eitaa logo
آوای ققنوس
8.1هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
424 ویدیو
28 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ای دوست شادباش که شادی سزای توست 🍀 این گنج مزدِ طاقتِ رنج آزمای توست 🌸 صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر 🍀 ای دل بیا که این همه اجر وفای توست 🌸 این باد خوش نفس به مراد تو می‌وزد 🍀 رقص درخت و عشوه‌ی گل در هوای توست 🌸 شب را چه زَهره کز سر کوی تو بگذرد؟ 🍀 کان آفتاب سایه شکن در سرای توست 🌸 خوش می‌برد تو را به سر چشمه‌ی مُراد 🍀 این جست وجو که در قدم رهگشای توست 🌸 ای بلبل حزین که تپیدی به خون خویش 🍀 یاد تو خوش‌که خنده‌ی گل خونبهای توست 🌸 دیدی دلا که خون تو آخر هدر نشد 🍀 کاین رنگ وبوی گل همه از نافه‌های توست 🌸 پنهان شدی چو خنده در این کوهسار و باز 🍀 هر سو گذارِ قافله های صدای توست 🌸 از آفتاب گرمی دست تو می‌چشم! 🍀 برخیز کاین بهار گل افشان برای توست 🌸 با جان سایه گرچه در آمیختی چو غم 🍀 ای دوست شاد باش که شادی سزای توست @avayeqoqnus
عاشقِ کبوتر بود! می گفت: پرنده‌ای وفادارتر از آن نیست ... رهایش که می کنی هرجا برود... خیالت راحت است که برمی‌گردد ... فقط دو روز حواسش پرت شد... فقط دو روز فراموششان کرد... همه‌شان رفتند ... همه‌شان گم شدند! او دانه می‌ریخت اما دیر بود ... هیچ کدامشان برنگشتند! مشکل اینجاست... ما یادمان رفته ... هیچ تعهدی یک‌طرفه نیست! وفادارترین کبوتر هم، برایِ ماندنش؛ دانه می‌خواهد ... "توجه" می‌خواهد... "عشق" می‌خواهد ... هیچ کبوتری، ناچار به ماندن نیست ... هیچ کبوتری! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از خدا؛ از زندگی از خنده‌ی گل؛ از عطر صبح لذت ببر... زندگی پُر است از شادی‌های کوچک ... آنها را دریاب... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ صبحتون بخیر و شادکامی 🌞🌸 هفته پرباری پیش رو داشته باشید رفقا 🪴 ✨@avayeqoqnus
🌸 بی‌تو جانا قرار نتوانم کرد 🌿 احسان تو را شُمار نتوانم کرد 🌸 گر بر تن من شود زبان هر مویی 🌿 یک شُکرِ تو از هزار نتوانم کرد ✨ خدایا توفیقی نصیبمان کن که جز بندگان شاکر تو باشیم. 🙏🌸 @avayeqoqnus
📜 حکایت ناشکری خر! مرد سَقایی خری داشت که از بس از آن خر کار کشیده، پشت خر دوتا شده و پر از جراحات و زخم ها گردیده بود. غذای خر بیچاره جز کاه چیز دیگری نبود، در حدی که خر آرزوی مرگ خودش را داشت. روزی آخوردار پادشاه که با این مرد آشنایی داشت چشمش به آن خر می افتد و از مرد می پرسد که چرا این خر به این روز افتاده است و به او پیشنهاد می دهد که خر را چندگاهی به آخور شاه ببرد تا جانی تازه کند. خر به آخور شاهی برده می‌شود و در آنجا در کنار اسبان تازی و جنگی قرار می‌گیرد و می بیند که آن اسبان چه بانوا و فربه و خوب و سرحال هستند. زیر پایشان تمیز و پاکیزه است و به وقت غذا نه کاه، بلکه جو می‌خورند. پس خر رو به آسمان کرده و با خدا چنین نجوا می.کند: ای خدای بزرگ! گیرم که من خرم، مگر مخلوق تو نیستم؟ چرا باید این همه زار و لاغر و بیچاره باشم، ولی اسبهای شاه این همه در ناز و نعمت و شادی به سر برند... خر در حال شکایت به آفریدگار بود که ناگهان آواز پیکار و نبرد سر داده شد و سربازان اسبان تازی را زین کرده و آماده پیکار کردند. اسبان به میدان جنگ رفتند و پس از مدتی تیر خورده و نالان به آخور بازگشتند. نعل‌بندان، نعل‌های جدیدی به سم اسبان می‌بندند و تیرها را از درون بدنشان در می‌آورند. وقتی که خر، وضع دلخراش آن‌ها را دید، فقر و بیچارگی خود را از یاد برد و گفت: ای خدای بزرگ، من به همان بینوایی و بیچارگی، خشنود هستم. 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 مولانا در این حکایت می‌گوید که هیچگاه نباید تمنای چیز دیگری را داشته باشی که به تو داده نشده است؛ زیرا بر آورده شدن هر آرزوی غیر معنوی حتما همراه با درد و رنج خواهد بود که آن برای انسان تا قبل از رسیدن به آن تمنا و آرزو قابل دیدن نیست و تنها با رسیدن به آن آرزو است که درد و رنج ناشی از آن نیز خود را آشکار خواهد کرد. مولانا می‌فرماید فقط زمانی که گشایش و آسودگی از روی بخشایش و عنایت خداوند به انسان برسد، دارای لذت و شیرینی حقیقی است که هیچگاه با درد و رنج همراه نخواهد بود. 🔻 برگرفته از دفتر پنجم مثنوی معنوی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق و زخم از یک تبارند اگر خویشاوندیم یا نه من سراپا همه زخمم ❤️‍🩹 تو سراپا همه انگشت نوازش باش 🌹 @avayeqoqnus
