیچ کس نمی‌داند ز عشق، حال مرا هیچ کس نمی‌داند 🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. حال همه ی ما خوب است ... 🔸 دکلمه با صدای زنده نام خسرو شکیبایی 🔸 شعر از سید علی صالحی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. صبح يعنى همه‌ى شهر پُر از بوى خداست 🌻 عابرى گفت که اين مطلق ناديده کجاست؟ شاپرک پَر زد و با رقص خود آهسته سرود: چشم دل باز کن اين بسته به افکار شماست صبح تون بخیر و شادی رفقا 🙏🌼 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. گاهی هم نه برای اینکه دنبال ازدیاد نعمتیم نه از سر ترس نه از روی عادت نه برای دل خودمان تنها بخاطر خود خدا بگوییم: "خدایا شکرت" 🌿 خدایا به داده و نداده ات شکر، ای مهربان ترین 🙏🌸 ☀️ @avayeqoqnus ☀️