آنها دروغگویند، و می‌دانند که دروغگویند. و می‌دانند که می‌دانیم که دروغگویند، و با این وجود با صدای بلند دروغ می‌گویند... @avayeqoqnus✨  
وسواسی باشید در انتخاب: کتاب‌هایی که می‌خوانید فیلم‌هایی که می‌بینید آدم‌هایی که با آنها معاشرت می‌کنید موضوعاتی که به آن فکر می‌کنید چون اینها غذای روح شما هستند... 👌🌸 عصرتون زیبا و دلپذیر رفقا ☕️🍰 ✨@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من به‌ عاقبت به من آیی که منتهات منم @avayeqoqnus
هر آدم، نهریست که کله به خاشاک و سنگ می‌کوبد و راه خود می‌رود؛ همهمه و آوای دیگر نهر‌ها نه که راه او برگردانند، بلکه آهنگش را کند‌تر یا تند‌تر می‌کنند. 📚 کلیدر ✍ محمود دولت آبادی ✨@avayeqoqnus
🔻 اشعار و سخنان سعدی که ضرب المثل شده‌اند: 🔸 مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید. 🔹 خواجه در بند نقش ایوان است خانه از پایبند ویران است 🔸تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد 🔹 ادب از که آموختی از بی‌ادبان @avayeqoqnus
🍂 من آن نیم که توانم ز تو جدا باشم 🌼 جدا شوم ز تو در معرضِ فنا باشم 🍂 به غیر سایه‌ی لطف تو جای دیگر هست 🌼 جدا اگر ز تو باشم بگو کجا باشم @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش 🌼 @avayeqoqnus
💜 کاش باور داشته باشیم که: خوشبختی دیگران از خوشبختی ما کم نمی‌کند 💛 و ثروت آنان، رزق ما را کم نمی کند 🧡 و صحت آنان، هرگز سلامتی ما را نمی گیرد... ❤️ پس مهربان باشیم و برای دیگران همان چیزی را آرزو کنیم که برای خودمان آرزو می‌کنیم... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خـوشبختی در خانه‌ خود شماست  بيهوده آن را در ميان باغِ ديگران نجـوييد. صبح زیباتون بخیر رفقا 🙏🌹@avayeqoqnus
اونجا که مولانا می‌فرماید: 🔸 با خدا باش و نُصرت از وی خواه 🔸 که مدد‌ها ز آسمان آمد خدایا تنها از تو یاری می‌خواهیم. الهی دریاب که می‌توانی 🙏💛 @avayeqoqnus
گویند روزی افلاطون نشسته بود. مردی نزد او آمد و نشست و شروع کرد به حرف زدن. در میانه سخن، گفت: « ای حکیم! امروز فلان مرد را دیدم که سخن تو می‌گفت و تو را دعا می‌کرد و چنین می‌گفت: افلاطون، بزرگ‌مردی است که هرگز کس چون او نبوده است و نباشد. خواستم که شکر و سپاس او را به تو رسانم.» افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرو برد و بگریست و سخت دلتنگ شد. این مرد گفت:« ای حکیم! از من چه رنج آمد تو را که چنین تنگدل گشتی؟» افلاطون گفت:« از تو رنجی به من نرسید ولیکن برای من از این بدتر چیست که جاهلی مرا بستاید». @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای جان من ❤️ در رَهَت حیران شدم ای جان من بی سر و سامان شدم ای جان من چون ندیدم از تو گردی پس چرا در تو سرگردان شدم ای جان من در فروغ آفتاب روی تو ذرهٔ حیران شدم ای جان من در هوای روی تو جان بر میان از میان جان شدم ای جان من در رهت حیران شدم ای جان من بی سر و سامان شدم ای جان من چون ندیدم از تو گردی پس چرا در تو سرگردان شدم ای جان من در فروغ آفتاب روی تو ذرهٔ حیران شدم ای جان من در هوای روی تو جان بر میان از میانِ جان شدم ای جان من خویش را چون خام تو دیدم ز شرم با دلی بِریان شدم ای جان من تا تو را جان و دل خود خوانده‌ام بی دل و بی جان شدم ای جان من چون سر زُلف توام از بُن بکند بی سر و بُن زان شدم ای جان من من بمیرم تا چرا با درد تو از پی درمان شدم ای جان من چون رُخَت پیدا شد از بی طاقتی در کفن پنهان شدم ای جان من بر امید آنکه بر من بگذری با زمین یکسان شدم ای جان من خاک شد عطار و من بر درد او ابرِ خون اَفشان شدم ای جان من @avayeqoqnus✨